در عالم ورزشی هرگاه بازیکنی در قبال حریف خود کم کاری، سهل انگاری و... را انجام دهد اصطلاحا میگویند؛ بازیکن واداده است، در واقع این اقدام بازیکن نه تنها باعث واگذاری بازی به حریف خود است بلکه موجبات آن را فراهم میکند تا در نقطه سیبل افکار عمومی قرار بگیرد، وادادگی بازیکن در نهایت مشروعیت خود و تیمی که به آن منتسب میباشد را، در افکار عمومی دچار خدشه میکند. عرصه سیاست از حیث رقابت به مثابه بازی ورزشی میباشد که همه در تکاپوی کسب حداقل ترین منافع ملی میباشند. چنانکه وادادگی در این عرصه در هر سطح و اندازه ای با ریزش مشروعیت همراه است، از جهتی می توان گفت آنچه باعث انفکاک عرصه سیاست از ورزش می شود تسری وادادگی سیاسی به تمام شئون جامعه اعم از اقتصادی ،اجتماعی ،امنیتی و... می باشد در صورتی که در عالم ورزشی محدود به همان عرصه می باشد.
غرض از بیان تمثیل ورزشی ، ایجاد فهم دقیق تر از حرکت در فضای سیاسی و حاکمیتی می باشد. چنانکه دولتی نتواند در حفظ منافع ملی خوب عمل کند لطمه ای را که متوجه مشروعیت میکند فقط در ابعاد همان دولت باقی نمی ماند و کم کم به تمام وجوه نظام سرایت پیدا میکند.
دولت بیدولتی
دولت یازدهم و دوازده با شعار احقاق منافع ملی در خارج از مرزهای ملی روی کار آمد اما انچه نمایان است توان حفظ منافع موجود را در داخل چارچوب سرزمینی را هم ندارد. چنانکه در پیشامد حادثه آتش سوزی در پژوهشگاه سازمان فضایی کشور در بهمن ماه ۹۷ که منتهی به روز ملی فناوری فضایی کشور می شد و سوگ سه تن از پژوهشگران را به دنبال داشت، تنها واکنش موثر از جانب وزیر ارتباطات در سطح ابراز بی اطلاعی و مشغول بودن به آمادگی جشن روز ملی فضایی بوده است آن هم در موقعیتی که افکار عمومی در انتظار پرتاب ماهواره فضایی به انتظار نشسته است. پاسخ وزیر ارتباطات به گونه ای بود که چیزی متفاوت از مزاح گویی همیشگی را شامل نمی شد.
در حادثه نطنز ۱ و ۲ که نشانه ها از ۳،۴،۵و... را هم حکایت می کنند تنها بازنده اصلی "افکار عمومی" می باشد. مثل همیشه با توجیهات برون مرزی سعی در اقناع افکار عمومی کرده اند در صورتی که آنچه را مردم از نمایندگان منتخب خود خواستارند چرایی اتفاق در این مراکز مهم و چرایی عدم محافظت از مهم ترین منافع ملی می باشد نه انکه مقصر دشمن خارجی است یا خباثت داخلی . اصلا آیا دولتی وجود دارد؟
ترور شهید فخرزاده، بمباران هوایی اسرائیل در سوریه، آسیب دیدن کشتی های نفتی و... از جمله مصادیقی است که بیش از آنکه منافع ملی را هدف قرار دهد سرمایه های اجتماعی را نشانه می رود. اولین خروجی عدم اقناع افکار عمومی متوجه خود دولت می باشد چنانکه بهترین اقدامات رو هم انجام دهد باز نمی تواند افکار عمومی را قانع کند. چون در سالهای متمادی هیچ اهمیتی برای افکار عمومی قائل نبوده و از یک برهه زمانی به بعد افکار عمومی هیچ توجیهی را از کارگزاران پذیرا نیستند.
اراده مردم به مثابه مردم سالاری
چنانکه رهبر انقلاب تلقی خود را از مردم سالاری دینی اینگونه تشریح می نماید(مردمسالاری دینی با حرف نمیشود؛ مردمسالاری دینی با شرکت مردم، حضور مردم، ارادهی مردم، ارتباط فکری و عقلانی و عاطفی مردم با تحولات کشور صورت میگیرد) در واقع نادیده انگاشتن اراده مردم، یعنی فاصله گرفتن از بطن مردم سالاری دینی و حرکت به سمت چیزی غیر از جمهوری اسلامی، که اوج اتفاق را در مقطعی نمایان میکند که دولت پشتیبانی و حمایت عمومی را می طلبد. اما جامعه اصلا هم پایه دولت حرکت نمی کند. همان طور که در مسئله "توافق ۲۵ ساله" جامعه هیچ گاه به سمت اقناع پیش نرفت و هیچ گاه نسبت به انعقاد این معاهده رضایت خاطر نیافت.
تنها راه بازسازی اعتماد افکار عمومی اقدامات به موقع، در حد قواره زیان متوجه شده است. اقداماتی از قبیل غنی سازی ۶۰٪ مسلما گامی مهم در جهت منافع ملی است منتهی نمی تواند 'کافی' باشد. چرا که بازسازی سرمایه های اجتماعی به مراتب مشکل تر از غنی سازی ۶۰٪ است لذا دولتی که تنها به همین گام عملی محدود شود بزرگترین باخت را به ارمغان آورده است.