از سرمایه گذاران اگر بپرسید که آنها از سرمایه گذاری های خود چه می خواهند، اکثر آنها خواهند گفت که پاسخ واضح است: ما سود می خواهیم. پاسخ آنها ممکن است واضح باشد، اما احتمالاً درست نیست. در درون همه ما خواسته هایی وجود دارد که همیشه آن هارا بیان نمی کنیم یا اغلب حتی از آن ها آگاه نیستیم. وقتی در مورد پول خود می خواهیم تصمیم بگیریم، اغلب به جای انجام کاری که می گوییم انجام می دهیم به دنبال ارضای آن خواسته های عاطفی پنهان هستیم. اما عدم آگاهی از این خواسته های پنهان می تواند ما را به اشتباهات بالقوه ویرانگری سوق دهدکه هم از نظر روحی و هم از نظر مالی به ما آسیب می رسانند. به عنوان مثال؛ ممکن است به طور مداوم اقدام به خرید و فروش سهام کنیم و دراین فرآیند پول خود را از دست بدهیم زیرا با انجام این کار احساس سرگرمی می کنیم، انجام این کار بیشتر شبیه یک بازی است تا برنامه ریزی مالی هوشمندانه برای سرمایه خود، از سوی دیگر، ممکن است ازریسکهای معقول خودداری کنیم تا بازدهی بهتری داشته باشیم، زیرامیترسیم در نهایت فقیر شویم و به اندازه کافی سود نکنیم. یا ممکن است از فروش سهامی که ارزش آنها به شدت کاهش یافته است خودداری کنیم،زیرا میخواهیم این امید را زنده نگه داریم که مجدداً دوباره رشد خواهندکرد و نمیخواهیم شکست را بپذیریم. بنابراین مهم است که خواسته های پنهان خود را شناخته و به آن ها را به رسمیت بشناسیم. انجام این کار می تواند به ما کمک کند تا انتخاب های بهتری داشته باشیم و در نهایت به اهدافی که واقعاً نیاز داریم دست یابیم. بنابراین، ما واقعاً به دنبال چه چیزی هستیم؟ سه نوع مزیت در پی سرمایه گذاری وجود دارد بهره مندی از سود، بیان (EXPRESSIVE ) و احساس وجود دارد که ما از همه محصولات و خدمات، از جمله موارد مالی می خواهیم. بهره مندی از سودپاسخ به این سوال است که ؛ برای من و جیب من چه می کند .مزایای بیانی؛ ارزش ها، سلیقه ها و موقعیت هایی که داریم را به ما و دیگران منتقل می کند. آنها به این سؤال پاسخ می دهند که در مورد من به دیگران و به من چه می گویند؟ استفاده از یک ماشین کم اصحلاک وکم مصرف،مانند یک صندوق سرمایه گذاری با درآمد ثابت (صندوق سرمایه گذاری بادرآمد ثابت: حداقل ۷۵ درصد از دارایی های صندوق در اوراق با درآمدثابت و یا سپرده های بانکی سرمایه گذاری می شوند. همچنین حداکثر ۲۵ درصد دارایی ها نیز در بازار سهام سرمایه گذاری می گردد.)، میزان ریسک پذیری و موقعیت اجتماعی پایینی را در فرد نشان می دهد، درحالی که یک ماشین لوکس و پراصحلاک، مانند یک صندوق سهامی(صندوق سرمایهگذاری سهامی یکی از صندوقهای پر ریسک بازار سهام است که افراد انتظار سوددهی بالایی از آن دارند و صندوق سرمایه گذاری در سهام: حداقل ۷۰ درصد از دارایی های صندوق دربازار سهام و مابقی در دارایی ها با درآمد ثابت سرمایه گذاری می شود.)، موقعیت اجتماعی بالا و ریسک پذیر بودن را بیان می کند. مزایای بهره مندی از یک ماشین در بردن ما از مکانی به مکان دیگر است ومزایای بهره مندی در سرمایه گذاری در افزایش ثروت ماست. مزایای احساسات و عاطفی پاسخ به این سوال است که چه احساسی به من میدهد؟ یک ماشین معمولی و کم اصحلاک و صندوقهای سرمایهگذاری با درآمد ثابت به ما احساس آرامش به دلیل ریسک پائین را میدهند، درحالی که اتومبیل لوکس و صندوقهای سهامی باعث میشوند احساس غرور کنیم. مطمئناً، تصمیم گیری به دلایل ابرازی و احساسی لزوماً هیچ اشکالی ندارد. نکته کلیدی این است که از آنها آگاه باشید و اذعان کنیدکه که سرمایه گذاری که به من احساس غرور می دهد اغلب دارای قیمت و ریسک بالاتری هستند،و سرمایه گذاری با ریسک پائین تر، بازده کمتری را نیز دارد. ما میتوانیم مجموع منافع خود را افزایش دهیم اگر خواستههای خود را درک کنیم، مبادلات بین آنها را بسنجیم و عاقلانه انتخاب کنیم. در ادامه مقاله به بررسی دو خواسته پنهان درمورد اغلب سرمایه گذاران میپردازیم و عواقب توجه نکردن به آن را باهم بررسی می کنیم.
1- سرگرمی و شکست بازار سهام
بسیاری از مردم فکر می کنند که می توانند با انجام معاملات متعدد بازارسهام را شکست دهند. آنها تصور می کنند می توانند بازدهی بهتری نسبت به افرادی که صرفاً پول خود را در صندوق های با درآمد ثابت یاسایر صندوق ها مانند ؛ صندوق های مختلط(صندوق سرمایه گذاریمختلط نوعی از صندوق های سرمایه گذاری مشترک است که معمولاداراییهای خود را با نسبت 40 تا 60 درصد در بازار سهام و 40 تا 60 درصد در اوراق با درآمد ثابت مانند سپردههای بانکی – اوراق مشارکت و… سرمایهگذاری میکنند) که معمولا به اندازه بازدهی شاخص کل ، بازدهی دارند به ارمغان بیاورند. برخی از این ها از یک خطای کلاسیک به اسم اعتماد به نفس بیش از حد ناشی می شود. بسیاری تصور می کنندکه بازی در بازار مانند بازی تنیس در مقابل دیوار تمرین است، در حالیکه در واقع حریفی در آن سوی تور وجود دارد، به شکل کارگزارانی که بازار را با تبلیغ سهام و سرمایه گذاران حرفه ای که از این نوسانات سوءاستفاده می کنند، به حرکت در می آورند. برخی از آماتورها تشخیص می دهند که بازیکنان حرفه ای مقابل آنها بازی می کنند اما هنوز فکر می کنند که می توانند برنده شوند. طبق نظرسنجی از معامله گران آماتورنشان می دهد که 62 درصد از آن ها انتظار دارند که در طول 12 ماه آینده بازار را شکست دهند. با این حال، از مطالعات بسیاری می دانیم(معامله گران را در این بخش به چنددسته تقسیم میکنیم ؛الف- معامله گران با تعداد معامله زیاد در یک بازه مشخصی زمانی که به آن ها نوسان گیر می گوییم ،ب – معامله گرانی که تعداد معامله کمتری به نسبت نوسان گیران دارند که به آن ها معامله گران سبک می گوییم و ج – سهامداران که سهام خود را معمولا نگه میدارند و به ندرت آن را معامله می کنند.)که بازده نوسان گیران ، به طور متوسط از بازده معامله گران با تعداد معاملات سبک، کمتراست و بازده معامله گران سبک به طور متوسط از سهامدران ،کم تر است. پس چرا مردم به انجام آن ادامه می دهند؟ تجارت، مانندتنیس، مزایای بیانی و احساسی دارد. بازی مقابل نواک جوکوویچ لذت بخش است، حتی اگر شکست بخوریم. به عنوان مثال، در یک نظرسنجی،سرمایه گذاران هلندی نشان دادند که به مزایای بیانی و احساسی سرمایه گذاری بیشتر از مزایای سودمندی آن اهمیت می دهند. به آنها گفته شده بود دلیل تمایل به سرمایه گذاری را با نوشتن یک جمله بیان کنند و طبق نظر سنجی جمله "من سرمایه گذاری می کنم زیرا این یک فعالیت اوقات فراغت خوب است" بیشتر از "من سرمایه گذاری می کنم زیرا می خواهم از دوران بازنشستگی خود محافظت کنم" توسط این سرمایه گذران در برگه نطر سنجی نوشته شده بود . به طور مشابه، یک نظرسنجی نشان دادکه سرمایهگذاران آلمانی که سرمایهگذاری را لذتبخش میدانند، دو برابرسرمایهگذاران دیگر معامله میکنند و یک چهارم سرمایه گذاران آمریکایی سهام را به عنوان یک سرگرمی یا به این دلیل که از آن لذت می برندخریداری کردند. چه درسی میتوان از این بحث گرفت؟ خودتان را گول نزنید زیرا مطالعات نشان می دهد که هم می توانید بازار را شکست دهید(مزایای سودمند) و هم از مزایای عاطفی بهره مند شوید. بازی با سهام احتمالاً سود شما و مزایای بهره مندی از سود را کاهش می دهد تا اینکه به آنها اضافه کند. اما با این حال باز هم میتوانید احساسات خود را ارضا کنید اما اطمینان حاصل کنید که بخش کوچکی از سرمایه اولیه که قصد سرمایه گذاری آن را داشتید به بازی با سهام و خرید و فروش های زیاد اختصاص میدهید، مبلغ کمی که از دست دادن آن به اهداف مهمی مانند درآمد بازنشستگی، تحصیل و مالکیت خانه خدشه وارد نمیکند.
فرار از قبول شکست
سرمایه گذاران منطقی از این اصل پیروی می کنند: "زیان خود را کاهش دهید و اجازه دهید سود شما ادامه یابد." پس چرا بسیاری ازسرمایهگذاران برعکس عمل میکنند، برندهها( سهام هایی با سود دهی مناسب )را خیلی زود میفروشند و خیلی طولانی بر بازندهها(سهام هایی با سود دهی نامناسب که با ضرر همراه است) سوار میشوند؟ پاسخ تاحد زیادی در تمایل ما به مزایای عاطفی غرور و اجتناب از هزینه های احساسی پشیمانی و شکست است. خرید سهام آغازی امیدوارکنندهاست. ما سهام را در یک حساب ذهنی قرار می دهیم، قیمت خرید 1 میلیون تومانی آن را ثبت می کنیم و امیدواریم که حساب را با سود ببندیم،شاید سهام را به قیمت 1.5میلیون تومان بفروشیم. طبق سرنوشت، قیمت سهام طی ماه بعد به جای افزایش به 1.5 میلیون تومان ، به 400 هزار تومان کاهش می یابد. ما خودمان را با جمله هایی نظیر این فقط یک ضررکاغذی است، قیمت سهام مطمئناً خیلی زود بهبود می یابد و بالاتر می روددل داری می دهیم. حساب ذهنی معامله سهام در ذهن ما همچنان بازاست و این امید را زنده نگه می دارد که زیان به سود تبدیل شود. اما در آینده ای که برای خود متصور بودیم روبرو می شویم ، شکست و ضرر این موضوع احساسات و افکار ما رامی جوند در ادامه ما احساس حماقت می کنیم. ما سهام را با قیمت 1 میلیون تومان خریدیم، زیرا در آینده نگری،به نظر می رسید که قرار است به 1.5 میلیون تومان برسد. اما اکنون، همه علائم هشداردهنده ای را که در روزی که سهام خود را خریدیم به برای ما به نمایش گذاشته شده اند، به خاطر می آوریم. در آن روز نرخ بهره بانکی در آستانه افزایش بود، مدیرعامل آن شرکتی که در آن سرمایه گذاری کرده ایم در آستانه استعفا بود ویک رقیب آماده بود تا محصول بهتری را معرفی کند آینده نگری روشن با هزینه های احساسی با پشیمانی همراه است. مابه خاطر احمق بودن خودمان را لگد می زنیم و به این فکر می کنیم که اگرفقط 1 میلیون تومان خود را در حساب پس انداز خود نگه می داشتیم یا آن را در سهام دیگری سرمایه گذاری می کردیم که با سقوط سهام ما رشد کرد، چقدر خوشحال تر می شدیم. زمانی که با ضررهای کاغذی خودمواجه می شویم، پشیمانی به اندازه کافی دردناک است، اما زمانی که به ضرر خود پی می بریم، درد پشیمانی شدیدتر می شود، زیرا این زمانی است که حتی با جبران ضررهای خود، امید به دست آوردن را از دست میدهیم. غرور در نقطه مقابل طیف عاطفی از پشیمانی قرار دارد. غرور باتحقق دستاوردها همراه است. ما به خودمان تبریک میگوییم و احساس غرور میکنیم که در آینده نگری دیدیم که سهام 1 میلون تومانی ما به زودی به 1.5 میلیون تومان خواهد رسید. تحقق سود از طریق فروش سهام، سودما را مهر و موم می کند و غرور ما را تقویت می کند. اما درس پشیمانی بیش از حد خشن است و درس های غرور بیش از حد دلگرم کننده است. سهام به دلایل زیادی و یا بدون هیچ دلیلی بالا و پایین می شود. لازم نیست هر بار که قیمت سهام پایین میآید با تأسف خودمان را زیر پابگذاریم، و نباید هر بار که قیمتها بالا میروند، مغرور شویم بلکه باید احساسات خود را شناخته و آن ها را در طی معامله کنترل کنیم .ما میتوانیم بر خطاهای خود غلبه کنیم و به ضررهای خود پی ببریم و نباید از آن ها فرار کنیم بلکه باید از آن ها درس بگیریم و از این تجربه ها در معاملات آینده خود استفاده کنیم.