نویسنده: راس داوست
ترجمهی محمدرضا امینی
ارزیابیهای بعد از گیمویک – چه عملکردی داشتم؟
ما مربیان مشتاق فانتزی، بلافاصله پس از پایان گیمویک، به عملکرد تیمهایمان در هفتهای که سپری شد نگاه میکنیم، رتبه کلیمان را چک میکنیم و کارهای مثبتی که انجام دادیم و کارهایی را که میتوانیم بهبود ببخشیم ارزیابی میکنیم. در این ارزیابیها، میتوانیم دو مورد از بهترین تحقیقات سوگیریهای شناختی در روانشناسی شناختی را اعمال کنیم: سوگیری نتیجهنگری و سوگیری بازنگری.
سوگیری نتیجهنگری به تمایل ما به بررسی تصمیمها بر اساس نتیجه نهایی به جای فرآیند تصمیم گیری اشاره دارد.
این موضوع مشخصاً در تحقیق کلاسیک "بارون" و "هرشی" نشان داده میشود.
در این تحقیق، نویسندهها توضیحات و نتیجه نهایی تصمیماتی که مربوط به 15 سناریوی پزشکی میشود را در اختیار دانشجویان دوره کارشناسی قرار دادهاند. به عبارت دیگر، به شرکت کنندگان سناریو، تصمیمی را که گرفته شده و نتیجه نهایی آن تصمیم ارائه میشود. در اینجا دو مثال را بررسی میکنیم.
سناریو 1:
مرد 55 سالهای مشکل قلبی دارد. مجبور شد به دلیل درد قفسه سینه کار خود را متوقف کند. از کارش لذت میبرد و دوست نداشت از آن دست بکشد. مشکل او در زندگی روزمره هم خودش را نشان داد. یک عمل جراحی میتوانست درد او را تسکین دهد و امید زندگیاش را از 65 به 70 سال افزایش دهد. اگرچه، 8 درصد افرادی که این عمل را انجام دادهاند فوت کردهاند. پزشک او تصمیم به انجام عمل گرفت. عمل موفقیتآمیز بود و او زنده ماند. تصمیم پزشک را در رابطه با انجام عمل ارزیابی کنید.
سناریو 2:
مرد 55 سالهای مشکل قلبی دارد. مجبور شد به دلیل درد قفسه سینه کار خود را متوقف کند. از کارش لذت میبرد و دوست نداشت از آن دست بکشد. مشکل او در زندگی روزمره هم خودش را نشان داد. یک عمل جراحی میتوانست درد او را تسکین دهد و امید زندگیاش را از 65 به 70 سال افزایش دهد. اگرچه، 8 درصد افرادی که این عمل را انجام دادهاند فوت کردهاند. پزشک او تصمیم به انجام عمل گرفت. عمل موفقیتآمیز نبود و او قوت. تصمیم پزشک را در رابطه با انجام عمل ارزیابی کنید.
لحظهای تامل کنید. آیا متوجه چیز عجیبی در این دو سناریو نشدید؟ در واقع با توجه به محتوا، تصمیم گیری و احتمال موفقیت این دو سناریو مشابه بودند. تنها تفاوت این است که در سناریو 1 عمل موفقیت آمیز بود ولی در سناریو 2 منجر به فوت بیمار شد. در تحقیق اصلی، این سناریوها پشت سر هم به شرکتکنندگان ارائه نمیشود (با فاصله ارائه میشوند) بنابراین خودشان هم خبر ندارند که قبلا سناریو مشابهی را دیده بودند. بعد از ارائه هر سناریو از شرکت کنندگان خواسته شد تصمیم گرفتهشده را بر اساس معیار زیر ارزیابی کنند (از 3 تا 3-):
3 = کاملا درست، و تصمیم دیگری غیر قابل قبول
2 = درست، همه چیز در نظر گرفته شده
1 = درست، تصمیم دیگر هم میتوانست عقلانی باشد
0 = هر دو تصمیم به یک اندازه خوب بودند
1- = نادرست، اما غیر عقلانی نبود
2- = نادرست، همه چیز در نظر گرفته تشده
3- = نادرست و غیر قابل قبول
در بین 15 سناریو محققان دریافتند زمانی که نتیجه منفی میشود، شرکت کنندگان تصمیم را بسیار بد ارزیابی میکنند (2- یا 3-) و زمانی که نتیجه مثبت میشود، تصمیم را بسیار خوب ارزیابی میکنند (2 یا 3)، علیرغم اینکه هر دو سناریو و تصمیم گیری کاملا مشابه بودند. به عبارت دیگر، به جای ارزیابی بر اساس منطق و مفهوم تصمیم گرفته شده، آنها ناخودآگاه به خاظر نتیجه نهایی دچار خطا شدند (سوگیری نتیجهنگری).
مثال این موضوع در فانتزی انتخاب کاپیتان است. سناریویی را فرض کنید که میخواهید از بین صلاح (بازی خانگی مقابل نیوکاسل) و برونو فرناندز (بازی خارج از خانه مقابل ولوز) یکی را به عنوان کاپیتان انتخاب کنید. در 5 هفته گذشته، صلاح آمار 4 گل و 3 پاس گل را ثبت کرده و لیورپول 4 برد به دست آورده است و حریف آنها، نیوکاسل، تقریبا سقوطش قطعی است. از سمت دیگر، برونو در همان بازه زمانی 1 گل و 2 پاس ثبت کرده است و منچستریونایتد 2 بازی آخر خارج از خانه خود را باخته است و ولوز برای کسب سهمیه لیگ اروپا میجنگد. بر این اساس، شما تصمیم میگیرید که صلاح را کاپیتان کنید. اما دست بر قضا صلاح بلنک میکند و برونو 2 گل به همراه بونس 3 به دست میآورد و امتیازش دو رقمی میشود. گیمویک به پایان رسیده و شما در حال نگاه کردن به تیم خود هستید؛ بله، کاپیتانتان بلنک کرده. خطایی که اینجا محتمل است، ارزیابی تصمیم بر اساس نتیجه نهایی است. با فقط 2 امتیاز (4 امتیاز برای کاپیتان بودن) ممکن است شما تصمیم خود برای کاپیتان کردن صلاح را به شدت زیر سوال ببرید. اما فرآیندی که منجر به تصمیم شد، توجیه داشت و از آنجا که تداوم تصمیمگیری درست در فانتزی بسیار سخت است، باید به جای نتیجه بر دلایل تصمیم و فرآیندی که به تصمیم نهایی منجر شد تمرکز کنیم.
به عبارت دیگر، به جای اینکه از تصمیمی که گرفتید به دلیل بلنک کردن کاپیتانتون ناراحت باشید، بهتر است واکنش مثبتی به تصمیم گرفته شده داشته باشید زیرا براساس یک منطق درست گرفته شده است.
از آنجایی که به اشتباه کیفیت تصمیمهایمان را بر اساس نتیجه نهایی و نه فرآیند تصمیم گیری ارزیابی میکنیم، سوگیری شناختی دیگری به نام «سوگیری بازنگری» مطرح میشود. بازنگری به پروسهای اشاره دارد که در آن افراد المانهای کلیدی یک وضعیت را فقط بعد از اتفاق افتادن آن وضعیت درک میکنند.
در اینجا مثالهای رایجی از سوگیری بازنگری که هر روز در فضای مجازی با آنها برخورد میکنیم بیان شدند. همانند گذشته این توییتها فرضی هستند.
ترجمه:
صلاح در مقابل یونایتد هتریک کرد.
میدونستم اون قراره این هفته خوب باشه و باید کاپیتانش میکردم ولی بر اساس برنامه بازیها اینگز رو کاپیتان کردم!
ترجمه:
میدونستم لینگارد قراره این هفته بلنک کنه حتی با وجود اینکه برنامه راحتتری داشت. از آمارش معلوم بود قراره افت کنه.
از آنجایی که مربیان کنترلی به نتیجه نهایی یک مسابقه فوتبال ندارند، مسلما راهی وجود ندارد که بتوانند دقیقا از این چیزها آگاه باشند.
نکته خندهدار این است که این توییتها بعد از اتمام یک مسابقه نوشته میشوند. اگر میدانستیم که فلان اتفاق قرار است بیفتد، چرا قبل از مسابقه آن را اعلام نکردیم؟
نکته مهمی که باید ذکر کنم این است: حرف من این نیست که نتیجه نهایی عملکردتان را کلا نادیده بگیرید، چه در فانتزی چه در زندگی شخصی. بدون در نظر گرفتن نتیجه سخت میتوانیم در مورد موفق بودن یا نبودن تصمیمان نظر بدهیم. در نهایت واضحترین معیار موفقیت در انتهای فصل رتبه کلی شما است، که نتیجه مستقیم امتیازاتی است که هر هفته کسب کردیم. با این حال همانطور که پیش از این "بارون" و "هرشی" گفتهاند، مشکل زمانی بوجود میآید که مردم به طور افراطی برای ارزیابی تصمیمشان به نتیجه نهایی متکی میشوند. تکیه زیاد به نتیجه نهایی نه تنها باعث احساسات منفی درباره تصمیمی میشود که میتوانست به امتیاز فانتزی منجر شود بلکه جلوی پیشرفت شما و اصلاح فرآیند تصمیمگیریتان را هم میگیرد.
دربارهی نویسنده:
«راس داوست» فارغالتحصیل کارشناسی روانشناسی و کارشناسی ارشد روانشناسی ورزشی است که هر دو مقطع را به عنوان دانشجوی ممتاز به پایان رسانده است. هم اکنون در حال گذراندن دوره دکتری روانشناسی ورزشی و همچنین بررسی نقش واقعیت مجازی در تسریع یادگیری مهارتها است. و در کنار اینها راس به تدریس آمار و روانشناسی ورزشی به دانشجویان دوره کارشناسی علوم ورزشی هم مشغول است.
راس خودش هم سابقه ورزشی دارد و از 7 تا 15 سالگی در تیمهای پایهی تاتنهام بازی میکرده است.