شاید هیچ یک از داستانهای دوران مدرن به اندازه داستان دیدار زمینیها با موجوداتی از فضاهای دور، تخیل ما را به خود مشغول نکرده باشد. آیا اگر در گوشه ای از این جهان حیاتی هوشمند وجود داشته باشد، زمین ما میزبان ملاقاتی با آنها بوده است؟ آیا این بیگانگان بودهاند که در گذشته دور به رشد و تکامل فکری ما کمک کردند و در پایهگذاری تمدنهای باستانی نقش بازی کردهاند؟
آیا امروز هم زمین ما میزبان ملاقات فضاییها است؟ آیا دولتها در توطئهای جهانی، رازها و داستانهای این ملاقات ها را پنهان کردهاند؟ این موضوع، بذرِ یکی از پرنفوذترین تئوریهای توطئه در چند دهه اخیر است.
ایده بشقاب های پرنده یا اجرام ناشناس پرنده ای که از فضاهای دور به زمین آمدهاند به واسطه انبوهی از گزارش های مختلف از سراسر جهان قدرت گرفته و توسعه یافته و پدیده ای جهانی بدل شده است.
تاریخ بشقاب های پرنده بر خلاف ظاهرش؛ اما تاریخی طولانی است و علاقهمندان این داستان تلاش کردهاند تا نشانه هایی از ملاقاتهای انسان و فرا زمینیها را در طول تاریخ به دست آورند.
اولین نشانهها از ظهور این اجرام که معمولاً با ظاهری مشابه یک کلاه لبه دار ظهور میکنند ، به دورانی بازمی گردند که انسان حتی تصوری از پرواز نیز در سر نداشت.
شاید یکی از نخستین مدارک ثبت شده از چنین تصوراتی به حدود ۱۲ هزار سال پیش بازگردد. قطعه سنگی تراش خورده که در نپال پیدا شده است، روی خود علایمی از موجوداتی شبیه انسان و همین طور نقشی از یک ستاره در مرکز صفحه دایره ای داشت. در قرنهای بعد این نقشها و توصیفات، تکامل بیشتری یافتند و همزمان ردپای آنها در متون کهن پیدا شد.
حماسه های هندی جاودانه «رامایانا» و «مهابهارتها» که در آن از نبرد پهلوانان نیمه آسمانی هند باستان سخن رفته است، اگر با دیدی مدرن بررسی شوند، چنان به نظر می رسند که گویی توصیفی دقیق از پرواز اسکادران سفاین فضایی مجموعه فیلمهای سینمایی جنگ ستارگان را روایت می کنند.
همزمان، ارابه آتشین آپولو در یونان باستان و زورق اوزیریس در مصر کهن نیز چنین نشانه هایی را در دل خود نهان دارند. حتی سرنخ رویت چنین مشاهداتی را می توان در بخش مکاشفات عهد عتیق کتاب مقدس جستجو کرد.
شاید یکی از برجسته ترین این نمونه ها به مکاشفه هزقیل نبی بازگردد. آنجا که از فرود پیکهای آسمانی سخن می گوید که با ارابه هایی آتشین و با لباسهایی براق و کلاهخودهایی بر سر در کنار فرات فرود آمدند و با او صحبت کردند.
وی در این مشاهده نه تنها به توصیف دقیق ابزار پرنده این راویان می پردازد که با دقتی خاص از لباس آنها سخن می گوید. لباسی که در تطابقی جالب با لباسهای مدرن فضانوردی قرار دارد.
در سوی دیگر سیاره ما و در امریکای جنوبی نه تنها نشانه های تصویر شده و داستان های مربوط به تمدن های فراموش شده این منطقه ما را هنوز هم که هنوز است ، سردرگرم می کند، بلکه مجسمه هایی از جنس طلا یافت شده که در تونل باد رفتارهایی مشابه رفتار ساختارهای آیرودینامیک امروزی از خود بروز می دهند.
فهرست این گزارش های ابتدایی از بشقاب های پرنده یا به عبارت امروزی اش UFO که گاهی در فارسی از معادل شپن (شیء پرنده ناشناس) نیز برای آن استفاده شده ، آنقدر زیاد است که مجال اشاره تمامی آنها در یک گزارش کوتاه ممکن نیست.
در آثار هنری باقی مانده از قرون وسطی نیز این داستان ادامه داشت که البته شاید بتوان حضور این اشیا در این آثار را بازتابی از روایت های کهن تر این ماجرا دانست. به عنوان مثال، دومنیکو گرلاندایو (۱۴۹۴-۱۴۴۹) در نقاشی معروف خود به نام The Madonna with Saint Giovannino، تصویری از کودکی مسیح را رسم کرده است که بر فراز سر مریم مقدس می توان نشانه ای از یک بشقاب پرنده دید.
این نشانه ها با شروع دوران پرشتاب رنسانس و تجدید حیات علمی اروپا کمتر دیده شد و به نظر می رسید تمرکز انسان روی پدیده های در دسترس تر زمینی قرار گرفته است. اما این تمرکز بالا نیز باعث نشد تا حتی قابل اعتمادترین دانشمندان دوره معاصر از تفکر درباره موجودات فضایی و سفر آنها به زمین غافل بمانند که نمونه جالب توجه آنها گوس ریاضیدان برجسته آلمانی است که پیشرفت های ریاضیات دوران کلدانی و بابلی را نتیجه ملاقات فرازمینی ها با بنیانگذاران این تمدن می داند.
ایده این ملاقاتهای باستانی بار دیگر در قرن ۲۰ و به خصوص با کارهای باستان شناس آماتوری به نام اریک فون دنیکن زنده شد و ایده فضانوردان باستانی را شکل داد. او در میان آثار باستانی به دنبال نشانه هایی می گشت که به نوعی بتواند میان آن و ایده این ملاقات های فضایی شباهت ایجاد کند و در نتیجه این پیش فرض خود را تایید کند.
اما به هر حال دیدار با اشیای پرنده ناشناس برای مدتی طولانی فراموش شد تا در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم از سر گرفته شود.
شاید شروعی برای دوران جدید بشقاب های پرنده را بتوان سالهای ۱۹۴۶ و ۱۹۴۷ میلادی دانست. دورانی که رهایی از جنگ جهانی دوم از یک سو و تلاش برای پیشرفت های علمی جدید از سوی دیگر چهره جدیدی برای مسائل علمی ترسیم کرده بود. در این سالها جامعه انسانی از پیشرفت های علمی و فنی خود کاملا به وجد آمده بود که یکباره گزارش هایی از مشاهده اشیای پرنده ناشناس در گوشه و کنار اروپا و امریکا منتشر شد.
ابتدا گمان می شد این اشیا نوعی ابزار پروازی جدید و ساخت اتحاد جماهیر شوروی سابق است که اینک در آغاز جنگ سرد قرار است نقش جاسوس های هوایی بلوک شرق را به عهده گیرد؛ اما انتشار گزارش رویت این سفاین بیگانه بر فراز کاخ کرملین در مسکو و سپس دیگر نقاط شوروی و انتشار این نکته که روسها هم مدتی است با این میهمانان ناخوانده درگیر هستند ، توجه دانشمندان را به سوی پاسخی متفاوت جلب کرد. سازمان های هوایی و فضایی دو قدرت شرق و غرب هر یک کمیسیون های ویژه ای را برای بررسی این موارد ترتیب دادند. هدف اصلی این کمیسیون ها پاسخ به دو پرسش اساسی بود.
نخست آن اجرامی که رصد آنها از سوی گروهی افراد از طیفهای گوناگون از کشاورز گرفته تا خلبان و حتی برخی فضا نوردان گزارش می شد، آیا واقعا وجود دارند و اگر این طور است منشا آنها چیست و دوم این که آیا این اجرام خطری برای امنیت ملی کشورها و در مرحله بعد زمین به بار خواهند آورد.
یکی از این کمیسیون ها در سال ۱۹۵۳ تاسیس شد و به بررسی دقیق تمام گزارش های منتشر شده تا آن موقع پرداخت و در سال ۱۹۵۴ گزارش این کمیسیون منتشر شد. در این گزارش سعی شده بود با دلایل علمی وجود یوفوها به چالش کشیده شود. اگرچه انتظار می رفت با انتشار این گزارش داستان بشقاب های پرنده پایان پذیرد؛ اما سیل مشاهدات ادامه داشت و در نهایت در سال ۱۹۵۶ سازمان نیکاپ (NICAP) یا کمیته ملی تحقیقات پدیده های فضایی مسوولیت تحقیق را به عهده گرفت.
این کمیسیون با عضویت چندین مقام هوانوردی و اعضای سابق CIA تلاش داشت تا به توضیحی دقیق دست یابد. در همان زمان طرح معروف به کتاب آبی که هدفش بررسی دقیق گزارش های مربوط به این موارد بود آغاز شد و البته هیچ گاه گزارش نهایی آن فرصت انتشار نیافت ؛ چراکه در ۲۷ اوت ۱۹۶۶ به دلیل اختلالی که در سیستم مخابرات پایگاه استراتژیک موشکهای قاره پیما در داکوتای شمالی و همزمان با رویت شیء پرنده ناشناسی رخ داد ، جانسون رئیس جمهور وقت امریکا را وادرا کرد تا دستور تشکیل یک کمیسیون دیگر به سرپرستی ادوارد کندون را صادر کند. وی و همکارانش به بررسی بیش از ۱۰۰ مورد از معتبرترین گزارش ها پرداختند.
اعضای این کمیسیون ۶۰ نفره را اخترشناسان ، مهندسان ، خلبانان و حتی روان شناسان تشکیل می دادند. سرانجام نتیجه این تحقیق که به گزارش کندون مشهور شده بود ، در ۱۰۰۰ صفحه و با مهر تایید آکادمی ملی علوم امریکا منتشر شد. (متن این گزارش را در اینجا بخوانید) در این گزارش مفصل اعلام شده بود تمامی موارد بررسی شده در این گزارش دارای توضیحات علمی و قابل قبول است و ارتباطی با موجودات هوشمند فرا زمینی یا فعالیت های جاسوسی دیگر کشورها ندارند.
در روسیه داستان با عاقبتی مشابه مواجه شد. یک گروه ۱۸ نفره به نام کمیسیون دایمی امور فضایی مسوولیت بررسی این گزارش ها را به عهده داشت و پس از آن نیز کمیسیون علمی شوروی به بررسی دقیق آنها پرداخت و سرانجام اعلام شد، بررسی همه گزارش های رسیده نشان از آن دارد که تمامی این موارد دارای منشا طبیعی بوده اند و هیچ موردی به صورت مشکوک باقی نمانده است. این گزارش ها اگرچه با ذائقه علاقهمندان ارتباط با موجودات فضایی سازگاری نداشت ؛ اما انجام آنها نشان از اهمیت یافتن این موضوع در بین اذهان علمی جوامع داشت. اینک طبقه بندی های گوناگونی برای این اشیای ناشناس انجام شده بود.
گزارش های معتبر در سه دسته با عناوین برخورد نزدیک از نوع اول تا سوم دسته بندی می شد. در برخورد نوع اول افراد تنها این اشیا را میدیدند، در نوع دوم علاوه بر دیدار با آنها صدای این اشیا نیز به گوش می رسید و در برخورد نزدیک از نوع سوم علاوه بر دیدن سفینههای بیگانه و شنیدن صدای آنها ملاقات هایی نیز میان سرنشینان آن و زمینیان گزارش می شد. اگرچه با گذر زمان از تعداد این گزارش ها کاسته شد؛ اما این کاهش به معنی متوقف شدن آنها نبود.
همین چند سال پیش بود پزشکان فرقه رایلی مبنی ادعا کردند موفق به شبیه سازی کامل انسان شده اند. ادعایی که موجی عظیم در رسانه های جهان به راه انداخت.
اعضای این فرقه که خبر این فعالیت آنها چندی پیش تیتر اول تمام خبرگزاری های جهان بود ، خود را مرید مردی به نام رایل می دانند که معتقد است در یکی از کوهنوردی های هفتگی خود در امریکا با موجودات فضایی ملاقات کرده است و آنها به او اعلام داشته اند که بزودی برای ملاقات دوباره به زمین باز خواهند گشت و ضمن آموزش روش کلونینگ انسان، از او خواسته اند زمینه را برای بازگشت آنها آماده کند!
افزایش میل عمومی به پدیده UFO ها باعث توجه فیلمسازان بسیاری به این موضوع می شود و خود شاخه ای از سینمای علمی تخیلی را تشکیل می دهد و خود وامئدار از ادبیات تاثیر گذار علمی تخیلی در این زمینه است. بدین ترتیب مشاهده اشیایی که در نگاه اول توضیحی برای آنها وجود نداشت، به مرور زمان اسطوره ای نو را شکل داد.
بشقاب های پرنده به ایران می آیند
در گذشته تاریخی ایران نیز مواردی که بتوان آنها را به حضور موجودات ناشناخته فضایی در زمین ارتباط داد، کم تعداد نیستند. بسیاری از افرادی که هدف جستجوی نشانه هایی از حیات فرازمینی و ملاقات های گذشته آنها با زمینیان دارند ، می توانند از متن حماسه های کهن ایرانی و نقوش باستانی مواردی را استخراج کنند همان گونه که بسیاری از آنها نقشی همانند نقش فروهر را که در ایران نسبت به نمونه های قبلی خود در مصر تحول پیدا کرده است نمادی از یک مسافر کهکشان های دور به حساب می آورند ؛ اما در دوره جدید که موج رویت بشقاب های پرنده به اوج رسید ، نام ایران نیز در میان کشورهایی قرار گرفت که نه تنها تعداد قابل توجهی گزارش از آن مخابره می شد ، که تعدادی از مهمترین گزارش ها از نظر طرفداران وجود بشقاب های پرنده در ایران رخ داده بود.
در این میان یکی از گزارش ها اهمیت بیشتری دارد. پرونده شی ء ناشناس پرنده تهران که در بامداد روز ۱۹ سپتامبر سال ۱۹۷۶ دیده شد.
براساس گزارش از این ماجرا که در ۳۱ آگوست ۱۹۷۷ منتشر شد ، ساعت ۱۲٫۳۰ نیمه شب ۱۹ سپتامبر تلفنهایی از منطقه شمیرانات به نیروی هوایی ارتش ایران زده می شود و رویت یک شی ء پرنده ناشناس در افق شمالی گزارش می شود. دقایقی بعد برج مراقبت فرودگاه مهرآباد تهران حضور این جرم در رادار خود تایید می کند و بلافاصله یک فروند هواپیمای شکاری F4 که خلبان شاهرخی ، هدایت آن را به عهده داشت به تعقیب آن برمی خیزد با نزدیک شدن هواپیما به این جرم سیستم رادیویی هواپیما از کار می افتد جنگنده دوم F4 به هوا برمی خیزد ؛ اما او نیز نمی تواند با وجود مانورهای پیچیده پروازی به او نزدیک شود در پایان تعداد این اشیا از یک مورد به ۳ مورد افزایش یافته و سپس ناپدید می شوند. با وجود چنین گزارش شگفت انگیزی بهار بشقاب های پرنده در ایران را باید سالها بعد دانست.
شاید انتشار گزارش های پراکنده در این زمینه ادامه داشت اما داستان در پاییز ۱۳۶۹ به اوج رسید؛ زمانی که دکتر داریوش ادیب که پیش از آن بیشتر به واسطه تدوین مجموعه ۴ جلدی جواهرشناسی معروف بود ، کتابی با نام اسرار بشقاب های پرنده را ترجمه و منتشر کرد. این کتاب ترجمه داستانی به نام COMMUNION-A True Story بود که خاطرات نویسنده آن ویتلی استریبر ، از دزدیده شدنش توسط موجودات فضایی (یک برخورد نزدیک از نوع سوم و البته بسیار هیجان انگیز!) به شمار می رفت.
اما پیشگفتار کوتاه داریوش ادیب بر این کتاب بیش از متن اصلی و طولانی آن مهم به نظر می آمد. چرا که در آن ضمن یادآوری خاطره ای از ملاقات با پسری که مدعی دیدار با بشقاب های پرنده در پارک جنگلی عباس آباد تهران بود ، تصاویری را که وی از این بشقاب های پرنده در تهران گرفته بود منتشر می ساخت. تصاویری که به قولی در ماهنامه بشقاب های پرنده (که در امریکا منتشر می شود) نیز منتشر شده است. این تصاویر در برخی از موارد از تصاویر بشقاب های پرنده مکزیکوسیتی نیز واضح تر بودند. در همان سالها داریوش ادیب سلسله مقالاتی در روزنامه اطلاعات به عنوان یکی از روزنامه های پرمخاطب کشور منتشر کرد و در آن با ارائه شواهد فراوان سعی کرد وجود حیات هوشمند فرازمینی و بشقاب های پرنده را اثبات کند. (یکی از این شواهد صورت فرعون مریخی بود که بعدها توسط تصاویر مدارگرد نقشه بردار سراسر مریخ موسوم به MGS ، ماهیت اصلی آن مشخص شد و هیچ نشانه ای از این صورتک مریخی در این تپه یک کیلومتری شنی دیده نشد. آنچه این اشتباه را پدید آورده بود وضوح پایین دوربین های وایکینگ ها و زاویه مناسب نور بود).
مدتی بعد از موج اولیه ماهنامه نجوم به پاسخگویی به برخی از این اخبار پرداخت که نتیجه آن مجموعه مقالاتی بود که همراه با یک راهنمای علمی عکاسی از بشقاب های پرنده به چاپ رسید. این مجموعه، این موضوع را نه تنها رد، بلکه مطبوعات کشور را به دلیل انتشار چنین گزارش هایی مورد انتقاد قرار می داد. در این مقاله ها نشان داده شده بود که چگونه مردم پدیده های آشنای نجومی و جوی را با اشیای ناشناس پرنده اشتباه می گیرند و همین طور توضیح داده شده بود چگونه می توان با کمک یک چراغ قوه عکسی از یک بشقاب پرنده جعل کرد. داستان بشقاب های پرنده در ایران برای چندین سال دوران آرامی را سپری کرد تا این که از اوایل سال ۱۳۸۱ و با مشاهده اشیای نورانی در برخی از شهرها بار دیگر داستان از نو شروع شد.
اولین گزارش ها از مرزن آباد و سپس بابل و مشکین شهر آغاز شد ؛ جایی که گوی های نورانی می توانست علاوه بر این که موجب وحشت اهالی شود ، حتی خسارات زیادی را نیز به جای گذارد.
این پدیده که همزمان در برخی کشورهای جهان هم رویت شد بسرعت مورد بررسی قرار گرفت و نتیجه مشخص شد. آذرگوی های گلوله ای که پدیده جوی نادر اما شناخته شده است عامل این رویدادها اعلام شد و درباره بابل فرضیه گونه ای از تخلیه انرژی ژئوفیزیکی نیز مطرح شد. (گزارشی در این باره را در اینجا بخوانید)
اما مشکین شهر نه تنها پایان داستان آذرخش های گلوله ای را رقم زد که آغاز فصل جدید بشقاب های پرنده نیز همانجا بود. ۲۵ و ۲۶ فروردین ماه ۱۳۸۳ خبرگزاری ها ، خبر مشاهده شی ء ناشناس پرنده ای را در آسمان مشکین شهر و اردبیل مخابره کردند. بلافاصله صداوسیما تصاویری را که با کمک یک دوربین آماتوری از این اشیائ تهیه شده بود ، منتشر ساخت و به این ترتیب موج جدید آغاز شد ، خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) در کمتر از ۷۲ ساعت بیش از ۶ خبر از رویت این اشیاء در آسمان شهرهای مختلف ایران از مشکین شهر و اردبیل گرفته تا گنبد کاووس و تبریز و اراک و اشنویه و سنندج و… منتشر کرد.
بلافاصله مطبوعات و خبرگزاری ها سعی کردند با پیگیری موضوع ، اطلاعات بیشتری را منتشر کنند، اما داده ها هنوز به اندازه ای نبود که بتوان براساس آن استنتاجی صورت داد.
خبرگزاری های بین المللی هم بسرعت خبر را منتشر کردند. کم کم کار بالا گرفت و موجی از نگرانی و شایعه در جامعه رواج یافت به طوری که برخی از محافل از ارتباط این اشیا با فعالیت های هسته ای ایران سخن گفتند و برخی دیگر از تهدید احتمالی آنها ابراز نگرانی کردند و به این ترتیب امیر سرتیپ دوم موسوی معاون عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران مجبور شد با شرکت در مصاحبه ای با ایسنا ، ضمن اعلام این که بررسی پدیده های موسوم به UFO از سالها پیش در ارتش آغاز شده و هنوز هم ادامه دارد به بی خطر بودن آنها برای فضای هوایی ایران به دلیل ارتفاع بالایشان اشاره کند و تاکید کند نیروی هوایی به بررسی این موضوع ادامه خواهد داد. وی در پایان تاکید کرده بود نیروی هوایی برای دفاع از حریم هوایی کشور آماده است.
در گزارش هایی برخی از نیروهای دفاعی اقدام به شکلیک به سوی این اشیا پرنده کرده بودند و حتی در میزگردی تلوزیونی که در بخش گفتگوی ویژه شبکه دو برگزار شد، تعدادی از اساتید نجوم به بحث در باین باره پرداختند و جالب اینکه برخی از ایشان به این شایعات دامن زدند. یکی از اساتید شناخته شده و محترم ستاره شناسی کشور با اطمینان از فرازمینی هایی می گفت که در مزارع نزدیک زنجان بعد از اینکه از یک کشاورز آدرس پرسیده اند او را کتک زده و سوار شسفینه خود شده و رفته اند.
البته هنوز هم باور اینکه چنین سخنانی از یکی از بخش های خبری صدا و سمیا و از دهان یکی از ستاره شناسان نامدار کشور در امده باشد باو.رکردین به نظر نمی رسد.
مرور گزارش هایی که این موج نگرانی را در آن سالها به وجود آورد ، همه کارشناسان را قانع کرد که شی ئ پرنده ناشناس تنها یک جرم می تواند باشد ، سیاره آشنای زهره. درباره این اشتباه و خطا مقالات و گزارش های متعددی نوشته شده است که بررسی آن ها فراتر از حوصله این مقدمه طولانی است.
اینکه چرا ما در دهه های اخیر تا این حد مشتاق بشقاب های پرنده شده ایم داستان مجزایی است.
شاید مهم ترین دلیل آن عدم آشنایی انسان مدرن با آسمان شبی باشد که در گیر و دار زندگی مدرن فراموش شده است. بخش دیگر به پنهان کاری دولت ها در آزمایش های نظامی باز می گردد و در عین حال کاهش اعتماد مردم به نظام های سیاسی و آشکار شدن برخی از فسادها و پنهان کاری ها درباره رفتار دولت ها در توسعه این تئوری توطئه نقش مهمی بازی کرده است. شاید حتی بتوان سرنخ هایی را در روانشناسی انسان برای آن یافت.
کارل گوستاو یونگ در پژوهشی بنیادین در خصوص بشقاب های پرنده (که ترجمه آن به قلم جلال ستاری و با عنوان اسطوره ای نو ، نشانه هایی در آسمان منتشر شده است) یادآور می شود که ظهور و گسترش این پدیده به معنی بروز حادثه ای روانی در ضمیر ناخودآگاه انسان است که ممکن است نشان از گونه ای آشفتگی روانی اجتماعی داشته باشد.
تعبیر اشتباه اسطوره و فراموش کردن یا ندانستن زبان رمزی که تواند باعث به سو برداشت از متون و طرح های باستانی شود، نشناختن آسمان ممکن است اشیا طبیعی را بهع جای بشقاب های پرنده اشتباه بگیرد اما مهم ترین گامی که اسطوره بشقاب های پرنده را مجکم می کند بر این پایه استوار است که ما ندانستن پاسخ سوالی را به معنی تایید جوابی از پیش فرض شده در نظر می گیریم.
برای مثال شی پرنده ای را در آسمان می بینیم که آن را نمی شناسیم از دیگران می پرسیم و آن ها هم نمی دانند. در این شرایط به معنی واقعی با جرم پرنده ناشناسی سرو کار داریم. اما فاصله اینکه جرمی ناشناس در آسمان دیده شده است با یانکه این جرم سفینه ای متعلق به هوشمندان فرا زمینی است فاصله اندکی نیست.
برای مثال شی پرنده ای را در آسمان می بینیم که آن را نمی شناسیم از دیگران می پرسیم و آن ها هم نمی دانند. در این شرایط به معنی واقعی با جرم پرنده ناشناسی سرو کار داریم. اما فاصله اینکه جرمی ناشناس در آسمان دیده شده است با یانکه این جرم سفینه ای متعلق به هوشمندان فرا زمینی است فاصله اندکی نیست.
البته دنیای علم هم به اندازه باورمندان به این ملاقات ها مشتاق و بی تاب پیدا کردن نشانه هایی از حیات و به خصوص حیاتی هوشمند در گوشه و کنار جهان است. بخش بزرگی از کاوش های فضایی معاصر با هدف پیدا کردن نشانه هایی از حیات – حتی در حد حیات ابتدایی – در جایی در کیهان در جریان است و تلاش هایی نیز برای جستجوی موجودات هوشمند فرازمینی صورت گرفته است که یکی از معروف ترین آن ها پروژه ای به نام جستجو برای هوشمندان فرازمینی یا SETI است. طرحی که می توانید درباره آن به این گفتگوی قدیمی من با جری هارپ مدیر علمی این پروژه مراجعه کنید.
حالا یک بار دیگر جنبه افسانه وار این ملاقات ها در کانون توجه قرار گرفته است. این بار یکی از مکان های مقدس باورمندان به تئوری توطئه پنهان کاری دولت ها درباره ملاقات با فرازمینی ها در معرض توجه است: منطقه ۵۱٫ جایی که گروهی از کاربران شبکه هایاجتماعی تصمیم گرفته اند اواخر سپتامبر به آن هجوم ببرند.
ادامه دارد…
این مطلب به طور همزمان در وب سایت pourianazemi.com نیز منتشر شده است