در پیچوتاب سردرگمیهای اولین ترم دانشجویی و چالشهای عجیبوغریبی که هر روز با آنها روبهرو میشویم، شاید هیچچیز بهاندازه نشستن پای صحبت استاد آرامشبخش نباشد. استادی که روزگاری دانشجوی همین دانشکده بوده و امروز، اولین درس تخصصی رشتههای برق و کامپیوتر را تدریس میکند. دکتر محمودرضا هاشمی، میهمان گفتوگوی امروز ماست.
محمودرضا هاشمی، عضو هیئتعلمی دانشکده برق و کامپیوتر دانشگاه تهران و استاد درس مبانی کامپیوتر و برنامهسازی است. وی دانشآموخته مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه تهران بوده و مدرک دکتری خود را از دانشگاه اتاوای کانادا دریافت نموده است. از زمینههای تحقیقاتی ایشان میتوان به کاربرد هوش ماشین در مالتی مدیا، سامانهها و شبکههای چندرسانهای، بازیهای مبتنی بر رایانش ابری و امنیت خدمات الکترونیکی اشاره کرد.
یک دانشجو، خصوصاً دانشجوی برق و کامپیوتر، باید چه بسته مهارتها و ویژگیهایی را داشته باشد؟
انتظار اولیهای که دانشگاه از دانشجو دارد، این است که روی برنامهی درسیاش متمرکز شود و بخواند و همانطور که عرض کردم نظارت دانشگاه بر روی این مسائل بر خلاف دبیرستان از راه دور است، خیلی ورود نمیکند و انتظار دارد دانشجو خودش به حدی رسیده باشد که مطالب درسی را پیگیری کند و یاد بگیرد. انتظار ما این است که تمام بستهی دروس خودتان را مهم بدانید و هیچکدام را نادیده نگیرید، چون نمیدانید وقتی فارغالتحصیل شدید تکنولوژی آن روز و بازار آن روز کدام پایههای درسی را نیاز خواهد داشت.
نکتهی بعدی اینکه در کنار دروسی که یاد میگیرید، یکسری مهارتهای نرم وجود دارند که باز خود شما باید روی اینها متمرکز شوید و یادتان نرود که باید اینها را بیاموزید. این را باید در تمام دروس تقویت کنید. این مهارتهای نرم در کل زندگی به کار شما میآیند و امروزه شرکتها به دنبال آدمهایی هستند که مهارتهای نرم بیشتری داشته باشند. چون آنقدر تکنولوژیها سریع پیشرفت میکنند و عوض میشوند که شما بالاترین معدل لیسانس را هم داشته باشی، سال آینده دیگر بخشی از مطالبی را که خواندهای قدیمی شدهاند و باید دوباره یادگیری جدیدی را انجام دهی. پس اولین مهارت نرم موردنیاز، این است که بلد باشی «چگونه یاد بگیری». مهارت دومی که به شیوهی یادگیری شما کمک میکند، بحث Critical Thinking یا تفکر انتقادی است. یعنی من مهارت نگاهکردن به ویژگیهای هر چیز رو پیدا کنم، بهراحتی هر چیزی را نپذیرم. استاد من چیزی را میگوید که به نظر منطقی نمیرسد، من اگر مهارت تفکر انتقادی را داشته باشم، میتوانم چیزی را که استادم یا دوستم گفت یا مطلبی که در اینترنت خواندهام و شنیدهام را تحلیل کنم؛ ببینم به نظرم منطقی است، کجای آن درست است و کجای آن نیست. از قسمتهایی از آن سوال کنم که البته این سؤالکردن به معنای نفی نیست؛ برای این است که دنبال جوابش بگردم. کسی که تفکر انتقادی بلد است برایش سؤال پیش میآید و دنبال جوابهای آن سؤال است تا دانشش نسبت به آن مطلب افزایش و عمق پیدا کند.
مهارت دیگری که بهشدت برای دانشجوها در تمام زندگیشان لازم است، بحث self-management است. کسی که از شهرستان آمده، شیوهی زندگیش عوض شده، جای خوابش عوض شده، محیطش عوض شده، اطرافیانش، غذایش و... همهی برنامههایش به هم میریزد. اگر بتواند خودش را مدیریت کند؛ ساعت درسخواندنش، زمان آن، محلش، شیوهی آن و... اینها مدیریتهایی بودند که قبلاً فرد دیگری برای او انجام میداد، الآن باید خودش آن را انجام دهد و کار سختی است، ولی مهارتی است که باید کسب شود. برای کسب این مهارت میتوان به مشاور مراجعه کرد.
در ابتدای این مسیر، شاید برای بسیاری از بچهها فضا خیلی گنگ باشد و با مواردی روبرو میشوند که پیشازاین مواجههای با آن نداشتند. خود شما چطور در این مسیر قرار گرفتید؟ آیا از ابتدا همه چیز کاملاً برای شما روشن بود؟ علاقه شما به حوزههای مختلف، به گرایشی که در نهایت انتخاب کردید، کاملاً روشن بود یا چیزی بود که در طول مسیر کسب شد؟
هر دوی اینها. من از قبل ورود به دانشگاه آن علاقه و دو پیش نیازی که عرض کردم را داشتم. یعنی من به رشته مهندسی و بهویژه رشته الکترونیک علاقه خاصی پیدا کرده بودم. این علاقه هم از یک برنامه تلویزیونی شروع شد که در آن ولتاژ بردهای الکترونیکی را نشان میداد. رفتم، این قطعات را خریدم و این برد را درست کردم؛ و از آنجا فهمیدم که عاشق این شدم که چیزی را بسازم و بتوانم مشکلی را با یک دستگاه حل کنم. خب، آن موقع دانشش را نداشتم و از همان برنامه تلویزیونی کپی میکردم. اما این عطش در من ایجاد شد و وقتی وارد دانشگاه شدم، در همان رشته الکترونیک شروع کردم. آن عشق و علاقه اولیه و عطش اولیه وجود داشت ولی همانطور که شما گفتید در حین مسیر هم آدم متوجه میشود. قبل از اینکه به دانشگاه بیایم، حداقل خود من، در حد یک برنامه تلویزیونی با این حوزه آشنا بودم. به جزئیاتش، تنوعش، گسترهای که میتواند داشته باشد و گرایشهای مختلفی که وجود دارد اشراف نداشتم. وقتی ورود پیدا کردم، این نگاه از طریق درسهای مختلف بهتر شد. در طی این مسیر گرایش من از الکترونیک کمی جابهجا شد و در کارشناسی ارشد به سمت کنترل رفت و بعد یک سطح بالاتر اومد و وارد حوزه IT شدم.
حالا دانشجوهای ورودی جدید ما باید ببینند که در نگاه اول احتمالاً به مهندسی علاقه داشتند که رشته مهندسی را انتخاب کردند و احتمالاً مثل من، یک تصویری از رشته برق یا کامپیوتر داشتند که انتخاب رشتهشان رو در آن انجام دادند. حالا باید به خودشان اجازه بدهند که هر درس رو بهصورت کامل بخوانند و ببینند آیا اون عشق و علاقهشان در این درس شکوفا میشود؟ بر مبنای آنها، ممکنه هم علاقه بیشتر بشود و هم مسیرشان، مثل مسیری که من انتخاب کردم، کمی در بین رشتههای مختلف و حوزههای مختلف جابهجا بشود.
مبانی کامپیوتر و برنامهسازی، اولین درس تخصصی است که ورودیهای رشته برق و کامپیوتر با آن روبهرو میشوند و برای بسیاری از دانشجویان، مواجهه با این درس چالشهای زیادی ایجاد میکند. طبیعتاً وقتی از فضای دانشآموزی وارد فضای درسی مثل مبانی کامپیوتر میشویم، تفاوتهای بسیار زیادی میبینیم. معمولاً چه چالشهایی در مواجهه با این درس برای بچهها پیش میآید؟ باید انتظار چه چیزهایی را داشت؟
یک مثال میزنم که خوب میتواند این تفاوت را نشان بدهد. درس مبانی کامپیوتر مثل این است که شما از سونا درآمدی و پریدی در استخر آب یخ! چه حسی به شما دست میدهد؟ چه تفاوتی حس میکنید؟ دانشآموزی که از کنکور بیرونآمده و وارد درس مبانی میشود، چنین شوکی را تجربه میکند و بعضی ممکن است این شوک را دوست داشته باشند، بعضیها هم ممکن است دوست نداشته باشند. ولی واقعیت آن است شوک بزرگی است. تا دیروز دقیقه به دقیقشان توسط فرد دیگری مدیریت، نظارت و پیگیری میشد. امروز شما وارد دانشگاه شدید؛ آن هم در درس مبانی که اولین درس صددرصد دانشگاهی و صددرصد تخصصی شماست. در ترم اول دانشجوها تعدادی دروس عمومی دارند که با تیپ دروسی که در دبیرستان میگذراندند، شباهت بیشتری دارد. در ریاضی این شباهت اندکی کم میشود اما همچنان وجود دارد. درس مبانی اولین درس تخصصی صددرصد دانشگاهیست و تمام تفاوتهایی که گفتیم از نظر انتظار دانشجو شدن، پیگیر یادگیری بودن و وظیفه یادگیری بر دوش خود دانشجو بودن در این درس حس میشود. این شوک وارد میشود؛ اگر من توانستم این شوک را جذب بکنم، ممکن است با لذت از آن خارج بشوم و بعضی از دانشجوهای ورودی ما از این جنس بودند؛ یعنی این سختی، این فشار، این شوک را تحمل میکردند و با زحمتی که میکشیدند، قویتر از این درس خارج میشدند. عدهای هم وسط راه تسلیم میشدند و بهاصطلاح وامیدادند!
شاید الان باید در مورد اینکه در این شرایط چهکار بکنیم با هم صحبت کنیم. مشکلات درس مبانی چیست؟ اولاً همانطور که گفتم اولین درس تخصصی رشته مهندسیست. ممکن است ماقبل از این هیچ پیشزمینهای نداشته باشیم. ما افرادی را داریم که تابهحال با کامپیوتر ارتباطی نداشتند. تا حالا با موضوع برنامهنویسی هیچ برخورد یا هیچ آشنایی قبلی نداشتند. در همین درس دانشجویانی را داریم که المپیاد کامپیوتر بودهاند! یعنی سالها در این حوزه کارکردهاند، برنامه نوشتهاند، چند زبان برنامهنویسی را بلد هستند. این دوتا در یک کلاس، روی یک صندلی، کنار هم مینشینند. پس اینجا ما باید یاد بگیریم که من بهعنوان دانشجو کاری به بقیه ندارم. من آمدهام خودم دانشم را یاد بگیرم. از دوستم کمک میگیرم، از دستیار آموزشی کمک میگیرم، از کلاس آموزشی کمک میگیرم و از همه ابزار. ما در این درس ابزارهای متنوعی را در اختیارشان قرار میدهیم. کلاس داریم، فیلم آموزشی داریم، تمرین داریم، آزمایشگاهی را داریم که بچهها بتوانند قدمبهقدم به همراه یک دستیار آموزشی و دستورالعملی که پیش رویشان هست، جلو بیایند؛ تا کسانی که هیچ آشنایی ندارند نیز نگران نباشند. با این روش ما میتوانیم با هر تیپ آدم و هر تیپ دانشجویی بهتر ارتباط برقرار بکنیم. نکته مهم کجاست؟ نکته مهم این است که دانشجو هم سعی خودش را بکند. اگر دید در حل تمرین مشکل دارد، به استاد درس یا دستیاران آموزشی مراجعه کند. اگر مطلب درسی را نفهمید، بلافاصله به استاد درس یا دستیارای آموزشی مراجعه بکند. اگر در آزمایشگاه مشکل دارد، مشکلش را بپرسد. اگر در پروژه مشکل دارد، حتماً با کمکگرفتن از دستیاران آموزشی مشکلش را حل بکند. ولی شاید شوک اصلی این باشد که هیچکس از دانشجویان جدید پیگیری نخواهد کرد که آقا! این مطلب را فهمیدی؟ بیا ببینیم این را چکار کردی؟ چرا سر کلاس نیامدی؟ چرا دیر آمدی؟ چرا زود رفتی؟ چون این پیگیریها نیست، خود دانشجو باید مواظب باشد. در چنین شرایطی باید مواظب باشند که از منابعشان استفاده کنند و با کمک آن منابع، مشکلشان رو برطرف کنند و مطمئن باشند تنها کسی که این مشکلات را داشته، نیستند. تنها کسی که مطالب درسی را متوجه نشده، نیستند. این، مشکلیست که همه ما داشتیم و داریم ولی ما مهندسیم! باید یاد بگیریم این مشکلاتمان را حل بکنیم؛ و دانشگاه همه منابع لازم برای حل مشکل را دارد ولی انتظار دارد شما مراجعه کنید و از این منابع استفاده کنید.
آخرین سؤال من، مربوط به آزمایشگاههاست. در جایجای دانشکده میبینیم که آزمایشگاههای مختلفی وجود دارند و افرادی در آن مشغول به کار و فعالیت هستند. این آزمایشگاهها چه ماهیت و کارکردی دارند؟ کجای مسیر تحصیل، گذر ما به این آزمایشگاهها میفتد؟
ببینید ما دو جنس آزمایشگاه در دانشکده داریم. به جنس از آزمایشگاهها آزمایشگاههای آموزشی هستند. شاید تفاوتی که رشتهی مهندسی کامپیوتر با علوم کامپیوتر دارد در همین موضوع باشد که هر دوی ما یک سری مبانی علمی را یاد میگیریم. ولی ما بهعنوان مهندس که گفتیم این عنوان یعنی دیدن مسائل، پیداکردن راهحل برای آنها و حلکردن مسائل موجود، باید بتوانیم چیزی را بسازیم و آن چیزی را که در کلاس آموختیم را به یک واقعیت بیرونی تبدیل کنیم. حالا این واقعیت در رشتهی نرمافزار میتواند یک نرمافزار یا اپ موبایل باشد تا مشکلی را با آن حل بکنیم، در رشتهی معماری کامپیوتر میتواند سختافزاری باشد، در رشتهی الکترونیک مداری را طراحی بکنیم که کاری را انجام بدهد و هر رشته به نوبه خودش. پس ما باید بتوانیم به مسئلهی ملموسی دست بزنیم و با توجه به چیزی که آموختهایم، بتوانیم با آن کار کنیم. آزمایشگاههای آموزشی بهاینترتیب مکمل دروس ما هستند. هر چیزی را که در کلاس خواندیم، به کلاس میرویم و معادل آن را در آزمایشگاه بهصورت عملی میبینیم و با تجهیزات کار میکنیم تا در عمل هم با آن درس تئوری مواجه شده باشیم. مثلاً در درس مبانی، آزمایشگاه این درس را همزمان با آن داریم. ازاینجهت اگر بتوانید واحدهای آزمایشگاه را همزمان با واحد تئوری آن بگذرانید میتواند در درک آن درس و ارتباطگیری با آن بسیار مفید باشد. درس کنترل، آزمایشگاه کنترل، درس معماری کامپیوتر، آزمایشگاه معماری کامپیوتر. درس میکروپروسسور، آزمایشگاه میکروپروسسور. پس مزیت آزمایشگاههای آموزشی در درک بهتر مطالب تئوری و در واقع مهندس شدن ما هست که بتوانیم مطالب را به یک مهارت مهندسی تبدیل کنیم.
یکسری آزمایشگاه پژوهشی در دانشگاه تهران داریم که نقطه قوت ما همین آزمایشگاههای پژوهشی ما هستند. در اینها ما تحقیق میکنیم و مسائل آینده را حل میکنیم. آن چیزی که در کتابها آمدهاند، راهحل مسائل گذشته هستند و تئوریهایی که کاملاً پخته شدهاند. ولی ما یک سری مسائل روز داریم که هنوز راهحلی برایشان پیدا نشده و باید کسی بیاید این مشکلات را حل بکند، راهحلی بسازد یا پایههای تئوری برای آن خلق کند که بعدها با استفاده از این پایههای تئوریک راهحل مناسب برای این مسائل پیدا شوند. آزمایشگاههای پژوهشی در حال تحقیق بر روی مسائل موجود حلنشده هستند. طبیعی است که در دورهی لیسانس تمرکز ما بر دورههای آموزشی است، ولی بچهها میتوانند و من توصیه میکنم که در ایام تابستان و اوقات فراغتشان به این آزمایشگاهها مراجعه کنند و معمولاً اساتید از حضور بچههای کارشناسی استقبال میکنند. با چه هدفی مراجعه کنند؟ چون هنوز مهارتهای لازم برای حل مسئلهای که هنوز حلنشده را ندارند، آنجا دانشجوهای کارشناسی ارشد و دکترا هستند که روی این مسائل سه، چهار سال تمرکز میکنند. ولی دانشجوی کارشناسی با مراجعه به این آزمایشگاهها میتواند علاقهی خودش را پیدا کند. ببیند به کدامیک از آزمایشگاه هوش ماشین، معماری کامپیوتر، میکروپروسسور یا ... علاقه دارد؟ این برای انتخاب تمرکز - دانشجویان برق و کامپیوتر بعد از چند ترم انتخاب تمرکز میکنند، یعنی مثلاً من مهندس کامپیوتر هستم ولی تمرکز معماری کامپیوتر را انتخاب کردهام - و ادامهی مسیر تحصیل بسیار کمک میکند.
آزمایشگاه خود شما در چه حوزهای فعالیت میکند؟ اگر ممکن است یک معرفی از آزمایشگاه خودتان داشته باشید.
تمرکز بنده در ابتدا در حوزهی انتقال چندرسانهایها - ویدئو، تصویر و صوت - بوده است. البته در آزمایشگاهمان روی انتقال ویدئو و تصویر از طریق شبکههای کامپیوتری کار میکنیم. در سالهای اخیر مسائلی که روی آنها کار میکنیم و جنس پژوهشهایی که روی آنها تمرکز کردهایم این هست که هرچه جلوتر میرویم سرعت انتقال شبکه بیشتر میشود و کیفیت ویدئو افزایش پیدا میکند. یک روز تلویزیون HD داشتیم، سپس 4K شد و حالا در دنیا صحبت از 8K هست. دوربینها نیز همینطور، روزی یک مگاپیکسل دیگر آخرش بود، امروز صحبت 12 و 48 مگاپیکسل است. هرچه اینها بیشتر میشوند یعنی بهتناسب فایل سنگینتر میشود، پس فشردهسازی آن الزامیتر میشود و البته سختتر. پس ببینیم چطور میتوانیم بهتر فشرده کنیم، این موضوعی است که هنوز روی آن کار میکنیم و جا دارد در آن بهتر شویم، بهتر یعنی فایل کوچکتر شود ولی کیفیت آن خراب نشود. باید بتوانیم حجم یک تصویر را خیلی کم کنیم طوری که افت کیفیت آن به چشم دیده نشود. حوزهی دیگری که چند سالی است روی آن متمرکز شدهایم، حوزهی بازیهای آنلاین است. آنجا هم داریم حجم زیادی از اطلاعات را از طریق شبکه برای کاربرمان ارسال میکنیم، چطور میتوانیم فشردهسازی را بهتر انجام دهیم؟ چون بازی ویژگیهایی دارد که کمی با ویدئو متفاوت است، ازاینرو صورتمسئلهای جدید داریم. در بازی شما مدام دارید به کسی که به شما شلیک میکند نگاه میکنید، روی نقطهی خاصی از صفحه تمرکز میکنید ولی در فیلم کل صحنه را میبینید. ما نشان دادیم وقتی کیفیت نقطهای که شما به آن نگاه میکنید را حفظ کنیم ولی کل تصویر را بهشدت فشرده کنیم، حتی کیفیت خراب میشود ولی بازیکن متوجه نمیشود و اطراف را نمیبیند. حالا صورتمسئلهی ما چه میشود؟ چطور نقطهی توجه را پیدا کنیم، از کجا تشخیص بدهیم بازیکن کجا را نگاه میکند. این یک صورتمسئله است و از این جنس مسائل زیاد داریم. ما تنها آزمایشگاهی هستیم که بچهها را تشویق میکنیم بیایند بازی کنند تا الگوریتمهای خودمان را تست کنیم، جاهای دیگر میگویند بازی نکن و به کارت بپرداز ولی این شاید ویژگی خاص آزمایشگاه ماست.
مطمئنم برای بسیاری از دانشجویان این مسئله جذابیت بسیار زیادی دارد و جالب است که بدانیم تمامی این اتفاقات در بستر دانشگاه در حال رخدادن است. مایه افتخار ما خواهد بود اگر بتوانیم در آینده نزدیک در ادامه سلسله بازدیدهای ECE-Trends، به همراه جمعی از دانشجویان از آزمایشگاه شما بازدید داشته باشیم. هم در راستای روشنتر شدن علاقه و هم دلگرم شدن نسبت به پیشرفتهایی که در حوزه رشتههای برق و کامپیوتر داخل کشور در حال رخدادن است.
صددرصد! چنین بازدیدهایی حتی در طول ترم هم بهصورت مستمر ادامه پیدا کند و از آزمایشگاههای مختلف بازدید صورت بگیرد.
خیلی ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید. مطمئناً توصیهها و نکات ارزشمند شما بسیار برای دانشجویان ورودی مفید خواهد بود و ابهامات و نگرانیهای زیادی را برطرف خواهد کرد.