من همه دوستایی که داشتم رو دونه به دونه خوب یادمه، از اولین باری که دیدمشون، همه خاطراتی که داشتیم، حتی خوشحالی و ناراحتی ها... با اینکه شاید حتی یادشون نباشه که من یه مدت توی زندگیشون بودم ولی من اونا رو خوب یادمه. خیلی از اونها رو بخاطر عوض شدن مسیر زندگیم از دست دادم، یا بخاطر اینکه عوض شدم یا بخاطر اینکه عوض شدن. نمیدونی چقدر بابت این موضوع ناراحتم! ولی خب اگه زمان به عقب بره باز همین مسیر رو انتخاب میکنم. چند دقیقه پیش داشتم به رفیقا و دوستای الانم فکر میکردم، تو و خیلیای دیگه که الان بخشی از زندگی من میشید. بعضی ها رو حتی تاحالا از نزدیک هم ندیدم و کیلومتر ها فاصله داریم اما من واقعا از ته دلم دوسشون دارم :) حقیقت تلخیه ولی چند سال آینده از مهم ترین سالای عمر ماست که خیلی تغییر میکنیم، میدونم که خیلیا شاید دیگه نباشن و سرنوشت ما رو از همدیگه برای همیشه دور کنه! متاسفانه شاید خودتم جزو اون افراد باشی، واسه همین این متن رو مینویسم که هیچوقت از یادم نری و از یادت نرم.
بهرحال، دوس نداشتم مقدمه رو غمگین بنویسم واقعا عذرمیخوام. وقتی یادم افتاد داری میری تو ۲۴ سال واقعا از اختلاف سنی که داریم پشمام ریخت D: ولی دیگه خیلی وقته عادت کردم که دوستام از خودم بزرگ تر باشن. از اینکه میتونی خیلی راحت توی لحظه زندگی کنی خیلی خوشم میاد و حسودیم میشه، امیدوارم که توی سن جدیدت هم همینجوری بمونی و زندگی برات خوب و اکلیلی جلو بره. نسبت به شناختی که ازت دارم تو خیلی ظریفی و قلب مهربونی داری :') امیدوارم دیگه هیچوقت نشکنه، میخوام که به اون سطح از مستقل شدن که توی زندگی میخوای برسی و واسه این هر کمکی از دستم بربیاد واست میکنم. یه دختر مستقل واقعا جذابه :)! نیازی نیست این جمله رو بگم ولی محض یادآوری: "ذهنتو ساکت کن تا صدای زندگی رو بشنوی". راستش هیچوقت روم نشده بهت بگم که چقدر صدای قشنگ و آرومی و خاصی داری قدرشو بدون ^-^. تا قبل اینکه ببینمت تصور نمیکردم انقد کوچولو و لاغر باشی ولی اخلاقت همون چیزی بود که از قبل فکر میکردم. میدونی که من خیلی آدم صادق و رکی ام، چند باری پیش اومده که ازت خیلی ناراحت شدم ولی حتی بدون اینکه بدونی با خودم حلش کردم درحالی که اگه تو از دستم ناراحت باشی دهنمو سرویس میکنی، ( انقد که لوسی ) ولی خب دیگه چیکار میشه کرد همه دخترا اینجوری ان. مراقب فرصت های زندگیت باش مثل ابر رد میشن، اگه جایی خسته شدی استراحت کن و دوباره با قدرت شروع کن، عوض شو ولی عوضی نشو، توی دنیای کوچیکی که داری زندگی کن این بیرون خیلی بزرگه، به پوشیدن لباسای رنگی ادامه بده و مهم تر از همه حواست باشه که چاییت سرد نشه. آرزو میکنم به نقطه ای برسی که وقتی تو آینه خودتو میبینی اعتماد بنفست بالا بره و به خودت افتخار کنی! دوستا و روزای خوبی داشته باشی انقدر بالا بری که ما رو از دور نگاه کنی، آسمون باشه فرشت و بینهایت سقفت، شبا از همیشه راحت تر بخوای و روزا رو پر انرژی از خواب بلند شی پرده ها رو بزنی کنار، انقدری زندگیت قشنگ باشه که جز آپلود کردن عکسات توی اینستاگرام وقت نکنی به شبکه های اجتماعی برسی، همجا پز تو رو بدم، توی تلگرام ازت خواهش کنم که به سوالای برنامه نویسیم جواب بدی D: و... بخوام ادامه بدم خیلی زیاد میشه ولی بدون که واقعا از ته دلم برات خیلی چیزای خوب میخوام :') نمیدونم که توی دل توام اینجوری میگذره یا نه ولی زیاد مهم نیست. میخوام به آینده زیاد فکر نکنیم اما دوس دارم سال ها بعد که این متن رو میخونیم مسیر زندگیمون جدا نشده باشه ( اینجا واقعا بغض کردم! ) و هرجا بودی حداقلش دلت شاد باشه.
معمولا برا تولد دیگران میگم که: "برسی به چیزی که لیاقتش رو داری" ولی امیدوارم تو به بیشتر از چیزی که لیاقتش رو داری برسی، تولدت مبارک محدثه...
( از اونجایی که توی خریدن کادو خیلی یبسم دو سه شبه که با نیما صحبت میکنیم چی واست بخرم ولی به نتیجه ای نرسیدیم، عسل گفت که لاک بخریم ولی واقعا فکر نمیکنم گزینه خوبی واسه کادو باشه پس صبر میکنم تا بعدا چیز خوبی واست پیدا کنم و بخرم :/ )
پی نوشت: این متن میتونست بیشتر و بهتر باشه اما واقعا وقتم پره همینم به سختی نوشتم لطفا بپذیر.
۱۴۰۱/۰۵/۲۸ جمعه ۱۵:۵۶ ( یه روز زودتر نوشتم )