من،خودم حقیقتا آدم خوبی نیستم اما
چنین تصویری رو که میبینم میگم خدایا بازم شکرت،ولی این بیچاره ها چی؟
گناه ندارن؟
مربوط به تصویر بالا
اینجا محله شهید «دستغیب» است. از ساعت ۸ صبح، زبالهگردیاش را آغاز میکند. جایی نزدیک سطلهای زباله شهری. نزدیک و نزدیکتر؛ درست داخل سطلهای زباله. ۱۱ سال دارد. قصه احوالات و روزگارش هممانند بسیاری دیگر از کودکان زبالهگرد شهر، تراژدیک است. پدر و مادر بدسرپرست، خواهر و برادران کوچک و گرسنه، سفره تنگ و دست کوتاه! خودش را «قادر» معرفی میکند و خیلی اهل حرف زدن نیست. برای همین کوتاه میگوید: «باید کار کنم، درآمدش هم بد نیست!» بعد خیلی زود سرش را داخل سطل زباله فرو میبرد و لحظاتی را بین زبالهها که این
روزها به سبب شیوع «کرونا ویروس»، خطرناک هم است، میجوید.
از دست من کاری بر نمیاد،نهایتا بتونم یه لباسی چیزی بهشون بدم!
اما به نظر شما این حقشونه؟
فرقی نداره که اسمشون چی باشه
«الیاس»، «علی»، «داود»، «اردشیر»، «زهره» و «اکرم» فرقی نمیکند، نام و نشانشان چه باشد. چرا که با پیشه «زبالهگردی»، «هویت» برایشان رنگ میبازد و خط داستان زندگیشان یکی میشود؛ تلخ و سیاه. که این وجه فردی ماجراست. در وجوه جمعی و اجتماعی آن میتوان نازیبایی نمای بصری شهر، بیعدالتی و نابرابری را انتظار کشید. «عرفان» نیز در محدوده محله «امامزاده عبدالله(ع)» زبالهگردی میکند. او هم حوصله حرف زدن ندارد. انگار حرف زدن با غریبهها باب طبع هیچ کدامشان نیست و این یک قانون نانوشته است: «کوچهها را برایتان تمیز میکنیم، مگر بد است؟» همین یک جمله را با ابروهای گره خورده، پرههای تیز شده بینی، شلوار آب رفته و البته صورتی چند روز نشسته، حوالهام میدهد و میرود تا در میان زبالهها بختش را بیازماید. تعدادشان کم نیست. یک خیابان آن سوتر نزدیک سطل زباله دیگری باز هم، گونی به دوش و کودک کوچک سالی دیده میشود که حریصانه دنبال پلاستیک و آلومینیومهای بیشتر میگردد.
من میدونم که همه ما میتونیم کمک حال هم باشیم اما،نمیخایم چون فکر میکنیم خودمون هم نیازمندیم!
خودمم همینطور،به نظرم خیلی از ما،انسان نما هستیم!
خدارو میلیارد بار شکر میکنم که من بچگیم رو بدون کمبود و خاطره بد گذروندم!
خداکنه همه ماها هم بدون کمبود و سختی بزرگ بشیم و فرزندانمون رو بزرگ کنیم و پرورش بدیم...
تازمانی که هستند والدینی که از روی اعتیاد و بی رحمی،بچه های خودشونو میفرستن که برن سراغ کار
اونم نه هر کاری،زباله گردی):
بی رحم نیستن،دل ندارن که خودشون رو اسیر اعتیاد و زهرمار کردن
حرفی برای گفتن نیست
در اختلاف چند متری، دو پسر هم سن نشستن
که یکی گوشی توی جیبش 20 میلیون تومنه و اون یکی دارایی کل خانوادش پونصد هزار تومن!
یکی شب توی اتاق خودش کنار شوفاژ و زیر پتو،اون یکی زیر پل یا روی نیمکت با پتویی از جنس کارتن میخوابه!
یکی شب کباب،و یکی دیگه شبا نون خشکی که جلوی در پیدا میکنه رو میخوره
«شیرین امیری»، جامعهشناس و فعال حوزه کودک، با بیان این مطلب میگوید: «بیش از ۴ هزار کودک زباله گرد در پایتخت، هر روز مشغول زبالهگردی و کشیدن بار کیسههای ۵۰ تا ۸۰کیلوگرمی بر دوش هستند. این یعنی بروز مشکلات جسمی جدی. از عارضههای ستون فقرات و خمیدگی دائمی گرفته تا ابتلا به بیماریهای عفونی در پی زبالهگردی که در کنار دیگر پیامدهای اجتماعی و فرهنگی آن، حیات و آینده زباله گردانهای کوچک را به خطر میاندازد. متولیان رفع این معضل از شهرداری گرفته تا سازمان بهزیستی و وزارت کار باید ضمن اطلاع دقیق از گردش مالی پسماند در شهر، شناسایی گاراژهای غیررسمی بازیافت، دلالان پسماند و وانتیهای دورهگرد و زباله جمعکن را فارغ از تصویب مصوبههای بگیر و ببند برای کودکان زبالهگرد درباره اجرای یک غربالگری اصولی و بازبینی قوانین موجود در حوزه کودکان به اجماع برسند.» امیری همچنین میافزاید: «تحقیقات جامعهشناسان از منظر آسیبشناسی تاکنون عواملی مانند تغییرات زیست شهری، مهاجرت، توزیع نابرابر ثروت، شکاف طبقاتی از اقتصادی تا فرهنگی و آموزشی را بهعنوان تشدیدکننده زبالهگردی مطرح و تحلیل کردهاند که افزایش روزافزون فعالیت انجمنهای خیریه و حمایت از حقوق کودکان را میطلبد. معضل زبالهگردی نیاز به یک همکاری بین سازمانی و دلسوزانه دارد تا در سایه اهمیت به پژوهشها و مطالعات تخصصی در این حوزه و استفاده از تجارب دیگر کشورها، این معضل شهری بهطور ساختاری برطرف شود. نکتهای که نباید فراموش کرد این است که در آسیب شهری زباله گردی، نباید به دنبال حذف کودک زبالهگرد از چهره شهر باشیم. باید عمیقتر بکاویم و به ریشه معضل برسیم
تا باشه که دیگه از این روزا نباشه!
روزتون روشن!