هیچ چیز در جهان اهمیت نمی یابد مگر به واسطه فضیلتی که آفریننده اش برای آن قائل می شود. (ژان پل سارتر)
جدایی اصولا جزو سخت ترین لحظات زندگی ما است که به ناچار بارها و بارها با آن مواجه خواهیم شد. بعضی وقت ها به اختیار خودمان و خیلی از مواقع به اجبار. اما حقیقت این است که اتفاق جدایی همیشه همراه ما خواهد بود و به لحاظ فرهنگی و یا ژنتیکی جدایی اغلب برای ما بار منفی دارد. جدایی از رابطه، جدایی از خانواده، جدایی از شهر و کشور، جدایی از عزیزان و در نهایت مرگ، همه و همه تلخ و غمگین هستند.
اما جدایی می تواند اینقدر غمگین و تلخ هم نباشد یا حداقل در کنار تلخی هایش خوبی هایش را هم می توان دید.
در فیلم رویاها (Dreams) ساخته آکیرا کوروساوا پسری وارد روستایی می شود که مردم آن در حال آماده شدن برای مراسم تدفین یکی از اهالی روستا هستند. اما نه از آن جنس مراسمی که ما تا امروز تجربه کرده ایم بلکه این مراسم همراه با جشن و پایکوبی است! و وقتی دلیلش را جویا می شود، پیرمرد روستا می گوید که این فرد زندگی خوب و پرتلاشی داشته و شایسته است که ما برای رفتنش جشن بگیریم.
یکی از این جداییها که به احتمال زیاد با آن مواجه شدهاید یا خواهید شد، جدایی از شرکت و همکاران است. بدون تعارف، خیلی از شرکتها برای رفتن شما جشنی نمیگیرند و یا حتی ممکن است جدایی شما سرشار از دلخوریها و درگیریها باشد. اما این دهکدۀ جهانی اینترنت میتواند همان روستای فیلم رؤیاها باشد. بهخصوص لینکدین که آدمها در این اتفاق همزادپنداری زیادی با شما خواهند کرد و احتمالاً شما را بدرقۀ خوبی میکنند.
این موضوع بیشتر به شخصیت و شرایط شما بستگی دارد. شاید شما از آن دسته آدمهایی هستید که ترجیح میدهید کار خود را در سکوت ادامه دهید و یا به هر دلیل دیگری به اعلام خداحافظی علاقه نداشته باشید. اما بهطورکلی این اعلان، مزایای ارزشمندی دارد که از لحاظ روحی و مسیر شغلی فرصتهای خوبی را برای شما فراهم خواهد کرد، به شرط آنکه اصولی را در آن رعایت کنید. اجازه دهید قبل از بیان این اصول، کمی از مزایا و فرصتهای این کار را بیان کنم.
اگرچه معتقدم ارزش اصلی یک کار خوب باید در درون ما شکل بگیرد، اما قدرت بقیۀ آدمها در ایجاد این حس را دستکم نگیرید. البته توقع نداشته باشید آدمها بهطور خودجوش شروع به تحسین شما کنند. واقعیت این است که این خود شما هستید که باید در این دنیای شلوغ، خودتان را در معرض دید آنها قرار دهید. به قول ژان پل سارتر:
«هیچچیز در جهان اهمیت نمییابد، مگر بهواسطۀ فضیلتی که آفرینندهاش برای آن قائل میشود.»
شما این امکان را دارید که دستاوردهای خود را با هزاران آدم به اشتراک بگذارید، پس چرا از فرصت آشنایی صدها آدم حرفهای با تواناییهایتان صرفنظر کنید؟ پست خداحافظی من از دیوار در لینکدین بیشتر از ۲۸هزار بار دیده شد و شبکۀ شغلی من در لینکدین، یکشبه چند صد نفر گسترش پیدا کرد.
این گونه از پستها عموماً توجه زیادی را به خودشان جلب میکنند. مثلاً پست جداشدن نیما از مو تن رو هم با استقبال خیلی خوبی روبهرو شد. گویا آدمها با لحظات احساسی و درعینحال حرفهای شما همراه خواهند شد و این فرصتی خوب است تا حال و هوای روستای فیلم رؤیاها را بیشتر درک کنید.
اگر تا اینجا به ایجاد چنین پستی علاقهمند شدید، همراه من باشید تا در ادامه دربارۀ نکات فنی و کلیدی چنین پستی صحبت کنیم.
قبل از انتشار مطلبی از جدایی، حتماً با شرکت و همکاران خود خداحافظی کنید. این یک اشتباه در دنیای حرفهای است که قبل از صحبت با شرکت فعلی، پست یا مطلب خداحافظی را با سایر افراد به اشتراک بگذارید.
مطمئن باشید خداحافظی با یک شرکت پایان همهچیز نیست. در هر صورت، شما طی مدت همکاری، شبکۀ ارتباطی عمیقی با افراد آن سازمان برقرار کردهاید و نباید تمامی پلهای پشت سر را خراب کنید. حتی اگر این شرکت با شما ناعادلانه برخورد کرده باشد، باز هم ممکن است رفتار حرفهای شما فرصتهای مناسبی را در آینده برای شما ایجاد کند.
حالا که به همکاران و افراد شرکت جدایی خود را اطلاع دادهاید، وقت آن است که یک پست جذاب خداحافظی آماده کنید. در ادامه برخی از نکات مهم برای نوشتن این پست را بررسی میکنیم.
هر جدایی و پایانی نقطۀ شروع مسیر دیگری است و این مسیرها، درمجموع، تاریخچه و هویت زندگی ما را تشکیل میدهند. در این بین بخش مهمی از بهترین سالهای عمرمان در کنار شرکتها و همکاران میگذرد و فکر میکنم همۀ ما در انتها لیاقت یک جشن خداحافظی را داریم تا دستاوردهایمان مثل یک آلبوم ثبت شود و به آن افتخار کنیم، و چه جایی بهتر از لینکدین.
این چند خط، نظر و تجربۀ شخصی من از دوران کاری ۱۰سالهام بود و مطمئنم دیدگاه جهانشمولی نیست. برای همین خوشحال میشوم نظر و تجربۀ خودتان را با من در میان بگذارید. به قول بیلی وایلدر (Billy Wilder) فقید: «من یک نویسندهام، اما خب هیچکسی کامل نیست.»
پ. ن : این نوشته برای اولین بار در تاریخ 6 ادریبهشت 1400 در بلاگ نیماتودی منتشر شده بود