در سال ۱۳۴۲ بود که امام خمینی در رابطه با ارتباط گسترده ی حکومت با اسراییل، هشدار دادند و با تبیین ابعاد این خطر مهم بنیان یک نگاه تمدنی و جهانی را برای حمایت از مستضعفان پایه ریزی کردند.
اما پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ و راهاندازی واحد نهضتهای ازادی بخش در سپاه پاسداران، به همت شهید محمد منتظری فرزند ارشد آیت الله منتظری، پس از برگزاری چند همایش در کشورهای شمال آفریقا و شبه قاره و سفر چند مسئول بلندپایه نظامی و دولتی از جمله محسن رضایی به کشورهای عربی برای معرفی انقلاب اسلامی و راه اندازی چندین نشریه داخلی، در سال ۱۳۶۱با فرمان امام خمینی و در بررسی اساسنامه سپاه پاسداران منحل شد. تنها دلیلی که باعث شد این بخش مهم سپاه که متولی امر صدور انقلاب در کنار وزارت خارجه بود منحل شود، اختلاف مبانی مسئولین این بخش با امام راحل و مبانی اسلام اصیل بود.
اختلاف ها
در تبیین این اختلاف ها باید گفت که بعد از شهید محمد منتظری، سید مهدی هاشمی با حمایت آیت الله منتظری مسئول این بخش شده بود. یکی از مصادیق این اختلاف ها، ماجرای حمایت از عیاد سعید ثابت که در عین مبارزه علیه صدام، فساد میکرد بود.ریشه ی تمامی این اختلاف ها به تعارض های فکری سید مهدی هاشمی و آیتالله منتظری با امام خمینی و مسئولین وقت سپاه پاسداران از جمله محسن رضایی در قرائتی که از صدور انقلاب داشتند برمی گشت. بعد از انحلال این بخش، قرارگاه رمضان با هدف تقویت کردهای عراق برای مقابله با صدام راهاندازی شد و در سال ۱۳۶۷ نیروی قدس سپاه اعلام موجودیت کرد.
اما در کنار این نهاد مقدس ، وزارت خارجه نهادی دیگری بود که به طور رسمی متولی امر صدور انقلاب بود. اما به راستی قرائت اصیل انقلاب اسلامی در بحث صدور انقلاب چیست؟
لشکر کشی نمیکنیم
امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب اسلامی در اینباره میفرمایند: ما میخواهیم انقلابمان را صادر کنیم، صدور انقلاب به لشگر کشی نیست، بلکه میخواهیم حرفمان را به دنیا برسانیم که یکی از آن مراکز، وزارت خارجه است که باید مسایل ایران و اسلام و گرفتاریهایی که ایران از شرق و غرب داشته است، به دنیا برساند و به دنیا بگوید،که میخواهیم اینگونه عمل کنیم. بررسی کارنامه ی دولتهای مختلف نسبت به این امر نشان میدهد که عملکرد آنها دارای مبانی استوار و نگاه ثابتی نبوده است.
وزارت خارجه در دولتهای مختلف سیاست های سردرگم و ضدونقیضی در اینباره داشته اند،و با روی کار آمدن دولت جدید، سیاستهای دولت قبلی و فعالیتهای انجام شده در اولویتهای بعدی قرار میگرفت.از جمله مصادیق این مسئله دولتهای آقای خاتمی و روحانی بود که با توجه ویژه به غرب و گفتگوی تمدنها و برجام و... سیاست خارجی را هدایت کردند و هر کدام سیاستهای مختلف نسبت به اقصی نقاط جهان و خاصتا شرق و غرب اختیار کردند.
این امر نشان دهنده ی این موضوع است که بحث صدور انقلاب در دستگاه سیاست خارجه ایران، امری سلیقهای و بدون مبانی واحد و نقشه راه بلند مدت مشخص است که از دولتی به دولت دیگر منتقل میشود. امید است که مردم انقلابی ایران در انتخابات سال ۱۴۰۰ علاوه بر توجه به برنامههای اقتصادی، به دولتی رأی دهند که برنامههای سیاست خارجه خود را به طور مشخص و واضح ارائه دهد.