محمدحسین پیشاهنگ (دین، رسانه و زندگی)
محمدحسین پیشاهنگ (دین، رسانه و زندگی)
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

جریان سینما باید به مردم برگردد!

به نام خدا
جریان سینما باید به مردم برگردد!
سینما نه هنر است، نه صنعت و نه تجارت. سینما، تمدن است. یعنی هم فرهنگ است، هم هنر است، هم صنعت است، هم تجارت است و هم ارتش. و البته از اینها نیز فراتر است. سینما یک ملت است؛ حرف یک ملت را می‌زند، برای یک ملت حرف می‌سازد و ملتی را با حرفهای خودش می‌سازد. و خلاصه سینما، رسانه است.
رسانه‌ها از یک جاسوس یا خائن، قهرمان می‌سازند و آنها را آزاد می‌کنند؛ تروریست‌ها را جنبش آزادیبخش معرفی می‌کنند و اسلام را دین ترور؛ سربازان یک ملت را مزدور می‌نامند و پشت آنها را خالی می‌کنند و بالاخره رسانه‌ها جای جلاد و شهید را نیز عوض می‌کنند.
اما سینما، فقط یک رسانه نیست، بلکه شأن مادری دارد برای رسانه‌ها. همچون کتاب که شأن پدری دارد برای آن‌ها. یعنی هنوز که هنوز است رسانه‌ها از سینه سینما شیر می‌نوشند و اگر میخواهی حرف رسانه‌ها را بخوانی، باید ببینی در سینما چه خبر است!
اما امروز که روز سینماست نمی‌خواستم فقط از سینما تعریف کنم. می‌خواستم بگویم چقدر نفهمیدیم سینما چیست؟!، چقدر مهم است و چرا مهم است؟!
در حالی که مستکبران دنیا نمی‌خواهند ما موشک داشته باشیم، ولی داریم و از قدرت بازدارندگی آن استفاده می‌کنیم. دشمن را دو هزار کیلومتر عقب‌تر نگه میداریم و هر وقت هم که نزدیک شد، منهدمش می‌کنیم. باید موشک داشت و برای آن هم هزینه می‌دهیم. اما حواسمان نیست که خرج واقعی این موشک‌ها را همین سینما و رسانه‌ها می‌سازند؛ هدف موشک‌ها را نیز تعیین می‌کنند و مشخص می‌کنند بعد از هر شلیک، برنده نبرد چه کسی باشد!
با این همه برای موشک هزینه می‌کنیم اما برای سینما نه؛ چرا؟
بگذارید کمی صریح‌تر صحبت کنم! تصور کنید ساخت و نگهداری و استفاده از موشک را می‌سپردیم دست دولت؛ یا می‌دادیم دست بخش خصوصی و دولت را متولی حمایت و نظارت بر آن می‌کردیم. الان ما در صنعت موشکی کجا بودیم؟ یا هنوز مشغول ساخت موشکهای برد 5 کیلومتری بودیم، یا در حال مذاکره و انتقال موشکها یه کشور ثالث یا بالکل تعطیلش کرده بودیم و دولت مسئول نظارت بر واردات موشک می‌شد.
اینکه چرا نمی‌شود هیچ طرح و پروژه راهبردی را به نهاد دولت (فارغ از اینکه رئیس جمهورش چه کسی باشد) سپرد داستان دیگری است که در مجال دیگری باز می‌کنم. اما امروز همه ما شاهد وضعیت صنعت خودروسازی به عنوان یک نمونه هستیم. وضعیت فرهنگ و هنر و سینما هم بهتر از خودروسازی نیست. چرا؟ چون دولت متولی آن شده است. دولتی چاق و چله و عیالوار که وزیرش خیلی مدیریت بلد باشد بتواند حقوق هزاران پرسنل بیکارش را بدهد. در این شرایط سینما رها می‌شود دست بخش خصوصی و مدیران تا میتوانند از سیاستگذاری و نظارت و کنترل کم می‌کنند تا بتوانند آخر سال گزارش کمّی پر و پیمانی بدهند.
حالا این بخش خصوصی چقدر به دین، اسلام، انقلاب و حتی ملت ایران وفادار است و چقدر برای رشد و تعالی جامعه دغدغه دارد، داستان تراژیک بلندی است که هزار و یک شب باید نشست و خواند.
در این ساختار سینمایی، دولت و وزیر هم که انقلابی بشود، نهایتاً می‌شوند خادمان انقلابی همین‌ بخش خصوصی غیر انقلابی (خوش بینانه و با احتیاط صحبت می‌کنم که رعایت حال چند فیلمساز انقلابی این سینما هم شده باشد.) در این وانفسا ما دلمان به دو تا موسسه و سه تا کارگردانی خوش است که دو خط در میان هم می‌شوند مهدویان. اما جریان سینما دست کسانی است که نه دغدغه تعالی سینما دارند و نه سینما را برای اسلام و انقلاب می‌خواهند.
نهادهای حافظ انقلاب اسلامی و نهادهای متولی دین اگر می‌خواهند برای اسلام و انقلاب اسلامی کاری کنند، باید جریان این سینما را عوض کنند. تغییر جریان در فضای سینما و رسانه نیز همت بلند و نگاه ژرف همراه با اعتماد و اهتمام می‌طلبد. جریان سینما را نمی‌شود با سالی دو سه تا فیلم و حمایت از چند کارگردان همیشه بِرَند و انحصار سرمایه و تولید در یکی دو سازمان همیشه در اوج تغییر داد.
هزاران جوان هنرمند و صدها هنرمند گذر کرده از ایستگاه جوانی، همه دلبسته انقلاب اسلامی، استعداد و دانش و ذوق و هنرشان سوخته و می‌سوزد؛ چون جریان غالب در این سینما نگاهشان را دوست ندارد (از دیکتاتورهایی که چند متر چادر الهم چرخنده را هم تحمل نمی‌کنند چه انتظاری می‌توان داشت). جریان انقلابی هم متأسفانه یا اهمیت موضوع را نمی‌فهمد یا نمی‌تواند به هنرمند انقلابی اعتماد کند؛ چرا ؟ چون جریان غالب فرصت تجربه و شهرت و برند شدن را به آنها نداده است. به این می‌گویند دور باطل.

اینگونه جریان همیشه دست دیگران است و مثل همیشه دلمان خوش است که از کل جریان سینما، سالی یک" آژانس شیشه‌ای" می‌سازیم تا برسیم به "موقعیت مهدی".
جریان غالب هم بدش نمی آید با دو تا سیمرغ دلمان را خوش کند که خب خدا را شکر ما هم سینمای انقلاب داریم و دیده می‌شویم!
اما سینمای بدنه و گیشه، جای دیگری لانه کرده است و فرهنگ و افکار عمومی را هم همان سینما می‌سازد.
دیگر چه فرقی می‌کند وزاتمان اسمش فرهنگ و ارشاد اسلامی باشد یا فرهنگ و تمدن اسلامی یا فرهنگ و هنر اسلامی، وقتی افسار این فرهنگ، هنر یا تمدن دست جریان غیر اسلامی و غیر انقلابی و زاویه دار با انقلاب اسلامی است؟! و چه اهمیتی دارد این یکی دو دانه فیلم دلخوش‌کنک را چه کسی بسازد، موسسه شهید آوینی، آوین مدیا، آوینه یا رهاوین!؟
لطفا برای تغییر جریان سینما فکری کنید تا شاید 44 سال پس از انقلاب اسلامیِ مردمِ ایران، سینمای ایران نیز به مردم برگردد.
محمد حسین پیشاهنگ

سینمارسانهسینمای ایرانالهام چرخندهوزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
نویسنده و برنامه ساز، مدرس رسانه و تربیت رسانه‌ای، مدیر کانال نجات و کلینیک سواد رسانه‌ای سیب نارنجی. @pishahang_Rasaneh
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید