در بخش قبلی این نوشته، تاریخچه مختصر مشاهده بشقابهای پرنده یا به عبارت دقیقتر اشیا پرنده ناشناس مورد اشاره قرار گرفت.
در این بخش به داستان ایده حمله به منطقه 51 پرداخته میشود؛ منطقهای نظامی که حکم مکانی مقدس برای طرفداران نظریه توطئه مربوط به بشقابهای پرنده را دارد.
شروع داستان
27 ژوئن 2019، (6 تیر 1398)، متی رابرتز (Matty Roberts) قراری را در فیسبوک طراحی و منتشر کرد.
عنوان این برنامه و دعوت «هجوم به منطقه – 51: آنها نمی توانند جلوی همه ما را بگیرند» (Storm Area 51, They Can't Stop All of Us) بود.
شرح این برنامه ساده بود؛ بیایید روز 20 سپتامبر (29 شهریور) به منطقه - 51 هجوم ببریم. اگر تعداد ما زیاد باشد این پایگاه نظامی ناچار خواهد شد درهای خود را به روی ما باز کند و در نتیجه میتوانیم به اسرار پنهان در این پایگاه درباره بشقابهای پرنده دست پیدا کنیم.
چیزی که رابرتز و دیگران تصور نمیکردند این بود که به سرعت جمع زیادی از مردم به این فراخوان پاسخ مثبت دهند. چند روز پس از انتشار این دعوت، بیش از یک و نیم میلیون نفر به آن پاسخ مثبت قطعی یا احتمالی دادند و بدین ترتیب داستان از یک شوخی اینترنتی به مسالهای جدی بدل شد.
البته اگر شما هم تا الان سعی کرده باشید برنامهای را تنها بر مبنای پاسخهایی که در شبکههای اجتماعی دریافت میکنید، طراحی و تنظیم کرده باشید، حتماً میدانید که پاسخهای فیسبوکی به چنین برنامههایی تنها نکتهای است که نباید آن را جدی بگیرید. با این وجود این اشتیاق بزرگ به سرعت داستان این دعوت را به مسالهای رسانهای تبدیل کرد.
حتی اگر یک درصد این تعداد هم به این منطقه بیایند، پایگاه نظامی منطقه – 51 با مسالهای جدی مواجه میشد.
اگرچه بلافاصله پس از مشاهده سیل جمعیتی که به این دعوت پاسخ داده بودند، رابرتز با انتشار پستی اعلام کرد که قصد شوخی داشته و واقعاً به دنبال چنین تجمعی نیست؛ اما دیگر کار از دست او خارج بود. گروهها و افراد متعددی تصمیم گرفته بودند که در این برنامه شرکت کنند.
اوضاع وقتی جدی تر شد که سخنگوی نیروی هوایی ایالات متحده، لورا مکاندروز، اعلام کرد که نیروی هوایی و مقامهای مربوط، از طرح این برنامه مطلع هستند و وقتی روزنامه واشنگتن پست از او پرسید که آیا مقامهای این پایگاه در برابر احتمال ورود مردم به این منطقه واکنشی نشان خواهند داد اینگونه پاسخ داد:
«این منطقه، ناحیه تمرینی آزاد نیروی هوایی آمریکا است و ما به همه افراد توصیه میکنیم از تلاش برای ورود به این ناحیه که ما در آن مشغول آموزش نیروی نظامی آمریکا هستیم خودداری کنند... نیروی نظامی آمریکا همیشه آماده دفاع از آمریکا و مایملک آن است.»
بخش نهایی این جمله عملاً تهدیدی به استفاده از امکانات ضد شورش در مقابله به تلاش برای ورود به این منطقه بود.
نکتهای که اگرچه به شوخی از سوی برخی از برنامههای طنز شبانه به این تعبیر شد که احتمالاً باید خبری باشد که نیروی نظامی، در برابر یک دعوت اینترنتی تهدید به مقابله میکند؛ اما در واقعیت امری سابقه دار است.
این اولین باری نیست که کسانی قصد ورود یا سر زدن به این منطقه را دارند و البته اولین باری نیست که چنین تلاشی نتیجهای خشونت آمیز داشته است.
منطقه – 51 کجا است؟
اگر به دنیای نظریات مربوط به بشقابهای پرنده علاقه داشته باشید و یا یکی از طرفداران نظریات توطئه درباره پنهان کردن ملاقاتهای زمینیها و فرازمینیها باشید، حتما نام منطقه – 51 را بارها شنیدهاید. این منطقه یکی از بهشتهای طرفداران این نظریه است و داستانهای زیادی درباره آن نقل شده است.
شاید اگر قرار باشد فهرستی از مناطقی که در راس توجه هواداران بشقابهای پرنده قرار دارند را تهیه کنیم، منطقه – 51 در راس آن و در کنار مناطقی همچون شهر رازول در نیومکزیکو ایالات متحده، طرحهای مزارع ویلتشایر در انگلستان، مسیر بشقابپرندهها در شیلی، سِدونا در ایالت آریزونا، ویکلیف وِل در استرالیا و مثلث M در روسیه قرار داشته باشد.
در بین این موارد شاید شهرت منطقه – 51 به این دلیل که هنوز که هنوز است منطقهای فعال به شمار میرود بیش از بقیه باشد.
منطقه – 51 در واقع بخشی از یک پایگاه نظامی نیروی هوایی آمریکا است که در امتداد جاده نوادا 375 قرار دارد. جادهای که پس از سال 1996 و نمایش فیلم روز استقلال، به طور رسمی عنوان بزرگراه فرازمینیها (Extra Terrestrial Highway) را به خود گرفته است. و به یکی از مقاصد گردشگری بشقاب پرنده دوستان تبدیل شده است.
در امتداد همین بزرگراه نیز شهرک کوچکی به نام ریچل (Rachel) قرار دارد که با جمعیت حدود 54 نفر نزدیکترین شهر به این منطقه به شمار میرود و به همین دلیل هم به یکی از پاتوقهای دائمی علاقهمندان به داستان های ماورازمینی ها بدل شده است.
منطقه – 51 در اصل به تاسیسات فوق محرمانه نیروی هوایی آمریکا گفته میشود که درون منطقه «میدان آموزش و تمرین نوادا» قرار گرفته است.
منطقه – 51 نام رسمی این پایگاه نیست و در متنهای رسمی عمدتا از آن به فرودگاه Homey یا دریاچه گروم نام برده میشود که اشاره به دریاچه نمکی در حاشیه این پایگاه دارد.
نیروی نظامی ایالات متحده وجود این پایگاه را تا سال 2013 تایید نمیکرد و تنها در آن سال بود آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) در پاسخ به درخواست روزنامهنگاری که از قانون آزادی دسترسی اطلاعات (FOIA) استفاده کرده و در سال 2005 درخواست اطلاعاتی درباره این پایگاه را کرده بود، وجود این تاسیسات را به رسمیت شناخت.
اگرچه این پایگاه به طور رسمی به عنوان پایگاه مخفی طبقه بندی نشده است اما تقریبا تمام آزمایشها و تحقیقات انجام شده و در حال انجام در آن در قابل اطلاعات طبقهبندی شده فوق محرمانه یا حساس (TS/SCI) قرار گرفته است.
منطقه – 51 در فاصله 143 کیلومتری شمال به سوی شمال غرب از شهر لاسوگاس و در امتداد بزرگراه فرازمینیها قرار گرفته است و همانطور که اشاره شد نزدیک ترین شهر به آن شهرکی با جمعیت 50 نفره است. تاسیسات اولیه این منطقه در سطح مستطیلی شکلی به ابعاد 10 در 16 کیلومتر واقع است که این منطقه خود درون منطقه ای مستطیلی شکل به ابعاد 37 در 40 کیلومتر قرار دارد که منطقه پرواز ممنوع است.
عبور از فراز این منطقه غیر از پروازهای نظامی و تایید شده از سوی پایگاه ممنوع است و با اخطار و حتی اقدامها پدافندی مواجه میشود و حتی خلبانهای نظامی که به طور تصادفی حریم این منطقه را نقض کنند با برخورد تنبیهی مواجه میشوند.
دسترسی به این منطقه از دو طریق ممکن است یکی شبکه ای از جادههای حفاظت شده و تحت کنترل و نظارت نیروی نظامی آمریکا و دیگری از طریق خط هواپیمایی مستقیمی که میان فرودگاه لاسوگاس و پایگاه قرار دارد.
این خط هوایی که خود برای علاقهمندان تئوریهای توطئه از موضوعات جذاب به شمار میرود به طور غیر رسمی جنت Janet خوانده میشود و به خط هوایی طبقهبندی شدهای اطلاق میشود که برای انتقال کارکنان و مهندسان مراکز تحقیقایت فوق سری به کار میرود و البته عمده شهرت خود را بابت مسیر پروازی لاسوگاس به منطقه – 51 و برعکس دریافت کرده است.
اینکه ریشه نام منطقه – 51 از کجا میآید چندان معلوم نیست. برخی اشاره کردهاند که ممکن است این نام از کدبندی آزانس اتمی آۀمریکا نشات گرفته باشد اگرچه در فهرست این نامگذاری چنین فرمتی وجود ندارد. بر اساس اطلاعات رسمی نام تایید شده و رسمی این منطقه فرودگاه هومی است. اما در برخی از اسناد مربوط به جنگ ویتنام که از سوی CIA از حالت طبقهبندی محرمانه خارج شده است به این منطقه با نام منطقه – 51 اشاره شده است که نشان میدهد سابقه این نامگذرای حداقل تا این دوره به عقب برمیگردد.
بر اساس اسناد موجود تاسیس این پایگاه در سال 1955 و در قالب پروژهای به نام AQUATONE که با هدف آزمایش و توسعه هواپیمای Lockheed U-2 بود، اتفاق افتاده است. U-2 هواپیمایی تک موتوره و بلند پرواز بود که با هدف گردآوری اطلاعات و جاسوسی طراحی شده بود.
پس از آن این منطقه برای آزمایش و بررسی برخی از پیشرفتهتری ابزارهیا هوایی ایالات متحده به کار گرفته شد. از جمله مواردی که درباره آن اسنتادی در دست است میتوان به هواپیمای ضد رادار A-12 ، D-21 و F-117 اشاره کرد. همچنین تاسیسات این منطقه برای مهندسی معکوس و بررسی فناوری کشورهای رقیب نیز به کار گرفته شده است.
در حال حاضر اطلاعاتی درباره پروژههای فعلی این تاسیسات وجود ندارد اما برخی از تصاویر ماهوارهای خبر از آن میدهد که ساخت وسازهای تازهای در این منطقه صورت گرفته که احتمالا نشان دهنده ادامه و توسعه تحقیقات و آزمایشهای این منطقه است.
بشقابهای پرنده و منطقه – 51
ماهیت این پایگاه که عمدتاً با هدف آزمایش ابزارهای هوایی محرمانه و تازه ساخته شده بنا شده است و همچنین قرار گرفتن آن در میانه صحرا، فضایی بینظیر برای رشد ایدههای نظریات توطئه را به همراه داشت.
طبیعی است که ساکنان مناطق افراد و از نیمه قرن بیستم تا کنون بارها و بارها شاهد اشیا پرندهای بر فراز این ناحیه بودند که نه تنها برای آن ها که برای بسیاری از مهندسان و خلبانانی که بیرون از این مجموعه کار میکردند نیز ناشناس و نا آشنا بوده است.
درگیر بودن ایالات متحده در فضای جنگ ویتنام و پس از آن در اوج گیری جنگ سرد و پس از آن در فضایی که با افشاگریهای انجام شده درباره اسناد پنتاگون و پنهان کاری دولت درباره واقعیت این جنگ و پس از آن رسوایی واترگیت و استعفای نیکسون، بیاعتمادی به دولت به اوج خود رسیده بود، رشد ایدههای مروبط به پنهان کاری دولتها را افزایش می داد و محرمانه بودن این پایگاه و انکار وجود آن و از سوی دیگر محافظت شدیدی که این منطقه به عمل می آمد همگی دستور پخت بی نظیری برای یک تئوری توطئه را فراهم می آورد که تا سالهای سال باقی می ماند.
البته دلایل دیگری برای داغ شدن موضوع این پایگاه برای علاقهمندان آن وجود داشته است.
در آغاز دهه 1990 و پیش از آنکه حتی وجود این تاسیسات به طور رسمی اعلام شود، پرونده ای از سوی تعدادی از کارمندان آن علیه این پایگاه مطرح شد که در آن به واسطه قرار گرفتن در معرض مواد شیمیایی خاص، از این پایگاه شکایت کرده بودند. این شکایت باعث شد تا دولت کلینتون بخش محدودی از اطلاعات مربوط به این پرونده را برای استفاده در دادگاه از حالت فوق محرمانه خارج کند.
بخش بزرگی از شایعات و داستانهای مربوط به این پایگاه از سال 1989 آغاز شد زمانی که شخصی به نام باب لازار (Bob Lazar) که ادعا می کرد در این مجموعه فعالیت کرده است در گفتگویی با یکی از رسانههای محلی نوادا مدعی شد که وظیفه او در این مرکز مهندسی معکوس روی بشقابهای پرنده بیگانه بوده است. او این ادعا را بارها تکرار کرده است و مدعی است گروه های مهندسی در دوره حضور او در این مرکز حداقل بر روی 9 بشقاب پرنده مختلف کار کردهاند. او در یکی از گفتگو های خود ادعا می کند که یکی از این بشقاب پرنده ها مجهز به راکتوری کوچ بود که قابلیت ایجاد میدان گرانشی داشت. گزارش های او چون بنزینی بود که روی شعله نظریات توطئه درباره این پایگاه ریخته شد.
او در گفتگوهای خود ادعا میکند که فیزیکدانی است که از دانشگاههای کلتک و MIT مدرک خود را دریافت کرده است. اگرچه هیچ یکی از این دو دانشگاه هیچ تاریخچهای از حضور او ندارند. همچنین هیچ نشانهای از او مبنی بر عضویت در انجمنهای علمی مرتبط وجود ندارد.
داستانهایی که درباره این منطقه و فعالیتهای آن از سوی طرفداران این نظریه توسعه یافته است دست کمی از فهرست سوژههای علمی تخیلی ندارد.
نگهداری و تلاش برای مهندسی معکوس سفینههای فضایی بیگانهها که به دام نیروی هوایی آمریکا افتاده است و به طور خاص بشقاب پرندهای که در رازول سقوط کرده است و همچنین نگهداری جسد فضایی هایی که درون آن بودهاند، انجام پروژه های مشترک با بیگانه ها، توسعه سلاحهای مبتنی بر انرژی های ناشناخته، تلاش برای توسعه ابزارهای تله پورتیشن و حتی میزبانی گروه معروف به Majestic 12 که به اعتقاد طرفداران نظریه بشقاب های پرنده، نهادی از نخبگان و مدیران مربوط به ارتباط با فرازمینی ها و بررسی آنها و البته پنهان کاری یافته های مربوط به این موضوع است در رده فعالیت های این مرکز بیان شده است.
امنیت پایگاه
ساختار امنیتی چند لایه این ناحیه که شامل گشتها و پستهای امنیتی و همچنین استفاده از سیستم نظارت دیجیتال است برای طرفداران نظریه توطئه، دلایل دیگری بر فعالیت های پنهان این مرکز است. ضمن اینکه در اخطارهای اطراف این پایگاه اشاره شده است که محافظان این پایگاه اجازه استفاده از سلاح گرم را علیه کسانی دارند که از محدوده آن عبور میکنند. و البته که در مواردی آن ها از این حق خود استفاده کرده اند. از جمله در اوایل سال جاری میلادی بعد از اینکه شخصی از محدوده این منطقه عبور کرد پس از تعقیبی چند کیلومتری مورد شلیک نیروهای امنیتی پایگاه قرار گرفت و کشته شد.
البته به طور طبیعی نیروهای امنیتی این پایگاه اقدام به تیراندازی در مواجهه اول نمی کنند. در عمده موارد متوقف کردن بازدیدکنندگان و ارجاع آن ها به پلیس محلی در دستور کار قرار دارد.
آیا میتوان به این منطقه هجوم برد؟
فارغ از اینکه ایده حمله به این ناحیه تا چه حد شوخی یا جدی بوده است و اینکه در نهایت چه تعداد افراد واقعاً قصد حضور در این برنامه را دارند، این داستان از دو جنبه دچار مشکل جدی است.
بخش اول مسائل دسترسی به محل برای چنین تعدادی از افراد است. نزدیک ترین شهر به این پایگاه دور افتاده تنها 50 نفر سکنه دارد و مسائل تکنیکی برای رسیدن به این محل آن هم بدون مدیریت جدی تلاش دشواری خواهد بود.
اما از نظر حقوقی قضیه پیچیده تر است. مطابق بخش 382 از عنوان 18 قوانین جزایی ایالات متحده ورود بدون مجوز به پایگاه های نظامی جرم محسوب می شود.
همچنین به دلیل محرمانه بودن این پایگاه دادگاه میتواند تلاش برای ورود غیر مجاز به ان را در زیر مجموعه قانون Patriot Act به عنوان تلاش برای تروریسم داخلی طبقهبندی کند.
بنابراین حتی اگر این افراد با نیروی خشن مواجه نشوند احتمال بالایی وجود دارد که بازداشت و دادگاهی شوند.
در طی یکی دو هفته گذشته تلاش های زیادی شده است تا این گردهمایی برگزار نشود و یا تغییر شکلی اساسی در آن داده شود.
از جمله اینکه تلاش شده تا این برنامه به گردهمایی درباره فرازمینی ها بدل شود و حتی چند روز پیش اعلام شد که این گردهمایی در صورت برگزاری ممکن است منجر به فاجعهای انسانی شود و به همین دلیل هم خواسته شد تا مردم از شرکت در آن صرف نظر کنند.
اینکه در روز موعود چه اتفاقی خواهد افتاد معلوم نیست.
احتمال دارد در هر شرایط چند نفری حداقل خود را به نزدیکی این پایگاه برسانند. اما به طور منطقی پایگاه خود را برای تجمعی بزرگتر آماده میکند. احتمالا هماهنگی با پلیس نوادا و همچنین آماده کردن تسلیحات ضد شورش مانند گلولههای پلاستیکی و گاز اشک آور و امثال آن بخشی از آمادگی پایگاه است که در صورتی که اوضاع از کنترل خارج شد بتوانند آن را مهار کنند. البته با توجه به اینکه در صورت حضور تعداد قابل توجهی از افراد رسانه های مختلف نیز در این محل حضور خواهند داشت میتوان مطمئن بود که حتی در بدترین شرایط احتمال رویدادی که منجر به خسارت جانی شود فوق العاده اندک است.
اما چطور می توان درباره این پایگاه و موارد مشابه اطلاعاتی کسب کرد بدون آنکه مسیر قانونی را زیر پانهاد یا خود و دیگران را با خطر مواجه کرد و بدون اینکه به دام نظریات توطئه عجیب و غریب افتاد؟
یکی از بهترین روشها دنبال کرده مسیرهای تضمین شده روزنامهنگاری است. همانطور که استفاده از قانون دسترسی آزاد به داده ها CIA را اگرچه با تاخیر، وادار به پذیرش وجود این پایگاه کرد، این ابزار و سایر ابزارهای گزارشگری شاید مسیر مناسبی باری دنبال کردن داستان این مناطق باشد.
همچنین استفاده از اصول ساده شک گرایی منطقی در باور داستانهایی که میشنویم یکی دیگر از روشهایی است که میتوان از افتادن در دام تئوریهای توطئه خودداری کرد.
نکته مهم این که بین این واقعیت که برخی از تاسیسات محرمانه پروژههای مخفی را دنبال میکنند که عموم از آن بیاطلاع هستند با رسیدن به این نکته که در آنجا فرازمینیها مورد کالبدشکافی قرار میگیرند مسیری طولانی و جهشی غولآسا است. میتوان از پروژههای مختلف سوال کرد بدون آنکه به دام باورهای غیر مستدل افتاد.
در این منطقه اگرچه احتمالا خبری از بشقاب های پرنده یا بیگانگان نیست اما طرح ها و پروژه های محرمانه ای دنبال می شود و سابقه تاریخی آن باعث میشود تا فارغ از گردهمایی آخر شهریور، داستان بشقاب های پرنده در این مطنقه تا سال های سال داغ بماند.