فیلم ها و انیمیشن های زبان اصلی پر هستند از محاورات روزمره، پرتکرار ترین واژگان و ساختار های مورد استفاده، لهجه ها و تلفظ هایی که بوسیله ی انگلیسی زبان ها بیان می شوند و واقعا یادگیری یک زبان جدید را لذت بخش و جذاب می کنند. اما یادگیری یک زبان جدید با فیلم و انیمیشن به این سادگی ها هم نیست. مثلا بر خلاف روش های کلاسیک که ساختارها و عبارات جدید به صورتی منطقی و با رعایت پیش نیاز های مورد نیاز آموزش داده می شوند، در فیلم ها و انیمیشن های زبان اصلی در طی چند ثانیه چندین ساختار و عبارت متفاوت بدون رعایت هیچ پیش نیاز آموزشیِ خاصی بکار می روند. به علاوه شما نمی توانید صرفا با گوش کردن و ایجاد فهم از دیالوگ های یک فیلم مهارت صحبت کردن (به انگلیسی: Speaking) را بیاموزید یا حتی تمرین کنید. از طرفی بسیاری از جملات یک فیلمِ زبان اصلی آنقدر دشوار هستند که برای فهمشان شاید به توضیح یک استاد نیاز داشته باشید.
اما با پیشرفت تکنولوژی ابزارها و روش های جدیدی در اختیار ما قرار گرفته اند که زندگی را برای ما راحت تر می کنند! در این مقاله می خواهیم در مورد ایده ی ابزار جدیدی صحبت کنیم که آموزش زبان جدید با استفاده از فیلم و انیمیشن زبان اصلی را به یک تجربه ی لذت بخش تبدیل می کند و شاید کل روش یادگیری زبان شما را برای همیشه متحول کند.
فلسفه ی آموزش زبان این ابزار جدید خیلی ساده است:
«اگر می خواهید انگلیسی صحبت کنید، خوب انگلیسی صحبت کنید!»
بگذارید بیشتر این موضوع را برایتان باز کنم. می گویند در زمان های قدیم در کنار شهری کوچک انبار بسیار بزرگی وجود داشت که سلاح های حکومت را در آن نگهداری می کردند. به دلیل اهمیت زیادی که این انبار داشت به صورت شبانه روزی دو نگهبان از آن مراقبت می کردند. سال ها گذشت، جنگ شد، پادشاه عوض شد اما هنوز دو نگهبان به صورت شبانه روزی از انبار سلاح ها محافظت می کردند. روزی پادشاه جدید از کنار آن انبار عبور می کرد. از نگهبان ها پرسید که شما اینجا مشغول چه کاری هستید؟ نگهبان ها گلویی صاف کردند و با افتخار فریاد زدند: قربان، ما نگهبان اسلحه خانه حکومتی هستیم. پادشاه سرش را بلند کرد و نگاهی به انبار انداخت. سقف آن فرو ریخته بود، دیوارهای سیاهش نشان از آتش سوزی قدیمی می داد و جز تلی از خاک و آجر چیزی از آن انبار باقی نمانده بود!
به نظر شما چرا آن نگهبان ها مشغول محافظت از یک خرابه بودند؟!
اهمیت زیاد این انبار باعث شده بود که مقامات نظامی و نگهبان ها این را به عنوان یک چهار چوب ذهنی بپذیرند که باید به صورت شبانه روزی از این مکان مراقبت بشود. حتی زمانی که در عمل آنجا دیگر انبار اسلحه نبود، اما این چهار چوب ذهنی هنوز وجود داشت!
اگر فکر می کنید که چنین اتفاقی امکان ندارد بیفتد باید به شما بگویم که این داستان کاملا واقعی بوده و واقعا اتفاق افتاده!
حالا اگر به شما بگویم که همین موضوع حتی همین امروز هم در حال اتفاق افتادن است چه؟
من به آن می گویم چهارچوب ذهنی چون ارتباط بیشتری با این عبارت برقرار می کنم. بعضی ها به آن ها پارادایم یا الگوواره (به انگلیسی: Paradigm) می گویند. انسان ها «واقعیات» پیرامون خود را در چارچوب الگووارهای که به آن عادت کرده اند تحلیل و توصیف میکند.
حتی امروزه پارادایم ها یا چهار چوب های ذهنی قدیمی تمام فضای آموزشی بشریت را پر کرده اند. به این فکر کنید که اگر امتحان ریاضی دوران دبیرستان تان را که اتفاقا شما در آن 20 شدید امروز از شما بگیرند آیا این بار 0.5 می شوید؟ من که نمی شوم! به شما انتگرال یاد می دهند که در محاسبات برق قدرت روزی از آن استفاده کنید اما خود برق قدرت را کسی به شکلی که برای شرایط واقعی در بازار کار بدردتان بخورد به شما یاد نمی دهد! وقتی وارد رشته کامپیوتر می شوید به شما زبان پاسکال که جزء اولین زبان های برنامه نویسی دنیا بود را یاد می دهند تا به شما اصول برنامه نویسی مورد نیاز برای یادگیری زبان های جدید را یاد بدهند اما یادشان می رود که خود این زبان های مدرن و جدید را به خوبی به شما یاد بدهند! اگر این ها برایتان آشنا نیست حتما چند پاراگراف بالاتر را دوباره بخوایند.
هنوز هم فکر می کنید که نگهبان های انبار اسلحه دیوانه بودند؟!
همین پارادایم ها برای آموزش و یادگیری زبان های خارجی هم چهارچوب فکری بسیاری از نویسندگان کتاب های آموزشی، مدرسان زبان و توسعه دهندگان نرم افزار های آموزش زبان هستند. کتاب Top Notch یا Interchange را باز کنید. سراغ کتاب American English File بروید. نرم افزار A یا B را نگاه کنید؛ آن ها خیلی شبیه به هم هستند. سوالات چهار گزینه ای؛ جای خالی را پر کنید؛ این را به آن وصل کنید؛ متن را بخوانید و ... همه از همان روش های زمان نگهبان های انبار سلاح برای آموزش زبان استفاده می کنند!
به این عبارت نگاه کنید:
If I had told you, then it wouldn’t have been a surprise.
این یک جمله ی شرطی هست که تمام روش های بالا گرامر آن را آنقدر خوب آموزش می دهند که شما را به خودتان غره می کنند! بعد هم یک گوینده به زبان انگلیسی فصیح و معیار به آرامی جوری این جمله را برایتان تلفظ می کند که هیچ زبان آموزی تلفظ رسمی و اصولی کلمه ای را خدایی نکرده جا نگذارد!
خوب تا اینجا همه چیز عالی است. فقط یک مشکل کوچک وجود دارد. اولین باری که من عین این جمله را از زبان یک نیتیو اسپیکر (همان انگلیسی زبان خودمان!) در سریال محبوب Friends شنیدم بعد از ده بار جلو عقب کردن این جمله فقط یک کلمه surprise را می توانستم بشنوم! چطور چنین چیزی ممکن است؟ من که گرامر جملات شرطی را خیلی خوب بلد بودم و معنای جداگانه هر کدام از کلمات را هم می دانستم؟
فکر می کنید غلو می کنم؟ همین عبارت را از قسمت ویدئو ها در گوگل سرچ کنید. شما حالا این جمله را دیده اید و می دانید که قرار است چه چیزی را بشنوید ولی باز هم اگر توانستید آن را از زبان بازیگر بشنوید و با فهم کلماتش جمله را دنبال کنید می توانید ادامه این مقاله را فراموش کنید و به کار مهم تری برسید!
حالا از شما می خواهم که چشم هایتان را ببندید و تصور کنید که در کنار پدربزرگ یا مادربزرگ خودتان ایستاده اید و آن ها دارند از خاطرات ایام جوانی برای شما صحبت می کنند. آن ها احتمالا سواد چندانی ندارند و شاید حتی توانایی نوشتن یک کلمه را نداشته باشند چه برسد به اینکه گرامر فعل و فاعل را بلند باشند. اما زبان مادریشان را به خوبی و بدون مشکل صحبت می کنند. چشم هایتان را باز کنید و از خودتان بپرسید:
اگه واقعا برای صحبت کردن، گوش کردن و برقراری ارتباط روزمره در زبان مادری به یادگیری قواعد گرامری نیاز نداریم، پس چرا آموزش زبان جدید را همیشه با یادگیری گرامر شروع می کنیم؟!
شما برای اینکه انگلیسی حرف بزنید، گوش کنید، بخوانید یا بنویسید نیازی به سوالات چهار گزینه ای و یا تمرین هایی از این دست ندارید. که اگر این روش ها واقعا موثر بودند همه ی ما با گذراندن دوران تحصیل در مدرسه یا دانشگاه و مطالعه ی کتاب های درسی باید مثل بلبل انگلیس حرف می زدیم...
به نظر من برای یادگیری حرفه ای یک زبان جدید ما نباید خودمان را درگیر پارادایم های آموزشی فعلی بکنیم.
«اگر می خواهید انگلیسی صحبت کنید، خوب انگلیسی صحبت کنید!»
بله از همان ابتدا همان چیزی را تمرین کنید که به آن نیاز دارید. هیچ گرامری را حفظ نکنید مگر اینکه همان لحظه برای توجیه ساختار جمله مورد نظرتان بدردتان بخورد. انگلیسی واقعی و روزمره را گوش کنید، آن را صحبت کنید، آن را تمرین کنید. چیزی که بیشتر از همه در دنیای واقعی و غیر چهار گزینه ای، کاربرد دارد و مورد استفاده قرار می گیرد.
این فلسفه آموزشی پارادایم جدیدی است! که نرم افزار آموزش زبان پرسانش آن را پیشنهاد می کند.
بجای اینکه برای یادگیری یک زبان جدید خودتان را درگیر مقدمات و اصول اولیه بکنید. بجای اینکه خودتان را درگیر مطالعه کتاب های آموزشی و روش های کلاسیک کلاس های زبان بکنید، به این امید که با تمرین انگلیسی کتابی و رسمی، روزی بتوانید انگلیسی واقعی که در کشورهای انگلیسی زبان در حال صحبت هست را یاد بگیرید، از همان ابتدا همان انگلیسی دشوار، ولی واقعی را تمرین کنید.
اما یادگیری خالص زبان انگلیسی با فیلم ها و انیمیشن های زبان اصلی با آن همه تلفظ سخت و عبارات محاوره و جملات بلند، کار سختی باید باشد. پرسانش چه طور این مشکل را حل کرده؟
این یک ضرب المثل بریتانیایی است و دقیقا همان کاری است که در پرسانش برای آموزش گام به گام پیچیده گی های ساختاری یک زبان انجام می شود.
به این جمله از فیلم Oblivion 2013 دقت کنید:
Five years since the mandatory memory wipe.
معنی جمله این هست: 5 سال از پاک شدن اجباری حافظه ها گذشته.
اگر از همین ابتدا بدون اینکه متن این جمله را خوانده باشید از شما بخواهند که بعد از شنیدن این دیالوگ از زبان بازیگر فیلم بلافاصله آن را بازگو کنید احتمالا می گویید من قادر به انجام این کار نیستم و شاید حتی بعضی از کلمات این دیالوگ را هم اصلا نشنوید، چه برسد به اینکه بخواهید دیالوگ را کامل بازگو کنید. اگر هم بر عکس این حالت ابتدا جمله فیلم را به شما نشان بدهند و آن را بخوانید و بعد از آن دیالوگ فیلم را بشنوید، مغز و گوش شما نیازی به تلاش برای درک چیزی که از زبان بازیگر می شنوید نخواهند داشت چون از قبل می دانید می خواهید چه چیزی را بشنوید. به همین دلیل هم هست که همه ی صاحب نظران آموزش زبان توصیه می کنند برای تمرین زبان با فیلم از زیر نویس استفاده نکنید تا گوش تان اصطلاحا به انگلیسی شنیدن عادت کند.
پرسانش اما یک حالت سوم ایجاد می کند. اجازه بدهید بیشتر این را توضیح بدهیم. نرم افزار پرسانش بدون اینکه کل جمله فیلم را به شما نشان بدهد نشانه هایی برای شنیدن و بازگو کردن دیالوگ در اختیارتان قرار می دهد تا به شما توانایی تمرین مهارت های شنیدن و بازگو کردن دیالوگ های دشوار فیلم را بدهد. بدون این نشانه ها شما نمی توانستید جمله فیلم را بشنوید، نمی توانستید جمله فیلم را خودتان بازگو کنید. به مرور و به صورت هوشمندانه ای، این نشانه ها کم تر و کمتر می شوند تا شما برای تمرین شنیدن و بازگو کردن کردن دیالوگ ها روی پای خودتان بایستید!
جمله فیلم را دوباره ببینید:
Five years since the mandatory memory wipe.
حالا اگر ما این دیالوگ را به 3 تکه از عبارات تشکیل دهنده اش تبدیل کنیم و در Step 1 (تصویر زیر) از شما بخواهیم که بعد از شنیدن دیالوگ و با استفاده از راهنمایی این سه تکه؛ جمله فیلم را بازگو کنید، احتمالا کار ساده تری پیش رو داشته باشید. اگر چند روز بعد همین جمله فیلم را بشنوید و بخواهید در Step 2 با تعداد تکه های بیشتری جمله فیلم را بازگو کنید، به این دلیل که قبلا این جمله را خودتان بازگو کرده اید کارتان باز هم خیلی دشوار نیست. تصور کنید که چند روز دیگر همین کار را این بار حتی با تعداد تکه های بیشتری درست مثل Step 3 بخواهید انجام بدهید. سرتان را درد نیاورم کار به جایی خواهد رسید که شما باید بتوانید حتی زمانی که تکه ها مثل Step 4 کاملا تار شده اند، فقط با شنیدن دیالوگ فیلم آن را بازگو کنید!
البته قضیه به این سادگی ها هم نیست. در گام های بعدی شما با تکه های اضافی مواجه خواهید شد که در ساختار دیالوگ فیلم بکار نمی روند ولی با حضورشان در بین تکه های اصلی شما را مجبور می کنند که بیشتر از گوش هایتان برای درک دیالوگ فیلم استفاده کنید!
اگر می خواهید انگلیسی فکر کردن را تمرین کنید این بار حفظ کردن و بازگو کردن طوطی وار یک دیالوگ فیلم کمک زیادی به شما نمی کند!
«اگر می خواهید انگلیسی فکر کنید، خوب انگلیسی فکر کنید!»
جمله فیلم را دوباره ببینید:
Five years since the mandatory memory wipe
واژه ی Obligatory درست مثل واژه ی Mandatory که در دیالوگ فیلم آمده به معنای اجباری - الزامی هست. خوب حالا من از شما می خواهم که از این واژه ی جدید در ساختار جمله فیلم استفاده کنید. لطفا قبل از این که به پاسخ تمرین که در زیر آمده نگاه کنید، خودتان با استفاده از توانایی های ذهنی تان تلاش کنید که جمله جدید را با واژه ی Obligatory بسازید.
Five years since the Obligatory memory wipe
عالی بود. واژه ی Compulsory هم مثل دو واژه ی Obligatory و Mandatory به معنای اجباری هست. حالا بدون نگاه کردن به جواب از این واژه ی جدید در ساختار جمله فیلم استفاده کنید.
Five years since the Compulsory memory wipe
اجازه بدهید اصلا تغییرات اساسی در جمله ایجاد کنیم! این بار در ساختار جمله ی فیلم هم از Compulsory استفاده کنید و هم جمله را با گرامر حال کامل و به شکل مجهول بازگو کنید:
Five years has been past since the Compulsory memory wipe
به تصاویر زیر نگاه کنید. اینها تصاویر واقعی از تعامل با دیالوگ از زوایای متفاوت هستند که در پرسانش با آن ها دست و پنجه نرم می کنید:
شما دیالوگی که قبلا یک بار خودتان به شکلی تعاملی بازگو کرده اید را دوباره می شنوید. حالا با تلاش ذهنی فکر می کنید که چطور می توانید از عبارت جدید در ساختار جمله ی فیلم استفاده کنید تا معنای مورد نظر به صورت درست شکل بگیرد. و بعد تازه باید جمله ی جدیدی که خودتان در ذهن ساختید را با صدای بلند بازگو کنید تا نرم افزار آن جمله را از شما بپذیرد. شما تمام این کار ها را گام به گام ضمن لذت بردن از تماشای جادوی سینما انجام می دهید تا دشواری های یادگیری زبان جدید خسته تان نکند.
اما هنوز بعضی از جملات محاوره ای موجود در فیلم های زبان اصلی آنقدر دشوار هستند که برای ایجاد فهم و درک بهتر نیاز به آموزش استاد دارند. اینجاست که موس مجازی استاد و وایتبرد ها به کمک شما می آیند. حتی وقتی در حال استفاده از اپلیکیشن اندرویدی پرسانش در موبایل هستید دیالوگ های پیچیده و نکات مهم روی خود فیلم و با استفاده از نشانگر موس مجازی برای شما توضیح داده می شوند. اما در طی آموزش استاد شما هنوز می توانید با فیلم تعامل داشته باشید. شما می توانید روی واژه ها کلیک کنید تا تلفظ صحیح شان را ضمن تدریس استاد بشنوید. می توانید روی فیلم کلیک کنید تا دیالوگ برایتان دوباره تکرار شود و حتی می توانید با دابل کلیک روی فیلم دیالوگ را با سرعت آهسته تری گوش کنید.
در این مقاله در مورد اصول کلی روشی برای آموزش زبان های خارجی صحبت کردیم که به شکل بومی در کشور عزیزمان ایران و بدون کپی برداری از نمونه های خارجی توسعه داده شده و همچنان در حال توسعه هست. و کلام آخر اینکه مسلما نمی توان در یک مقاله در مورد تمام ویژگی های یک نرم افزار صحبت کرد، ولی این ایده ای به شما می دهد که شاید وقت آن رسیده که پارادایم جدیدی را برای یادگیری زبان تان امتحان کنید!
این نوشته با کسب اجازه از وبلاگ پرسانش اقباس شده و تکمیل خواهد شد.