عقیده توی لغتنامه یعنی به درست بودن چیزی ایمان داشتن. با رای و نظر هم هم معنیه و توی کاربردهای روزمره به نوعی از آگاهی میگن عقیده که طرف خودش با (بدون) دلایل شخصی بهش رسیده باشه. مثلا وقتی بحث کردن به نتیجه نمیرسه طرف میگه این اعتقاد منه! تو قبول نکن!
که همین جمله ی آخر خودش نشون میده که اون میتونه از آدمی به آدم دیگه متفاوت باشه پس احتمالا چیزی نیس که ثابت شده باشه یا - حداقل - یک طرف بحث نمیتونه دلیل ها و مدرک های معتبری بیاره تا باور خودش رو اثبات کنه.
به خاطر همین و به نظر من عقیده پایین ترین سطح آگاهی و شعوره. نتیجه یه استدلال ثابت نشده و بدون پشتوانه اس که طرف چون دوس داره یا احساس میکنه چیزی درسته بهش ایمان داره!
شما میتونین به هرچیزی اعتقاد داشته باشید و وقتی یکی ضدش باهاتون حرف زد رگتون بزنه بیرون. چرا که توی خود تعریف اعتقاد، ایمان داشتن به یه چیزی وجود داره و همین ایمان باعث میشه که شما حتی حاضر بشین آدم هم بکشید واسش.
میتونین به سیمرغ اعتقاد داشته باشین.
میتونین به این اعتقاد داشته باشین که فرازمینی ها اومدن و اهرام ثلاثه رو ساختن و رفتن و حتی دارن کنترلمون میکنن.
میتونین به این اعتقاد داشته باشین که کرونا وجود نداره و سیاست کثیف دولت هاست.
حتی میتونین بگین زمین صافه و اگه ۹۹ درصد مردم بهتون گفتن صاف نیستو گرده جواب بدین که اصولا اکثریت مردم ناآگاه و ساده لوحن و اصولا آدمهای بزرگ و زبل تر تنهان و سخت تره که حقیقت رو برای کودنای دورشون بر ملا کنن!
میتونین راجع به زندگی بعد از مرگ تز بدین و بگین قراره هممون مگس شیم و یه سری دیگمون کرم.
کی به کیه! راجع به زندگی قبل از این دنیا هم نظر بدین و بگین ما قبل اینکه اینجا بیایم مرغ مگسخوار بودیم. کسی هم گفت چرا بگین اسرار ازل را نه تو دانیو نه من! دو تا شعر دیگه هم بدین دستش که هم ایمان خودتون بیشتر شه هم طرف برگاش بریزه که بابااا حق با اینه!
خلاصه که اعتقاد اینه.
توی تمام موارد بالا شما میتونین به یه شر و وری باور داشته باشین. یعنی شکی نمیکنین که چیزی که میگین درسته، غلطه. اما در عین حال هیچ مدرک معتبری واسه اثبات حرفتون ندارین.
یعنی کسی گفت چرا یا میگین چون من میگم ... یا میگین چون من دوس دارم یا به نفعمه اینجوری باشه ... یا میگین چون دوستایی دارم که اونام دوستایی دارن که همشون میگن این درسته ... یا اصلا نمیدونین چرا! فقط میگین خب درسته دیگه!!
حالا سوالی که هست اینه که چرا ما باید به همچین چیزایی احترام بذاریم؟
شاید بگین چرا نذاریم؟ ازمون کم میشه مگه؟
بله کم میشه.
حواسمون باشه که طرف به هر دری وری ای که اعتقاد داره معنیش اینه که به درست بودنه اون چیز ایمان داره. ایمان داشتن به یه چیزی قدرت زیادی بوجود میاره. هم واسه دفاع کردن از اون و هم جلو رفتن تو مسیرش. همین قضیه خیلی خطرناکه.
حالا بیاین فرض کنیم که توی اعتقادات طرف هم این نیست که کسی که اعتقاد خودشو نداره رو دشمن خودش بدونه! بیاین فرض کنیم یه آدم اوسکول احمقه که اعتقاد داره لاک پشتها پرواز میکنن.
حتی تو این شرایط هم با اینکه به نظر میرسه این آدم ضرری نداره ولی ازون جایی که تو عصر اطلاعاتِ به دردنخور زندگی میکنیم و ۹۰ درصد اطلاعاتی که به ۸۰ درصد آدما میرسه خیلی دقیقتر از پرواز لاک پشت ها نیس، این آدم میتونه کم کم، به اصطلاح مریدانی واسه خودش پیدا کنه و کم کم قضیه جدی تر میشه و مثلا یه کمپین درست میشه که چرا دولت استرالیا بال لاک پشت ها رو چیده! و حالا علم باید ثابت کنه به این آدما که آقا لاکپشت ها اصلا بال نداشتن و ندارن. و اون آدم ها هم که این اعتقادات رو دارن میگن هرچیزی که نمیبینی دلیل بر نبودنش نیست و اونجا که سهراب سپهری گفته چشم ها رو باید شست منظورش همین بوده! اونم فهمیده بود و تو حالا نمیفهمی الاغ!
همینقدر مزحک... همینقدر تلخ!
ما روزانه با حجم بالایی از اطلاعات زرد و اشتباه بمباران میشیم و اکثر آدما فکر میکنن که اطلاعات زیادی دارن و اطلاعاتشون درسته. اونقدر که دیگه با همون اطلاعات تصمیم بگیرن. هرکی فک میکنه دیگه همه چیو فهمیده و نمیخواد نظر مخالف خودشو بشنوه. و همینجوریه که هر روز اعتقادات بیشتری بوجود میان.
پسسسس عقیده ها نه تنها قابل احترام نیستن که باید باهاشون مقابله کرد. هیچ عقیده ای واسه من قابل احترام نیس. حتی اگه مستقیما ضرری به من نرسونی و اعتقاداتت پیش خودت باشه... به اون سطح از آگاهیت احترام میذارم که بتونی براش دلیل و مدرک معتبر بیاری ... !!