پس از به پایان رسیدن تعطیلات نوروزی که به سنتی عجیب و غیر عادی، رسانههای چاپی ایران، فارغ از خبر و اهمیت رویدادها دو هفتهای را به تعطیلات میروند، امسال شاهد بازگشت رسانه های چاپی به پیشخوان روزنامهفروشیها نبودیم.
دولت در ادامه اقدامهای غریب خود در جریان مبارزه با همهگیری کرونا، به نشریات توصیه کرد که تا اطلاع ثانوی از انتشار نسخههای چاپی خودداری کنند و بخش بزرگی از رسانهها به دلیل بسته شدن چاپخانهها از این دستور – هر چند با نارضایتی – اطلاعت کرده و برخی سعی کرده اند با انتقال انتشار خود به فضای آنلاین جبران تعطیلی روزنامهها را کنند.
این اقدام دولت با اعتراض روزنامهنگاران و فعالان رسانهای مواجه شده است. برای مثال کانال تلگرامی «باشگاه روزنامهنگاران ایران» مجموعهای از نقدها و نظرها درباره این تعطیلی را از زبان اصحاب رسانه مطرح کرده است. مدیران هفت روزنامه نیز در نامهای به رییس جمهور خواستار اتخاذ تدبیری برای فراهم آوردن شرایط نشر روزنامهها شدهاند.
اما حداقل تا اکنون این تلاشها برای خارج کردن روزنامهها از شرایط کمای اجباری موفق نبوده است. بخش بزرگی از دستاندرکاران رسانههای چاپی این اقدام را به خصوص ضربهای مهلک بر پیکر نحیف و آسیبپذیر اقتصاد رسانههای چاپی می دانند و در مورد موجی از بیکاری روزنامهنگاران و تعطیلی رسانهها هشدار میدهند و به تبعات اقتصادی آن اشاره میکنند.
نگرانی از بیکاری جمع بزرگی از روزنامهنگاران و به خطر افتادن حیات اقتصادی رسانههای چاپی و البته شبکهای وابسته به آن مانند چاپحانهها، زنجیره آگهی و توزیع نگرانی جدی و درستی است که باید به آن پرداخت. اما مساله تعطیلی رسانههای چاپی در این فضا از دید غیر اقتصادی و از دید محتوای رسانهای به نظر قابل بررسی از چند منظر مختلف است.
برخی از این نکات را شاید بتوان در قالب سوالهای زیر مطرح کرد.
من سعی میکنم در این نوشته بر اساس نگاهی به وضعیت رسانهها و بحثهایی که در محافل رسانهای دنیا در این زمینه در جریان است نکاتی را مطرح کنم که امیدوارم به محتوای این گفتگو بیفزاید.
به نظرم جواب این پرسش با قطعیت کامل مثبت است.
ما در بحرانهای اجتماعی و به طور خاص و با شدت بیشتری در دوران همهگیری کرونا محتاج رسانه حرفهای هستیم.
همهگیری ویروسی کرونا، رویدادی است که در آن جامعه و بخشهای مختلف آن نقش های کلیدی در شکل دادن به ادامه روند آن بازی میکنند. رویدادی مانند همهگیریهای ویروسی به معنی واقعی کلمه رویدادهایی هستند که در آن تکتک افراد یا به بخشی از صورت مساله بدل میشوند یا نقشی در حل مشکل ایفا میکنند و تقریبا خد فاصلی وجود ندارد.
این رویداد نیست که به تنهایی وابسته به دولتها، نظام درمانی، پزشکی، خدمات یا رفتارهای شخصی باشد. مانند ساختار آشوبناک و پیچیده ریاضیاتی، رفتارهای یک فرد میتواند تاثیر عظیمی بر ادامه وضعیت بحران در جهان داشته باشد. مثالهای متعددی از این تاثیرات را در روزهای اخیر دیدهایم که شاید یکی از معروفترین آنها داستان بیمار شماره ۳۱ کره جنوبی باشد.
رفتار شخصی ما بر اساس دادهها و اطلاعات موثق است که تغییر میکند. به خصوص در زمانی که بازار شایعه و شبه علم و سواستفاده از فرصت به هبهانههای مختلف داغ است، من و شما نیازمند منابع قابل اعتمادی هستیم که بتواینم راست و دروغ را تشخیص دهیم. روزنامهنگاران به دلیل آموزش، تجربه و تخصص خود کسانی هستند که میتوانند دقیقترین دادهها را در اختیار ما قرار دهند.
از سوی دیگر وظیفه روزنامهنگاری حرفهای تنها در مورد انتقال خام دادهها و اطلاعات نیست. قرار دادن دادههای تازه در چارچوب، توضیح دلیل تغییراتی که در اجماع علمی در مورد یک رفتار اتفاق میافتد، نظارت بر روندهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و تصمیمها و عملکرد نظام بهداشتی و درمانی علمی است.
در شرایط بحران به طور طبیعی نظام حاکم که مسولیت اداره و هدایت جامعه را دارد، در هر کجای دنیا که باشد، ترجیح میدهد که اگر میتواند با دستکاری، اطلاعرسانی ناقص یا پنهان کردن برخی دادهها و اطلاعات و روندها، عملکرد خود را مثبت و موفق نشان دهد.
در جایی که دسترسی به داده و شفافیت به معنی واقعی کلمه جان افراد را نجات می دهد، پنهان کاری ممکن است خطرات بزرگی داشته باشد که به مرزهای جغرافیایی محدود نمیشود و حتی باعث سردرگرمی نهادهای جهانی علمی میشود.
برای مثال در چند روز گذشته در دو مورد کشورهای چین و ژاپن شاهد ایجاد شبههای در مورد اطلاعات منتشر شده از سوی این کشورها بودیم. چین متهم شده است که برای نشان دادن موفقیت خود، اطلاعات ابتلاهای جدید را پنهان کرده و ژاپن متهم شده تا پیش از لغو المپیک تابستانی سعی کرده اطلاعات ابتلاها را کمتر از واقعیت نشان دهد که بتواند المپیک را در موعد مقرر برگزار کند.
البته هر دو این موارد فعلا در حد ادعا و گمانه زنی است، اما اگر این ادعا درست باشد وقتی آن را در کنار این ادعا که در برخی از کشورها مانند چین و ژاپن الزام عمومی به استفاده از ماسک صورت منجر به توقف شیوع بیماری شده قرار دهید، (که خود منجر به بررسی دوباره نقش ماسک از سوی نهادهای بهداشتی جهان شده است) به این نتیجه میرسیم که این دادههای غلط چطور حتی نهادهای علمی را درگیر موضوعی که ممکن است درست نباشد میکند. فرض درست بودن ادعا و دادهها و موفقیت چین و ژاپن در مهار است که سوال نقش ماسک را مطرح کرده است اگر آن داده غلط باشد در اصل این سوال هم شاید مطرح نشود.
این وظیفه رسانه حرفهای است که مسولان و مدیران را پاسخگو قرار دهد. یکی از تفاوتها در میان کشورهایی که دادههای دقیقتری را منتشر میکنند و آنها که فضای بستهای دارند نقش فعال روزنامهنگاران حرفهای – و البته فضای آزاد رسانهای آنها- است. تعطیلی رسانههای چاپی به خصوص با توجه به اینکه عمده رسانههای باقی مانده یعنی رسانههای صوتی و تصویری ایران رسانه دولتی و سخنگوی نظام هستند و رسانه مستقل صوتی و تصویری – غیر از معدود موارد ابزارهای شخصی مبتنی بر وب – وجود ندارد، به معنی تعطیل کردن تنها نهادی است که با همه محدودیتها در حال نظارت بر عملکرد ساختار نظام و بدنه اجتماع است.
اما آیا رسانههای ما آماده فعالیت در این فضا هستند؟
سوال مهم بعدی این است که با فرض اینکه همه قبول کنیم رسانههای حرفهای در این دوره از ضروریترین نهادهایی هستند که باید به فعالیت خود ادامه دهند، آیا خبرنگاران، مدیران رسانه و اصطلاحا تحریریه و مدیریت رسانههای ما و به خصوص رسانههای چاپی آماده فعالیت در این دوره هستند؟
به نظر میرسد در برخی از موارد ما آماده این فضا نیستیم. از یک سو طبیعی است که فعالیت حرفهای در این فضا اگر قرار باشد ادامه یابد نیازمند تغییراتی جدی در عادتهای حرفهای ما است. همانطور که سایر فعالیتهای ضروری مانند فروشندهها، خدمات پستی، خدمات درمانی و غیر رفتار خود را برای این دوره تغییر داده و سعی کردهاند با شرایط جدید خود را تطبیق دهند و اقدام با رعایت نکات ایمنی بیشتر کردهاند، تحریریهها و اقمار آن ها در زنجیره نشر نیز باید این کار را انجام دهند. در فضای کنونی امکان جمع کردن چند ده خبرنگار در اتاقی کوچک و متراکم وجود ندارد. اگر قرار است تحریریه به فعالیتش ادامه دهد باید روندی اتخاذ شود که کارمندان در فاصله دور و ایمنی از هم قرار بگیرند. ضد عفونی های لازم با تناوب بیشتری صورت گیرد. خطرات بالقوه برای همکاران شناخته شده و از پیش برای آن تدبیری مقابله با آن اندیشیده شود.
حتی نمونه ساده و به نظر بیاهمیتی مانند فضای آبدار خانه و چایخوری رسانه باید مورد بازنگری جدی قرار گیرد.
از سوی دیگر رسانه باید بتواند برای برخی از نیروهای خود که ضرورت حضور فیزیک در مکان تحریریه را ندارند امکان دورکاری فراهم آورد. این مورد حتی میتواند باهمکاری وزارت ارتباطات و شبیه به کاری که بقیه دنیا انجام داده است، بخش بزرگی از نیروهای فنی رسانه مانند تایپ، نمونه خوانی و صفحه بندی را شامل شود. همین طور خبرنگارانی که بخش عمده کارشان جمع آوری خبرهای انلاین یا انجام گفتگوهای تلفنی و اینترنتی است دلیلی برای حضور فیزیکی در تحریریه ندارند. بخش بزرگی از نیروهای عکاسی میتوانند بدون حضور در تحریریه تصاویر را تهیه و به شبکه زیر ساخت رسانه منتقل کنند.
به نظر میرسد این اتفاقی است که ما برای آن برنامه ریزی نکرده بودیم و زیرساخت لازم را نداشتیم و اکنون شاید زمان مناسبی باشد که این زیرساخت را فراهم کنیم و به سرعت به کار بیندازیم.
البته مشکل دیگری نیز در این بین وجود دارد و آن هم این است که تنها ساختار ما نیست که گاهی در برابر تغییر مقاومت میکند و گاهی افراد نیز در برابر تغییر ضروری سرسختی نشان میدهند.
برخی از کسانی که سابقه طولانی در تولید محتوا و کار رسانهای دارند و حتی تخصصشان در حوزه علم است گاهی چنان دربرابر تطبیق خود با شرایط مقاومت میکنند که باورکردنی نیست.
نکته مهم و قابل توجه این است که وقتی از ضرورت ادامه کاری در شرایط کرونا صحبت میکنیم منظورمان اصلاح روندها مطابق شرایط است. هیچ بهانهای از جمله اشاره به فداکاری شخصی برای ادامه روند قبلی در این دوره قابل قبول نیست. به عبارت ساده اگر نمی توانیم فاصلههای اجتماعی و فیزیکی را رعایت کنیم، اگر نمیتوانیم امکان دورکاری بخش عمدهای از نیروها را فراهم کنیم، و یا اینکه میخواهیم دقیقا مانند قبل به کار خود ادامه دهیم، شاید تعطیل شدن رسانه کار بدی هم نباشد. نه تنها به دلیل خطراتی که آن رسانه برای کارمندانش ایجاد میکند که به دلیل الگوی نامناسبی که برای مردم و مسولان ارائه می دهد. فراموش نکنیم وقتی مردم به رسانه اعتماد دارند این اعتماد تنها به محتوا نیست بلکه لازم است رفتار فرامتنی نیز این مساله و اعتماد به مخاطب القا کند.
به همین دلیل است که نشریات چاپی مختلف دنیا سعی کردهاند با به کار گیری این نمونهها اعتماد مخاطبشان را حفظ کنند تا وقتی به مردم توصیه میکنند مثلا فاصله اجتماعی را رعایت کنند، مردم بدانند توصیه از کسی میآید که خودش این کار را کرده و نشان داده امکان فعالیت با شرایط جدید وجود دارد. دهها و صدها مثال در این زمینه وجود دارد. شاید یکی از نمونههای جالب توجه مجله هفته نامه نیویورکر است که از چند شماره قبل به طور کامل با استفاده از تحریریه غیرحضوری کار انتشار خود را ادامه میدهد.
شاید مهمترین سوال در این بین این باشد که آیا با همه این استدلال ها بهتر نیست همه چیز را به فضای آنلاین منتقل کنیم؟
جواب این سوال شاید چندان ساده نباشد.
اول اینکه بخش عمده ای از رسانههای ما در ایران کماکان فضای آنلاین خود را دپوی فایلی یا متنی محتوای چاپی میدانند. ما در سالهای اخیر شاید چندان به سراغ توسعه روزنامهنگاری و ژورنالیسم آنلاین نرفتیم. یادمان باشد صرفا انتشار متنی و یا گزارشی در فضای آنلاین به معنی ژورنالیسم آنلاین نیست. همانطور که انتشار برنامه تلوزیونی روی وب الزاما به معنی تولید ویدیو کست و انتشار برنامه رادیویی بر اینترنت به معنی ساخت پادکست نیست.
اما این مساله موضوعی نیست که در این چند روز بتوان آن را حل کرد اما همه ما باید یادداشتی ذهنی برای خود درج کنیم که بعد از این داستان، به سراغ توسعه روندهای روزنامه نگاری آنلاین برویم.
اما نکته بعدی و مهم این است که حتی اگر این امکانات وجود داشت، حتی اگر همه ما توانایی لازم برای انتشار نهایی محصول بر وب را داشتیم، کماکان دلیل بر تعطیلی نسخه چاپی نخواهد بود.
داستان به موضوعی بر میگردد که به طور عام از آن به شکاف دیجیتال یاد میکنیم.
بخش بزرگی از مردم که اتفاقا ممکن است در رده افراد آسیب پذیرتر باشند و بیشتر از بقیه در معرض شایعات و اخبار دروغ قرار داشته باشند و بیشتر از بقیه نیازمند داده های دقیق و تصویر واضحی از رویدادهای روز هستند، یا دسترسی به زیر ساخت لازم برای ارتباط در اینترنت را ندارندف یا زیر ساخت را در اختیار دارند ام اابزارهای لازم (تلفن های هوشمند، تبلتها یا رایانه شخصی) ندارند یا ضمن اینکه هر دو را دارند به دلایل مختلف تمایل یا امکان مشارکت در این فضا را ندارند.
این مساله یکی از چالشهای مهم رسانه ها در عصر در یجیتال است حتی در دورانی که بحرانی مانند کرونا وجود ندارد، نگرانی از عمیق شدن شکاف اطلاعاتی در جامعه به واسطه افزایش گرانش بخش دیجیتال نگرانی جدی است و در این دوران بیشتر هم باید مورد توجه قرار بگیرد. این روزها زمانی نیست که ما بخش بزرگی از مخاطب بالقوه خود را رها کنیم.
شاید امکانات دیجیتال به ما امکان آن را بدهد که بخش بزرگی از مخاطب را با خود به فضای آنلاین بیاوریم اما این نباید با رها کردن کامل مخاطب آفلاین همراه باشد.
خبرنگاران حرفهای و چهرههای رسانهای از خانه کار خود را دنبال میکنند:
جمی استلر، خبرنگار شبکه تلوزیونی نیویورک – دانا باش، خبرنگار ارشد سیاسی CNN در حال مصاحبه با نانسوی پلوسی رییس کنگره آمریکا – آلیسین کمروتا، مجری و میزبان برنامه صبحگاهی CNN – تهیه مصاحبه از سوی گزارشگر شبکه CBC کانادا – کریستین امانپور خبرنگار ارشد CNN، میزبان برنامه امانپور در CNN و امانپور و دوستان در شبکه PBS – ست مایر در برنامه شامگاهی خود از منزلش با سناتور وارن گفتگو میکند – سسیلیا وگا مجری و خبرنگار abc – برایان استلر، خبرنگار ارشد حوزه رسانه CNN- بروک بالدوین از خانه با پرستاری در بیمارستان گفتگو میکند. (تمام تصاویر از اکانت رسمی و عمومی اینستاگرام افراد برداشته شده است)
این مساله این روزها حتی در رسانههای صوتی و تصویری دنیا نیز دیده میشود. عمده استودیوهای خبری شبکه های بزرگ از بی بی سی و سی ان ان و ای بی سی به منازل خبرنگاران و گزارشگران و مجریان منتقل شده و مدیریت ابزار نیز بر عهده خود افراد یا در نهایت اعضا خانواده آنها قرار داده شده است.
برنامه های گران قیمت شبانه آمریکا که بر مبنای حضور مخاطبان و میهمان ها بود امروز از زیر زمین مجریان و با مدد ارتباط تصویری با میهمان ها برقرار می شود. البته که در این بین ممکن است اندکی کاهش کیفیت در صدا و تصویر رخ دهد اما هم مردم و هم برنامه سازان این افت اندک را در برابر پیام برنامه با خوشحالی قبول می کنند.
اما آیا این استدلالها در نهایت ما را به نتیجه سادهای مانند تعطیلی یا ادامه انتشار میرساند؟ شاید ن. به نظرم پاسخ در چنین شرایطی مشروط است. اگر رسانه با حمایت دولت و نهادهای پشتیبان بتواند خود را و نیروی کار خود را با این شرایط تطبیق دهد|، ضرورت ادامه انتشار روزنامه و به خصوص نسخه چاپی برای مناطقی که از شکاف دیجیتال رنج میبرند شاید رد موارد با ضرورت نان شب برابری کند. اما اگر رسانهای نتواند این نکات و ملاحضات را برای خود و کارمندانش رعایت کند شاید خسارت تعطیلی آن روزنامه در این زمان در مقابل با خسارت بقای غیر محتاطانه آن کمتر باشد.
البته بار دیگر باید یادآوری کنم که در این مورد من سعی کردم تنها از دید محتوا به این مساله نگاه کنم. همانطور که اشاره کردم بحث معیشت و حیات اقتصادی رسانه داستان مفصل دیگری است که باید با دقت بیشتری به آن پرداخت.