یه روزی یهو عاشق میشی.وقتی که سر گرم روزمرگی های خودتی و حتی میتونم بگم همون لحظه ای که فکر میکنی تاریک ترین نقطه زندگیت هستی و میگی دیگه هیچی نمیخوام از این دنیا و ساکت تو خودتی دقیقا همون موقع ها عشق میاد
اینو قبلا هم شنیده بودم که وقتی توقعشو نداری دقیقا همون لحظه هاست که میاد و فکر میکردم سریع میاد ولی مال من یکم طول کشید چندین روز .ولی حالا دارمش.نمیدونم اسم حسش چیه.حسیه که بعد چندین سال توم زنده شده داره گردو غبارای دلمو میتکونه.اخه خیلی وقت که این حسو تجربه نکردهبودم .
بزارین از خودم بگم.من همیشه از زندگیم راضی بودم و هستم و شاید زیاد پر توقع نبودم.تنها چیزی که از این دنیا میخواستم و میخوام عشقه .یه عشق اروم یه عشقی که همیشه داشته باشمو داشته باشتم.همیشه حواسش بهم باشه و بخواد کنارم باشه اولویتش باشم .حالا کسی هست که داره برام مهم میشه.
تو این عشق من دارم میدوامو اون داره اروم پشت سرم میاد .یا از بزرگ منشیشه یا هنوز نمیخواد عاشق بشه یا خودشو زده به اون راه
به هرحال که امیدوارم این عشق زیادو زیادو زیادتر شه.اصلا کل دنیا باید فوران عاشقا باشه. باید هرکی هر کسیو که دوست داره کنارش باشه
همین
پ.ن : اولین بار بود که اینجا مینویسمو نمیدونم چی میشه :)