"بهترین چیز روز نوشتن وقایع است. نوشتن دفتر خاطرات تا بدانی تمام وقایع روز هر اندازه جزئی و کوچک فراموش نمیشود. برای اینکه چیزی بنویسی مدام از حقیقت عبور میکنی و به خود فشار میآوری تا نکتهای پیدا کنی. از جهت دیگر این هم مسلم است که در یک آن، آهنگ و مفهوم یک کلمه از بین میرود و تحریف میشود. من همیشه باید آماده باشم در غیر این صورت ممکن است کلام از لای انگشتانم بلغزد." #تهوع
در تمام سختیها و آسونیهای زندگی "کلمات" همیشه همراهم بودند؛ خیلی اوقات کلمات به تنهایی توانایی انتقال بار روانی چیزی که من داشتم حس میکردم رو نداشتند و خیلی اوقات من بلد نبودم بتونم به شکل درستی از این ابزار استفاده کنم اما با این وجود هنوز «کلمات» بهترین یاور و «نوشتن» بهترین مرهمه و به قول فریدون مشیری:
"شرف دست همین بس که نوشتن با اوست"
مینویسم از سالی که گذشت و انتظارم از سالی که قراره بیاد.
سال ٩٨ سال سختی بود؛ حداقل از بقیه سالهایی که من زندگی کردم سختتر بود و از اونجایی که در پس هر سختی یه درس جدیده درسهای زیادی هم یاد گرفتم.
چیزهایی که از ٩٨ با خودم به سال جدید میبرم:
سال ٩٩ قراره چطور باشم؟
*نوشت: این جملهایه که دکترم بهم میگه و تقریبا بزرگترین چیزیه که توی زندگیم یاد گرفتم و هر روز برای خودم تکرار میکنم که مبادا یادم بره. این که نمیتونی همه چیز رو کنترل کنی، این که اولین قدم برای تغییر، پذیرش این نکتهست که چیزی برای تغییر وجود داره و این که پذیرش شرایط، اونطور که هست، جز با بخشش خودت میسر نمیشه.