ویرگول
ورودثبت نام
Pooya N 🇮🇷
Pooya N 🇮🇷IRAN MY LOVE
Pooya N 🇮🇷
Pooya N 🇮🇷
خواندن ۷۱ دقیقه·۴ ماه پیش

۱۱۴۴ /شیرهای غالب دنیا و دیپلماسی فاجعه‌بار

💠 کلبه کرامت - جلسه ۱۱۴۴

سرفصل: دکترین اسلام (۲۴۸)

شیرهای غالب دنیا و دیپلماسی فاجعه‌بار (شیرهای مغلوب دنیا و فاجعه‌ی دیپلماسی)

برگزارشده در ۲ مرداد ماه ۱۴۰۴


أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطَانِ الرَّجِيمِ، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، وَبِهِ نَسْتَعِينُ، إِنَّهُ خَيْرُ نَاصِرٍ وَمُعِينٍ.

در روان‌شناسی استراتژیک در روان‌شناسی رهبران، نکته‌ای که مهمه اینه که یک مقام سیاسی چقدر جنگندگی داره و چقدر تلاش می‌کنه که در قدرت بمونه، چقدر می‌جنگه تا به قدرت برسه، و چقدر در قدرت می‌جنگه تا موقعیتش حفظ بشه. اگر به شخصیت ترامپ نگاه کنید، در طول ۴۰–۵۰ سال گذشته، همواره کسی بوده که در بخش خصوصی، در حوزه تجاری و سپس در مسائل سیاسی، به قول خودشون، رفتار «مرد دیوانه» رو از خودش بروز داده و تلاش کرده که نشون بده که می‌کوشه که غالب بشه و می‌کوشه که چیره بشه.

این مسئله که در روایتی که از امام سجاد (علیه السلام) نقل کردن که فرمود: مردم در زمان ما ۶ طبقه هستن و طبقه اولشون شیرها هستن و این‌ها فملوک دنیا مثل ملوک و شاهان دنیا می‌مونن و این‌که مثل شاهان دنیا عمل می‌کنند، دوست دارن که غالب باشن و مغلوب نشن. این جمله‌ای که در این روایت آمده که اینا دوست دارن غالب باشن و هیچ وقت مغلوب نشن، ویژگی‌هایی که در خود اون بخش عربی این روایت می‌بینید، شاخص شیرها مسئله غالب بودن و ممانعت از این‌که بخوان مغلوب بشن هست؛ یعنی این‌ها همیشه تلاش می‌کنن که غالب بمونن، سیره بشن و هیچ وقت مغلوب نشن. ورزشکاری که تلاش می‌کنه در مسابقات و در رقابت‌ها برنده بشه، چیره بشه، غالب بشه و شکست‌خورده از زمین بازی بیرون نره، این در سیاست هم همینه. اساساً ورزش‌ها در بازی‌های دوقطبی، نمادهای احزاب و سیاست‌ها هستند به خاطر همین چیرگی و غلبه است.

پس می‌فرماید که اسد یعنی اون طبقه شیر، مثل همین ملوک دنیا هستن. این ملک دنیا که یک مملکتی برای خودش می‌خواد به نام جنگل، فملوک دنیا مثل این ملوک دنیا می‌مونن، دوست دارن که از قید حب استفاده می‌کنه، دوست دارن که همیشه غالب باشن و هیچ وقت مغلوب نشن. اولاً فملوک دنیا یعنی اینا ملکی که دارن در دنیاست. ما می‌گیم مثلاً مالک یوم الدین، مسئله این‌که حضرت الله ملکی که داره دنیا و آخرت، این مالک یوم الدین، اون روزی که همه برای حساب‌وکتاب هم جمع می‌شن. اما یه کسی که فقط در دنیا مالک و مملکت داره و ملک داره و ملوک دنیاست، این در ملوک دنیا بودنش دوست داره که چیره باشه و غالب باشه.

کلیت روان‌شناسی استراتژیک در بخش روان‌شناسی سیاسی در همین یه جمله خلاصه می‌شه؛ یعنی اساساً عمده سیاستمدارا دردشون و دعوشون خدمت به مردم نیست، دردشون و دعوشون وطن‌پرستی و رسیدن به کشورشون نیست. اونایی که حالا ادعای ناسیونالیزم می‌کنن، اونا هم که ادعای کار برای مردم می‌کنن، عمدتاً دردشون کار برای مردم نیست. در روان‌شناسی سیاسی، در روان‌شناسی استراتژیک، روان‌شناسی رهبران حول همین یک جمله است که عمده تلاش ملوک دنیا غلبه است؛ فقط می‌خوان چیره بشن. اگر دوره خدمتشون زمان‌بندی داشت، مثلاً مجلس بودن ۴ سال، ریاست جمهوری بودن ۲ تا ۴ سال، ۸ سال، حتماً مجدداً دست‌وپا می‌زنن که دوباره به قدرت برسن. در همه جای جهان این وجود داره.

خب در ایران خود ما هم شما این رو دیدید و حداقل در تاریخ معاصر در دوره بعد از انقلاب، شما در اون مورد عمده رئیس‌جمهورها شنیدید که تلاش کردن بعد از این‌که ۸ سالشون تموم شد، ۴ سال رفتن کنار، بلافاصله سر ۴ سال بعدی دوباره سعی کردن برگردن. یعنی آقای هاشمی سعی کرد بعد از آقای خاتمی دوباره برگرده، آقای خاتمی می‌خواست برگرده تو دوره احمدی‌نژاد، جاش داد به میرحسین موسوی (میرحسین موسوی نخست‌وزیر) آخرین نخست‌وزیر رو سعی کردن برگردونن، احمدی‌نژاد خودش که کنار رفت سعی کرد دور اول روحانی که خاتمه یافت بیاد رقابت کنه و دوباره درگیر قدرت بشه که رد صلاحیتش کردن. تقریباً احساس تکلیف و احساس مسئولیتی که مقامات و مسئولان دارند، این یک احساس تکلیف جدی است که اصرار دارن برگردن. حالا ما این رو می‌ذاریم به حساب این‌که اینا می‌خواستن بیان خدمت کنن، نمی‌ذاریم به حساب این‌که می‌خواستن چیره باشن.

اما در فضای روان‌شناسی سیاسی و روان‌شناسی استراتژیک، فضای مسئولین و مقامات مربوطه، اون چیرگی شاخص مهمیه. اگر مطالعه و شناخته نشه، شما نمی‌دونید چرا این رفتارهای سیاسی اینگونه است. حتماً اون رو باید بشناسید. به قدری آقای هاشمی عصبانی بود که احمدی‌نژاد رای آورده بود که با کینه اون ۴ سال اول رو تحمل کرد و وقتی رسید به انتخابات ریاست جمهوری، همه توانش رو گذاشت پشت سر میرحسین موسوی که هرجوری شده میرحسین موسوی مثلاً بتونه احمدی‌نژاد رو بزنه زمین. اصلاً آقای هاشمی مسأله‌اش نه مردم بود، نه خدا بود، نه خدمت بود؛ شاکی بود و بقیه‌شون هم همین‌طورن. اون‌طور خود مثلاً احمدی‌نژاد تلاششون این بود که به یه روشی دوباره برگرده قدرت، یعنی همون خلق‌وخویی که ترامپ در نپذیرفتن نتیجه انتخابات ۴ سال قبل که به بایدن باخت و هواداراش رو کشید توی کنگره و ۵ نفر کشته شدن، همون روحیه‌ای بود که در فتنه ۸۸ از اصلاح‌طلب‌ها دیده شد و سرانشون، و همون روحیه‌ای که مجدداً دوباره ترامپ اومد، همه رو تخریب کرد و به هر شکلی شد دوباره به قدرت رسید و یکه‌تازیش رو در جهان شروع کرد با انانیتی که داره، همون است که ما در این ۳–۴ تا رئیس‌جمهور اخیر جمهوری اسلامی هم دیدیم از خود آقای هاشمی تا آقای خاتمی تا نخست‌وزیر آخر میرحسین موسوی تا خود احمدی‌نژاد تا خود حسن روحانی. اینا هم به همون ۸ سالی که کار دستشون بوده اکتفا نمی‌کنن و مثلاً شون اینه که هر طوری شده برگردن. حالا یه کسی هم یه دوره‌ای، ۲ دوره، ۳ دوره مجلس تلاش داره هر جوری شده دوباره برگرده. حالا یه شعارهایی می‌دن، یک اعتراضاتی دارن به عملکرد دیگران و یک نقدی دارن و در کلیت قضیه مسئله‌شون اینه که می‌خوایم بیایم خدمت کنیم، اما وقتی روحیاتشون رو بررسی می‌کنید از فحوای موضع‌گیری‌های دوره کنار نشسته‌شون و از آنچه بعداً در رقابت‌های انتخاباتی می‌گن، شما بیشتر نفسانیات رو می‌بینید تا این‌که کسی دلش برای مردم و برای کشور و حالا جمهوری اسلامی که بالاخره روحانی‌ها و بسیجی‌ها و پاسدارها و حزب‌اللهی‌ها و غیرحزب‌اللهی‌ها و لیبرال‌ها، اینا ضمن این‌که می‌خوان بیان به قدرت برسن، یه منتی هم گردن خدا و دین و اسلام و شهدا می‌گذارن، می‌گن ما به خاطر اینا داریم می‌آییم. حالا اما من حیث المجموع، خالص ورود و خالص حضور در عرصه سیاسی به ندرت دیده می‌شه. می‌گفتش درباره عاشقی می‌گفت:

کاش عاشق ز معشوق طلب جان می‌کرد / تا که هر بی‌سر و پایی نشود یار کسی.

می‌گفت کاش شرط عاشقی این بود که معشوق مثلاً به عاشق بگه تو باید جونت رو بدی. ببینیم چند درصد اینایی که دچار عشق‌های شورانگیز می‌شن، پای عشقشون می‌موندن.

کاش عاشق ز معشوق طلب جان می‌کرد / تا که هر بی‌سر و پایی نشود یار کسی.

همین‌طور که عاشق شدن به تعبیر عرفا باید هزینه داشته باشه تا که هر بی‌سر و پایی نشود یار کسی. اگه سیاست هم این بود که شما وارد میدان سیاست شدید، جونتون رو باید بذارید و سرتون بریده می‌شه در سیاست، بعد می‌خواستم ببینم که همینا که خودشون رو به در و دیوار می‌کوبن برن شورای شهرها و برن تو مجلس‌ها و برن رئیس‌جمهور و وزیر و وکیل و چه و چه بشن، چند درصدشون حاضر بودن وارد میدون بشن. یک جمله معروفی از جواد ظریف منتشر شد چندی قبل که با شور و حرارت داره می‌گه که اگر جنگی بشه، مسئولین طوریشون نمی‌شه، فقط مردمن هزینه می‌دن. درباره ایشون و افرادی که مربوط به تفکر ایشون در لیبرالیسم و در رویکرد موسوم به رفورمیست‌ها هست، بله واقعیت اینجوریه. خب هیچ وقت ندیدیم مسئولین لیبرال، مسئولین اصلاح‌طلب، مسئولین اینچنینی دچار مشکل بشن. اما خب همه شاهد بودند که در جنگ اخیر یک ماه گذشته، ده‌ها تن از فرماندهان تراز اول به شهادت رسیدن با هدف‌گذاری مشخص؛ یعنی اتفاقی نبوده که حالا یه جا رو بمبارون کنه اینا شهید بشن. اگر خونه‌اش یه جا بوده، محل کارش هم یه جا بوده، دقیقاً خونه و محل کار رو همزمان بمبارون کردن که اگه هر کدوم از این دو بخش بود، اونجا حتماً اون مقام مسئول نظامی حتماً شهید بشه. اما خب هیچ وقت شما این رو از چنین وضعیتی درباره مثلاً لیبرال‌ها، اصلاح‌طلب‌ها و غرب‌گرا و غیره رو نمی‌بینید.

دانشمندش هم همین‌جوریه؛ دانشمند هسته‌ای، خونه خودش رو، خونه پدر خانمش رو، خونه پدر خودش رو، هر کجا که ممکن بوده باشه همه رو می‌زدن که یه جا بالاخره این به شهادت برسه. پس یک نکته‌ای در حکمت اسلامی مد نظر شما باشه که انسان در عرصه سیاست و تأثیر اجتماعی حق نداره برای به مصادر قدرت رسیدن حق و باطل رو ممزوج کنه و کاری کنه بالاخره چیره بشه. هدف چیره شدن، هدف غالب شدن، هدف مغلوب کردن طرف مقابل و کلاً دیگران با هدف رسیدن به خود به موضع قدرت، چنین جهت‌گیری از روحیات و خلقیات نفسانی یک انسانی در اسلام مورد تأیید نیست به هیچ وجه. شما در هیچ شرایطی حق ندارید که برای این‌که غالب بشید در واقع دست به هر کاری بزنید. ضمن این‌که اساساً هدفی منظور خاصی از غالب شدن وجود نداره دیگه. اولی‌ترین کسی که حق داره غالب بشه و چیره بشه و کار دستش باشه و قدرت دستش باشه و حکومت دستش باشه، خود پیامبر جلیل‌القدر اسلام که حالا باید حکومت داشته باشه، بعدم سعی کنه همه مردم رو ببره به سمت حق و حقیقت و اسلام و ببره به سمت رستگاری و به قول عوام بهشت. اما شما می‌بینید که چی می‌گه خدا می‌فرماید بهش که: داری چیکار می‌کنی: لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ که اینا مومن نیستن، تو داری همین‌جوری جونت رو می‌ذاره سر این قضایا. نیستن که نیستن. اگر که قرار باشه به قیمت این‌که تو خودتو به کشتن بدی تا اینا مومن بشن، ما همچین شرطی نداریم.

خب این هست که رسول جلیل‌القدر الله از خود مردم، از خود مردم به خود مردم حریص‌تره برای رستگاری‌شون؛ یعنی من و شما اگر برای رستگاری مون یک درجه حریصیم، رسول جلیل‌القدر الله نسبت به ما مثلاً ۱۰۰ درصد حریصه که هرجوری شده ماها نجات پیدا کنیم. اما می‌فرماید که اصلاً شما همچین وظیفه‌ای ندارید. شما ما تو رو رسول قرار ندادیم إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا فقط وظیفه داری بری بشارت بدی و انذار. پذیرفتن، پذیرفتن، نپذیرفتن تو اصلاً مسئولیت بیشتری نداری. نه اما هر جوری شده باید به هر قیمتی شده قدرت رو بگیریم و ببرن، به هر قیمتی که شده حالا مردم رو حالا مثلاً سعی کنیم ببریم رستگار کنیم، می‌گه نه، تو وظیفه داری بشارت بدی، انذار بدی و آمدند اگر آمدند و همراهی کردن از رحمت من خدا برخوردارن، کمک می‌کنم. اگرم نه که من می‌دونم با اونا، تو دیگه نمی‌خوای بیشتر تلاش کنی.

یه جایی که خیلی اصرار می‌کنه پیامبر، بهش می‌فرماید ببین تو نمی‌تونی اینا رو رستگار کنی، من نمی‌ذارم، من نمی‌خوام که اینا رستگار بشن. اینا مهر خورده به قلبشون، من روی قلب اینا یک دریچه‌ای گذاشتم که نمی‌تونن تقه کنند. أَكِنَّةً یعنی یه درپوشی گذاشتم. لَا يَفْقَهُونَ نمی‌تونن تفقه کنن. انا جَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً ما جعل کردیم بر قلب این‌ها یه أَكِنَّةً ای أَن يَفْقَهُوهُ نمی‌ذاریم اینا بفقهن، بفهمن. در گوششون سنگینی گذاشتیم وَقُرَّةً یعنی سنگین گوششون. نمی‌تونی اینا رو هدایت کنی. ببینید در ادامه آیه فرموده که نمی‌تونی اینا رو هدایت کنی، هدایت دست الله است. من الله اجازه نمی‌دم اینا هدایت بشن. خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ مهر خورده به قلبشون، هدایت نمی‌شن. حالا یه سیاستمدار دینی بیاد ادعا کنه که من آمدم که همه رو هدایت کنم. مگه تو خودت هدایت شده‌ای؟ اون که پیامبر جلیل‌القدر اسلام بهش می‌فرماید که: تو نمی‌تونی، هدایت دست خود منه. يَهْدِي مَن يَشَاءُ هدایت و سازوکارهای این‌چنین دست منه و نمی‌ذارم.

پس در رویکرد دینی، فرد سیاستمدار (حالا من مسامحتاً کلمه سیاستمدار استفاده می‌کنم چون مفهوم سیاست در قرآن نیست، سیاست یک واژه قرآنی نیست) سیاستمدار در اسلام حق نداره به بهانه دین، به بهانه هدایت مردم، به بهانه نجات مردم سعی کنه چیره بشه، غالب بشه مثل همون شیر در اون تعبیری که فرمود این‌ها ۶ طبقه‌ای که جامعه عصر یزید تقسیم می‌شن، طبقه اولشون شیرها هستن فَمُلُوكُ الدُّنْيَا اینا مثل شاهان دنیا هستن، ملوک دنیا. این ملوک آخرت که نیستن، ملوک دنیا. این ملوک دنیا دوست دارن که غالب باشن و هیچ وقت مغلوب نشن. خب شما اگر همین یک جمله امام سجاد (علیه السلام) رو بگذارید رو ساختار سیاست جهان، کل علوم سیاسی باطل می‌شه. چون سیاست چیه؟ فن تسخیر قدرت به هر قیمت. اگر در قدرتی چی؟ فن حفظ قدرت به هر قیمت. تعریف حزب چیه؟ تشکیلاتی که تلاش می‌کنه، سازماندهی می‌کنه جامعه رو، می‌ره قدرت رو می‌گیره. اگه در قدرت باشه چی؟ حزب و اون جناح سعی می‌کنه در قدرت بمونه. فن تسخیر قدرت به هر قیمت می‌شه سیاست، فن حفظ قدرت به هر قیمت می‌شه سیاست. در اسلام چنین چیزی نداریم. پس مطلق علوم سیاسی با همین یک جمله در این روایت از امام سجاد (علیه السلام) باطل می‌شه.

این در علوم انسانی غربیه که شما اجازه دارید که برای تسخیر قدرت از هر روشی استفاده کنید، طرف مقابلتون رو مغلوب کنید، نابود کنید در مناظره‌های انتخاباتی، در تبلیغات، در تهمت زدن‌ها، در هر چیزی که هست، بعد قدرت رو به دست بگیرید بعد دیگه خر مراد رو برونید. اسلام چنین اجازه‌ای به من و شما نمی‌ده و اسلام به ما اجازه نمی‌ده که برای رسیدن به قدرت از هر روشی استفاده کنیم.

پس شاخص شد ۳ تا نکته در اینجا: اسد که فرموده یعنی طبقه شیرها که فَمُلُوكُ الدُّنْيَا سیاستمداران و شاهان و ملک دنیا هستن. این ملک دنیا بودن هم از چی می‌آد؟ از این‌که مالک دنیا می‌خوان بشن، مالک بشن. این برش باید بتونن حکومت کنن. اول این رو به مالکیت خودشون در بیارن بشه مال خودشون، بعد حالا براش حکومت کنن. از این رو فَمُلُوكُ الدُّنْيَا پس شاخص اول اینه که می‌خوان مالکیت اونجا رو به دست بیارن، اونجا رو تسخیر کنن، دنیا رو تسخیر کنن، تو چنگ خودشون بگیرن و مثل ملوک دنیا عمل کنن. نکته دوم اینه که دوست دارن، دوست دارن که غالب باشن، چیره باشن. نکته سوم اینه که و دوست ندارن که مغلوب بشن.

لحظه‌ای که برای بیعت به محضر امام علی (علیه السلام) وارد شدن مردم، اون تعابیری که شنیدید دیگه، حالا کفششون رو داشتن تعمیر می‌کردن، گفتن این چقدر می‌ارزه؟ اینا گفتن هیچ. گفتش که حکومت بر شما اندازه این پاره کفش برای من ارزش نداره مگر این‌که حقی رو اقامه کنم. فرمود حکومت بر شما مردم اندازه آب بینی یک بز برای من ارزش نداره مگر این‌که حقی رو بخوام اقامه کنم. اما همین آب بینی بز و همون لنگه کفش پاره برای فرعون‌ها، برای ترامپ‌ها، برای کسانی که مشق سیاست می‌کنند برای به دست آوردنش و برای چیره شدن و برای غلبه کردن، محملی می‌شه که دست به هر کاری بزنن. حالا این چیرگی و غالب شدن در قرآن می‌شه عُلُوٌّ. می‌گه فرموده اینا می‌خوان، دوست دارن غالب بشن و مغلوب نباشند. قرآن می‌فرماید در زمین چرا علو و برتری می‌جویید؟ اولاً در راه رفتن جوری راه نرید که یه جوری مثلاً حس غرور و حس نخوت و حس تکبر داشته باشید. فرمود یه جوری رو نرید انگار مثلاً شما می‌خواید زمین رو بشکافید. این گاوآهن رو که می‌بندن به اون گاو و می‌کشن، زمین رو می‌شکافه و برای شخم زدن زمین رو آماده می‌کنه. فرمود بعضیا وقتی راه می‌رید این‌جوری انگار تو راه رفتنتون می‌خواید زمین رو بشکافید. اینی که در راه رفتن اون حس تواضع نسبت به حضرت الله چون بالاخره عالم محضر الله ست دیگه، ما در محضر الله باید نشون بدیم که متواضعیم و در برابر بندگان الله. البته یه جا شما باید با گردن کشیده و سینه ستبر رو برونم در میدان جنگ در مقابل دشمنان. در مقابل دشمنان باید با سینه ستبر و گردن افراشته و به قول امروز یا زبان بدن باید یک زبان مقتدرانه‌ای باشه. اونجا در مقابل دشمنان الله و دشمنان مومنین و مسلمین باید مقتدر عمل کرد.

اما سایر جاهای دیگه باید کاملاً متواضع و ملایم و با خضوع و خشوع بود، خاضع بودن و خاشع بودن در برابر حضرت الله و خاضع بودن و خاشع بودن نسبت به مومنین. این خودش یک شاخص حسن خلق در اون أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ در مقابل کفار باید شدت داشت، غلظت داشت، صدای محکم داشت، کاملاً با سینه ستبر و گردن افراشته عمل کرد. اما در مقابل خودی‌ها رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ و توأم با رحم و شفقت تعامل کرد. حالا کسی که کلاً در مقابل خودی‌ها و در مقابل بیگانه، در مقابل همه گردن‌کشی داره، به اصطلاح سرافرازی و سرفرازی و حس طغیان داره، این رویه‌اش علو می‌جوید عُلُوًّا كَبِيرًا این‌که دیگه خیلی فاجعه است. امثال فرعون عُلُوًّا كَبِيرًا کاری که ترامپ می‌کنه از نظر روان‌شناسی استراتژیک، روان‌شناسی سیاسی، کار دونالد ترامپ علو کبیره. شما از ترامپ چی می‌بینید؟ ترامپ نسبت به همه سران دنیا متکبره، نسبت به مردم خودشون متکبره، نسبت به در هر چیزی موضع می‌گیره، یه انانیتی داره. این انانیته، این خودپرستی، این خودخواهیه، این سرکشی و طغیان رو از موضع علو کبیر شما بسنجید. کسی که این علو کبیر رو می‌ورزه و برتری‌جویی می‌کنه، در ادبیات استراتژیک بهش می‌گن هژمونی، یعنی سلطه داشتن و سیطره داشتن، یعنی شخصیت هژمون. این هیچی نیست جز همین اصل چیرگی که امام سجاد (علیه السلام) در جامعه‌شناسی سیاسی تشریح فرموده.

پس فاسده کسی که علو می‌جویه در زمین، چیرگی حاصل می‌کنه، غلبه پیدا می‌کنه و تلاش می‌کنه هیچ وقت مغلوب نشه. رفتار و رویه‌اش اینه. در رویکرد اسلامی و قرآنی ما مجاز نیستیم. ما نه اجازه داریم که نسبت به حضرت الله و نسبت به دیگران علو و برتری بجوییم. این علو و برتری که اجازه نداریم بجوییم، ریشه‌اش در مفهومی به نام تکبر و کبر است. مقام کبریایی فقط از آن الله است. لذا تکرار می‌کنیم که الله اکبر. این‌که نفس و هوای نفس من اکبر که نداریم. کسی که طلب مقام کبریایی می‌کنه برای خودش، این می‌شه مستکبر. مستکبر یعنی کسی که طلب مقام کبریایی می‌کنه برای خودش. کسی که طلب مقام کبریایی می‌کنه برای خودش، خودش رو اکبر و بزرگ می‌گیره، کارش می‌کشه به علو، برتری‌جویی، هژمونی. کسی که کارش به برتری‌جویی و هژمونیک کشید، این قالب می‌شه روحیه‌اش اینه که همش می‌خواد غالب باشه و بدش می‌آد که مغلوب بشه، از این‌که زیر دست کسی باشه، از این‌که پیرو کسی باشه، از این‌که پشت سر کسی نماز بخونه، از این‌که معاون کسی باشه، از این‌که یه قدم پشت سر کسی راه بره، از این‌که نزارنش بالای مجلس بشینه، لازم باشه مثلاً پایین جلو در بنشینه، از هر چیزی که این رو از اصطلاح اول بودن دور کنه در مصادر دنیوی، این رو آزار می‌ده.

لذا اون کسی که می‌آد می‌گه اول آمریکا (شعار دونالد ترامپ) این از این روحیه برمی‌خیزه که می‌گه اول دونالد یعنی اول خودش رو. این الان تلقیش اینه که در این ۸ میلیارد نفر جمعیت روی کره زمین اول ترامپ، حالا بین ۲۰۰ تا کشور اول آمریکا. کی گفته؟ معیار برتری، معیار کرامت نزد الله فقط تقواست إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ مردمی برتری دارن نسبت به دیگران که تقوای بیشتری دارن. کسی نزد الله برتری داره نسبت به دیگران که تقوای بیشتری داره. در جامعه‌شناسی سیاسی، در علوم آدمی در قرآن، تقواست که معیار برتری و کرامت. اما در علوم انسانی مدرن، برترین مال کسی است که از نظر خلق‌وخوی روان‌شناختی در عرصه جامعه‌شناسی سیاسی حس برتری‌جویی داره، حس ریاست و مدیریت و غالب بودن داره. در بچگی بچه‌ها رو جمع می‌کنه، گنگ تشکیل می‌ده و هی دوست داره مدیریت کنه، ریاست کنه، فرماندهی کنه، همه رو بگیره به انقیاد خودش. تو مدرسه هم هر کدوم از بچه‌ها که تو این چارچوب نیاد، بیرون مدرسه می‌گیره می‌زنش. بزرگ‌تر هم که شد همین حس و حال رو داره. تو اداره و سازمان و جامعه و حکومت هم همین نقش رو برای خودش می‌خواد. خب سرویس‌های اطلاعاتی هم کسایی که چنین روحیه‌ای دارن رو با شاخص‌هایی که دارن ارزیابی می‌کنن، پیدا‌شون می‌کنن، می‌گن فرد روحیه جاه‌طلبی داره، به این حس جاه‌طلبی‌ش می‌دمند و اون رو آماده می‌کنن، آموزش می‌دن، می‌ندازن به جون یه ملتی. لذا مثلاً در سابقه زندگی صدام که یه جوان خلافکاری بوده، یه ۳ سالی از عمرش رو نیست، پیدا‌ش می‌کنن دستگاه اطلاعاتی، می‌برن تو یه کشوری تربیتش می‌کنن، می‌آرن می‌ندازنش ۳۰ سال، ۲۰ سال، ۴۰ سال به جان یه ملتی.

شیوه گزینش رهبران آینده هر کشوری توسط دستگاه‌های اطلاعاتی در همین مطالعات روان‌شناختی جاه‌طلبانه و چیرگی و طلب غالب بودن نسبت به دیگران از این روحیه‌ها می‌آد دیگه. خب این روحیه‌ها در روان‌شناسی استراتژیک و روان‌شناسی سیاسی پذیرفته شده است، مطالعه می‌شه. در خود احزاب می‌گردن یه همچین آدمایی رو پیدا می‌کنن، اینا رو بر می‌کشن، می‌برنشون بالا. سوای از ظاهر و قیافه و قابلیت کلام و موارد دیگه، یکی از ویژگی‌هایی که فرد باید داشته باشه تا احزاب اون رو بندازن جلو به عنوان کاندیدای پارلمان‌ها یا کاندیدای دولت‌ها، یکیش همین روحیه‌ی جاه‌طلبیه. چون کسی که روحیه جاه‌طلبی داره، خودش یعنی شما تو حزب یک درصد می‌تونید اون رو هل بدید، مقدمات رو براش فراهم کنید، خودش ۹۹ درصد انگیزه داره، ۹۹ درصد روحیه جنگندگی داره، می‌جنگه تا غالب بشه، غلبه پیدا کنه و مغلوب نشه. همین برای شما کافیه دیگه. حالا شما یه فرد لایقی رو پیدا کردید، هر کاری می‌کنید انگیزه نداره بره قدرت رو بگیره. شما هر چی می‌رید التماس می‌کنید آقا بیا بلند شو برو نماینده مجلس شو، بیا برو کاندیدای ریاست جمهوری شو، نمی‌پذیره، انگیزه نداره، اهل غلبه کردن نیست. اگر هم بره با یه موانعی بربخوره، مبارزه نمی‌کنه، نمی‌جنگه، شما رو کلافه می‌کنه که آقای ذره مبارزه کنید، کمی چنگ بکش تو صورت طرف مقابل، مثلاً یقه‌ی اون رو بگیر، نمی‌دونم. نه نمی‌کنه این کار. یه خطوط قرمز تقوا برای خودش تعریف می‌کنه، یه حدودی رو تبیین می‌کنه و از این حدود تخطی نمی‌کنه. اینجا شما دچار مشکل می‌شید چون این مبارزه نمی‌کنید. یعنی باید برید همه مردم رو بردارید بره در خونه‌شون که باهاش بیعت کن. تازه اونجا بری می‌بینی داره کفشش رو می‌دوزه، می‌گه که حکومت بر شما اندازه این کفش ارزش نداره.

پس یک شاخصی رو در علوم آدمی و در علوم انسانی باهاش آشنا شدیم این‌که در علوم انسانی غربی و علوم غیردینی، شیر که نماد حاکمانه فملوک دنیا، اینا می‌خوان غالب باشن، دوست دارن غالب باشن. نه این‌که می‌خوان غالب باشن، دوست دارن غالب باشن و به شدت نگرانن که مغلوب بشن. این شاخص رو می‌شناسید. این شاخص انرژی داره، ظرفیت داره، پتانسیلی داره که کسی که همچین روحیه‌ای داره، هلش بدید داخل سیاست، مقدمات رو براش فراهم کنید، بیاد بشه رئیس‌جمهور مثلاً آمریکا دونالد ترامپ یا هر کس دیگه. اما در علوم آدمی که مبتنی بر قرآن عظیم و سیره چهارده معصوم (علیهم السلام) هست، کسی که دنبال علو و برتری در زمین هست، این رویه‌اش حرام. عُلُوًّا كَبِيرًا شما رو می‌کشونه دور از جونتون به عتو کبیر. خیلی دیگه بده.

مقام کبریایی رو کسی نباید برای خودش طلب کنه. مقام استکباری مقام کبریایی طلب کبریایی کردن نه ما هی مدام در ۲۴ ساعت داریم تکرار می کنیم که الله اکبر که یادمون باشه ما هیچی نیستیم که بخوایم برای خودمون مقام کبریایی طلب کنیم مستکبر بشیم. لقد استکبروا فی انفسهم یعنی مستکبرند در نفس خودشون دیگه و عتوشون چیه این عتوشون عتو کبیره. این نکاتی که در این چند تا آیه دیدید و این مفاهیم مثل اون کلمه‌ی غلبه کردن غالب بودن و ممانعت از مغلوب شدن مثل عتو کبیر مثل مقام استکباری و مقام کبریایی مثل علو در زمین جستن. همین نکات که می‌بینید مولفه‌های اساسی دانش روان‌شناسی سیاسی و روانشناسی استراتژیک در قرآن که همش نکوهش شده همش منفیه.

فملوک الدنیا مانند ملوک و شاهان دنیا یحب کل واحد منهم ان یغلب و لا یغلب می‌خوان غالب باشن و مغلوب نشن. هر یک از اونا دوست داره که غالب باشه و مغلوب نشه. مشخصه غریزی شیرها در جنگل اینه که ملک جنگلن و مایل به اینن که همواره غالب باشن و مغلوب نشن. همین نقطه‌ی ضعف اونهاست که باید در دنیا برای غلبه بکوشند. حالا از این زاویه کشمکش شیرها رو در این فیلم‌های حیات وحش و راز بقا ببینید.

پخش ویدیویی از شیرها

پس ما یه کلمه عصب داریم که آیت حکومت، آیت حکمرانان. نمونه‌ای از این‌ها در تبیینی که امام سجاد فرموده، گروهیان که فملوک دنیا و دوست دارن همشون که غالب باشن و مغلوب نشن. اما ما همین کلمه رو یه جا دیگه هم داریم: کلمه‌ی اسد رو و کلمه غالب بودن رو. اسدالله الغالب. ما درباره یک معصوم مفهوم شیر خدا رو داریم. اسدالله یعنی شیر الله. مثلاً درباره حضرت حمزه سیدالشهدا، اسد الرسول رو داریم. ایشون شیر پیامبر بود. در ابتدای اسلام، شمشیر حمزه سیدالشهدا کار رو جلو می‌برد دیگه. او اسد رسول، جلیل القدر اسلام بود. اما علی علیه السلام، اسد الله است، اسدالله‌ست، شیر الله‌ست. منتهاش اسدالله الغالب. اینجا دوباره کلمه غلبه و قالب پیدا شد. اونجا امام سجاد می‌فرمود فملوک دنیا. اون شیرها، مثل همین ساز و کارهایی که شاهان دارن که دوست دارن و می‌خوان غالب باشن و نمی‌خوان مغلوب بشن. اینجا هم ما دوباره این کلمه رو داریم: اسدالله الغالب. علی علیه السلام ملوک دنیا نیست. این نکته اول. غلبه‌اش به دلیل اینکه امام متقینه، نه امام هر کس دیگه‌ای. امیرالمومنین و امام المتقین.

این دعایی که اصرار کردم زیاد در قنوت تون، حداقل در ۲۴ ساعت یک بار طلب کنید از حضرت الله: واجعلنا للمتقین اماما، ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریتنا قرّه اعین واجعلنا للمتقین اماما که ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریتنا درباره همسر و فرزندان که اینا رو قرار بده نور چشم شما دعا کنید و اینکه واجعلنا للمتقین اماما. جعل کنه شما رو امام متقین. امام متقین، دعای انسان مومن اینه دیگه. حالا ممکنه این متقین فقط همون اعضای خانواده انسان باشه، همون افراد اداره و دور و بریا باشه. لزوماً امام متقین شدن معناش این نیست که شما برای یک کشوری، یک تمدنی، برای کره زمینی امامت کنید. اما نمی‌ارزه شما امام مثلاً یک تمدنی باشید، امام یک کشوری باشید، امام ضلالت یک جامعه‌ای باشه که همه کافر باشن. یه کسی مثلاً بر جامعه سوئد امامت کنه، بر جامعه ژاپن امامت کنه، بر چین امامت کنه، بر آمریکا امامت کنه، صبح تا شب مساله‌اش این باشه که نفسانیات اینا رو بخواد پوشش بده. اما یه جایی هست، ۵ نفر متقیان، ۱۰ نفر متقیان، شما امامیت جلو ایستادید، روی سجاده اینا به شما اقتدا می‌کنن. این ارزشش با همه آنچه در دنیا و مافیهاست برابری می‌کنه. واجعلنا للمتقین اماما. ما رو امام متقین قرار بده. نه اینکه واجعلنا للکافرین اماما، واجعلنا للمنافقین اماما. نه. واجعلنا للمتقین اماما.

امیرالمومنین علی علیه السلام، امام المتقین. کسی که امام متقینه. به چه درجه‌ای رسیده؟ ولایتش، ولایت علی بن ابی طالب. حصنی، یه دژ است. حصاری کشیده شده، یک دژ مستحکم. فمن دخل حصنی، کسی که داخل می‌شه در ولایت علی ابن ابی طالب علیه السلام، از عذاب در امنیته. امن من عذابی. خب، کسی که ولایتش یه دژی که انسان رو از عذاب الهی در قیامت نجات می‌ده، این غالبه دیگه. اسدالله الغالب. این غلبه داره بر چه چیزی؟ بر هر چیزی که جنود ابلیسه. غلبه داره بر هر چیزی که هواهای نفس خودش و دیگرانه. غلبه داره بر هر چیزی که شیاطین جنی و انسی آرایش می‌دن و در صحنه می‌آرن. اول اوست و همه چیز با او تعریف می‌شه. چون او ذوب شده در ذات حضرت حق و با حضرت الله خودش رو تعریف کرده. خودش رو در محضر حضرت الله هیچ می‌بینه. لذا ولایت علی بن ابی طالب تابع ولایت الله هست. پس غالب.

اولاً، امام متقین اصلاً نیاز نداره که رفراندوم تشکیل بدید و کسی کاندیدا باشد و رای‌گیری صورت بگیره. همینجوری، هرکس متقی باشه، امامش علی علیه السلامه. اون می‌ره روی سجاده می‌ایسته، نماز خودش رو اقامه می‌کنه. هر کس که متقی است، بدو بدو می‌آد، یه یاالله می‌گه، سریع مهرش رو می‌ذاره و اقتدا می‌کنه. اقتدا کردن به امام متقین یعنی اینکه شما در ساخت سیاسی نیاز به دسته‌بندی‌های سیاسی و سازوکارهای دیگه ندارید. مشخصاً از این منظر که یه کسی مثل ترامپ، تا پول داره، دور و برش هستن و بعدش هم می‌رسه به قدرت. این سازوکارها رو داره. ولی امام معصومی مثل علی علیه السلام، چه حکومت داشته باشه چه نداشته باشه، امامه. چه خلیفه شده باشه چه نشده باشه، در مسند سیاسی امام متقینه. کنار هم نشسته باشه، درگیر کشاورزی هم که باشه، ولایت داره بر همه. اصلاً هم دنبال چیرگی و غلبه کردن بر این و اون نیست. از این جنس. البته از اینکه حقی ضایع شد و پیامبر مشخص کردن که ایشون کار رو دست بگیره: من کنت مولا فهذا علی مولا. اما خب، این غصب شد. این حضرت زهرا سلام الله علیها هم مقابله کرد، مبارزه کرد، در این مسیر به شهادت رسید. اما معنیش این نبود که امام علی علیه السلام راه می‌افته برای چیره شدن. حق و باطل رو با هم ممزوج می‌کنه. اصلاً همچین چیزی نیست.

روح حاکم بر علوم سیاسی مدرن، در تلقی نیکولو ماکیاولی و جریاناتی از این دست، با همون تعبیری هم که توماس هابز در انگلیس گفت که انسان گرگ انسانه. انسان‌ها چون گرگ همدیگه هستن، در این تلقی همدیگه رو می‌درن و می‌خوان چیره بشن، می‌خوان خورده نشن. لذا در تلقی ماکیاولیستی، هدف براشون وسیله رو توجیه می‌کنه. هر کاری هم می‌کنن تا غالب بشن. علو کبیر می‌جویند تا به عتو کبیر بینجامه، آخر عاقبت کارشون. اما در علوم آدمی، در قرآن، حق طلب مقام کبریایی نداره. اجازه نداریم علو و برتری در زمین بجوییم. حق نداریم کارمون بکشه به عتو، چه برسه به عتو کبیر. ارزش نداره که انسان خودش رو بندازه جلو نسبت به اینکه دیگران رو بخواد مدیریت کنه. چون بالاخره یه امام ضلالت داریم، یه امام هدایت داریم. اولاً، ضلالت و هدایت دست حضرت الله‌ست. ماها ابزاریم. حالا که ما ابزاریم، کس دیگه می‌تونه به جای ما اون نقش ابزاری رو ایفا کنه. چه اصراری انسان خودش رو بندازه جلو؟ مگر اینکه برگزیده بشه. اصطفی. کلمه مصطفی، اصطفی. خدا برمی‌گزیده، می‌گه من تو رو برگزیدم. اصطفی، اجتبی. مصطفی و مجتبی. برگزیدم که تو این کار رو بکنی. خیلی خوب. موسی، تو الان وظیفه دار این کار رو بکنی، بلند این کار انجام بدی.

اما کسی رو که برمی‌گزین و برای این کار می‌سازش، اصطناعتش می‌کنه. حالا موسی باشه که می‌فرماید اصطنعتک لنفسی، تو رو ساختم برای خودم. علی علیه السلام باشه که در نهج البلاغه فرموده که معاویه فانا صنایع ربنا. ما در صنایع ائمه، سازی حضرت الله، ساخته شدیم. انسان‌هایی که برگزیده می‌شن و ساخته می‌شن برای این مسئولیت خطیر و مهم. اینا تکلیفشون روشنه. هر کسی احساس تکلیف کنه، طرف خودش. مثلاً من بلند شم، بیام بگم خب الان می‌خوام یه همچین نقشی رو ایفا بشم، ایفا کنم. باید مشخص باشه که آیا این برخاسته از نفسانیات درون منه؟ که یعنی من احساس کردم همچین کاری باید بکنم، یه حس طمع دنیوی هم دارم. یا اینکه واقعاً غیر از ما کسی نیست. اون واجب کفایی بودن از این حیث حائز اهمیته. اگر کسی دیگه‌ای باشه نقش هدایت و مدیریت و رهبری رو داشته باشه بر بقیه، دیگه واجب نیست.

یه جایی هستید، ۴-۵ نفر عالم دین و روحانی اونجا هستن. موقعی که قراره نماز، نماز جماعت اقامه بشه، یکیشون می‌ره جلو. حالا اون ۳-۴ تا دیگه اصرار می‌کنن که یکی بره جلو. یعنی به هم، به اصطلاح، واگذار می‌کنند که آقا شما برید امامت رو عهده دار بشید. اون عالم دوم یه دلایلی می‌آره که نه، مثلاً شما برو. حالا اگه بینشون مثلاً یه کسی روحانی سیدی باشه، خب می‌گن شما سیدی، شما برو جلو. یه کسی که یه مقداری سنش بالاتره، به اون می‌گن شما برو. جلوی کسی که سطح علمیش بالاتره، به اون می‌گن شما برو جلو. کسی که بین خودشون می‌دونن درجه تقوای بالاتری داره، اون رو می‌فرستن جلو. دعوا نمی‌کنن. ۴-۵ تا روحانی که یه جا هستن، مثلاً ۵۰۰ نفر هم تو مسجد ایستادن که یکی از این علما بره جلو، روی سجاده قامت ببنده، نماز رو شروع کنه، اقامه کردن. بعد دعوا باشه، عبا عمامه همدیگه رو بکشن. مثلاً تو یه برو کنار، من برن جلو، بذار مثلاً روی اون سجاده. خب این نیست.

تبیین این نکته از این جهت حائز اهمیت که در تبیین علوم آدمی در نسبت با علوم انسانی غربی، در مبحث تولید علم، شما بدانید فاصله علوم سیاسی غربی، علوم مدرن، با آنچه که شاخص‌های قرآن عظیم در این حوزه نامیده می‌شه و سیره معصومین به ویژه امام علی علیه السلام، این فاصله چقدر زیاده. و این برای شما، این تفکیک، شما رو به مرحله فرقانی برسونه که فرق بذارید بین تلقی‌های حق و باطل و از قواعد کفر در علوم انسانی مدرن اطاعت نکنید. چون مامور شدیم همراه پیامبرمون که فلا تطع الکافرین وجاهدهم به جهاداً کبیراً.

اسدالله الغالب، شیر خدا که غلبه داره. غالب بودنش نه بابت اینه که رقابت کرده، همه رو از میدون به در کرده. غالب بودنش اینه که اصلاً بر سر بیرون کردن دیگران از اون میدون هیچ رقابتی نکرده. خدا ساخته‌اش برای خودش در این سطح. لذا غالب. ولایتش حصن تسخیر ناپذیری است که، دژ تسخیر ناپذیری که کسی رفت داخل ولایت او و بیعت کرد با او و تابع او شد، از عذاب الهی نجات پیدا کرده. چه حالا علی علیه السلام خلیفه باشه چه نباشه، چه در دارالخلافه بر مسند قدرت نشسته باشه یا ننشسته باشه. علی بن ابی طالب ولایتش جاریست، نه فقط در دوره حکومت، در دوره عمر شریف مادی خودش، بلکه در همیشه ی اعصار و قرون.

این شیر خدا بودن و شاه مردان، شیر خدا، اسدالله غالب، در ادبیات ما در هزار سال گذشته جایگاه ویژه‌ای داره. تا جایی که یادمه مثلاً عطار می‌گه که:

ساقی کوثر، امام رهنمای / ابن عم مصطفی، شیر خدای

یعنی در مدح علی علیه السلام یک شعر طولانی داره عطار. اون چیزی که یادم بود اینه که ابن عم مصطفی، شیر خدا. بله بله.

خواجه حق، پیشوای راستین / کوه حلم و باب علم و قطب دین
ساقی کوثر، امام رهنمای / ابن عم مصطفی، شیر خدای
مرتضی، مجتبی، جفت بتول / خواجه معصوم، داماد رسول
در بیان رهنمونی آمده / صاحب اسرار سلونی آمده
مقتدا بی شک به استحقاق اوست/

منظور اون سلونی، قبلاً تفقدونی. که لحظه‌ای که هنوز از دنیا نرفته بودند فرمود که ازم بپرسید قبل از اینکه فاقد من بشید: سلونی قبل ان تفقدونی.

حالا همین نگاه رو که فریدالدین عطار نیشابوری داره، سعدی شیرازی هم کمابیش همین تلقی رو داره.

شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود / جانبخش در نماز و جهان‌سوز در وغا
دیباچه مروت و سلطان معرفت / لشکرکش فتوت و سردار اتقیا

سردار اتقیا یعنی در اهل تقوا سردار شما.

شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود / جانبخش در نماز و جهان‌سوز در وغا
دیباچه مروت و سلطان معرفت /

ببین چقدر قشنگه. فردا که هر کس...

فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست / ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی

شهریار از شعرای معاصر شعر معروفی داره که خب زیاد خوانندگان عرصه‌ی موسیقی در این ۴۰-۵۰ سال این رو اجراش کردن. مداح‌ها هم زیاد بهش توجه دارن.

علی آن شیر خدا، شاه عرب / الفتی داشته با این دل شب

الفتی داشته با این دل شب. پس مسئله شیر خدا، اسدالله الغالب، به عنوان یک سازوکاری که یک اسوه‌ای، بازتاب بیرونی زندگیش در فتوت و مروت، در تقوا و علم و حلم، در شجاعت و پایمردی، و در اینکه غالب است، اسدالله غالب. این در نزد شعرا و عرفا و حکمای ما پنهان نبوده و کاملاً در فرهنگ ما در هزار سال گذشته رقم خورده.

یه سکه‌ای رو، تصویرش رو چندی پیش دیدم که در دوره فتحعلی شاه ضرب شده بوده. این شیری که روی پرچم ایرانه قبل از انقلاب بود، این شیر رو گذاشتن رو اون سکه تو دوره فتحعلی شاه قاجار و قاجار و نوشته اسدالله الغالب. یعنی سکه دوره فتحعلی شاه، شیری که روش بوده، زیرش با غیر اسدالله الغالب، مولاعلی، اسدالله الغالب رقم خورده بود. خب این سازوکاری است که در تفکیک این ۲ دسته از علوم الان برای ما روشن شد. هم در نگاه قرآنی، هم در سیره ۱۴ معصوم، هم در نگاه علم مدرن، هم در نگاه ابلیس و رویکرد استکباریش.

اما اینا رو گفتم که با این چارچوب وقتی شما آشنا می‌شید، مصادیق امروزی رو وقتی می‌خوایم ببینیم، این مصادیق امروزی جناحی تلقی نشه. رویکردی که در تفکیک این سازوکارها وجود داره به ما این امکان رو بده که ما بتونیم در تعیین مصادیق امروزی سازوکارها رو بهتر مشخص کنیم.

پیدا کردید ماشاءالله. خب بله، همین سکه هست. ببینید این سکه مربوط به دوره فتحعلی شاه قاجاره. نوشته اسدالله الغالب. بعد اون شیر وسطه. اون شیری که وسط، پشتش یک خورشیدی هست. بعد حالا این اژدهای و اون یکی شیره هم دو طرف اون لوح رو گرفتن. تاج فتحعلی شاه هم که بالاشه. اسدالله الغالب. یعنی حکمرانانی که به این ماجرا از نظر مفاهیم کلی توجه داشتن. اما وقتی خودشون در مقام سلطنت بودند، مثل همین فتحعلی شاه، تنها کاری که نمی‌کردند عمل به سیره معصومینی مثل امام علی علیه السلام.

پریروز یک ویدئویی از وزیر دولت برجام منتشر شد که من واقعاً نمی‌دونم چرا بعضی‌ها الان اصرار دارن. یه خطایی می‌کنید، خب بیاید عذرخواهی کنید. چه اصراریه که یه روش‌های غلطی رو در حکمرانی جلو می‌برید؟ یک سری دروغ و دغل می‌بافید و بعد که همه این افتضاحات برملا می‌شه، می‌آیید و برای ماله‌کشی از هر روش و از هر خباثت شناخته‌شده‌ای استفاده می‌کنید. خب یک ادعایی مطرح شده که حالا در طول این ۱۰ سال گذشته از ۱۳۹۴ که این سند خفت‌بار برجام تصویب شد و جهان سلطه، کشورهای سلطه‌گر، این رو بر ایران تحمیل کردن. مردم ایران که نمی‌خواستن، راس نظام که نمی‌خواست، شخص ولی فقیه.

اما یه جریان سیاسی شانتاژگری با هیاهو و جنجال و سر و صدا و روش‌های غیر اخلاقی، جو جامعه و فضای جامعه رو آکنده از این کرد که مردم آب خوردنتون هم منوط به اینه که ما بریم در برجام، یه تعهداتی بدیم و هسته‌ای رو بدیم بره. و بعدش هم که می‌خواستن موشکی رو بدن بره. و بعدشم که منطقه رو معامله می‌خواستن کنن، از این کارا می‌خواستن بکنن. که تا حدود زیادی هم موفق بودن. یه ۱۰ سالی گذشت. بعد اونجا معلوم شد که داخل این برجام صراحتاً آمده که آقا شما تعلیق باید کنید این فعالیت‌ها رو. تو مجلس ایستاد گفت اصلاً همچین کلمه‌ای نیامده. رسماً دروغ گفت. یعنی رئیس مجلس ازش پرسید که می‌گن یه همچین کلمه‌ای هست، وایساد دروغ بیین گفت با وقاحت و پررویی. بعداً بارها مصاحبه کرد در برنامه‌های تلویزیونی، نشست گفت اصلاً کلمه اسنپ بک و کلمه مکانیزم ماشه نیست در برجام. دروغ بیین و آشکار.

بعد اومدن اعلام کردن که تعهدی اگه نگرفتیم، همین که جان کری گفته من تضمین می‌کنم، کفایت می‌کنه. خب این تیتر یک روزنامه شرق شد از قول کسانی مثل هاشمی و دیگران. هم این مطرح شده بود که بالاخره یه تعهداتی داده بیرون، خود برجام. جان کری این آمد. تا رسید به سال‌های اخیر که معلوم شد هم کلمه تعلیق در برجام هست و اینا، به تعلیق درآوردن فعالیت‌ها رو. هم مقوله‌ی مکانیزم ماشه و اسنپ بک هست. و ما به سال‌ها و ماه‌های پایانی این دهه اول از ۱۳۹۴ تا ۱۴۰۴ که برسیم، در قضیه اسنپ بک دچار مشکل می‌شیم. این شمشیر داموکلسیست که بغل گردن کشور ایران قرار داده شده، به اختیار توسط یک جریان فاسد سیاسی و غرب‌گرا که وظیفه‌اش استحاله‌ی ذره ذره نظام و قطعه قطعه فروختن سیستم به غرب با همین شارلاتان‌بازی‌ها. و در یک شارلاتانیزم سیاسی به اسم مذاکره و به اسم رفع تحریم و به اسم نمی‌دونم برداشتن سایه جنگ، این اتفاق افتاده بود.

حالا در چند روز اخیر، به خصوص در شرایط بعد از جنگ، یک ماهی که الان از جنگ می‌گذره، که معلوم شد بالاخره اینا اومدن همه بازرسی‌های عجیب و غریب رو در شرایط تعلیق بر تاسیسات هسته‌ای ما تحمیل کردن. و بعدش آمدند گزارش مغرضانه دادن و گروسی اعلام کرد که ایران به تعهداتش عمل نکرده. بعد ۱۰ سال، این همه اجازه دادن به این جاسوس‌های آژانس بین‌المللی آی‌ای‌ای‌ای (IAEA) که در ایران بودن و دوربین‌هایی کاشته بودن و نظارت می‌کردن، یه گزارش مغرضانه داد. بلافاصله بعد از اون گزارش، پرونده ایران رو بردن در شورای حکام آژانس و علیه ایران قطعنامه صادر کردند. و بعد از قطعنامه‌ای که صادر شد، آمدند و طرح حمله به ایران رو که از قبل برنامه‌ریزی کرده بودن آماده کردن. و ابتدا رژیم صهیونیستی حمله کرد و دانشمندان اتمی و فرماندهان سپاه رو به شهادت رسوند. و بعدش هم به تاسیسات اتمی حمله کردن. بعداً که خود آمریکا اومد، حمله تکمیلی رو به تاسیسات اتمی انجام داد.

اینا همه دستاوردهای برجامه. اینا همه پیامدهای برجامه. اگر یک دستگاه قضایی حرفه‌ای وجود داشت، عوامل برجام، از شخص رئیس جمهوری که این برجام رو در سفره مردم گذاشت، تا وزیر خارجه‌ای که شهوت دیده شده هم داشت بابت مسئله برجام، هر روز مثل یک سلبریتی سیاست از این ور به اون ور، از هتل کوبورگ، نمی‌دونم وین، نمی‌دونم رم، نمی‌دونم نیویورک، به کجا به کجا، صبح تا شب، به تعبیر رهبری، نشستند و برخاستند، گفتند و شنیدند، آمدند و رفتند، لبخند زدن، چکار کردن، چیکار کردن. و بعدش هم هیچ اتفاقی نیفتاد. بله، این جمله رهبریه که در مذمت این ده ساله فرمود: آمدند و رفتند، مذاکره کردند، برخاستن، نشستن، دست دادند، خندیدن، گفتگو کردن، همه کار کردن، رفاقت کردن. اما تهش منتج شد به تحریم بیشتر و جنگ بیشتر. و مثل ماشینی که توی گل، وقتی گاز می‌دید، پدال گاز رو فشار می‌دید، این چرخ‌ها وقتی می‌چرخه، بکس و باد می‌کنه، لاستیک بیشتر تو گل فرو می‌ره. مذاکرات برجام و مذاکرات قبل از اون از دوره سعدآباد در ۱۳۸۲ تا به امروز، در این ۲۲ سال، مذاکرات برجام، مذاکرات هسته‌ای، مذاکرات مربوطه، نه تنها اتومبیل جامعه رو جلو نبرده، بلکه هر چه بیشتر به این مذاکرات پرداخته شده، مثل ماشینی که بیشتر پدال گاز و فشار دادید، بیشتر تو گل فرو رفته. یه حس اینجوری داره. اگر یک نظام دادستانی حرفه‌ای وجود داشت در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، اگر یک قوه قضاییه توام با فرهیختگی وجود داشت، باید حسن روحانی، جواد ظریف و عوامل مذاکره کننده امروز محاکمه می‌شدن و قطع به یقین به دلیل اون خباثت‌ها، کم‌کاری‌ها، ترک فعل‌ها و اشکالات اساسی که داشته، بارها اعدام می‌شدن. اما خب، دادستانی در جمهوری اسلامی و بالاتر، قوه قضائیه در جمهوری اسلامی، مسئله‌اش کیف دزدها و کیف قاپ‌ها و قالپاق دزدها و خرده پاهاست. ما هیچ وقت در جمهوری اسلامی ندیدیم مقامات کلان دچار مشکل بشن.

حالا امروز آقای ظریف بلند شده بعد از اینکه در طول ۱۰ سال گذشته هی گفته بود که اصلاً مکانیزم ماشه نیست، اصلاً چیزی به نام اسنپ بک توی برجام نیست. امروز گفته که در روز آخر، یه نفر به اسم فرانچسکو، این ربطی هم به مذاکرات نداشته، از اتحادیه اروپا، از نظر من آبدارخونه امور مالی چی چیه ایتالیا در اتحادیه اروپا، اومده بود. این اومده و این بند رو به یکی از کارشناسای فول پروفسور ما گفته. خب این کارشناس فول پروفسور شما کیه؟ آقای ظریف یا آقای تخت روانچی یا آقای عراقچی یا بعیدی نژاد. کیه؟ کدوم یکی از این ۴-۵ نفره؟ یکی از این ۴-۵ نفر بوده دیگه که اون اومده بهش گفته. چون سعی می‌کنه در این جمله‌ای که می‌گه، داره سعی می‌کنه هر طوری شده از آمریکایی‌ها اعلام برائت کنه. می‌گه که آمریکایی‌ها نبودن و اصلاً آمریکایی‌ها تو جریان نبودن. یه کسی به نام فرانچسکو اومده گفته و این رفیق ما هم برداشته این رو نوشته. ما هم سرمون شلوغ بود، روز آخر بود، دقت نکردیم.

آقا این سند، سند بین‌المللیه. یعنی فرانسوی‌ها آخر سر خوندن امضا کردن، فرانسوی‌ها متوجه نشدن. آلمانی‌ها خوندن امضا کردن، آلمان‌ها متوجه نشدن. آمریکایی‌ها خوندن امضا کردن، آمریکایی‌ها متوجه نشدن. روس‌ها خوندن امضا کردن، روس‌ها متوجه نشدن. چینی‌ها خوندن امضا کردن، چینی‌ها متوجه نشدن. شما نخوندید و متوجه نشدید. پنج به علاوه یک هم متوجه نشدن. یعنی انقدر کیلویی کار که اینا چند سال، ۲ سال نشستن مذاکره کردن، از این شهر به اون شهر، این همه رسانه‌های جهان در اختیارشون بوده، آخر سر متن وقتی تنظیم شده، یه فرانچسکو نامی اومده، چند تا بند بهش اضافه کرده، چند تا کلید واژه بهش اضافه کرده، هیچ کس هم متوجه نشده. شما این رو می‌پذیرید؟ بعد این می‌شه سردار دیپلماسی؟ بعد این باید ۱۰۰ تا سکه، ۱۰۰ تا سکه بهش جایزه بده؟ یا اینکه مملکت باید یه کسی داشته باشه که این رو بگیره محاکمه کنه، اعدامش کنه. البته شما اگر پیدا کردید یک دادستانی که بتونه یه همچین چیزی رو بفهمه و طرف رو صدا کنه محاکمه کنه، به من نشون بدید. این درد اصلی ماست. توضیحاتش رو بشنوید، ببینید چی می‌گه.

مصاحبه ظریف:
در روز آخر مذاکرات برجام، کارشناس نه آمریکا، اصلاً اینم هم ربطی به آمریکا نداره، کارشناس اتحادیه اروپا، به یکی از همکاران بسیار خوب من که مذاکره کننده بسیار بسیار قوی‌ای هم هست و من مدیون ایشونم به خاطر زحماتی که کشیده، گفته بود که اگر ما در متن بنویسیم لغو برای قطعنامه‌های شورای اتحادیه اروپا، البته نه ربطی به آمریکا داره نه ربطی به شورای امنیت، در اونم در زمینه برجام ضیمه قطعنامه بنویسیم لغو، روز اجرایی شدن مجبور می‌شیم، یعنی ۲۶ دی مجبور می‌شیم در اتحادیه اروپا تحریم‌های غیر هسته‌ای رو دوباره تصویب کنیم و این قیافه‌ی خوبی نداره که ما روز بعد از به جای اینکه تحریم‌ها رو لغو بکنیم، یه تحریم جدید تصویب کنیم. لذا ما این رو از این عبارت استفاده می‌کنیم. چون تصمیم شورای اتحادیه اروپا در واقع گسترده‌تر از تحریم‌های هسته‌ایه، شامل سایر تحریم‌ها می‌شه که مجبور نشیم اون روز یه تحریمی رو اضافه بکنیم. این یه ۳-۴ جا این کلمه در رابطه با اتحادیه اروپا. در روز آخر که ما هممون گرفتار هزار تا کار بودیم، متن‌های مختلف باید می‌نوشته می‌شد. این پیشنهاد رو کارشناس مالی اتحادیه اروپا، یه آقایی بود به اسم فرانچسکو، اگه اشتباه نکنم اسم کوچیکش بود، فامیلیشم ایتالیایی بود، یادم نیست، از این فامیلی‌های عجیب غریب بود، به یه همکار خوب من گفت. عرض کردم بسیار بسیار مدیر دیپلماتیک برجسته‌ای و ایشونم اجتهاد کرده بود و گفته بود اشکال نداره. نه به من خبر داده بود، نه با آقای دکتر عراقچی، نه با آقای دکتر روانچی، آقای دکتر این... حالا صبر کن این چیه؟ ما این بعد از اینه که ما متن‌ها رو خوندیم تایید کردیم. بعضی متن‌ها رو خودمون نوشتیم، بعضی‌ها رو اونا نوشتن. من نمی‌گم همه برجام ما نوشتیم، نه. برجام، ما یه خوردش ما نوشتیم، یه خوردشو رو او نوشتن. برجام بحث‌های خیلی تخصصی داره، مثل تو بحث هسته‌ای، مثل تو بحث بانکی، اونا رو ما اصلاً ورودی نداریم بهش. خونده بودیم ولی اگه مثلاً یه جمله‌ای می‌نوشتن یا یه جمله دیگه، اون آقای صالحی می‌فهمید که معنیش چیه. ولی ما خونده بودیم همشون. این روز آخر این اتفاق افتاد، فرصت نکردن به من بگن.

بعد ۱۰ سال یادش اومده که فرانچسکو نامی لحظات آخر اومد بهشون، به دوستای این گفتش که این بند رو اضافه کنید. ربطی به آمریکا نداره. آمریکا رو سفیدشویی می‌کنه، فقط از طرف اروپا بوده. نظر فرانچسکو هم خیر بوده. آقای ظریف، الان داری راست می‌گی یا اون موقع که می‌رفتی تو مجلس لاریجانی، وقتی ازت می‌پرسید می‌گفتی نه اصلاً کلمه اسنپ بک و کلمه مکانیزم ماشه و تعلیق و اینا نیست؟ الان داری راست می‌گی یا اون موقع که تو تلویزیون نشستی گفتی اصلاً همچین کلمه‌ای وجود نداره؟ کدوم بارش رو داشتی دروغ می‌گفتی؟ اون موقع یا الان؟ اگر واقعاً اینجوریه که یه فرانچسکو نامی بوده، چرا فرانچسکو رو همون موقع که تو تلویزیون نشستی گفتی چیزی به نام اسنپ بک نیست، اون موقع توضیح ندادی؟

مصاحبه ظریف:
استفاده از ساز و کار. البته نکته مهمی هم که باید توجه بکنیم بهش اینه که هم اسم ماشه و هم اسم اسنپ بک که آمریکایی‌ها ازش استفاده می‌کنن، هیچ کدوم از اینا در قطعنامه ۲۲۳۱ یا در برجام نیومدی. هیچ کدوم از اینا در قطعنامه ۲۲۳۱ یا در برجام نیومده.

مصاحبه عراقچی:

اگر هم مذاکرات جدیدی شروع بشه، فرصت محدودی خواهد داشت؛ چرا که در اکتبر ۲۰۲۵ که مهر ۱۴۰۴ خواهد شد، زمان پایان قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت که قطعنامه مربوط به برجام هست خواهد بود و وقتی که اون قطعنامه به طور خودکار منحل بشه که دقیقاً ۱۸ اکتبر ۲۰۲۵ این اتفاق می‌افته، دیگه اسنپ‌بک مثل اینا همه از بین خواهد رفت و لذا احتمالاً قبل از اون اگر توافق جدیدی حاصل نشه، ما با یک شرایط بحرانی مواجه خواهیم بود. ممکنه کشورهای اروپایی که هنوز در برجام هستند، دنبال کار اسنپ‌بک برن.

مصاحبه ظریف:

مکانیزم ماشه قابل عملیاتی شدن نیست. برجام یک سازوکاری داره و اون سازوکار برای اینه که مانع از نقض برجام بشه. خب، برجام نقض شده و ایران اون سازوکار رو عملیاتی کرده. در ۵ نامه‌ای که من به خانم موگرینی نوشتم، قبل از خروج آمریکا و به ویژه بعد از خروج آمریکا، رسماً سازوکار ماده ۳۶ عملیاتی شده. تعهداتی به ایران داده شده، ۱۱ تعهد در جلسه اول داده شده، در جلسه دوم این یازده تعهد مجدداً مورد تأکید قرار گرفته.

ظریف در مجلس:

لاریجانی: سوال دیگری مطرح کردن که در بند ۱۸ برجام گفته می‌شه یو ان (UN) پس از تایید آژانس، تکالیفی که ایران انجام داده در بند ۱۵ پیوست ۵، اون وقت اون تعلیق می‌کنه تحریم‌ها رو؟ لغو یا تعلیق؟ معنای این تعلیق است یا لغو؟

ظریف: اصلاً تعلیق نیومده! در هیچ جای برجام تعلیق نیومده! هر کس تعلیق ترجمه کرده، اشتباه ترجمه کرده!

مصاحبه ظریف:

من در مجلس گفتم که در برجام کلمه ساسپنشن (suspension) نیست و این اشتباه از من بود. در مورد تحریم‌هایی که بعداً قرار بود برداشته بشه، ۴ بار یا ۳ بار کلمه ساسپند (suspend) در ضمیمه استفاده شده بود و این رو مذاکره‌کننده ما که داشت ریز این‌ها رو بحث می‌کرد، در لحظات آخر اضافه شده بود و به ما اطلاع نداده بود.

جلیلی توی مناظرات انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۴:

این جلسه توی برجام، اون بحث‌هایی که ما کردیم، امروز نه برای شما، برای ملت برای تاریخ مونده. کدام یک از اون‌ها غلط دراومد؟ همون زمان عده‌ای نوشتند که آقای ظریف گفت می‌شود، جلیلی گفت نمی‌شود. حالا شما بگید شد یا نشد؟ تحریم‌ها برداشته شد یا نشد؟ این نظر کارشناسی اینه؟ بله، همون زمان به شما گفتیم که شما در زمانی این رو دارید اجرا می‌کنید در زمانی دارید این امتیازات رو می‌دید که خود اوباما اومد (فیلمش هست) بیان کرد که گفت: ما دیگه هیچ ابزاری نداشتیم، داشت تمام اهرم‌های فشار اقتصادی ما به بن‌بست می‌رسید، خوشبختانه تونستیم این توافق انجام بده.

مصاحبه ظریف:

یعنی واقعیت امر اینه، بالاخره قاعده داره، نمی‌تونه این کار رو بکنه. آقای دکتر ایزدی، من به شما اطمینان می‌دم که اون مبنای مقبولیتیش نابود می‌شه، شده. همین الان شده.

مصاحبه ظریف:

اگر پای ایران رو وسط بکشه، شما خیالتون جمع باشه که یکی از مقامات حاکمیتی اتفاقی واسش نمی‌افته. اونی که بمب می‌خوره مردم ایرانن، اونی که از بین می‌ره مردم ایرانن، اونی که تحریم می‌شه مردم ایرانن.

حالا سومی رو ببینید.

مجری: آقای دکتر، بعضی‌ها بهتون لقب spontaneous diplomat یا دیپلمات در لحظه رو دادن. در یک لحظه تصمیم گرفتید که اظهار نظر بکنید یا نکنید، حتی رو صندلیتون به سمت راست متمایل بشید یا مثلاً به سمت چپ. مثلاً تو صحنه حضور در نشست پنج به علاوه یک، چطور از عهده این لحظات برمیایید؟

ظریف: شاید باورتون نشه که خیلیش من نیستم. من واگذار می‌کنم این چیزا رو. اونی که تصمیم می‌گیره، خودش هدایت می‌کنه.

یعنی به سادگی شما رو می‌زارن سر کار، ایستگاه می‌کنن. آقای ظریف و همفکرانش می‌دونن تو این مملکت هر کی هر کیه، هر کاری دلشون بخواد می‌تونن بکنن، هر دروغی بگن، هر دغلی ببافن، هر کلکی بزنن، بعد اینجوری از خودشون ستایش کنن. دیگه ولی برای این فرانچسکو عجب شعری درست کردن.

فرانچسکو کجایی؟ امان از بی‌وفایی! همش کاره تو بود پس، برجام دادی از دست. ظریف کارش درست بود. همش کاره خودت بود! چرا دست کاری کردی؟ با آبروش بازی کردی! فرانچسکوی نامرد! فرانچسکوی نامرد! فرانچسکوی نامرد! فرانچسکوی نامرد! فرانچسکوی نامرد!

فرانچسکو کجایی؟ امان از بی‌وفایی! همش کاره تو بود پس، برجام رو دادی از دست. ظریف کارش درست بود. همش کار خودت بود! چرا دست کاری کردی؟ با آبروش بازی کردی! فرانچسکوی نامرد! فرانچسکوی نامرد! این پیشنهاد کارشناس مالی اتحادیه اروپایی آقای بود به اسم فرانچسکو، اگه اشتباه نکنم اسم کوچیکش... فرانچسکوی نامرد! فرانچسکوی نامرد!

خب، این شخصیت فرانچسکو که وارد ادبیات سیاسی ایران شد و از این به بعد در واقع در دیپلماسی‌های این چنینی مطرح می‌شه. تبیین این نکته از این به بعد جدیه که دفعه دیگه از این کلاه‌ها سر کشور نره. نسل جدید نباید بذاره این حقه‌بازی‌ها و شارلاتان‌بازی‌ها و این در واقع دغل‌کاری‌ها و...

می‌گفتن سیاست پدرسوختگی داره. پدرسوختگی در سیاست همین ست که حسن روحانی و جواد ظریف و علی‌اکبر صالحی و چند نفر دیگه در اون ۷-۸-۱۰ سال در ماجرای برجام اجرا کردند. فرانچسکو نام ایتالیایی شده همون مفهومی که قبلاً در ایران معروف بود به پدرسوختگی در سیاست. حالا ببینید.

حسن روحانی سال ۱۳۹۶: اما کسی که همون تعهد اول رو زیر پا می‌ذاره، داره با زبان عملش اعلام می‌کند که من اهل مذاکره نیستم. آمریکایی‌ها دارن اعلام می‌کنند: ما اهل مذاکره نیستیم، ما اهل تعهد نیستیم، پیمان نیستیم، ما اصول اخلاقی را نمی‌شناسیم، ما اصول بین‌المللی رو نمی‌شناسیم. معناش این هست. خب اگر کشوری در این مسیر قرار گرفت، دیگه کشوری می‌تونه بهش اعتماد بکنه؟ دارن به بعضی از کشورهای شرق آسیا پیغام می‌دن که بیا با ما مذاکره کن. آمریکایی‌ها پیغام می‌دن. مگر دیوانه شده‌اند که با شما مذاکره کنند؟ شما مذاکره دیروز رو دارید زیر پا می‌ذارید علناً! شما مذاکره امضا شده‌ای که به تایید شورای امنیت سازمان ملل رسیده، بهش بی‌اعتنا هستید، بعد بیان با شما مذاکره کنن؟

پزشکیان سال ۱۳۹۸: دولتی که ادعای گفتگو می‌کنه، گفتگوهای گذشته رو پاره نمی‌کنه و بعد همه رو زیر پا نمی‌ذاره. هیچ وقت نمی‌شه به یه چنین آدمایی اعتماد کرد و دوباره بر میز مذاکره با یه چنین آدم‌های نشست.

ظریف سال ۱۴۰۳: کلمه به کلمه برجام ساعت‌ها مذاکره شده. بعد آقای ترامپ میاد، یه لحظه یه چیزی امضا می‌کنه، می‌گه همش باطل. اونوقت با این آدم میشه مذاکره کرد؟

پزشکیان سال ۱۳۹۶: تمام تعهدات بین‌المللی رو راحت یک طرفه زیرش می‌زنه و اجرا نمی‌کنه، بعد می‌گه بیا با هم مذاکره بکنیم. تو که اهل مذاکره، چرا همین چیزایی رو که نوشتند رو زیرش می‌زنی؟ اون وقت یه چنین آدمی می‌گه باز ایران بیاد مذاکره بکنه؟ ایران که مذاکره کرده، ایران که به تعهد خودش عمل کرده. از کجا معلوم ما دوباره با شما حرف بزنیم، شما دوباره زیرش نزنید؟ در نتیجه، ما با قاطعیت، همه اون انسان‌هایی که آزادند، آگاهند، در مقابل ظلم، ستم و قلدری خواهند ایستاد و خواهیم ایستاد و سر خم نخواهیم کرد.

این ادعایی که روحانی کرد که سال ۹۶ که اونا دیگه دیوانگی کسی بره با اونا مذاکره کنه، همین بعد از جنگ، جمع شدن عوامل اصلاحاتی و جماعت به اصطلاح غرب‌گرا توی دور و برش، توی جلسه‌ای اونجا گفته که: تجربه من می‌گه باید رفت مستقیم مذاکره کرد، مذاکره غیرمستقیم به درد نمی‌خوره، باید مستقیم رفت با خود آمریکایی‌ها مذاکره کرد. ببینید اینا چقدر مذبذب اند! پدرسوختگی در سیاست که قبلاً تو اصطلاحات سیاسی ایران بود، ایرانی‌ها می‌گفتن سیاست پدرسوختگی داره، همینه که رفتن مذاکره کردن، بند رو آب دادن، همه چیز رو دادن، رفته تو برد-برد، یارو برد برد. بعد ۹۶ روحانی رفته تو مجلس گفته که مگه مثلاً شرق آسیایی‌ها دیوانه اند که بیان با شما آمریکایی‌ها مذاکره کنن که می‌زنید زیر همه چیز. در ۱۴۰۴، بعد از اینکه کلی ما شهید دادیم (حدود ۱۰۰۰ نفر شهید دادیم) در این جنگی که علیه ایران شد به بهانه همین سازوکارهای هسته‌ای و غیر و ذلک، بلند شد اومده گفته که: تجربه من می‌گه که باید رفت مستقیم مذاکره کرد. مکانیزم ماشه چه بدبختی برامون به وجود می‌آره؟ این مکانیزم ماشه چه بدبختی برامون به وجود می‌آره؟ تو هشدارهای دلسوزانی مثل شهید فریدون عباسی هم بود. بشنوید.

فریدون عباسی: مکانیزم ماشه هم اونا گذاشتن. متاسفانه این تیم مذاکره‌کننده ما که بهشون می‌گن قهرمان دیپلماسی، خیلی باحال! یعنی طرف رفته یه همچین گافی داده، بعد بهش می‌گن چقدر زبانش خوبه، کت و شلوار اینا و اینا رو تو ذهن مردم می‌کنن، می‌گن اینا خیلی خارج درس خوندن، خیلی خوب. تو من و شهریاری، علی محمدی خارج درس نخوندیم و رضایی‌نژاد و احمدروشن و ان‌تای دیگه. درست. ما یه ذره انگلیسی بلدیم.

تهرانچی و خاطره‌ای که با مجید شهریاری از جلسه‌ای که حسن روحانی رئیس پرونده اتمی در سال ۸۲ و افتضاح اجلاس سعدآباد و موارد بعدش، اون خاطره رو داره تعریف می‌کنه، خیلی تکان‌دهنده است. نباید بعد ۲۲ سال بگذارید این اتفاقا فراموش بشه. بشنوید.

تهرانچی: قبل از اینکه البرادعی بیاد ایران، در جلسه‌ای بودیم. یکی از مسئولینی که بعداً رئیس جمهور شد در جلسه بود. نوع برخوردش با مسئله هسته‌ای و پیشرفت‌های هسته‌ای خیلی سخیف بود، خیلی بد بود. اومدیم از جلسه بیرون، گفتم: مجید، فاتحه پروژه خونده است. من از این برخورد تعطیل شدن پروژه رو می‌فهمم. ۳ ماه بعد منافقین نظنز رو لو دادن. ۶ ماه بعد البرادعی ایران بود. یه سال بعد سعدآباد.

سعدآباد را فراموش نکنیم که بیش از یک دهه پیش، خود ما ۳ کشور اروپایی را در موضوعی که نبودند وارد کردیم. مسئله ایران بود، روسیه بود، چین بود. ما رفتیم ۳ تا کشور اروپایی رو وارد کردیم، یکیش که اصلاً عضو شورای امنیت نبود، واردشون کردید. با اینا ببندید. بعد که باهاشون مذاکره کردیم، گفتن: ما که اختیار نداریم بریم سراغ آمریکایی‌ها. آمریکایی‌ها رفتن بیرون. چی شد؟ همون ۳ تا هواپیمای ما رو تحریم کردن، کشتی ما رو تحریم کردن. بعدش هم ما رو به تهدید به مکانیزم ماشه کردن. مجله ساینس، یه آقایی داره به نام ریچارد استون. این ریچارد استون مسئول میز کسانی است که با آمریکا در می‌افتند. همین آدم اومد از مرکز گداخت هسته‌ای دانشگاه آزاد سازمان انرژی اتمی بازدید کرد، گفت: آقا چرا شما ایرانی‌ها می‌خواید کار هسته‌ای بکنید؟ بیایید ما ببریمتون تو فرانسه، تو پروژه گداخت فرانسه شرکت کنید. رئیس سازمان انرژی اتمی با معاون علمی بلند شدن رفتن فرانسه که ایران رو ورود بدن در پروژه ایتر بعدش هیچی. مقاله نوشت: ایرانی‌ها...

اجلاس سعدآباد ۱۳۸۲ اصلاً اروپا ربطی به پرونده هسته‌ای نداشت. کشمکش بین ایران و آمریکا بود. حسن روحانی در یک خیانت آشکار بلند می‌شه، میره ۳ کشور اروپایی رو می‌آره، پاشون رو می‌آره وسط که: شما بیاد، ما با شما مذاکره می‌کنیم، شما مشکل رو حل کنید. مذاکره می‌کنن، همه بند رو آب می‌دن. ته کار که شد، اروپایی‌ها گفتن: ما کاره‌ای نیستیم، برید با خودش ببندید. که بعداً حسن روحانی می‌گفت: اروپا کاره‌ای نیست، باید بریم با کدخدا ببندیم. بعد که رفتن با کدخدا بستن، همه چی خراب شد. حالا بعد فهمیدن که همین اروپایی‌ها دیگه الان شریک معامله شدن، نمی‌شه کنارشون بذارید. الان کتکی که همه دارن تو نظام می‌خورن که اروپا بازوی آمریکاست در قضیه اسنپ‌بک و مکانیزم ماشه و سازوکارهای دیگه، بابت خیانت آشکار حسن روحانی و ظریف و خاتمی و جریانی است که در ۱۳۸۲ در مذاکرات این اتفاق رو برای مملکت رقم زدن. همون آقای کمال خرازی که وزیر خارجه بود، الان شورای روابط خارجی رهبریه. همین ظریف و حسن روحانی که این افتضاحات رو از اول اینجوری شروع کردن، کشوندن به اینجا. الان مدعیانی هستن که تو این مملکت هر روز دارن راه می‌رن، تشویش اذهان عمومی می‌کنن، دروغ‌ها رو پشت سر هم به مردم حقنه می‌کنن. ببینید روند فلاکت یک ملت که چطور اسیر دروغ و دغل یک مشت سیاسی‌کاری می‌شه که امام سجاد علیه‌السلام می‌فرماید: طبقه اول شیرهایی هستند که به اصطلاح فملوک دنیا، اینا کسانی اند که می‌خوان هر جوری شده چیره بمونن، غالب بمونن و نمی‌خوان مغلوب بشن.

۲۲ سال عنان و اختیار کشور در مسائل سیاست خارجی اسیر چند نفر از فرد هوس‌بازی شده که سیاست‌های غلط پی در پی شون در عرصه دیپلماسی ما رو به این بدبختی کشونده. الانم طلبکارن کشور رو کشوندن به جنگ. طلبکاران همینا می‌گفتن اگر ما مذاکره نکنیم جنگ می‌شه. هی می‌گفتن ما داریم سایه جنگ رو از کشور دور می‌کنیم. کارهاشون ما رو ضعیف کرد و آخر منتج به جنگ شد. و امروز هم به اسم وفاق می‌گن حرف نزنید، چون اگه یه چیزی بگید، مثلاً مواضع رهبری که گفته وفاق کنید به هم می‌خوره. هر بار این کاراشون رو انجام می‌دن، می‌رن پشت سر رهبری قایم می‌شن، می‌گن این تصمیم نظام بوده که بریم اینا رو برداریم بیاریم تو قضیه سعدآباد، این تصمیم نظام بوده. تو برجام اسنپ‌بک رو قرار بدیم، این تصمیم نظام بوده. توی نمی‌دونم برجام تعلیق رو بپذیریم، این تصمیم، تصمیم نظام بوده تو یوسی اف (UCF) اصفهان این کارو کنیم، سانتریفیوژهای فورد رو نمی‌دونم نطنز رو جمع کنیم، ماجرای آب سنگین اراک و داخلش بتون بریزیم. و همش، همش تصمیم نظام بوده. ولی سود و نفع و سلبریتی‌بازیش برای من و ظریف و روحانی و دیگری. اونجایی که مسئله پاسخگویی می‌رسه، اولاً بذارید به حساب شخص رهبری، ثانیاً شما متدین‌ها هیچی نگید چون مخالف نظر رهبری محسوب می‌شه.

مزد خیانت: جواد ظریف ۱۰۰ سکه، علی‌اکبر صالحی ۱۰۰ سکه، عراقچی ۷۵ سکه، تخت روانچی ۷۵ سکه، بعیدی‌نژاد ۵۰ سکه، همین جور دیگه بقیه. حالا از این چند نفر کدومشون بوده که این می‌گفتش که نمی‌دونم، یکی از دوستای خیلی خوبمون بوده، اونجا فرانچسکو بهش گفته. یکی از همین چند نفری که سکه گرفته دیگه. و خب متاسفانه این اتفاقات عجیب و غریب افتاده. بگذریم.

خب مردم در این فریبی که خوردن، چه حس و حالی داشتن؟ مردم چرا اینقدر خوشحال بودن که فریب خوردن؟ یکی از جلوه‌های فریب خوردن مردم رو ببینید.

آره آره! ولی آمریکا یه حرفی بزنه، بزنه پاش وایمیسه. ما دبه نکنیم. امریکا دبه نمی‌کنه. تمام تحریم‌های مالی، تمام تحریم‌های بانکی، تمام تحریم‌های مربوط به بیمه، مربوط به حمل و نقل، تمام تحریم‌های مربوط به پتروشیمی، فلزات گرانبها، تمام تحریم‌های اقتصادی به طور کامل نقض خواهد شد و نه تعلیق.

همین الان قیمت دلار سقوط کرده. هم الان قیمت مسکن داره می‌آد همینجوری داره می‌آد پایین.

هر زمانی ممکن بود کشور ما دچار یک آتش ناخواسته و جنگ ناخواسته بشه. خب مهم‌ترین اثر برجام اینه که سایه شوم تهدید از بالا سر ما رفع شد.

سایه شوم تهدید و جنگ از سر کشور دور بشه. ولی کشور رو انقدر ضعیف کردن، ضعیف کردن که دشمن دید موقعشه که حالا دیگه باید حمله کنه و حمله کرد. هنوز عمق خسارت و فاجعه‌ای که وارد شده برآورد نشده. بعدی رو ببینیم. ایشون در ۲ حوزه... می‌بینید برای پیروزی در انتخابات در ۲ حوزه، ۲ تا دروغ تحویل مردم داد. اول اینکه اگه جلیلی بیاد جنگ می‌شه. جلیلی نیامد و اصلاح‌طلبا آمدن و جنگ شد. دروغ دومش این بود که اگه جنگ بشه، سران مملکت آسیبی نمی‌بینن. راست می‌گفت؟ اصلاح‌طلبا آسیب نمی‌بینند. در حالی که در این جنگ، در این جنگ ۱۲ روزه، ۲۰۷ تا از فرماندهان سپاه شهید شدن.

این رو ببینید. این نماینده مجلس هم نوشته که در برجام، عجیب‌تر از مکانیزم ماشه، ماده ۵ که ایران رو مکلف کرده خودش غنی‌سازی و حفظ ذخایر رو صرفاً در نطنز و روی زمین انجام بده تا امکان ضربه زدن به اون راحت‌تر فراهم بشه. از این موارد توی معاهدات بین‌المللی امنیتی و استراتژیک زیاده. مثلاً در پیمان منع سلاح‌های هسته‌ای و غیره و گسترشش رو، موارد دیگه‌اش و مثلاً سلاح‌های تهاجمی و بعد پیمان سالت ۱ و سالت ۲ و پیمان‌های دیگه از این دست، موارد و از این محدودیت‌ها مطرح می‌شد. یه نمونه‌اش، یه موقع اشاره کردم اینجا. معاهده اینه که باید بمب‌افکن‌های استراتژیک داخل شیلتر نباشه، باید رو زمین، رو باند فرودگاه باشه. برای چی؟ برای اینکه اینا ماهواره‌های روسی ببینن بمب‌افکن‌های استراتژیک آمریکا سلاح اتمی بهشون نصب شد، می‌خواد به روسیه حمله کنه یا نه؟ آمریکایی‌ها بدونن بمب‌افکن‌های استراتژیک روسیه رو باند هست، الان سلاح اتمی روش نصب نشده، بلند شه بیاد حمله کنه به آمریکا. به این دلیل اینا هواپیماهای بمب‌افکن استراتژیک شون رو می‌ذارن توی آفتاب تا خشک بشه. دیدید دیگه. مثلاً بی‌دوها (B2) رو از بی پنجاه و دو (B52) بی یک (B-1) و بی دو (B2) و اینا رو آمریکا می‌چنه رو باند. این طرف هم توپولوف‌ها و آنتونوف‌ها اینا رو روس‌ها رو باند می‌چیدن. که تو اون عملیات تار عنکبوت، اینا تونستن با پهپاد برن حمله کنن و با ۱۱۷ تا ریزپرنده، ۴۰ تا از اون بمب‌افکن استراتژیک رو بزنن نابود کنن. حالا جالب اینجاست که تصویب شده در ماده پنجش اینجوری که یکی از نماینده‌های مجلس نوشته که: غنی‌سازی و حفظ ذخایرش رو تو نطنز باید انجام بده، اونم رو سطح زمین که راحت بشه بهش حمله کرد. یعنی شما ببری این رو زیر زمین، خلاف ماده ۵ عمل کردی. اونا تو بازرسی‌های آژانس می‌تونن شما رو محکوم کنن که به تعهداتتون عمل نکردید.

یعنی بعد از ۱۰ سال تازه داره معلوم می‌شه که هیچ بلایی سر مملکت آوردن روحانی و ظریف و علی‌اکبر صالحی و مثلاً این جماعت. فقط منوط و محدود به این خباثت‌ها نکنید و ندونید. حرکت اصلاح‌طلبان در اینکه مملکت رو فروختن و در ماجراهایی مثل مذاکرات از سعدآباد، مذاکرات کاخ سعدآباد تا مذاکرات برجام و غیره، در این ۲۲ سال، اینا برنامه جدیشون از سال ۷۸ براندازی نظام و حذف شخص رهبری و نابودی جمهوری اسلامی و زدن اسلام بوده. به این دلیل من می‌گم این یه کودتای تدریجی بوده. این دفعه یه مرحله دیگه انجام شد با زدن سرداران و تلاش دشمن برای زدن آقا و غیره. برای اینکه اینا حصر آقا رو سال ۷۸ دنبال می‌کردن که ظریف داره الان اعتراف می‌کنه: اصلاح‌طلب‌ها ۷۸ دنبال حذف رهبری بودن. رهبری چفی انداخت گردنش و حالت تهاجمی پیدا شد تو بسیجی‌ها. یعنی الان از ۷۸ تا الان، اصلاح‌طلب‌ها با هماهنگی آمریکا و اسرائیل دنبال براندازی در جمهوری اسلامی هستند و می‌خوان رهبری رو حذف کنن. این حرف ما نیست، تو چیزی است که الان از قول ظریف می‌شنوید. اگر اصلاح‌طلبا از ۷۸ ماجرای کوی دانشگاه تا الان دنبال حذف رهبری هستند و دنبال نابودی انقلاب، اونجوری که حسن روحانی در مجله راهبرد در بهار ۱۳۸۵ از قولش گفته شده و موارد دیگه، به نظر شما الان ناراحتن از اینکه سردارها شهید شدن، دانشمندای اتمی شهید شدن؟ الان اینا تو پستو، تو خونشون جشن می‌گیرن که چه خوب شد اسرائیل و آمریکا اومدن، به ما تنفس مصنوعی دادن، بعضی از مخالفین و به اصطلاح دشمنان ما رو حذف کردن، ما به راحت‌تر بتونیم ایران رو استحاله کنیم، دو دستی تقدیم ایالات متحده و رژیم صهیونیستی کنیم. اعتراف به براندازی نظام توسط اصلاح‌طلبان و اعتراف به مقوله‌ای به نام حذف آقا از زبان ظریف رو بشنوید.

ظریف: جریان اصلاحات در سال ۷۸ رفت به سراغ حذف. یعنی گفت که من می‌خوام قانون اساسی عوض کنم. بعد از یه انتخابات مجلس ششم مهندسی شد. معلومه تو حذف. شما دیگه اینجا قواعد رئالیستی حاکمه. وقتی شما بقای یک طرف رو تهدید بکنید، اونم می‌آد بقای شما رو تهدید می‌کنه. اگر نه بین ۷۶ تا ۷۸ واقعاً زمینه برای پیشرفت بود. شما برید ببینید رهبری از کی چفیه انداخت. رهبری از سال ۷۸ چفیه انداخت. چرا چفیه انداختن؟ به خاطر اینکه جریان اصلاحات (البته حالا من دیگه نمی‌خوام وارد...) رفت سراغ حذف رهبری. به نظر من جناح چپ توی انحصارطلبی، دست جناح راست رو از پشت می‌بنده. یه بار من به آقای خاتمی گفتم، گفتم: این رفیق‌های شما، وقتی که تند بودن با ما مخالف بودن، می‌گفتن این لیبرال. الان که اومدن لیبرال‌تر شدن، هنوزم با ما مخالفن. چه مرگشونه؟ درسته که من پیارسال بالاترین رای آوردم تو جبهه اصلاحات واسه رئیس جمهوری، ولی اونم به خاطر عشق من بود، به خاطر این بود باور داشتن تنها کسی که شانس رای آوردن.

حالا آنچه که محرزه اینه: جریان اصلاحات، جریان غرب‌گرا، چه محور چپش باند خاتمی، چه محور راستش باند هاشمی-روحانی، اینا از سال ۱۳۷۶ به این طرف دنبال براندازی جمهوری اسلامی، به قول خودشون تغییر قانون اساسی، حذف ولایت فقیه، حذف سپاه و حذف دین هستند. اینی که اخیراً اصلاح‌طلب‌ها و خود پزشکیان و دیگران گفتن که اصلاحات رو آروم آروم و تدریجی جلو می‌بریم، یه سری هاشون توییت زدن که نباید عجله کنید و باید جدی‌تر باشه، یعنی برگشتن به تنظیمات کارخانه‌ای دوره سال ۱۳۸۷ و ۸۸ و ۸۹ و غیره و ذلک که علناً می‌گفتن باید یک مملکت، یک دولت، آن هم به رای ملت. اون شعاری که می‌دادن، می‌گفتن که: یک مملکت، یک دولت، آن هم به رای ملت. ولایت فقیه باید بره کنار، حذف بشه. رسماً گفتن. همین حرف‌هایی که ظریف اینجا زد.

پس این روندی که شما می‌بینید، کودتایی که شد. در این کودتا اسرائیل و آمریکا آمدند، امکان تنفس برای اصلاح‌طلب‌ها ایجاد کردن، آمدن جریان انقلابی رو زدن. خوب به این نکته‌ای که می‌گم دقت کنید. الان دارم با شما بازی جنگ می‌کنم. الان ۱۳۹۶، قاسم سلیمانی اعلام کرده ۳ ماه دیگه داعش رو جمع می‌کنیم از سوریه و عراق و پیروز می‌شیم. انتهای ۱۳۹۶، قاسم سلیمانی پیروز میدان جنگ داعش. محبوب در عراق (حشد الشعبی)، محبوب در سوریه، محبوب در لبنان، محبوب در یمن، محبوب در فلسطین و در ایران. اول ۱۳۹۷، حالا دیگه ترامپ اومده سر کار و برجام رو پاره کرده و مردم ایران عصبانی اند. دلار از ۵ هزار تومن رفته رو ۱۵ هزار تومن. وضعیت آب در خوزستان نابسامانه، غیزانیه و جاهای دیگه در خوزستان مردم ریختن تو خیابون، آب نیست، برق نیست. کشور دچار مشکلات. ناکارآمدی اصلاح‌طلب‌ها مشخص شده. نگران از انتخابات ۳ سال دیگه در ۱۴۰۰. حالا می‌شینن جناح‌های سیاسی رد می‌زنن، از این جناح کی می‌آد، از اون جناح کی می‌آد، از اون جناح کی می‌آد. تو بررسی‌هاشون یه دفعه دیدن کی الان تو جناح انقلابی آورده داره؟ قاسم سلیمانی. چرا پیروز منطقه است در مبارزه با داعش و زدودن تهدید. کارآمدی نشون داده. چه اتفاقی می‌افته اگر این رو کاندیدا کنن بیاد بشه رئیس جمهور؛ اولاً داخل ایران که رای بالای ۳۰ میلیونی می‌آره، داخل ایران وفاق ایجاد می‌کنه و همه پشت سرش جمع می‌شن، متحد می‌شن. فاتحه اصلاح‌طلب‌ها خونده است. دوم اینکه این اگر تو ایران رای بیاره، همزمان رئیس جمهور عراقی‌ها هم هست، چون عراقی‌ها هم دوستش دارن، مسئولین عراقی بهش اعتماد دارن. رئیس جمهور سوریه هم هست، چون بشار اسد و مردم سوریه اون بخشی که طرفدار سوری دولت اسد بودن بهش اعتماد دارن. همزمان مردم لبنان هم این رو رئیس جمهور خودشون می‌دونن. همزمان مردم فلسطین هم تو غزه این رو رئیس جمهور خودشون می‌دونن. همزمان جریان انصارالله و مردم یمن هم این رو رئیس جمهور خودشون می‌دونن.

اگر آقای روحانی که الان رئیس جمهوره و بعداً در ۱۴۰۰ که رئیسی می‌شه رئیس جمهور، دوتاشون رو نگاه کنید، اینا رئیس جمهور ملی‌اند؛ فقط می‌تونن برن تو اون کشورها دیدار دیپلماتیک داشته باشن برگردن. اما قاسم سلیمانی تو اون کشورها شناخته شده‌تره تا ایران. اگر الان بشه رئیس جمهور، اونجا برد ویژه‌ای داره. خب، چه باید بکنیم؟ اگر قاسم سلیمانی رو در ۱۴۰۰ بیارن کاندیدا کنن و این رای بیاره، می‌شه رئیس جمهور ۱۰ تا کشور. بیچاره می‌شه محور، به اصطلاح، ضد ایرانی، محور ضد محور مقاومت. لذا به نفع آمریکاست که قاسم سلیمانی رئیس جمهور نشه؛ به نفع اسرائیل که قاسم سلیمانی رئیس جمهور نشه؛ به نفع اروپاست که قاسم سلیمانی رئیس جمهور نشه. در داخل ایران به نفع کیه؟ اصلاح‌طلبان. از این رو، بعد از اینکه ارزیابی‌شون تمام شد، در ۹۷ اولین کسی که توییت زد صادق زیباکلام بود، اعلام کرد که کاندیدای آینده انقلابی‌ها نه قالیباف است، نه جلیلی است، نه رئیسی، بلکه جناب قاسم سلیمانی است. نمی‌دونست که به سردارا نمی‌گن جناب! جناب تا مرحله سرهنگ‌هاست. توپ رو پاس داد کی آبشار زد؟ حسام‌الدین آشنا. حسام‌الدین آشنا توییت زد که: «ای سپاه! آقا محسن رو آوردید، محسن رضایی رو سوزوندید؛ باقر رو آوردید، (قالیباف رو) سوزوندید؛ حاج قاسم رو نیارید بسوزونید!» شروع کردن تحذیر دادن که مبادا بیاریدش تو عرصه سیاست. قاسم بلند شد یه نامه‌ای نوشت که: «من سربازم و درگیر این بازی‌ها نمی‌شم» و فلان. اما زیر بار نرفتن، گفتن این بازی سیاسیه.

نظام به این جمع‌بندی می‌رسه قاسم سلیمانی رو بیاره. قاسم سلیمانی در ایران و منطقه وفاق ایجاد می‌کنه، یکپارچگی به وجود می‌آره، می‌شه نخ تسبیح همه این کشورها، همگرایی به وجود می‌آره. ما غربی‌ها و اصلاح‌طلب‌ها نابود می‌شیم. لذا توافق همه با هم این بود که قاسم رو شهید کنن. نتیجه این شد که چند ماه بعد، در سال ۱۳۹۸، قاسم شهید شد توسط آمریکایی‌ها به دستور ترامپ.

خب، بلافاصله بعد از شهادت قاسم، انتخابات برگزار شد. توی بهمن و اسفند، انتخابات تموم شد. شد کرونا. کرونا که شروع شد اسفند و به اضافه کل سال ۹۹، فضای کرونا جامعه رو بست. اواخر سال ۱۳۹۹ معلوم شد کاندیداهای بعدی کی‌ان و آقای رئیسی به عنوان کاندیدا آمد و در ۱۴۰۰ رای آورد. در ۱۴۰۲ در مجلس خبرگان تعیین تکلیف شد که نفر بعدی، رهبر بعدی کی باشد. آقای رئیسی رای آورد. اجلاس اسفند ۱۴۰۲ معلوم شد رئیسی رهبر بعدیست. اینا برآوردشون این بود که همه چیز رو زدن و همه چیز رو تضعیف کردن: قاسم سلیمانی‌ها نیستن، مصباح یزدی نیست، کسای دیگه نیستن. بعد از شخص رهبری فعلی، کشور دست اینا می‌مونه و یکسره می‌شه. حالا دیدن ای وای! رئیسی بیاد، الان این شصت و خرده‌سالشه، راحت توی ۸۰ سالگی، مثلاً تا ۲۰ سال دیگه، این همین‌جوری جمهوری اسلامی با ولی فقیه جلو بره و بعد ما که می‌بازیم. که این‌جوری که نمی‌شه. به نفع کی بود رئیسی شهید بشه؟ به نفع اصلاح‌طلب‌ها. به نفع کی بود ولایت فقیه معلوم باشه نفر بعدی که کارنامه‌ای توی قوه قضاییه و دولت و اینا داشته نباشه؟ به نفع کی بود؟ به نفع آمریکا، به نفع اسرائیل، به نفع اصلاح‌طلب‌ها. لذا همه شواهد داره می‌گه که زدن اون هلی‌کوپترها ترور بوده.

خب، پس اول قاسم سلیمانی رو حذف کردن، خیالشون راحت شد که رئیس جمهور فراملی کار رو دست نمی‌گیره. بعد رئیسی رو حذف کردن، مطمئن شدن که رهبر بعدی یه فردی که تجربه داشته و یه کارایی کرده و به این نتیجه رسیده نیست. یه دفعه دیدن که محمد باقری رفته توی عید امسال در تخت جمشید ویدئو پر کرده با لباس شخصی، بعد رفته دانشگاه آزاد سخنرانی کرده با کت و شلوار. گفتن این کاندیدا رئیس جمهور ۲ سال دیگه است. یه نظامی جاافتاده‌ای که ارتش و سپاه رو می‌شناسه، وجوه قدرت ملی رو می‌شناسه. این بیاد بشه رئیس جمهور، کاندیدا بشه، دهن ما تو انتخابات ۲ سال دیگه سرویسه. این باید حذف بشه.

ژنرالی که محبوبیت عملیاتی داره کیه؟ حاجی‌زاده است. این اگر کاندیدا بشه، ما بیچاره شدیم. اینم باید حذف بشه. اینا دیگه تو دوره بعد نه قالیباف رو می‌آرن، نه جلیلی رو می‌آرن، رئیسی رو هم که ندارن. اگر ما این ۲-۳ تا کاندیدای اصلیشون رو بزنیم، یعنی باقری رو بزنیم، حاجی‌زاده رو بزنیم و غیره رو، اینا آدمی که سرش به تنش بی‌ارزه، مردم نسبت به شناخت داشته باشن دیگه ندارن. پس اینا رو باید بزنیم. لذا تو لیست ترور دانشمندای شاخص، ۱۱ نفرشون. سردارها: رئیس ستاد کل، ۲ تا معاوناش (معاون اطلاعات، معاون عملیات ربانی و محرابی)، قرارگاه خاتم و جانشینش که بعد اونم شد فرمانده (اونم شهید شد شادمانی)، بیا سپاه: فرمانده کل سپاه. برو، رئیس سازمان اطلاعات سپاه، جانشینش، کل سازمان اطلاعات دیگه، اطلاعات نیروی قدس، اطلاعات نیروی هوافضا، همه اطلاعات‌ها رو زدن، حاجی‌زاده و عمده معاونین حاجی‌زاده. یه دفعه چشممون رو وا کردیم، دیدیم که کل شاکله سپاه رو زدن.

گفتم که بدونید، این جنگی که شد، جنگ تاویل‌ها بود، جنگ یهو با حضرت الله، جنگ تورات با قرآن عظیم، جنگ اجنه با ملائکه عظما (حضرت میکائیل و حضرت جبرئیل)، جنگ اصلان نارنیا با اسدالله الغالب، جنگ مفسدین فی الارض با مصلحین فی الارض (که یکیش رو دیدید، سجاده‌اش چجوری بوده، اینقدر روی این سجاده نماز خونده که پوسیده شده)، جنگ یهود با شیعه. بقیه دیگه هیچ کاره‌اند در عالم. عالم دو تا بازیگر بیشتر نداره: یهود به عنوان قوم برگزیده خدا، و شیعه. مقدرات عالم رو این در جنگ این ۲ تا تعریف می‌شه. در این جنگ تاویلات، تو این جنگ ۱۲ روزه، اون جنگ جنگ صدام بود و حزب بعث و جمهوری اسلامی و آزادی خرمشهر رو. این جنگ دیگه، یهود برای اولین بار خودش پاشنه‌اش رو ور کشید، اومد سراغ شیعه علناً. نمی‌دونست که ما می‌دونیم که اونا حضرت امیر ما رو شهید کردن، اونا امام حسین رو شهید کردن، اونا حضرت زهرا رو شهید کردن.

۱- در اساطیر، شیر نماد حکومت؛ در ادیان هم شیر آیت حاکمان محسوب میشه.

۲- امام سجاد علیه السلام در جامعه‌شناسی سیاسی عصر یزید، مردم رو در ۶ طبقه دسته‌بندی و معرفی کردن: شیرها، گرگ‌ها، سگ‌ها، روباه‌ها، خوک‌ها و بره‌ها. تعبیر امام سجاد علیه السلام درباره شیرها اینه که: و اما اسد (شیرها) فملوک دنیا (مانند ملوک و شاهان دنیا) یحب کل واحد من (هر کدومشون دوست داره که) ان یغلب (غلبه کنه، غالب باشه) و لایغلب (کلا مغلوب نشه). مشخصه غریزی شیرها اینه که ملک جنگل هستند و مایل به این هستن که همواره غالب باشن و مغلوب نشن. همین نقطه ضعف اون‌هاست که باید در دنیا برای غلبه بکوشن.

۳- اما یک امام معصوم علیه السلام هست که اسدالله الغالب، شاه مردان، امام متقین، شیر خدا علی بن ابی طالب علیه السلام که در شعر شعرا و در بیان حکمی حکما، از این وجه شیر خدا بودن علی علیه السلام در کنار صفت‌های دیگه ایشون، به زیبایی تعابیری به کار رفته که بخش کوچکی از اون شان و اون موقعیت رو نشون می‌ده.

الف- مولا علی علیه السلام ملک دنیا نیست که برای دنیا بکوشه که غالب باشه و مغلوب نشه. حتی هنگام هجوم مردم برای بیعت، از خودش رغبت نشون نداد.

ب- مولا علی علیه السلام امام متقینه، یعنی امت مکرم الله، فلذا نیاز به غلبه نداره. امام متقین. اون متقین کی‌ان؟ امت مکرم الله که ان اکرمکم عند الله اتقاکم. مادامی که مردمی که نزد الله کرامت اون‌ها ناظر به تقوا شونه، بر اون مردم امامت داره، لذا نیازی به غلبه نداره.

ج- مولا علی علیه السلام اسد النفس خودش نیست، اسدالهوا نیست. اسدالله. سیاستمدار امروز، اسد الهواست. شیر نفس خودشه، شیر هوا و هوس خودشه، لذا تلاش می‌کنه غالب باشه و مغلوب نشه. اما علی علیه السلام اسدالله یعنی شیر اس نه شیر خودش، و همواره بر هوای نفس غالبه. در نتیجه شیر خود نیست، بلکه شیر الله‌ست. طبعاً شیر خدا همواره غالبه. از این رو اسدالله الغالب.

چ- ولایت علی علیه السلام حصنه، حصن الهی که هر که وارد اون می‌شه از عذاب الهی در امانه. اسدالله همیشه غالب، کسیه که ولایت او حس الهی و مامن مومنان از عذاب الهیه. پس فرق بین اسدالله و اسد الهوا مشخصه. اسدالهوا همواره برای غلبه بر دیگران باید بکوشه، چیزی که بهش می‌گن علوم سیاسی. اما اسدالله برابر سنت الهی همواره غالبه، حتی اگر معتزله از جامعه و عزل شده از جامعه باشه.

۴- مولا علی علیه السلام اسوه حکمرانی مدیران در جمهوری اسلامی نیست و قاطبه‌ی مدیران ایرانی از مدل اسدالهوا بهره می‌برن: همش شیر هوا و هوس نفس خودشون و جناح شون و گروهشون و باورهاشون هستن، همانند همان ملوک الدنیا که امام سجاد علیه السلام بیان فرمود.

۵- نمونه این مدیران رو در فیلم مصاحبه‌ی کسی که دیپلمات زبده نامیده شد، در تلقی دنیاگرایان می‌توان دید: مصاحبه معرفی خورزوخان موسوم به فرانچسکو. این خورزوخان موهومی که اسمش رو گذاشتن فرانچسکو، کسی با دروغ و دغل کوشید اسطوره دیپلماسی معرفی بشه، کتاب خاطرات خودش رو در هنگامه وزارت منتشر کرد و در حسرت داوود اوغلو ترکیه‌ای، خودش رو هم‌ردیف او معرفی کرد. شهوت دیده شدن مستمر اون رو در ۸ سال دیپلماسی فاجعه دولت حسن روحانی، به نماد فاجعه دیپلماسی ذلت بدل کرد، تا جایی که درباره فاجعه دیپلماسی دوره روحانی، رهبر انقلاب گفت: رفتن، آمدند، نشستند، برخاستند. گفتند، شنیدن، این شد، اون شد. اکنون او که کشوری رو گرفتار برجام کرد و امضای کری رو تضمین خوند، امروز مدعیه که او نگفته، عراقچی گفته؛ و درباره فاجعه‌ی مکانیزم ماشه یک دهه مدعی شد چنین کلمه‌ای نیست؛ اینکه شمشیر داموکلس اسنپ‌بک بر گردن دولت زخم‌آرایی می‌کنه، مدعیه که یک فرانچسکو نامی اون رو نوشته. این فرد مصداق همون اسد الهواست که همه دست و پا زدنش برای غالب بودن مستمر و مغلوب نشدنه. اون نماد فاجعه دیپلماسی و دیپلماسی فاجعه است.

دیزستر اکانومی (Disaster economy) اقتصاد فاجعه، که مکتب شیکاگو و شاگردان میلتون فریدمن اون رو بسطش می‌دن. در دیزستر اکانومی (Disaster economy) اقتصاد فاجعه و اقتصادی که برخاسته از فجایعی است که رخ می‌ده و خودش تبدیل می‌شه به اقتصاد فاجعه، اون رو شنیده بودید، اینجا قبلاً متونش رو بررسی کردیم، مباحثش رو گفتیم. اما یک مفهوم دیگه‌ای دارن آمریکایی‌ها به اسم دیزستر دیپلماسی (Disaster diplomacy) دیپلماسی فاجعه. اما دیپلماسی فاجعه گاهی اوقات با دیپلماسی به اصطلاح، یعنی دیزستر دیپلماسی با دیزستر اف دیپلماسی (Disaster of diplomacy) اشتباه گرفته می‌شه: یعنی هنگامی که یک دیپلماسی دارید که خود این دیپلماسی فاجعه است.

حسن روحانی در مذاکرات هسته‌ای از ماجرای کاخ سعدآباد در ۱۳۸۲ به این سو، و جواد ظریف در ماجرای برجام، این‌ها نمادهای دیزستر اف دیپلماسی، یعنی دیپلماسی فاجعه‌بار هستند. این دیپلماسی فاجعه‌بار که ترم تخصصی و مفهوم ویژه‌ای در روابط بین‌الملل و دیپلماسی داره، امروز برای مطالعه در دانشگاه‌های جهان، اگه کسی قرار باشه نماد ایرانی شده‌اش رو مطالعه کنه، باید جواد ظریف و حسن روحانی رو ببینه و این مفهوم رو تبیین و تطبیق کنه. امروز ما اون نمادگرایی در مسئله شیرها و مسئله ساختار اسد و اسدی که دنبال غلبه هست، در اسدالهوا (هوای نفس) با اسدالله غالب رو می‌بینیم. این شعر مال کیه؟ مولوی چی فرموده؟

شیر حقم نیستم شیر هوا / فعل من بر دین من باشد گواه

همین تعبیر دیگه: سیاست ما عید، دیانت ما مرحوم شهید مدرس.

فعل من بر دین من باشد گواه؛ شیر حقم نیستم شیر هوا؛ یعنی اسدالله هستم نه اسد الهوا.

ما رمیت اذ رمیتم در حراب / من چو تیغم وان زننده آفتاب

یعنی توحیدها توحید. بله. حالا در دیزستر دیپلماسی و دیزستر اف دیپلماسی، دیپلماسی فاجعه و دیپلماسی فاجعه‌بار، شما الان با چی آشنا شدید؟ اینکه کسی می‌تونه به روش فاجعه‌باری ملت خودش رو دچار بحران و مصیبت کنه، کشور خودش رو به گرداب بکشونه و بعدش هم با وقاحت بیاد القا کنه که کار ما درست بوده؛ یه فرانچسکو نامی یه خطایی کرده؛ اونجا هم که گفتیم کری گفته، تضمین اون مربوط به یه چیز دیگه‌ای بوده، ربطی به برجام نداشته؛ منم نگفتم آقای عراقچی گفته؛ بعدشم تحریم‌ها همه برگشته و همه موارد خوب شد؛ اساساً دنیا افتاد دنبال ما، گفت چقدر شما روشتون خوب بوده؛ یه ویدئویی از حسن چاخان منتشر شده می‌گه که: «همه رهبران دنیا می‌دویدند دنبال من. آقا شما چه کار کردید که همه دنیا می‌خواد بیاد با شما تو این فضای اقتصادی کار کنه و شما تحریم‌ها رو برداشتید چه شاهکاری کردید؟»

سفر نیویورک، سه نفر از رهبران دنیا به من گفتند که: «ما بعد برجام دچار حیرت شدیم، شما چه جاذبه‌ای دارید؟ تمام شرکت‌های دنیا به سمت شما سرازیر شدن.» من موندم. من این همه سفر رفتم، این همه دور دنیا رو گشتم، هنوز اینم! بعد این با یه دونه سفر شد این. واقعاً که منم به قسمت خیلی معتقدم، اصلاً عجیب چیزیه این قسمت. و یکی از رهبران گفت که: «ما حسودیمون می‌شد، می‌دیدیم همه دارن راه می‌افتن به سمت ایران، ۱۰۰ تا شرکت از این کشور از اون کشور.» نون همین رو راستشم می‌خوره، خوبیمون می‌شه. به خدا خیلی همچین مرد خوبی! شکوفایی برجام بود که ما در سال ۹۵ بزرگ‌ترین رشد اقتصادی دنیا را داشتیم. چقدر رو راست! چقدر ماه! ماه! واقعاً ماه!

لذا فرصت نشد که من دیزستر دیپلماسی و دیزستر اف دیپلماسی و دیپلماسی اف دیزستر این رو تفکیکش و تشریحش و ابعادش رو عرض کنم. خودتون حالا یه جستجویی کنید، هم متونی که داره، کتاب‌هایی که داره. حالا یه بخشش: دیپلماسی فاجعه منظور یه اتفاقات فاجعه‌باری رخ داده، حالا تو اون مثلاً زلزله‌ای اومده، کشورها ویران شدن، حالا اینجا دیپلماسی بود اتفاقات فاجعه‌بار رو. این منظور روبناییشه. منظورم این نیست از دیزستر دیپلماسی و دیپلماسی فاجعه و دیزستر اف دیپلماسی. یعنی یه دیپلماسی فاجعه‌بار. کشور ما با دیپلماسی فاجعه‌بار روبرو بوده و فاجعه دیپلماسی اومد بسیاری از مسائل کشور رو نابود کرد و کشور رو اسیر کرد. به این جمله خوب توجه کنید دوستان: در فاجعه دیپلماسی، ما با دیپلماسی و با مذاکرات، خودمون رو رفتیم گرفتار کردیم که اگر این دیپلماسی نبود و این مذاکرات نبود، این گرفتاری‌ها هم نبود. اینکه اصلاً ربطی به اروپا نداشت، بلند شدیم تو قضیه مذاکرات سعدآباد، ترویکای اروپایی رو آوردیم؛ خودمون با دست خودمون اروپایی‌ها رو درگیر پرونده خودمون کردیم؛ خودمون پذیرفتیم که آژانس بیاد کنترل و نظارت کنه فراتر از اون حد و حدود مربوطه؛ خودمون با دست خودمون به آمریکا اجازه دادیم که بیاد خط و نشون بکشه؛ خودمون به دست خودمون بعد پذیرفتیم که اونا حق ما در داشتن انرژی اتمی صلح‌آمیز رو به رسمیت بشناسن؛ یعنی انگار مثلاً کسی می‌خواد انرژی هسته‌ای داشته باشه باید بره از کسی اجازه بگیره و بعد اونا به رسمیت بشناسند.

این روش‌های غلط همش فاجعه دیپلماسی بوده، یعنی دیپلماسی این بدبختی رو برای ما به وجود آورد: هم روش دیپلماسی غلط، نظام دیپلماسی غلط، هم دیپلمات‌های اشتباهی که این فاجعه رو درست کردن و این ساز و کار رو ایجاد کردن. چرا اینا نون رو توی سفره ملت گذاشتن؟ چون شیرهای مغلوب دنیا و اسدالهوا هستند. درسی که شما از آنچه امام سجاد علیه السلام فرموده و آنچه درباره امام علی علیه السلام به نام اسدالله غالب می‌شناسیم: یک شیعه باید سعی کنه اسوه‌اش در سبک زندگی امامش باشه. دیگه امام ما اسدالهوا نبود، شیعه نباید اسدالهوا بشه، شیر هوای نفس خودش بشه، اون غرشش و وجه غصوریش بابت هوای نفس و تمایلات خودش باشه، بلکه هر کس هر کجا هست باید بتونه شیر الله باشه: الله اراده کرد، شیر الله خواسته حضرت الله رو محقق کنه. اما کسایی که شیر مغلوب دنیا هستن، اون‌ها هستن که فاجعه دیپلماسی رو رقم می‌زنن.

در جامعه‌شناسی سیاسی و در روان‌شناسی سیاسی و روانشناسی استراتژیک امروز، آشنا شدن با مفهوم اسدالهوا با تعبیری که امام سجاد علیه السلام به کار برده (که اینا غالباً و می‌خوان همیشه غالب بمونن، نمی‌خوان مغلوب بشن) و تبیین اسدالله الغالب در اینکه روانشناسی انسانی که اسد و شیر حضرت الله است، او چگونه صحنه‌آرایی می‌کنه عرصه سیاست با حکمرانی رو، تبیین و تطبیق این با مصادیقی که در انبیا، ائمه، صالحین، مصلحین، شهدا داشته از یک سو، و سیاستمداران فاسد دنیا از نمرود و از چنگیز و از فرعون تا صدام و هیتلر و همین نتانیاهو و ترامپ، تبیین این‌ها درس‌هایی برای شما داره که تبیین این‌ها در واقع در حوزه تحول در علوم آدمی و تبیین علوم انسانی غربی رو برای علوم آدمی قرآنی راهگشای شما خواهد بود و انشاالله در مسیر حکمرانی دینی.

موفق و موید باشید ان شا الله والسلام.

کل تحریم‌های اقتصادی، مالی و پولی اتحادیه اروپا از روز اجرا لغو. کل تحریم‌های ایالات متحده در مورد تحریم‌هایی که ایالات متحده اعمال می‌کنه بر شخصیت‌های غیر آمریکایی، از روز اجرا، اجرای اون متوقف می‌شه. این معنای این تعلیق هست یا نه؟ اصلاً تعلیق هیچ جا نیومده. در هیچ جای برجام تعلیق نیومده. هر کس تعلیق ترجمه کرده، اشتباه ترجمه کرده. هیچ جای برجام تعلیق نیومده. کلمه تعلیق در برجام وجود نداره. تمام تحریم‌های اقتصادی به طور کامل لغو خواهد شد و نه تعلیق. اما یه ویژگی خاصی داره آقای دکتر ظریف: هیچ وقت انگشتر نمی‌ندازه، ولی به جای انگشتر تا حالا دقت کردید یک اتفاق ویژه‌ای در لباس ایشون هست. من از خودشون خواهش می‌کنم این اتفاق رو به خاطر عید به بیننده‌هامون توضیح بدن. چیه این دکمه سردست دکتر؟ از حالا یا سنگ عقیق یا سنگ فیروزه استفاده می‌کنم. چقدر خوب! خودمم.


aparat.com/v/gob65v7

◀️ مشاهده در یوتیوب:

youtu.be/L18Vlj_D05Y

◀️ مشاهده در آپارات:

aparat.com/v/gob65v7

حسن روحانیظریفدیپلماسیمکانیسم ماشه
۴
۰
Pooya N 🇮🇷
Pooya N 🇮🇷
IRAN MY LOVE
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید