نشریه پلاک  ۰۱
نشریه پلاک ۰۱
خواندن ۱۰ دقیقه·۲ سال پیش

گپ‌وگفتی با دکتر مرادی

ازآنجایی‌که اولین مواجهه با زمینه‌های تخصصی رشته‌مان با درس مبانی کامپیوتر است، به مصاحبه با استاد درس، دکتر هادی مرادی رفتيم.

ایشان همچنین، مسئول یکی از جذاب‌ترین آزمایشگاه‌های دانشکده هستند که انشا الله به‌زودی با همراهی شما در سلسله جلسات trends.talk ضمن تماشا و بررسی مستندهای روز دنیا مهندسی برق و کامپیوتر و بازدید از آزمایشگاه‌های مرتبط دانشکده، به بازدیدی از این آزمایشگاه نیز خواهیم پرداخت.


لطفاً ابتدا خود را معرفی فرمایید.

بنده هادی مرادی هستم و سیزده سال است که به ایران برگشته‌ام. رشته تخصصی اصلی‌ام هوش مصنوعی، رباتیک و کنترل بوده است. اخیراً روی هوش مصنوعی تمرکز بیشتری کرده‌ام. ما در قالب یک سری گیم‌ها، از داده برای روانشناسی و روانپزشکی استفاده می‌کنیم. گیم‌هایی که هم برای شناسایی و هم برای درمان مشکلات شناختی استفاده می‌شود. البته علاقه اصلی من به ربات‌ها پابرجاست. به دلیل اینکه رباتیک نیاز به سخت افزار دارد و هزینه سخت افزار بالاست، یک مقدار کار کردن در ایران در این حوزه مشکل است و باعث شد از سمت رباتیک به این سمت شیفت کنم. البته علت اصلی، تاثیرگذاری بیشتر این حوزه از نظر انسانی در مقوله آموزش و حل مسائل شناختی است و از یک منظر می‌تواند در زندگی انسان‌ها به طور مستقیم‌تر اثر بگذارد.

شما از بدو ورود به دانشگاه مسیر پیش رویتان را می‌دانستید و مشخص بود که می‌خواهید چه کنید یا به‌مرور آشنا شدید؟

خیر، برای من از ابتدا مسیر تبیین نشده بود اما بودند دوستانی که می‌دانستند قدم‌هایشان را چطوری می‌خواهند بردارند. ابتدا بیشتر خودم را سمت صنعت می‌دیدم ولی در طول مسیر علاقه‌مند به تحقیق شدم. زیرا آزادی عمل در تحقیق نسبت به صنعت، بیشتر است و باعث شد که بیشتر به این سمت بروم و راهم را در طول مسیر، مخصوصاً زمان فوق‌لیسانس و دکترا پیدا کردم.

شما در کنار تحصیل فعالیت‌های جانبی هم انجام می‌دادید؟ و به دنبال کسب مهارت خاصی بودید؟

من به ورزش خیلی علاقه دارم و فعالیتی بود که همیشه انجام می‌دادم، چه دبیرستان چه حتی زمان کنکور. دوره لیسانس و در ادامه فوق‌لیسانس و دکترا هم به همین ترتیب.

یک سری کنجکاوی در زمینه طراحی سیستم‌های مختلف هم داشتم که دوست داشتم در آن حوزه‌ها فعالیت کنم. اما اینکه به دنبال فن بخصوص باشم خیر؛ ولی درعین‌حال به فیدبکی که از افراد مختلف می‌گرفتم، توجه می‌کردم؛ مثلاً تمرکز روی برنامه‌نویسی. از سال اول فوق‌لیسانسم در دانشگاه USC با يکی از اساتید صحبت کردم و پیشنهاد ایشان این بود که برنامه‌نویسی را خیلی خوب یاد بگیرم. یک درس خیلی مشکلی داشتیم که من قبلاً گذرانده بودم اما به پیشنهاد ایشان دوباره درس را برداشتم. ایشان پیشنهاد داد که درس سیستم‌عامل هم بردارم. من گفتم که سیستم‌عامل که به درد من نمی‌خورد. ایشان گفت آنجا آن‌قدر برنامه‌نویسی‌اش سخت هست که در برنامه‌نویسی خبره می‌شوی. درصورتی‌که این فرد، خودش الکترونیکی بود اما توصیه می‌کرد که برنامه‌نویسی را یاد بگیرم و خیلی عمیق هم یاد بگیرم و این توصیه خیلی خوبی بود.

یک کار دیگر هم مهارت نوشتن و مستندسازی بود که من ضعف زیادی داشتم. من در کنار یک درس زبان انگلیسی که برای همه اجباری بود، چندین درس انگلیسی دیگر هم برداشتم. محاجه یا جدل یکی از این درس‌ها بود. یعنی چطور بتوانی در مقابل یک نفر حرفت را به کرسی بنشانی؛ و خیلی هم لذت بردم چون کمک کرد ساختار نوشتن را بهتر بیاموزم. البته استاد راهنمای من در آنجا یک آدم خیلی هنری بود و فن نوشتن قوی‌ای داشت. اولین باری که یک مقاله نوشتم، پرتش کرد و گفت برو یاد بگیر بنویسی بعداً بیا پیش من. به‌خاطر همان بود که تعداد زیادی درس گرفتم که یاد بگیرم چطوری بنویسم و چطور ارائه دهم.

یعنی شما یکی از مهارت‌های مفید برای دانشجویان را نوشتن می‌دونید؟

بحث نوشتن که یکی از موارد مهارت‌های نرم یا soft skills هست. مهارت ارائه که هم می‌تواند در قالب نوشتن باشد و هم در قالب پاورپوینت و سخنرانی. چون عمدتاً در ایران، مستندسازی و ارائه را از بچگی یاد نمی‌گیریم و اگر هم یاد بگیریم به سبک حافظ یاد می‌گیریم؛ نوع شعری یاد می‌گیریم. درصورتی‌که در نوشتار علمی باید مستقیم به هدف بزنی و در لفافه گفتن جایگاهی ندارد.

پیشنهاد شما به دانشجویان، برای کسب مهارت‌های جانبی و علمی چیه؟

نکته‌ای که خیلی باب است در سطح جهانی learn how to learn است. شما باید آماده باشید هر لحظه یاد بگیرید. اگر دقت کرده باشید آنقدر تاپیک‌های جدید و زبان‌های جدید دارد می‌آید که اگر شما بسنده کنید به مطالبی که در دانشگاه یاد گرفتید، دو سال بعد هیچ خاصیتی نخواهید داشت. شما باید یاد بگیرید چگونه یاد بگیرید. متاسفانه یک مقداری بچه‌ها علاقه دارند اساتید همه مطالب کتاب را بگویند و همه چیز را برایشان حل کنند که این چیز خوبی نیست. باید یاد بگیرند چگونه یاد بگیرند. اگر با مسئله جدیدی مواجه شدند چطوری حلش کنند. شما قرار نیست تکنسین شوید؛ یک manual بخوانید و مشکل ماشین رختشویی را حل کنید. مهندس قرار است بتواند مسئله حل کند. لازمه مسئله حل کردن هم این است که بفهمد راه‌حل را کجا پیدا کند یا نمونه‌های مشابه را ببیند و از آن‌ها بتواند راه حل مشابه را پیدا کند. در نتیجه بیشترین مهارتی که باید بچه‌ها تمرین کنند این است که مهندس شوند.

جنبه دیگر این است که یک زمانی ابوعلی سینایی بود که همه چیز یاد داشت و بعد جهان رفت به سمتی که یک نفر فقط یک چیز بلد بود و در آن کار متخصص شده بود. الان دوباره دارد بازگشت می‌کند. شما باید چند وجهی شوید. مثلاً دکتر عبدالاحد، که ایشان هم به یک معنا پزشک هستند هم مهندس. یا خود من، هم مهندسی کار می‌کنم هم روان‌شناسی باید بفهمم. چون اگر به کس دیگر بسپارم، مواردی‌ست که نه او می‌تواند به من منتقل کند و نه من می‌فهمم و لازم است بفهمم تا خلاقیت پیدا کنم و مسئله را درست حل کنم. در نتیجه لازم است که خودم قدم در روان‌شناسی، پزشکی و امثالهم بگذارم. عمده اساتید این طور هستند. هر کسی باید از حیطه تخصصی خودش قدم فراتر بگذارد و محیط جدید را بفهمد و مسائل اش را حل کند.

خلاصه بگویم توصیه من این است که بچه‌ها یاد بگیرند که چگونه یاد بگیرند تا همواره آماده تغییر باشند که دنیای جدید دنیای تغییرات و چیزهای جدید است وگرنه ربات‌ها می‌آیند و جایگزین انسان می‌شوند و شما کارتان را از دست می‌دهید. ولی اگر بدانید با دنیای جدید چطور کار کنید می‌توانید خودتان را تنظیم کنید.

احتمالاً نحوه درس دادن شما در درس مبانی کامپیوتر هم به همین شکل است تا بچه‌ها گنگ بمانند و بروند دنبال آموزش؟

درس مبانی کامپیوتر اولین درسی است که بچه‌ها در کنار ریاضی و فیزیک دارند و خارج از ساختار مدرسه‌ای است که در آن تمرین و همه چیز معلوم است. خود کنکور هم فقط تست و یک سری سوالات مشخص و استاندارد دارد. درس مبانی کامپیوتر یک زبان جدید است. که شنیدید اگر می‌خواهید آلزایمر نگیرید، زبان جدید یاد بگیرید، مغزتان فعال می‌شود. این هم یکی از آن مباحث است؛ یعنی شما یک زبان جدید یاد می‌گیرید در عین حال که ساده است باید یاد بگیرید که به دنبال سرچ بروید و کدهای مشابه را ببیند. یک جا به مشکل می‌خورید، آنلاین تعامل داشته باشید از افراد مختلف بپرسید. یک مقداری فشار دارد چون مطالبی که خدمتتان عرض می‌کنیم به صورت فیکسی که در دبیرستان می‌خواندید نیست، مطالب باز است و سوالات، یک سری سوال مشخص با جواب یکسان نیست. الگوریتم باید طراحی کنید و به چندین روش مختلف می‌توانید طراحی کنید. برای همین یه مقدار از این جهت سخت است. ولی هنوز چون یک زبان است و ساختار مشخص دارد آنقدری که بچه‌ها در ادامه با خلاقیت و با حل مسئله آشنا می‌شوند، سخت نیست.

دلایل راه‌اندازی آزمایشگاه‌تان را بفرمایید.

عمده بچه‌هایی که در این آزمایشگاه هستند روی طراحی گیم تحقیق می‌کنند. از گیم‌ها استفاده می‌کنند برای غربالگری مشکلات مختلف شناختی و از طرفی روی حل این مشکلات و توان‌بخشی افراد کار می‌کنند. فاز اول را با اوتیسم شروع کردیم. فاز جدیدمان وارد افراد پیش‌فعال شده است. چون تقریباً نه درصد افراد جامعه را دربرمی‌گیرد و بسیاری از افراد هستند که بیش‌فعالند و خودشان هم خبر ندارند و آنهایی هم که خبر دارند، راه‌حل‌هایشان بیشتر راه‌حل‌های دارویی است. در صورتی که راه‌حل‌های کامپیوتری هم برایش وجود دارد. تمرکز ما روی این زمینه است.

آیا در آزمایشگاه‌تان فعالیت‌های مرتبط با رباتیک هم دارید؟

بله، فعالیت‌های رباتیکی یکی در زمینه تعامل انسان با ربات است که آن هم در راستای تعامل با بچه‌های خاص، مثل بچه‌های مبتلا به اوتیسم است. چون بچه‌های مبتلا به اوتیسم با ربات خیلی بیشتر حال می‌کنند تا انسان. در نتیجه یک سری آموزه‌ها را از این طریق می‌شود به آن‌ها منتقل کرد.

قسمت دیگر هم در زمینه استفاده از رباتیک برای شستشوی ساختارهایی مثل گنبدهاست که در ایران زیاد داریم. همچنین برای تعمیر و مدل سازی آن‌ها. ما الان ساختارهای قشنگی مثل مساجد و مناره‌ها داریم اما مدل سه بعدی‌شان موجود نیست و مدل سه بعدی این‌ها برای تعمیر یا تور مجازی کاربرد دارد. حتی می‌توانیم تاریخچه‌ها را حفظ کنیم. برای مثال در بم که زلزله آمد و خراب شد اصل] بنا موجود [ نیست. حالا اینکه بتوانیم مدل سازی واقعی با جزئیات داشته باشیم خیلی خوب می‌شود. این اتفاقات می‌تواند برای خیلی از بناهای سنتی ما اتفاق بیفتد که طبیعتاً می‌ارزد آدم روی این ها کار کند. یک سری از تحقیقات ما با دکتر حسینی روی مدل سازی سه بعدی ساختارهایی مثل گنبد و مناره هست. یکی هم سرویس برای تعمیر و نگهداری این ساختارهاست.

آیا تا به حال موفقیتی هم در این زمینه‌ها کسب کردید؟

از نظر تئوری بله. ولی از نظر اینکه حمایت دولتی پیشوندش بیاد که بتوانیم این ها را عملیاتی کنیم متاسفانه خیر که می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد. یکی کمبود بودجه خاطر تحریم‌ها و یکی هم چیدمان اولویتی بودجه مملکت هست.

یکی از پروژه‌هایی که ما شروع کردیم که نه دقیقاً رباتیکی هست، نه دقیقاً گیم هست، هشدار سریع و زودهنگام زلزله است. که در حال حاضر نمونه‌های اولیه‌اش را هم ساختیم. و برای عملیاتی شدن نیاز به بودجه دارد. چون یک کار عام المنفعه هست که کمک می‌کند استرس افراد کم شود و کشتار را کاهش می‌دهد. اما نتوانستیم بودجه لازم را از ارگان‌های دولتی بگیریم.

در این مسیر که تا الان آمدید چه قدر خود را موفق می‌دانید و دوست دارید در نهایت به کجا برسید؟

مطلوب این است که انسان، احساس مفید بودن برای کل انسان‌ها و به طور خاص برای جامعه مسلمانان داشته باشد. هرکسی هم هرطور که شده در یک مقطعی در این پوزیشن کمک رسانی قرار می‌گیرد.

من پیشنهادم به دانشجویان این است که هرچه بیشتر بتوانند تجربه دیگران را استفاده کنند به نفع‌شان است. چون برای خود من، خیلی جاها کسی نبود راهنمایی‌ام کند و حس می‌کنم با تجربه و بدون سعی و خطا خیلی بهتر می‌توانستم جلو روم. از افراد با تجربه استفاده کنند تا مسیر پیش روی‌شان را بهتر بچینند.

در عین حال، اینکه ما یک مسیر را می‌چینیم و خداوند متعال چطور آن را جلو می‌برد حرف دیگری است. ممکن است خیلی‌ها از بیل گیتس هوشمندتر بودند؛ اما فقط یک بیل گیتس مایکروسافت را درست کرد و یک استیو جابز اپل را. بسیاری هم‌سطح و بهتر از آن‌ها بودند اما در این جرگه و دنیایی که ما داریم دو نفرشان توانستند این‌گونه در این مسیر موفق شوند. ولی وظیفه‌ی ما این است که به بهترین وجه برنامه‌ریزی کنیم و پیشنهاد من این است که دوستان با اساتید مختلف یا کسانی که در بازار هستند مشورت کنند. دلیل ندارد من لیسانسم را تمام کردم بروم فوق لیسانس یا فوق لیسانس تمام کردم بروم دکترا. می‌توانم با لیسانس آدم موفقی باشم. بسیاری از فارغ التحصیلان ما آدم‌های موفقی هستند.

به آدمی که کوه می‌رود می‌گویند بالا را نگاه کن. برنامه ریزی کن، سرت را بنداز پایین، برو. دوباره نگاه کن ببین داری درست می‌روی و سرت را بنداز پایین. علتش هم این است که اگر همیشه به قله نگاه کنی قله آنقدر بلند است که آدم مایوس می‌شود. زندگی هم همینطور است. آدم بخواهد آخرش را ببیند با عدم قطعیت‌هایی که وجود دارد به‌شدت مأیوس می‌شود.

به هرحال می‌توانستم موفق‌تر از این باشم. در یک زمینه‌هایی موفقیت کسب کردم ولی در خیلی از زمینه‌ها می‌توانستم بهتر باشم.

حرف پایانی؟

از جوانی‌تان استفاده کنید. آدم وقتی جوان است حس می‌کند هیچ چیزی را از دست نمی‌دهد؛ اما یک خورده جلوتر بروید و به سن بالاتر برسید می‌بینید آن قابلیت‌هایی که اول داشتید نخواهید داشت. هم از زندگی‌تان لذت ببرید هم از تکه‌تکه‌اش برای پیشرفت کردن استفاده کنید.


مبانی کامپیوتربیل گیتسهوش مصنوعیمهندسی کامپیوترمنوچهر مرادی
نشریه دانشجویی بسیج دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر دانشگاه تهران
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید