ویرگول
ورودثبت نام
وَ خدایی که به شدت کافیست ...
وَ خدایی که به شدت کافیست ...
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

من عقاب تیز چنگالم در آسمانها ای فلک...

اشعار خالکوبی شده بر تن وحید مرادی از کیست؟

شاعری که ((وحید مرادی)) لات سابقه دار تهرانی اشعارش را بر تن خالکوبی کرده بود کیست؟
(( محسن کاویانی )) شاعر جوان و پرآوازه که اورا بیشتر با اشعار مذهبی اش میشناسند اصالتی لر دارد
و در سابق از قهرمانان کشتی کشوربوده است.
شاید برایتان جالب باشد که بدانید مرحوم وحید مرادی دو شعراز محسن کاویانی را بر تن خود خالکوبی کرده بود! از همین رو برای مزار مرحوم مرادی نیز دوبیت از اشعار این شاعر را انتخاب کردند.

ابیاتی که مرحوم مرادی بر تن خود خالکوبی
کرده بود عبارت بودند از:

((من عقاب تیز چنگالم میان آسمان
کی توانی ای فلک با طوطیان گردانی ام؟! ))

که مرحوم وحید مرادی به اشتباه آن را اینگونه بر تن خود خالکوبی کرده بود:

((من عقاب تیز چنگالم در آسمانها ای فلک
کی توانی با طوطیان گردانی ام ))

از این شعر کاویانی الگوبرداری ها وسرقت هایی هم انجام شد.
و بیت معروفی دیگر از شعر محسن کاویانی که وحید مرادی مصرع آخر آن را برسینه خود حک کرده بود این بود:

بزن جانانه و محکم
بزن تا جان بِرَهانی
بُکُش تا من نکِشَم تیغ
((بُکُش تا زنده بمانی))

آن مرحوم مصرعی از پروین اعتصامی را نیز با کمی تغییر بر شکم خود خالکوبی کرده بود:

مصرع ((ما، به دریا حکم طوفان می دهیم))

که مرحوم مرادی اینگونه آن را به اشتباه خالکوبی کرده بود:

((ما همانیم که به دریا حکم طوفان می دهیم))

در ادامه دو شعر کامل این
ابیاتِ محسن کاویانی
را با هم می خوانیم:

۱
دلخوشم با روزهای رفته و طوفانی ام
قصه ها دارد نگاهِ ابری و بارانی ام

در خودم این روزها غرقم چنان گرداب ها
در خودم این روزها سرگرمِ سرگردانی ام

من عقابِ تیز چنگالم میانِ آسمان
کِی توانی ای فلک با طوطیان گردانی ام؟!

خاکم اما اشک ، من را سخت ارزش داده است
من سفالی قیمتی از دوره ی اشکانی ام

تختِ جمشیدم برای خود شکوهی داشتم
بازهم دارم تماشا با همه ویرانی ام

مثلِ شیری در قفس افتاده ام اما هنوز
خوب از یادم نرفته عادتِ سلطانی ام

ناگهان ای دشمنِ من می شوی با من رفیق
آن زمان که روی سنگِ قبرها می خوانی ام

مَرد می فهمد؛اگر مردانه احساسم کند
نقلِ دردی کهنه را از گریه ی پنهانی ام...!

محسن کاویانی

۲
مَفاعیلُن فَعَلاتُن
چه وزنی! محکم و مُتقَن
بزن چاقو به تَنم.. آه
تَتَن تَن تَن تَتَتَن تَن

ببین بیزارم و خسته
بزن با تیزیِ سَردت
خودم یارَت شده ام تا
شوی پیروزِ نبردت

بزن در سینه ی من تا
رَوی تا عمقِ درونم
من آن خندیدنِ زخمَم
من آن یکرنگی خونَم

من آن تیغم که دمادم
فقط دنبالِ غلافم
خلافِ میلِ دلم گشت
همه دورانِ خلافم

من آن شیرم که زِ هَر جنگ
کمی پا پس نکشیدم
دگر دلخسته ام از آن
تعصب ها که کشیدم

مرا راحت کن از این شهر
که من عاری ز نِقابم
که من در اوجم‌ و تنها
که من همواره عُقابم

اگر من را نکُشی پس
تورا من میکُشم امشب
شرابی کُن تَنِ من را
به این مِی دلخوشم امشب

بزن جانانه و محکم
بزن تا جان بِرَهانی
بُکُش تا من نکِشَم تیغ
بُکُش تا زنده بمانی

پُرَم از داغی مرداد
بیا و ماه دی ام دِه
بزن بر قلبِ غمینم
سپس یک جامِ مِی ام دِه

بزن آن سان که وجودم
شَوَد همرَنگِ عقیقم
بیا ای دشمنِ خوبم
بزن مانندِ رفیقم

شرف داری تو به یاری
که خنجر زد به من از پُشت
مرا چاقوی تو هرگز!
مرا همسفره ی من کُشت...!

محسن کاویانی

شعر وحید مرادی - خالکوبی وحید مرادی - محسن کاویانی
شعر وحید مرادی - خالکوبی وحید مرادی - محسن کاویانی


وحید مرادیمن عقاب تیز چنگالم در آسمانها ای فلکدلخوشم با روزهای رفته و طوفانی امشعر کامل بکش تا زنده بمانیشعر خالکوبی وحید مرادی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید