شیخ صنعان یا سمعان عنوان داستانی از عطار نیشابوری است. «شیخ صنعان» طولانیترین و شیرین ترین حکایت کتاب منطق الطیر است.
صنعان، پیری صاحب کمال و پیشوای مردم زمانه خویش بود. او قریب پنجاه سال در کعبه اقامت داشت و هرکس به حلقهٔ ارادت او درمیآمد از ریاضت و عبادت نمیآسود. وی خود نیز هیچ سنّتی را فرونمیگذاشت و نماز و روزه بیحد بهجا میآورد.
او حدود پنجاه بار حج کرده و در کشف اسرار معنوی به مقام کرامت رسیده بود.[۳] وی چند شب پیاپی خواب میبیند که مقیم روم شده و بر یک بت سجده میکند. او با مریدانش به روم سفر میکند و در آنجا دختری ترسایی (مسیحی) را میبیند و عاشق او میشود. وی بیش از یک ماه برای وصال دختر عجز و لابه میکند. دختر برای شیخ چهار شرط میگذارد:
سجده کردن بر بت، سوختن قرآن، نوشیدن خمر و دست شستن از ایمان[۴]
صنعان علاوه بر اجرای این شروط، یکسال نیز به جای کابین دختر برای او خوکبانی میکند. مریدان از بازگشت او ناامید میشوند و به دیار خود بازمیگردند. یکی از مریدان که در سفر با وی نبوده به امید بازگشت او به روم سفر میکند و در آنجا ۴۰ روز برای وی به دعا و تضرع مینشیند. سرانجام پیامبر اسلام را در خواب میبیند و مژده بازگشت او را میگیرد.
صنعان، سرانجام از قید عشق دختر آزاد میشود و این بار با خوابی که دختر میبیند؛ دختر، عاشق او میشود و با او به دیارش میرود و مسلمان میشود. دختر در خواب میبیند که آفتاب به کنارش افتاده و به او میگوید با شیخ روان شو.
«ویکی پدیا»
از کتابشنو بشنوید