1- درست سی و یک سال از اکران اجاره نشین ها می گذرد و این فیلم همچون یک گوهر در سینمای ایران باقی مانده و از آن مهمتر هنوز هم ظرافت ساختاری دارد. اما مواجهه با اجاره نشین ها در زمان اکرانش یکی از برگ های سیاه تاریخ نقد فیلم در ایران است. وقتی در سال ۱۳۶۶ اجاره نشین ها اکران شد، منتقدانی که انتظار یک دایره مینای دیگر داشتند، مبهوت از طنازی غیرمنتظره ی مهرجویی او را به راحت طلبی و عقب نشینی از مواضع ایدئولوژیک متهم کردند. منتقدان مولف گرای آن دوره، مهرجویی را فیلمسازی می دانستند که با تکیه بر اقتباس های ادبی و بر روی شانه های غلامحسین ساعدی رشد کرده است و نباید به مسیرِ موفقیت پشت کند. آنها مولفان باب طبع خود را در چهره بیضایی، نادری و تقوایی و مهرجوییِ قبل از اجاره نشین ها می دیدند. از طرفی دیگر ارجاع هوشمندانه مهرجویی به جامعه معاصر ایرانی در پس طنز فوق العاده اش چنان قابل تاویل و تفسیر بود که همان زمان فریادِ فیلمسازان ایدئولوژیکِ انقلابی را هم درآورد. نگاه انتقادی و پیشگویانه اجاره نشین ها به همراه ساختار نمادین اش مغایر با آرمانهای انقلاب و جنگ شناخته شد و هرچه داریوش مهرجویی در گفته های خود سعی کرد اجاره نشین ها را یک فیلم ساده درباره روابط انسانی جا بزند اما اکثر مخاطبان به چشم یک هجویه سیاسی به آن نگریستند و به این ترتیب از چند جبهه بر سرِ اجاره نشین ها کوفتند و تندی کردند و بیانیه صادر کردند، اما در نهایت آنچه ماند سینما بود و آقای مهرجویی و یک فیلم کالت.
محسن مخملباف یکی از کسانی بود که به شدت از اجاره نشین ها انتقاد کرد و به همین منظور نامه ای به سید محمد بهشتی رییسِ وقت بنیاد سینمایی فارابی نوشت و از او خواست که آخرت خود را به دنیای دیگران نفروشد. در زیر، این نامه به همراه پاسخش از کتاب «تاریخ سینمای ایران» نوشته جمال امید عیناً آمده است:
نامه مخملباف:
بسمه تعالی
برادر بهشتی!
سلام و خسته نباشید. انصاف حکم می کند که تلاش شما را در جهت رشد کمی سینما بستایم. اجرکم علی الله؛ اما وجود فیلم هایی چون اجاره نشین ها را به چه حسابی بگذارم؟ بی دقتی شما؟ بی اعتقادی شما؟ در صورت آخر اعتماد پاک مهندس موسوی به شما را نمی توانم ندیده بگیرم. برادر عزیز؛ از شما خیلی خوب می گویند. خیلی ها می گویند دو سه سال پیش در محضر مهندس مرا امر به ثواب کردید؛ یادتان هست؟ پس مِن باب ثواب می گویم: حاجی واشنگتن را که گردن نگرفتید، اجاره نشین ها به گردن چه کسی است؟ اگر فیلم را ندیده اید ببینید. اگر دیده اید باز هم ببینید. شما را به همان حضرت ابالفضل (ع) تکلیف کسی چون من با شما چیست؟ ارج گذاریتان به جنگ را باور کنم یا اغماضتان را در مورد امثال اجاره نشین ها! امیدوارم که همچنان ما را متحجر ندانید که مثلاً به هنر تبلیغاتی و سفارشی معتقدیم یا با انتقاد مخالفیم. اما انتقاد در چارچوب انقلاب و اسلام یا هجو اصل اسلام و انقلاب؟! توهین می شود اگر بگویم فیلم دیدن بلد نیستید. می توانید بنشینید با هم اجاره نشین ها را ببینیم. من باب ثواب گفتم، گناه که نکرده ام؟ واقع قضیه این است که دو ساعت پیش که فیلم را دیدم حاضر بودم به خودم نارنجک ببندم و مهرجویی را بغل کنم و با هم به آن دنیا برویم. اما یک ربع پیش که با قرآن استخاره کردم، خوب آمد که به شما بگویم و نه به کس دیگر. ادای وظیفه کردم. ثواب یا گناه: آخرت خودتان را به دنیای دیگران نفروشید.
محسن مخملباف
پاسخ محمد بهشتی:
بسمه تعالی
هنرمند گرامی؛ برادر مخملباف
با سلام
نامه پر از مطلب و موجز و برادرانه شما را خواندم. از اظهار لطف شما برادر گرامی سپاسگزارم. به دلیل اشتغالاتِ مربوط به جشنواره هنوز موفق به دیدن بسیاری از فیلم ها نشده ام. در مورد فیلم اجاره نشین ها با نظراتی که تا به حال از جانب برادران مسلمان و مطلع به سینما شنیده ام عموماً آن را فیلمی متوسط در سطح برنامه های انتقادی تلویزیون دیده اند و البته با ساختی سینمایی. بسیار خوشحال می شوم اگر نظرتان را مشروح تر بدانم.
امیدوارم هر چه زودتر موفق به دیدن این فیلم و فیلم های دیگر جشنواره بشوم و همچنین از نظر مشروح شما نیز راجع به این فیلم و احیاناً فیلم های دیگر امسال مطلع گردم.
با تشکر مجدد از عنایت شما و با امید به توفیق شما در راه خدمت به اسلام و مسلمین.
سید محمد بهشتی
۲- در هفته ای که گذشت مهمترین خبرها مربوط به جام جهانی بود. همیشه همین بوده که جام جهانی طعم و مزه تندتری دارد از مثلاً مسابقات هر ساله. برای من جام جهانی از سال ۹۰ آغاز شد. تنها ۷ سال داشتم و دیدن فوتبال دیوانه ام می کرد اما هیچ کدام از بازی های جام را نشد که تا آخر ببینم. همیشه همه ی بازیها برایم دیر بودند. همانطور که افسانه ی شینگن یا اوشین برایم دیر بود. از اخبار ورزشی می دیدم که آلمان ها با ارتش زرهی کامل شان تمام تیم ها را درو می کنند. فولر و ماتئوس را دوست داشتم؛ اما همیشه ناخودآگاه میل ام به سمت تیم مقابلِ آلمان بود. هلند را دوست داشتم که دو بریک به آلمانها باخت، انگلیس دوست داشتنی بابی رابسون با بازیکنانی مثل گری لینه کر و پل گاسکویین و پیتر شیلتون هم در ضربات پنالتی مغلوب شدند و حتی در فینال هم آرژانتینِ مارادونا در برابر آلمان شکست خورد. لعنتی ها…وقتی ژرمن ها قهرمان شدند و گریه های مارادونا را دیدم، همان لحظه تصمیم گرفتم که به طور رسمی از آلمان بدم بیاید. حالا ۲۸ سال زمان گذشته و من با اینکه خیلی کمتر فوتبال می بینم از تیم آلمان هنوز بدم می آید و آنها هم بدون توجه به این امر اکثراً پشت در منتظربوده اند؛ در حوالی قهرمانی. حالا هم که عالمانِ امور پای ماشین هوشمندشان نشسته اند و بعد از ۱۰۰ هزار بار شبیه سازی بازی های جام، به این پیش بینی رسیده اند که آلمان قهرمان جام جهانی ۲۰۱۸ می شود. پس تا وقت هست باید خوشحال باشم از شکست آلمان در بازی اول؛ از نفرین خدایان مایا که دامن ژرمن های جنتلمن را گرفت. شکستی که بیشتر از پیروزی ایران و انگلیس به دلم نشست تا این هفته با این دلخوشی ها و کری خواندن ها بگذرد.
۳- در خبرها دیدم که یک خانواده ایرانی در ایران (که اگر در آمریکا بود باز معقول تر می نمود) به مناسبت تولد ۷۲ سالگی ترامپ کیکی خریدند و روی تخته وایت بردشان به فارسی و انگلیسی از طرف مردم ایران برای جناب پرزیدنت تبریک نوشتند و جلوی صورتشان گرفتند و عکس انداختند و برخی از رسانه های عجیب این روزها که مانند کیهان از نهان خانه ی هر جنبنده ای خبر و مدرک دارند، نوشتند که ترامپ محبوب ترین سیاستمدار جهان است و برای دلیل هم، همان کیک را شاهدِ مثال آوردند…اینها را همه در کنار همین روزها در سال ۸۸ می گذارم و آن مطالبات و آن مردم…حیف که فرصت های بسیاری از روی نادانی از دست می رود…حیف که در فقدانِ امرِ سیاسی حماقت بیش از گذشته، بی انتها می نماید!
۴- نمایش های «همه چیز درباره آقای ف» و «خدای کشتار» را نباید از دست داد. همینطور فیلمِ «کوپال» را در سینمای هنر و تجربه و از آن مهمتر «گزارش» آقای کیارستمی را که تک سانس است و در روز سوم تیر در موسسه فرهنگی هنری چارسوی سید خندان اکران می شود. پرتره ای پر جزییات از یک جامعه محتضر و رو به مرگ که در سال ۱۳۵۶ ساخته شده و گویای زمانه ی خویش است. برای آنها که می توانند فیلمها را روی پرده ببینند هم که Incredibles 2 اکران شده و ادیسه فضایی آقای کوبریک هم در آمریکا و انگلیس و چند کشور دیگر مجدداً روی پرده رفته است.