ویرگول
ورودثبت نام
پیمانکار: خدمات ساختمانی
پیمانکار: خدمات ساختمانی
خواندن ۴ دقیقه·۲ ماه پیش

اَاَاَاَاَه لباس فرم مدرسه لعنتی; چقدر ازت بدم میاد

لباس مدرسه لعنتی، همیشه ازش بدم می اومد. من دوست نداشتم روپوش سرمه ای و شلوار پارچه ای بپوشم، من دوست داشتم با شلوار لی و کتونی برم مدرسه.

آخه کجای دنیا همچین تیپ ضایعی میزنن؟!

چرا هیچ وقت نظر یک دانش آموز برای مدیر و ناظم مهم نیست؟! چرا نمی پرسند که، آقایون از کدام یک از این طرح های لباس خوشتون میاد؟!
آخه من دوست دارم لباسی رو بپوشم که به سلیقه خودم باشه; من از شلوار پارچه ای بدم میاد; اه لعنت بهش.

صبح شده بود و من همینطور که به سقف اتاق ام نگاه می کردم با خودم فکر می‌کردم که باید دوباره لباس فرم رو بپوشم و راهی مدرسه بشم. از رو تختم پاشدم و همینطور غرغر کنان در حال رفتن به توالت بودم که مادرم داشت میز صبحانه رو می چید که چشمش افتاد به من و بهم گفت: رضا جان مادر تو که باز اول صبحی داری غر میزنی; چرا الکی اوقاتت رو تلخ میکنی؟ صبح به این قشنگی رو با غر زدن های تکراری خرابش نکن مامان جان.

من که گوشم به این حرفا بدهکار نبود به غر زدنم ادامه دادم. گلاب به روتون رفتم توالت، دست و صورتم رو شستم و اومدم بیرون و نشستم پشت میز صبحونه.

من از همون بچگی عاشق ترکیب نون بربری داغ و تازه ( طوری که کره توش آب بشه ) + کره + مربا هویج بودم، به نظر این ترکیب برزیل رو تو فینال جام جهانی 3 هیچ میبره; مخصوصا اگر مرباش رو مادر قشنگم درست کرده باشه. آخه می دونید مادرم یک زن همه چیز تمومه، همه چی بلده; با وجود مادرم همیشه تو خونه مون زندگی جریان داره.

مادر من دقیقا خود خود یک فرشته است اون عین پروانه دور و بر ما می‌گرده و ما رو تر و خشک میکنه. تابستونا آبلیمو، آبغوره، نعناع خشک، لواشک و هزار تا چیز دیگه درست میکنه طوری که بوی نعناع خشک تو خونه می‌پیچه و انگار زندگی تو خونه ما جریان داره. مادرم همیشه کارش رو با عشق انجام میده، فکر کنم برای همینه که نتیجه کارش عالی میشه. به قول هیچکس

عاشق دسپخت مادرمم، اگرم سرد باشه مشکلی‌ نیست. در عوض یه ادویه‌ای می‌زنه که بکره. تو هیچ رستورانی نیست و اسمش عشقه

همینطور که داشتم به میز صبحونه نگاه می‌کردم و کلا یادم رفته بود که اعصابم برای چی خورد شده بود، دیدم که خواهرم با اینکه خیلی کوچولو بود و هنوز مدرسه نمیرفت، عین این کارمندای سحرخیز از خواب بیدار شده و داشت یک راست می‌اومد سمت میز صبحونه. خواهر کوچولو من اومد نشست پشت میز صحبونه، البته بدون اینکه دست و صورت اش رو بشوره. مادر خواهر رو گرفت بقلش و برد توالت و بعد دست و صورت اش رو شست. بعدم آورد نشوند پشت میز صبحونه.

اینو یادم رفت بگم; من به غیر خودم یک خواهر کوچیک و یک برادر بزرگ تر از خودم دارم، من از همه بیشتر غر میزنم و همیشه به هر شرایطی اعتراض میکنم. فرقی نداره شرایط چی باشه من پامیشمو میگم اعتراض دارم :| بقیه ام بهم میگن خفشو (البته به غیر از مادرم)

بگذریم، برگردیم به اصل موضوع، بله لباس فرم مدرسه :(

این لباس مدرسه همیشه رو مخ من بوده، اصل موضوع بد قواره بودن لباس فرم مدرسه است، اینه که منو آزار میده. تعریف از خود نباشه من پسر خوش تیپی هستم و این لباس مدرسه به قدری گل و گشاد هست که تو تن آدم زار میزنه. یکی نیست به این طراح لباس مدرسه، خیاط، چه می دونم هرکی که این لامصب رو دوخته بگه که، آخه آدم درست، تو که داری لباس می‌ دوزی، لااقل یک چیز درست و درمون بدوز.

آخه این چیه لامصب؟! 6 نفر تو این پیرهن من جا میشن آقااااااااا

هیچی دیگه سرتون رو درد نیارم ما طبق هر روز مجبور بودیم اون لباس فرم کذائی رو بپوشیم و بریم مدرسه.

سال ها از دوران مدرسه گذشت، من درسم رو تموم کردم بعد رفتم دانشگاه بعد از لیسانس دفترچه ام رو پست کردم و راهی خدمت سربازی شدم. شتری که همه پسرها باهاش آشنا اند :)

تو سربازی اوضاع بدتر بود، علاوه بر اینکه باید لباس سربازی رو می‌پوشیدم بلکه قوانین اون رو هم باید رعایت می‌کردم. قوانین اینطوری بود که تا فلان تاریخ ماه حق نداشتیم کت مون رو دربیاریم حالا این یعنی چی؟ یعنی اینکه اگر از گرما هم هلاک بشی نباید اورکتت رو دربیاری; بله داداش اینجوریاس، از این داستانا نداریم، قانون رو باید رعایت کنی.

وقتی که رفتم سربازی تازه فهمیدم تو دوران مدرسه خیلی به خودم سخت گرفته بودم و با اینکه جواب سوال ام رو همیشه می‌دونستم، بارها و بارها از خودم می پرسیدم: راستی چرا از لباس فرم مدرسه انقدر بدمون می‌اومد؟!

لباس فرممدرسه
گاباردین، تولید کننده پیشرو در صنعت لباس، با هدف ارائه لباس‌های باکیفیت و راحت فعالیت می‌کند. https://gabardian.ir/about-us
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید