یک کمپین دیجیتال مارکتینگ عمدتاً شامل اجزای آنلاین است که با ایجاد تعامل، تبدیل یا ترافیک به صفحه فرود، وب سایت یا سایر دارایی های دیجیتال یک شرکت اندازه گیری می شود. برخلاف بازاریابی سنتی، کمپین های بازاریابی دیجیتال پویا هستند و شامل تجزیه و تحلیل در زمان واقعی و پاسخ های سریع برای حفظ تعامل مخاطبان می شوند. اطلاعات به جای اینکه به سمت مخاطب هدف هدایت شود رد و بدل می شود.
امروزه برندها باید از محیط دیجیتالی دائماً در حال تغییر نه تنها برای مرتبط ماندن و بقای خود آگاه باشند، بلکه برای اینکه از رقبا جلوتر بمانند و به اولویت برند دست یابند.
اگر در اجرای کمپین دیجیتال مارکتینگ فقط از ابزارهای دیجیتال استفاده شود ، ممکن است نسبت به کمپین سنتیتری که از کانالهای پرهزینهتری مانند پست مستقیم یا تبلیغات چاپی استفاده میکند، ارزانتر باشد. سئو و بازاریابی رسانه های اجتماعی نمونه هایی از کانال های رایگان یا کم هزینه ای هستند که بازاریابان دیجیتال می توانند از آنها استفاده کنند.
بازاریابی دیجیتال همچنین می تواند تجربه ای را ارائه دهد که مشتری در آن حضور دارد و به اقدامات آنها در زمان واقعی پاسخ دهد، که می تواند رویکرد کارآمدتری نسبت به بازاریابی سنتی باشد.
اهداف کمپین باید با اهداف کلی شرکت هماهنگ باشد. به عنوان مثال، برای یک شرکت مسافرتی، اهداف کلی یک شرکت افزایش وفاداری و درآمد و کاهش هزینه ها خواهد بود. کمپین دیجیتال مارکتینگ digital marketing campaign باید اهداف مشابهی داشته باشد. هر صنعت، و هر برندی در یک صنعت، اهدافی خواهد داشت که میخواهند برای رسیدن به آن تلاش کنند، و یک کمپین بازاریابی دیجیتال موفق و مؤثر این امر را ممکن میسازد.
برای تعیین موفقیت، یک شرکت باید دید کاملی از تمام نقاط تماس مورد استفاده در آن کمپین داشته باشد. آنها نه تنها می توانند ببینند که آیا درگیر تعامل هستند یا خیر، بلکه مطمئن شوند که می توانند یک عمل یا پاسخ خاص را به نقطه تماس مناسب نسبت دهند.
از آنجایی که مشتریان پس از تعامل با یک شرکت از طریق کانال های مختلف تصمیم به خرید می گیرند، گاهی اوقات مشخص نیست که کدام کانال منجر به تبدیل شده است. شرکتها میتوانند از راهحلهای تحلیلی برای ردیابی مکان و نحوه تعامل مشتریان با آنها استفاده کنند و از این دادهها برای تعیین میزان عملکرد کمپین بازاریابی دیجیتال استفاده کنند.
هر برند باید بداند که مشتریانش از چه کانال هایی استفاده می کنند و چگونه به آنها دسترسی پیدا کنند. برای یک برند، موبایل ممکن است بهترین کانال برای تمرکز باشد. به عنوان مثال، تقریباً تمام مشارکت مشتری اوبر تا همین اواخر از طریق برنامه تلفن همراه انجام می شد. همه چیز از رزرو یک سواری گرفته تا بررسی پس از آن از طریق برنامه رخ داده است. از سوی دیگر، یک هتل ممکن است بیشتر به هدایت افراد به وب سایت رزرو از طریق تبلیغات نمایشی یا بنری متکی باشد. شرکت دیگری ممکن است تلاشهای خود را بر روی بازاریابی موتورهای جستجو، با بهینهسازی موتور جستجو یا PPC متمرکز کند، زیرا مشتریان بالقوه احتمالاً محصولات خود را با پرسیدن سؤال در Google پیدا میکنند.
اگر شرکتی بخواهد کانالهایی را به کمپین بازاریابی محتوا اضافه کند، میتواند از اطلاعاتی که در اختیار دارد برای کشف کانالهای دیگری که میتوانند برای دسترسی به مشتریان استفاده کنند استفاده کند. به عنوان مثال، اوبر، اگرچه یک شرکت اول تلفن همراه است، اما بازاریابی خود را به کمپین های ایمیلی گسترش داده است.