همچنان نمی توان عدد مشخصی را روی این موضوع تعیین کرد، بطور کل می توانیم اینطور تشریح کنیم که همه واحد های جزئی باید شاخص عملکرد (فرعی) (PI) داشته باشند، تمام واحد های بزرگ یا اصلی باید شاخص های کلیدی عملکرد (اصلی) (KPI) داشته باشند و خود شرکت نیز یک شاخص اساسی داشته باشد که معیار اصلی سنجش عملکرد شرکت قلمداد گردد.
در تعیین شاخص بطور کل باید دو نکته را مد نظر داشت، اول باید Vanity metrics را همیشه لحاظ کنیم و شاخص اصلی و اساسی را درست انتخاب کنیم ، مثلا برای اسنپ تعداد سفر مهم است نه تعداد راننده ای که امروز ثبت نام کرده اند؛ و دوم بین شاخص های واحد های مختلف باید بالانس داشته باشیم یعنی همه شاخص ها همگون و متناسب با هم انتخاب شده باشند.
همانطور که عنوان شد ما شاخص اختصاصی برای استارتاپ ها نداریم اما شاید بتوان موارد زیر را برای استارتاپ های حوزه فناوری اطلاعات مهمتر در نظر گرفت:
– active users (تعداد کاربرانی که بطور مسمتر در حال سرویس گرفتن از سیستم هستند)
– Retention rate (ضریبی که می توانیم تعداد کاربران عادی را تبدیل به کاربر فعال کنیم)
– در تضاد با Churn rate یا inactive users
– معرفی به دیگران یا referral
– این شاخص می تواند Loyalty را با خود به همراه بیاورد
صاحب ایده در تعیین kpi چیست برای استارتاپ ها باید در نظر داشت که سود آوری برای یک استارتاپ شاید تا چند سال اول فعالیت هم، تعیین شاخص اشتباهی هست! حتی استارتاپ های بزرگ نیز تا چند سال اول فعالیت به دنبال رشد هستند تا سود. از این دست مثال ها در استارتاپ های حوزه فناوری اطلاعات شاید بی شمار بتوانیم داشته باشیم که مهمترین آنها در ایران دیجی کالا است.
Kpi بر اساس مرحله ای که بیزینس در آن قرار دارد، تعیین می شود. هر کسب و کاری برای داشتن نظم و مدیریت درست در حوزه های مختلف و بخش های خود، نیازمند kpi های مختص به همان بخش است. ضرورت انجام شاخص های kpi برای تمام واحد ها از این جهت است که استارتاپ طبق مسیر اصلی و برنامه ریزی شده رشد داشته باشد و عملکرد تمام بخش های یک بیزنیس در این رشد بسیار موثر است. kpi ها در هر مرحله که کسب وکار یا استارتاپ در آن قرار دارد، متفاوت است و با توجه به نیاز ها و اهداف آن مرحله از رشد استارتاپ، تعریف می شوند.
منبع: پیدایش