ویرگول
ورودثبت نام
Pooya N 🇮🇷
Pooya N 🇮🇷IRAN MY LOVE
Pooya N 🇮🇷
Pooya N 🇮🇷
خواندن ۶۸ دقیقه·۲ ماه پیش

۱۱۵۰ /دکترین اسرائیل

💠 کلبه کرامت - جلسه ۱۱۵۰

سرفصل:‌ تاریخ طرح‌ریزی استراتژیک یهود (۲۴)

رژیم صهیونیستی (۱۸)

دکترین اسرائیل

برگزارشده در ۱۳ شهریور ماه ۱۴۰۴


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین، انه خیر ناصرا و معین.

این دکترین اسرائیل رو مجبور شدم کلیاتش رو مبتنی بر آنچه که در قرآن هست بهش بپردازم اجمالاً. بالاخره دکترین اسرائیل، اسرائیل کیه؟ یعقوب. وقتی می‌گیم «دکترین اسرائیل»، یعنی دکترین یعقوب علیه السلام. و دکترین اسرائیل یعنی اینکه یعقوب کشتی گرفته با خدا. حالا از دوتا کلمه استفاده می‌کنن: از «فایت» (Fight) استفاده می‌کنن به معنی مبارزه، و از کلمهٔ «کشتی» استفاده می‌کنند. یعنی یه موقعی می‌گه: آقا مبارزه کرده. خب، ممکنه کسی مبارزه کرده باشه دیگه؛ فقط «مبارزه» است. ممکنه شکل‌های مختلف داشته باشه مبارزه. اما یه بار یه کسی «کشتی گرفته»، یعنی پنجه در پنجه هم انداختن و درگیر شدن.

اینکه حضرت یعقوب با خدا کشتی گرفته، مبارزه کرده، و خدا نتونسته از پسش بر بیاد؛ این دکترین اسرائیل است. یعنی اساساً کلمهٔ «اسرائیل» از اینجا به بعد معنی پیدا می‌کنه. وقتی می‌پرسه که «به من چی برکت می‌دی؟»، می‌گه: «تو دیگه از این به بعد اسرائیلی» یعنی در مقابل خدا مقاوم. مقاوم در برابر خدا. حالا این ترجمه‌ایست که در متن انگلیسی و متن فارسی کتب عتیق اومده. اینکه واقعاً خدا یه همچین حرفی به یعقوب زده باشه؟ خب، این رو ما سند دیگه‌ای نداریم.

اگر دکترین اسرائیل — اسرائیل نه این سازمان، این رژیم صهیونیستی — به معنی کلمهٔ «اسرائیل» یعنی یعقوب؛ اگر دکترین اسرائیل یعنی اینکه «مقاوم در مقابل خدا»، کسانی که بنی اسرائیل هستند، فرزندان اسرائیل‌اند یعنی فرزندان یعقوبند. اینا یه برگ برنده برای خودشون دارن، یک شرطی برای خودشون دارن: اینکه در مقابل خدا مقاومن و تونستن در مقابل خدا ایستادگی کنن و در مقابل خدا از توانایی خودشون استفاده کنن.

ببینید، ما در برابر خدا خشوع و خضوع داریم. توصیه شدیم به خضوع و خشوع. علما چرا ویژگی متفاوت و ممتازی دارن؟ چون هر چی علمشون می‌ره بالاتر، خضوع و خشوع‌شون به حضرت الله بیشتر می‌شه دیگه: «انما یخشی الله من عباده العلما». این است و جز این نیست که خب این علما خشیت‌شون در مقابل الله بیشتره دیگه. خاضع‌اند، خاشع‌اند؛ یعنی وضعیت کتف‌ها می‌آد جلو، سر یه مقداری پایین، حالت تواضع وجود داره. انسان خاضعه، خاشعه.

اما کسی که متکبره، خب سر و سینه رو می‌ده جلو، شونه‌هاش می‌ره عقب، با گردن افراشته و احساس غرور و نخوت و تکبر و ایستادگی. ولی در مقابل الله، اهل ایمان، اهل علم، خاشع‌اند خازع‌اند. خشوع و خضوع دارن. شاخصهٔ عبادت، خضوع و خشوعه. نمی‌شه کسی الله رو عبادت کنه ولی خاشع نباشه، خاضع نباشه. حقیقت عبادت که تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل — یعنی «سبحان الله، الحمدلله، الله اکبر و لا اله الا الله» — این تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل، ۴ تاش از راه خضوعه. انسان خاضعه، خاشعه، خشوع داره، متواضعه. در محضر حضرت الله، خودش رو کوچیک می‌بینه، تکبر نداره.

اما اگر این فرهنگ شد در بین یه گروهی که بزرگ شما یعنی یعقوب با خدا کشتی گرفته. حالا فقط مبارزه نیست، چون ممکنه مبارزه فرهنگی بوده، مبارزه اعتقادی بوده، مبارزه مالی بوده. الان جنگ با خدا تو قرآن می‌شه چی؟ ربا! خب، یه کسی با خدا می‌جنگه، اما موستقیم نمی‌جنگه، داره رباخواری می‌کنه، اونم داره می‌جنگه دیگه. یه جور مبارزه‌اس با خدا.

حالا قرآن می‌فرماید: حرب. جنگ. حرب با الله و رسول الله می‌شه ربا. اما وقتی از کلمهٔ «کشتی» استفاده می‌کنن در زبان‌های گوناگون که کشتی گرفته یعقوب با خدا اینجا دیگه یعنی رفتن رو تشک کشتی، صحنهٔ پیکارهای مثلاً کشتی و مبارزه‌ای که بوده. این بله، می‌بینید از کلمهٔ «کشتی» استفاده کرده. Wrestling with God اینجا از «Fight» استفاده نکرده، نگفته مثلاً «Fight with God». یه جای دیگه می‌گه مثلاً «Fight». اینجا از کلمهٔ «کشتی» استفاده می‌کنه.

این که پیروان یک کسی این حس درشون باشه که «نبی ما، رسول ما، بزرگ ما با خدا کشتی گرفته، خدا رو شکست داده شش هیچ.» و در خدا بهش گفته: «تو دیگه اسرائیلی، مقاوم در مقابل خدایی.» اگر این پذیرفته شد در بین افراد اون جامعه، شما خضوع و خشوع نمی‌بینید. افراد اون جامعه عبادت نمی‌کنن از منظر اینکه خدا رو تسبیح کنند، خدا رو تحمید کنن، تکبیر بگن و تهلیل کنن. یعنی بگن «لا اله الا الله»، بگن «سبحان الله»، بگن «الله اکبر» و بگن «الحمدلله».

دین تا جایی براشون معنی داره که در راستای منافع خودشونه. خودشون رو به عنوان قوم برگزیده در مرحله‌ای می‌بینن که وقتی پنجه در پنجهٔ خدا انداختن، خدا رو توی مسابقهٔ کشتی شکست بدن. پس حق دارن با بندگان خدا هم همین کار رو بکنن، حق دارن به دیگران ظلم می‌کنن، حق دارن که فساد کنند. نتیجه‌اش اینکه قرآن تأکید می‌کنه به بنی اسرائیل — نه به آل یعقوب — به بنی اسرائیل می‌گه: «شما دو بار در زمین فساد کردید». مرتین یعنی دو بار — دو بار زمین رو به فساد می‌کشونن، نابود می‌کنن.

بار دوم که این فساد صورت می‌گیره، خب جوری باهاشون مبارزه می‌شه که بعد دیگه شرایط آخرالزمان پیش می‌آد. مرحلهٔ دوم مبارزه‌شون و فسادشون در زمین که با ماجرای تقابل این‌ها با آل علی علیه السلام شروع می‌شه و اوجش دیگه در کربلاست و شهادت امام حسین، و بعد هم مقدمات و فراهم کردن شرایط، تنگ کردن محیط برای ائمه که امام عصر غیبت کبری می‌رن، و بعدش هم شرایطی که تا زمان ظهور صورت می‌گیره. این دوره، دورهٔ دوم فسادی است که بنی اسرائیل در زمین انجام می‌دن و علو کبیر می‌جویند.

همین چیزی که الان شما از لابی یهود در آمریکا می‌بینید که با فجور و فساد از مدیران آمریکایی و مقامات آمریکایی اینا رو گرفتن تو چنگ خودشون. برتری و تکبر در جامعهٔ بشری ایجاد می‌کنن. به سرزمین اشغالی فلسطین هم که می‌رسه، این جریان موسوم به اسرائیل، اینا علو کبیر دارن. حالا فلسطینی‌ها رو که قتل‌عام می‌کنن که هیچی، لبنان که تجاوز می‌کنن هیچی، سوریه، اردن، یمن، نمی‌دونم مصر. با همه کشورها که درگیر می‌شن هیچی. این علو کبیری که می‌جویند، برتری و تکبری که دارند، چون اساساً «علو در زمین جستن» اشکال داره.

کسی در زمین یه جوری راه بره که انگار گاوآهنی می‌خواد زمین رو شخم بزنه. چطور این گاوآهن، این خیش، وقتی می‌افته توی خاک و گاو وقتی اون رو می‌کشه، این زمین رو شخم می‌زنه؟ بعضی‌ها جوری راه می‌رن — به تعبیر اینکه می‌خوان زمین رو شخم بزنن — یعنی با یه تکبری راه می‌رن. اساساً گاوآهنی که خلق شد برای اینکه زمین شکافته بشه، داخل زمین دونه‌ها و بذرهای ریخته بشه، کاشته بشه. اون آیت اینکه انسان‌ها می‌خوان زمین رو بشکافن. اینقدر تکبر دارن بعضی‌هاشون! این تکبر ورزیدن و علو داشتن، برتری جستن در زمین، از جنس «علو کبیر»، این خب کفره. این مقام کبریایی مال الله است. هر کسی برای خودش مقام کبریایی قائل باشه، خب اشکال داره. تعالی، و اون مرحلهٔ علو مال الله است. کسی خودش علو در زمین بجوید، کارش دچار مشکله.

چه عاملی یهود رو رسوند به اینجا که علو در زمین بجوید؟ مبتنی بر همین آیه در واقع ۴ در سوره اسرا. چه عاملی؟ چه عاملی به یهود گفتش که «تو غرور داشته باش، مغرور باش، سرت رو بگیر بالا، سینه رو بده جلو، تکبر داشته باش، علوه در زمین بجو، خودتو بر دیگران برتر بدون و فساد کن در زمین»؟ یک عامل. عامل اینکه القا شد به یهود که «شما بنی اسرائیلید» یعنی نه به معنی فرزندان اسرائیل و یهود، بلکه به معنی فرزندان کسی که پنجه در پنجهٔ خدا انداخته، خدا رو شکست داده. در نتیجه جریانی که در ظاهر مسئله‌اش این شد: «کشتی گرفته با خدا، خدا رو شکست داده، خدا بهش گفته: تو دیگه به عنوان یغقوب، از اینجا به بعد دیگه اسرائیلی».

او حالا به خودش حق می‌ده که فساد کنه در زمین، ربا رو ایجاد کنه. چون ربا رو یهود به وجود آورده، جنگ با خدا و رسول خدا از طریق مسائل مالی. هر جنگی رو — فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی — هر جور هر جنگی با خدا رو شما برید بررسی کنید، تهش می‌رسه به این زیست ۴ هزار سالهٔ یهود — یعنی ۴ هزار سال پیش که یعقوب کارش رو شروع کرد — و این ادبیاتی که شما در کتابی موسوم به تورات می‌بینید؛ خب، ابراهیم ۴ هزار سال پیش بوده، بعد پسرش اسحاق، بعد نوه‌اش یعقوبه. حالا یعقوب مثلاً می‌گن کشتی گرفته با خدا شده اسرائیل. بعد پسر یعقوب می‌شه یوسف، یوسف پیامبر. بعد دیگه شما این سلسله رو دارید تا می‌آد چند صد سال بعد که می‌شه موسی. حالا موسی یه کتابی بهش داده می‌شه به نام تورات، تقریباً حدود مثلاً ۳۲۰۰ سال پیش، یعنی ۶۰۰-۷۰۰ سال ۷۰۰-۸۰۰ سال بعد از ابراهیم و اسحاق و یعقوب. حالا موسی می‌آد در سلسلهٔ بنی اسرائیل. موسی یکی از وظایفش اینکه بره بنی اسرائیل رو از دست فرعون نجات بده. ۲-۳ بار تو قرآن آیاتی داریم که می‌گه، به فرعون می‌گه که «من اومدم که بنی اسرائیل رو بردارم، ببرم».

توراتی که اونجا نازل می‌شه و ۱۰ فرمانی که بر اون نازل می‌شه، اینا دست هیچ کس نیستند. می‌آد تا ۶۰۰-۷۰۰ سال بعد، در یه دوره‌ای — در این جایی که الان بهش می‌گیم نجف و کربلا و حله و بغداد، بین بغداد تا حله — اون منطقه، منطقهٔ بابل، این استان بابل عراق که می‌آد تا پایین حله. اینایی که توسط بخت النصر اسیر می‌شن، از فلسطین منتقل می‌شن به این منطقه، اینجا می‌شینن بعد ۶۰۰-۷۰۰ سال، وقایع رو می‌نویسن، اسمش رو می‌ذارن: کتاب عهد عتیق، تورات. یعنی نسبت به ماجرای حضرت موسی، ۶۰۰-۷۰۰ سال بعد. یعنی آنچه شما الان در کتاب موسوم به تورات یا کتب عهد عتیق که ۳۱ کتاب یا به قول ما ۳۱ سوره هست. به این می‌گن مثلاً کتب عهد عتیق یا تورات که ۷۰۰ سال بعد نوشته شده، ۶۰۰-۷۰۰ سال بعد. حالا کلش می‌گن «Bible بابل». این به اصطلاح کتاب مقدس که بهش می‌گن «بابل» اسم عام «بابل» روی این از همون منطقهٔ بابل اومده دیگه. و دو بخشه؛ کتب عهد عتیق که مربوط به یهوده، و کتب عهد جدید که مربوط به انجیل. کتب عهد عتیق تقریباً ۲۵۰۰ سال پیش جمع‌آوری شده و نوشته شده. یعنی ۷۰۰ سال، ۶۰۰-۷۰۰ سال بعد از حضرت موسی.

بعد کتب عهد جدیدش که آمده خب، می‌دونید ۴ تا انجیل وجود داره دیگه. نخستین انجیلی که نوشته شده توسط پولس مقدس، مثلاً ۴۰-۵۰ سال بعد از مسیح؛ اونم نه به زبان سوریانی و زبان‌های اصلی داخل فلسطین مثل مثلاً زبان سوریانی، زبان عبری، زبان آرامی، بلکه به زبان یونانی نوشته شد.

این مشکل کتاب تورات یا کتاب انجیل اینکه یکیش ۶۰۰-۷۰۰ سال بعد نوشته شده، یکیش ۶۰-۵۰ سال بعد از اون پیامبر نوشته شده. حالا اون یکی که اصلاً کلاً به یه زبان دیگه‌ای نوشته شده از اول. یعنی اگر حضرت عیسی یه نکاتی رو به اینا گفته، اینا به همین زبان خودشون حفظ کردن، سینه به سینه نقل می‌کردن، حالا این همون اولش ترجمه شده به یه زبان دیگه‌ای. نمی‌دونیم اصل معنی چی بوده.

آنچه مطرحه اینکه فساد در زمین ریشه در دکترین اسرائیل داره. منظور از اسرائیل، این رژیم صهیونیستی نیست. منظور از اسرائیل، دکترینی که می‌گه کسی به نام یعقوب کشتی گرفته با خدا، خدا رو شکست داده، خدا بهش گفته: «تو مقاوم در مقابل منی، در مقابل من شکست نمی‌خوری و تو دیگه از این به بعد اسمت اسرائیله». این از اینجا به بعد دیگه هر کاری دلش خواسته مثلاً قومش کرده. تا امروز هم روی کرهٔ زمین خودشون رو برای هر چیزی مجاز می‌دونن، هیچ حقی برای بشر قائل نیستن. دیگران رو خلق شده برای خدمت‌گزاری به خودشون می‌دونن، مال دیگران رو چپاول می‌کنن، برای خودشون حق قائلن. در تلمودشون که کتاب شریعتشون، این چیزا رو نوشتن: جان و مال دیگران براشون معنی نداره، نوامیس دیگران رو به اصطلاح حق دارن تصاحب کنن.

همین چیزی که شما تبلورش رو امروز در قالب رژیم یهود یا رژیم صهیونیستی — چیزی که خودش اسم خودش رو گذاشته «اسرائیل»، مثلاً «دولت موقت اسرائیل» — می‌بینید، این همینیه که در طول ۴ هزار سال گذشته بعد از یعقوب شکل گرفته. اگر کسی در تاریخ ادیان این ماجرا رو نشناسه، نمی‌تونه تقابل جریان یهود، مسیحیت و اسلام و جریان ادیان ابراهیمی رو به خوبی درک کنه که چرا جریان ادیان ابراهیمی نتونستن جامعهٔ آرمانی دینی رو به وجود بیارن. یعنی اگر کسی این ماجرای دکترین اسرائیل رو — اینکه یعقوب با خدا کشتی گرفته و خدا رو شکسته — رو نشناسه، نمی‌دونه چرا یهود در زمین فساد کرد، چرا؟ قرآن می‌فرماید که «دو بار شما در زمین فساد کردید». این رو نمی‌تونه متوجه بشه. اگر یعنی این سؤال برای شما مطرحه که «خب چرا ادیان ابراهیمی نتونستن یه جامعهٔ آرمانی بسازن؟»، پاسخش مشخصه: از یه جایی ادیان ابراهیمی منحرف شدن. اونم با یعقوب.

بعد که عیسی آمد، جریان عیسوی هم تحت تأثیر اینا قرار گرفت، منحرف شد. جریان اسلامی هم که آمد، همون ابتدای حرکت اسلام، اسرائیلیات قاطی شدن. یه مبحثی وجود داره به نام «اسرائیلیات». اسرائیلیات جوهرهٔ حرکت از یعقوب به بعده، اون بخش انحرافی، که وارد اسلام شده. یعنی در اسلام هم ما الان مباحث اسرائیلیات رو داریم و آلودگی ایجاد کرده.

پس اولاً، اگر کسی دکترین اسرائیل — باز تکرار می‌کنم: دکترین اسرائیل، منظور رژیم صهیونیستی نیستا — اسرائیل منظورم اون یعقوبی که می‌گن کشتی گرفته — چون قرآن کشتی گرفتن حضرت یعقوب با حضرت الله رو تأیید نمی‌کنه — یعقوب قرآن یه یعقوب مسلمانه. من دارم از یه یعقوب تحریف‌شده‌ای می‌گم که در کتب عهد عتیق آمده و ۶۰۰-۷۰۰ سال بعد از حضرت موسی تازه این حرف‌ها نوشته شده، این افسانه‌ها.

نکتهٔ دوم اینکه کسی که دکترین اسرائیل رو نشناسه، اساساً فساد‌شناسی و درکش از شیوع فساد عمومی در زمین رو نمی‌تونه کامل کنه. فساد عمومی در زمین اینکه راه بر هدف خلقت رو ببندی. بهش می‌گن «وَ صدوا عن سَبِیل اللَّهِ» راه خدا رو ببندی. هدف خلقت اینکه خلق نکردم جن و انس را الا لیعبدون «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» من جن و انس رو که مختارند، خلقشون کردم برای عبودیت. این «لیعبدون» هم ناظر به لیعرفون، بشناسن و عبودیت کنن. و اگر کسی آمد گفت: «این خدا اومده با یه بنده‌اش کشتی گرفته، شکست خورده» یه بندهٔ خدایی داریم که از خدا گردن کلفت‌تره، در مسابقات جام حذفی و در فینال و این حرفا. این بالاخره یه نفر هست خدا رو شکست داده. اگر چنین اتفاقی افتاد، انسان‌ها می‌تونن گوشهٔ ذهنشون یک نکته رو داشته باشن و همیشه این در گوشهٔ ذهنشون خلجان کنه که «پس می‌شه با خدا کشتی گرفت و خدا رو ضربهٔ فنی کرد و احکام خدا رو بعداً گذاشت زمین». اون کسی که یه خدایی رو شکست داده، چجوری احکام اون خدا رو پیاده می‌کنه؟ یه کسی رفته توی تشک کشتی، اون خدا رو شکست داده. این بعداً می‌آد به اون خدا سجده کنه، برای خدا نماز بخونه، به احکام اون خدا توجه کنه؟ اینم عامل دوم فساد‌شناسی و سد کردن راه خدا از اینجا می‌آد.

کسی که می‌خواد تاریخ انبیا رو بشناسه و بدونه چرا محقق نشد جامعهٔ آرمانی انبیا، باید دکترین اسرائیل رو بشناسه. در متعلقات هفتگانهٔ ایمان، کسی که می‌گه «ایمان به غیب، بعد ایمان به ملائکه، بعد ایمان به آنچه که نازل شده — وحی و غیره — و سپس ایمان به انبیا» وقتی می‌خواد معلقات و ایمان کامل بشناسه، باید ببینه چرا این اتفاق افتاد. خب، ایمان به انبیا مخدوش شده. انبیا مبعوث شدن که «وَیُزَكِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ» تزکیه کنن مردم رو، تعلیم بدن کتاب و حکمت رو، غل و زنجیر رو از پای مردم باز کنن و مردم رو آماده کنن که «لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ» هر کی، هر کجا هست، سهم دیگری رو بده، قسط رو محقق کنه.

اما وقتی گفتن یه پیامبری رفته با خدا کشتی گرفته و خدا رو شکست داده، خب دیگه چیزی برای تزکیه مردم نمی‌مونه، چیزی برای تعلیم کتاب و حکمت نمی‌مونه. خود این باور غلط زمینه‌ای می‌شه برای ظلم در مقابل قسط همه چیز منحرف می‌شه. این هم نکتهٔ سوم در مبحث این ایمان به انبیاست.

کسی که می‌خواد امروز ایدئولوژی صهیونیزم و عملکرد یهود امروز رو بشناسه، و رژیم صهیونیستی رو بشناسه، و کاری که یهود در غرب داره می‌کنه — لابی‌های یهود در غرب رو بشناسه — او هم باید دکترین اسرائیل در ۴ هزار سال پیش رو بشناسه. چون تا شما ندونید اینا چرا اینجوری‌ان، ندونید چرا به اصطلاح چگونه ادعا می‌کنن خدا رو شکست دادن؛ الان متوجه می‌شه چرا اینا به اسم دین خدا — یعنی دین یهود — مثلاً یه کارایی دارن می‌کنن عجیب و غریب. صلح می‌کنن، کاملاً به قول خودشون دینی و ایدئولوژیک فکر می‌کنن: «ما رسالت داریم، مسئولیت داریم، منطقه رو خراب کنیم، نابود کنیم، کشور رو از بین ببریم — مثلاً ارض موعود نمی‌دونم سرزمین فلسطین، سرزمین از نیل تا فرات، از شهر نجف و اور تا قاهره تو مصر — همین جا رو باید بگیریم برای خودمون».

مگه شما نمی‌گید سکولاریسم؟ مگر شما در غرب مدعی مبارزه با رویکردهای دینی در حیات سیاسی نیستید؟ پس چرا یک باور غلط دینی رو آوردید در عرصهٔ سیاست بین‌الملل حاکم کردید؟ و اگر کسی بخواد بدونه که این صهیونیزم امروز، ایدئولوژی صهیونیسم امروز از چه شاکله‌ای برخورداره، باید دکترین اسرائیل رو بشناسه. اینا مجاز می‌دونن خودشون رو فساد کنن در زمین. قرآن فرموده که اینا کلاً فساد می‌کنن. اینا برای اینکه بر جهان سلطه داشته باشن، همه رو فاسد می‌کنن. بیش از ۹۹ درصد صنعت مالی و ربای جهان دست یهوده امروز. بیش از ۹۹ درصد صنعت پورن و فساد اخلاقی جهان دست یهوده. بیش از ۹۹ درصد نظام علمی مسموم جهان دست دانشمندان یهوده. فاسد کردن فکرها، فاسد کردن اخلاق، فاسد کردن معیشت و مال. همه چیز رو فاسد می‌کنن، سیستماتیک، روشمند، نظام‌مند.

الان هم در سیاست چطوری بر جهان حکومت می‌کنن؟ سیاستمداران آمریکایی رو می‌کشوند تو یه جزیره — مثلاً جفری اپستین یا جاهای دیگه — ازشون عکس و فیلم نامناسب می‌گیرن، فرد رو دیگه گروگان می‌گیرن تو چنگ خودشون بابت اون عکس‌ها و فیلم‌ها. و بعد وقتی می‌رسه به حکومت، یا خودشون می‌رسوننش به حکومت، حالا ازش باج‌خواهانه استفاده می‌کنن برای سیطره بر جهان. همین کار رو در انگلیس می‌کنن، همین کار رو در فرانسه می‌کنن، در هلند، در سوئد، در ژاپن، در هر جای دیگهٔ دنیا، در کشورهای حاشیهٔ جنوبی خلیج فارس — این شیخ‌نشین‌ها — همهٔ سران دنیا، همهٔ ژنرال‌های اصلی دنیا، همهٔ هنرمندان تراز اول جهان، همهٔ ورزشکاران اصلی — هر کسی که قدرت بسیج‌کنندگی داره و تأثیر داره در عرصهٔ عمومی و شناخته شده است — دانشمند باشه، ورزشکار باشه، هنرمند باشه، ژنرال باشه، نمایندهٔ مجلس باشه، سناتور باشه، نخست‌وزیر و شاه و رئیس‌جمهور باشه. هر کی می‌خواد باشه.

شبکهٔ فسادی که یهود ایجاد کرده در دنیا — تو پوشش چارچوبی که بهش می‌گن فراماسونی و غیره — افراد رو تو چنگ خودش می‌گیره از نظر فساد و فساد مالی و فساد اخلاقی و غیره و ذلک، و از طریق اینا کار خودش رو انجام می‌ده. زیست انگل و زالویی — آیت این عمل یهود همین مجموعهٔ انگل‌هایی هستن که در زیست‌شناسی مطالعه می‌شه: می‌چسبن به پیکرهٔ یک موجود زنده، از او ارتزاق می‌کنه. این فساده. «مُفْسِدٌ فِی الْأَرْضِ» فساد در زمین و اینکه دو بار در زمین جوری فساد می‌کنن که زمین کارش به عذاب می‌کشه و علی‌النهایه آنچه که در ماجرای آخرالزمان رخ می‌ده، و اون اتفاقات؛ به دلیل فسادیست که بنی اسرائیل انجام می‌ده تا جامعهٔ بشری از فساد اشباع می‌شه، به مرحلهٔ فروپاشی می‌رسه، آخرالزمان شکل می‌گیره و زمینهٔ ظهور فراهم بشه.

پس کسی که می‌خواد تاریخ ادیان رو بشناسه، بدونه چرا ادیان نتونستن جامعهٔ آرمانی شکل بدن، باید دکترین اسرائیل رو بشناسه. کسی می‌خواد فساد در زمین و فساد شکل و مسئلهٔ فساد در مقابل اصلاح رو بشناسه. در مقابل «ان الَّذِینَ آمَنُوا و عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» در مقابل عمل صالح، عمل فاسد بشر چرا شیوع پیدا کرده، عمومیت داره؟ به خاطر دکترین اسرائیل. اگر کسی می‌خواد بدونه رژیم صهیونیستی امروز چطور داره عمل می‌کنه، اون چاره‌ای نداره جز اینکه دکترین اسرائیل رو بشناسه.

در قرآن هر ۴ کلمه آمده: در قرآن یعقوب داریم، و کلمه به جای کلمهٔ یعقوب، جایی مشخصاً خدا اسرائیل خطاب می‌کنه. یعنی شخص یعقوب، شخص اسرائیل. دوتاش هست. هم آل یعقوب داریم، هم بنی اسرائیل. جالبه، نگفته «آل اسرائیل» یا نگفته «بنی یعقوب». می‌گه: «یعقوب، آل یعقوب، اسرائیل، بنی اسرائیل». اون جایی هم که مسئلهٔ فساد و مشکلات این چنینی است، خطاب به همون بنی اسرائیل. پس یک مبحثی باید روشن بشه: به یک پیامبر خدا ظلم شده، حضرت یعقوب علیه السلام. حضرت یعقوب که نوهٔ ابراهیم خلیل علیه السلام هست، به ایشون ظلم شده. در ایمان به انبیا، یک وظیفهٔ ما اینکه از انبیا دفاع کنیم. از حضرت یعقوب علیه السلام دفاع کنیم و تهمت‌ها به ایشون رو بزداییم. این یک وظیفهٔ ماست در این جلسه، در تبیینی که صورت می‌گیره.

وظیفهٔ مهم‌تر و بالاتر ما اینکه از حضرت الله دفاع کنیم. به حضرت الله توهین شده که «الله آمده مثلاً با یه بندهٔ خودش کشتی گرفته». خب، اینکه اصلاً منطقی نیست. اینکه یهود آمد خدا رو شبیه انسان تصور و تجسم کرد، این اساس کفره. اللَّه جل جلاله «بَعِیدٌ التَصَوُّرُهُ»، یعنی بعیده، یعنی اینقدر بعد داره، انقدر دوره تصور حضرت الله شما هیچ جوری نمی‌تونید حضرت الله رو تصور کنید؛ یعنی تصویری از حضرت الله در ذهن خودتون بچینید. اللَّه به ما هو الله «بَعِیدٌ التَصَوُّرُهُ» امکان نداره کسی بتونه حضرت الله رو تصور کنه. هرگاه کسی آمد یک خدایی تراشید و این رو چه قالب بت بود، یه سنگ و چوبی گذاشت، گفت «این خداست»، گفت «این خورشید خداست»، گفت «این گاو خداست»، گفت «این اُوبلیسک خداست» یه چیزی رو مشخص کرد گفت این خداست، تصور داد از خدا، تجسم داد از خدا، تجسد داد از خدا، این کفره.

حالا اگر کسی اومد یه تصوری به شما داد، یه ذهنیتی شما پیدا کردید از یه خدایی که حالا تصورش می‌کنید؛ اون شما رو به روایت کشونده، یعنی فکر شما رو فاسد کرده. روایت و اغوا، رو‌برو رشد دیگه، شما هنگامی رشد پیدا می‌کنید و رشید می‌شید و ارشاد می‌شید که هر چی می‌رید جلوتر، خدا رو بیش از پیش «بعید التصور» ببینید. نتونید خدا رو تصور کنید و بیشتر خدا رو دریابید. از معرفت خودتون به معرفت الله برسید. اما اگر کسی بدون اینکه شما رو به معرفت خودتون برسونه، شما رو وادار کنه که یه اللهی رو تجسم کنید، یه خدایی رو تجسم کنید که شما بتونید ببینیدش، بعد بگید: «عه خدا اینه» حالا خدا اینقدر قابل لمس باشه که بیاد زمین کشتی بگیره؟ خب، این دیگه کفر مطلق دیگه‌، ظلمه حالا ظلم فراتر از ظلمه. اظلمه، اضلم دیگه ظلم خیلی کبیره. و بعدشم افتراست. افتراست از این جهت خب خدا بیاد زمین کشتی بگیره؟ دیگه خدا تجسد پیدا می‌کنه. این یک پیش‌نیاز، یه پیش‌نیازیه. اگر ما این رو درک نکنیم و نشناسیم، نمی‌تونیم از حضرت الله دفاع کنیم.

ایمان به الله که ایمان به متعلق پنجم در ۷ متعلق ایمان. خب، مادامی که از خدا، نمی‌گیم الله، از خدا یک ذهنیتی وجود داره، تصوری وجود داره. اون ذهنیت و تصور، ایمان رو مخدوش می‌کنه. اگر مسئلهٔ حفظ ایمان مردم اوجب واجباته که فرمود: «الان حفظ ایمان مردم اوجب واجبات» این اوجب واجبات چیه؟ حفظ ایمان مردم. خب، ایمان در مردم باید شکل گرفته باشه که شما حفظش کنید. هفتا متعلقه. یکی از اینا ایمان به الله. اگر مردم الله رو گذاشته باشن کنار، یک خدایانی در ذهن دارند. مرد در مسیحیت «Oh my Lord, God, Oh my God»، خدا در فارسی، «یهوه» در عربی، «ویشنو، شیوا» مثلاً در هند. این ساختار «ین و یانگ» در چین، انواع خدایانی که می‌شناسید.

خب، یه کسی اگر تصورات بشر از این خدایان رو بخواد حفظ کنه، که کار اشتباهی کرده. «آقا، ما اومدیم می‌خوایم اوجب واجبات رو رعایت کنیم، ایمان مردم رو حفظ کنیم» مردم یه باور غلطی نسبت به خدا دارن، همین باور غلطشون رو می‌خوایم تثبیت کنیم. اینکه اشتباه است. مردم اگر یه باور غلطی به خدا دارن، یه خدایی تو ذهنشون دارن که غلطه، شما اول باید این رو بشکنید. که چون اول می‌گید «لَا إِلَٰهَ»، بعد می‌گه «إِلَّا اللَّه».

الان من می‌گم «درخت». خب، ایشون یه ذهنیتی از درخت داره. ایشون یه درخت، ایشون یه درختشون یه درخت، همینجوری همهٔ شما، آقا اون خانم‌ها، هر کدوم الان یه درختی در ذهن دارید: یک نخل، یکی بید مجنون، یکی سرو، یکی کاج، یکی درخت مثلاً انگور مو. وقتی تنوع موضوعات مورد اشاره در بین افراد جوریه که وحدت نداره، حالا من بیام این تکثر رو تأیید کنم. اینکه نشد حفظ ایمان مردم. مردم ذهنیتی که از درخت دارید رو، شما این تو نظرته، شما اون تو نظرته، شما اون یکی تو نظرته. نه اینطوری نیست.

یه کلمهٔ عام فارسی وجود داره به نام «خدا»، کلمهٔ انگلیسی وجود داره به نام «Good» یعنی خوب، اومده شده «God» یعنی اون کسی که منشا اون خوبی است و ساز و کار اونه. خدای عامه فارسی، God عامه انگلیسی، اله عام در عربی و عبری و آرامی. این اله، و این خدا، و این God. هر کی یه ذهنیتی داره. به تعداد ۸ میلیارد نفر جمعیت کرهٔ زمین ۸ میلیارد ذهنیت از اون God، از اون خدا، از اون به اصطلاح اله. اما همهٔ الهه‌ها نفی می‌شن: «لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّه». اون ایمانی که ایمان به اون کسی که ایمان بهش واجبه و حفظ ایمان به او اوجب واجباته. اون الله‌ست نه هر الهی، نه هر خدایی، نه هر گادی.

ما ملزم نیستیم اگر مردمی بودن ایمان به God مسیحی داشتن، تلاش کنیم اون ایمان حفظ بشه. مردمی بودن ایمان به مثلاً خدای اهورا مزدا نمی‌دونم ایران باستان داشتن، اصرار کنیم اون حفظ بشه. به خدایان ریز و درشت هندو یه تو این گیتا به اصطلاح این ساختار گیتا رو که نگاه می‌کنی تو این کتاباشون تو ۳-۴ هزار سال گذشته چقدر خدایان ریز و درشت دارن! صرف اینکه کلمهٔ «خدا» می‌آد وسط، ما بگیم «ما وظیفه داریم مثلاً ایمان به این خدایان رو حفظ کنیم» ما اصلاً همچین وظیفه‌ای نداریم.

آقا، این مردم دارن توی خانهٔ کعبه لات و عزی و هبل رو می‌پرستن در دورهٔ ابوجهل و ابو لهب و ابوسفیان. ما وظیفه داریم ایمان به خدا رو تقویت کنیم. حالا این خدا وقتی اینا بود، بعدم ببین داخل خونهٔ کعبه است ها. ما اصلاً همچین وظیفه‌ای نداریم. ما وظیفه داریم بریم داخل خونهٔ کعبه، اینا رو بندازیم، بشکنیم، بریزیمش بیرون، بعد به بلال بگیم «بره اون بالا اذان بگه» عام باور مردم امروز به خدا مثل همین مثال درخته. یعنی اگر به هر کدوم از شماها بگن «آقا، درختی که الان تو ذهن اومد چیه؟»، شما یا عکسش رو بکشید یا عکسش رو نشون بدید؛ می‌بینید «اوه، یه جنگلی شکل گرفت» هرکس یه نوع درخت مد نظرش بوده. اما یه بار من وظیفه دارم بیام روی پرده یک درختی که مد نظر خودم هست رو نشون بدم بگم: «منظور اینه ها. الان می‌خوایم بگیم چطور می‌خوایم سیب تولید کنیم؟ ببین، این درخت سیب». حالا اگه شما تو ذهنتون درخت مثلاً سرو بود و کاج بود، اون ازش این سیب در نمی‌آد. دقیق باید مشخص کنیم که منظور ما چیست.

تنوع و تکثر باور بشر نسبت به خدایان یکی از مصیبت‌های بشره. حالا بهش می‌گن «پلورالیزم الهی» یعنی تکثر خدایان. هر کی هر خدایی برای خودش داره، ممدوحه بپذیره. می‌گن کوروش رفت توی بابل، اونجا رو می‌خواست بگیره، گفت — توی این لوح کوروش می‌گن. — گفت: «هر کی هر خدایی داره، بپرسته. دیگه شما اینجا بت می‌پرستید، بت مرداک رو می‌پرستید. این بت رو بپرستید. فقط باج و خراج بدید به من، برای پسرم هم دعا کنید. بقیه‌اش دیگه حله.» خب اینجوری که. آقا، هر کی خدای خودش براش محترمه، هر کی عقیده‌اش براش محترمه — از این حرف‌هایی که لیبرال‌ها می‌زنن، خودشون هم بهش اعتقاد ندارن. یعنی لیبرال‌ها می‌گن: «آقا، هرکی عقیده‌اش برای خودش محترمه، هر کس اعتقاداتش برای خودش محترمه» — اما دروغ می‌گن. هیچ چیزی غیر از انگاره‌های خودشون رو نمی‌تابن. هر کس غیر از آنچه که اینا فکر می‌کنن فکر کنه، تخریبش می‌کنن، به اصطلاح توبیخش می‌کنن، تمسخرش می‌کنن، تخطئه‌اش می‌کنن.

اما هنگامی که توهین شد به حضرت الله؛ یه کسی اومد گفتش که «آقا، یه پیامبر خدایی به نام یعقوب کشتی گرفته با خدا» و این کشتی رو همه تأیید کردند. شما هر چی می‌گردید، یه ۴ تا متن پیدا نمی‌کنید کسی این رو تقبیح کرده باشه. یعنی جامعهٔ غربی که ساینتیستن و ادعا می‌کنن در علم مدرن هر آنچه در شرایط آزمون‌پذیری اکسپریمنتال زیر تیر مثلاً نقد و نظر قرار نگیره، نمی‌پذیریم. اینا به سادگی اجازه می‌دن در غرب فیلم‌های سینمایی ساخته میشه در مورد کسی که با خدا کشته‌گرفته. نقدم نمی‌کنن.

حالا اخیراً که دیگه هوش مصنوعی اومده به کمکشون، کلی فقط با هوش مصنوعی فیلم‌های کوتاهی ساختن از شیوهٔ کشتی‌ای که یهوه و یعقوب با هم گرفتن. همشون هم با محوریت اینکه اون آخر که بیاد بهش بگه: «تو دیگه اسرائیلی». انیمیشن درست کردن برای کودکان، کارتون‌های قبلی با هوش مصنوعی برای جوونا درست کردن، فیلم‌های سینمایی متعدد ساختن. اخیراً هم که خیلی رواج بیشتری پیدا کرده. خب، کسی هم متعرض نمی‌شه. این تهمت به الله است، این تهمت به یعقوب. ما یه جایی از انبیا دفاع می‌کنیم از حضرت یعقوب. یه جایی از حضرت الله باید دفاع کنیم که چطور ممکنه الله تجسد پیدا کنه، تجسم پیدا کنه، جسد داشته باشه، جسم داشته باشه، بیاد با بندهٔ خودش کشتی بگیره و رفتار سخیفی داشته باشه.

حالا تو فیلم‌های سینمایی‌شون از اون اوایل که در دههٔ ۱۹۶۰ — ۶۰ سال پیش — این فیلم‌ها ساخته می‌شد، خدا بلوند یا حداکثر بوره، چشماشم آبیه. یعنی خدا کاملاً آنگلوساکسون یا اسکاندیناوی یا ژرمن. یعنی خدایی که چشماش آبی و موهاش بور. یعنی حتی نژادپرستی در، خدا رو هم نژادپرستانه تصور می‌کنن.

هر اون موقع، وقتی این کار رو می‌کردن، یه عملیات روانی گسترده مد نظر داشتن. دیگه حالا ۱۰-۱۵ سال بود که فلسطین رو اشغال کرده بودن، رژیم یهود رو به وجود آورده بودن. حالا می‌خواستن بگن: «ببینید، این اسرائیل که می‌بینید الان شکل گرفته، این برگرفته از کلمهٔ اسرائیل که اون خدا به یعقوب گفته: تو دیگه اسرائیلی. این اسرائیلی که می‌بینید الان شکل گرفته، این قبلاً ۴ هزار سال پیش با خدا کشتی گرفته، خدا ازش شکست خورده، بهش گفته: پس تو دیگه از این به بعد اسرائیلی. یادتون باشه جامعهٔ بشری، الان رژیمی شکل گرفته که این پیامبرش از خدا شکست نخورد. چطور انتظار دارید که از مثلاً کشور مصر و اردن و سوریه و این کشور دور و برش شکست بخوره؟»

نتیجه اینکه با یه همچین تبلیغاتی در دههٔ ۱۹۶۰ این فیلم سینمایی رو ساختند و تیترش همین بود: «یعقوب، کسی که با خدا مبارزه کرد «Jacob The Man Who Fought with God» کسی که با خدا مبارزه کرد». خب، اما اگر همون دههٔ ۱۹۶۰ کسانی متعرض می‌شدند که «آقا، این چه خدایی که اومده زمین کشته‌گرفته؟» در تئولوژی مسیحی چرا مسیحی‌ها اعتراض نکردن؟ در نظام فلسفهٔ دین خود یهودی‌ها چطور یهودی‌ها می‌پذیرند این ماجرا رو؟ یعنی همون‌جوری که وقتی به علمای مسیحی می‌گه «چطور ممکنه حضرت عیسی پسر خدا باشه؟»، نمی‌تونن پاسخ بدن. یهود هم نمی‌تونه پاسخ بده: «خدا چجوری تجسد پیدا کرده و اومده زمین کشتی گرفته؟»

پس دفاع از حضرت الله اولش اینکه بگیم: «الله با خدا دوتاست، الله با اهورا مزدا دوتاست، الله با یهوه یهود دوتاست، الله با God به اصطلاح مسیحی‌ها با انگلیسی‌زبان‌ها، با Lord اون‌ها دوتاست». الله یه کس دیگه از همهٔ اون الهه‌ها — خدا، اهورا مزدا، Lord، God، یهوه، ویشنو، شیوا — همهٔ این الهه‌ها لا إِله الا یکی اللَّه. لذا ترجمهٔ «الله» به «خدا» در زبان فارسی اشکال داره. وقتی یه عالم دین کتاب می‌نویسه «خداشناسی» خود همین کلمه غلطه. لذا دفاع از حضرت الله و زدودن این انحراف‌ها طبیعتاً واجب دیگه. وقتی حفظ ایمان مردم به اوجب واجباته، مقدمهٔ اون واجب می‌شه یه واجب دیگه‌ای به نام اینکه باید از حضرت الله تهمت‌زدایی کرد؛ افترا که به ایشون زده شده رو زدود.

مقدمهٔ ایمان به ایمان مردم به انبیا اینکه از انبیا تهمت‌زدایی بشه. اینم می‌شه واجب یعنی عمل واجب امروز من و شما اول اینکه بگیم: «آقا، انبیا واقعاً کی بودن؟» نه این حضرت داوودی که در کتاب یهودی‌ها — العیاذ بالله — عمل زنای محصنه داره، فرماندهٔ لشکرش رو می‌فرسته بره جنگ تا دسترسی به زنش داشته باشه. یا — العیاذ بالله — حضرت لوط، وقتی از اون قوم فاسد فاصله می‌گیرن و اونجا نابود می‌شه، دختراش دوتایی مستش می‌کنن، دوتاشون با پدرشون رابطهٔ جنسی برقرار می‌کنن که نسل پدرشون استمرار داشته باشه. خب، این تهمت به حضرت داوود، این تهمت به حضرت ابراهیم، این تهمت به حضرت لوط، این تهمت به حضرت نوح، که حضرت نوح بعد از ماجرای کشتی نوح افسرده شد که چرا همچین کاری کردیم و افتاد به میخوارگی. خب، دفاع از تک‌تک انبیا واجبه. حالا یکی از این دفاع‌ها از انبیا، دفاع از حضرت یعقوبه که گفتن: «آقا، حضرت یعقوب رفته با خدا کشتی گرفته». خب، حضرت یعقوب رو باید ازش دفاع کرد. ما اگر در مورد این ۵-۲۴ تا پیامبری که نام مبارکشون در قرآن اومده با دقت شخصیت این‌ها رو تبیین نکنیم، چطور انتظار داریم مردم ایمان به انبیا داشته باشن؟

جمله اینه: «حفظ ایمان مردم اوجب واجبات است». خیلی خب، شما مردم الان یه ایمانی دارید، حفظش اوجب واجبات. من می‌آم سمت شما مردم می‌بینم شما ایمان به انبیا که دارید — از این ۷ تا متعلق یکیش ایمان به انبیاست دیگه — ایمان به انبیا که دارید مخدوشه. ذهنیتی که از حضرت سلیمان دارید، ذهنیتی که از حضرت داوود دارید، از حضرت ابراهیم دارید، از حضرت نوح دارید، از حضرت آدم دارید. خب، اول باید اون رو اصلاح کرد. مقدمهٔ اون واجب — یعنی حفظ ایمان شما — یک واجب دیگه‌ایه به نام اینکه باید اصلاح ذهنیت شما نسبت به انبیا.

طغیان انسان در برابر خدا. خب، اینا کارشون به جایی رسیده که نتانیاهو می‌گه: «ما خدا رو هم شکست می‌دیم». چرا نتانیاهو اینجوری فکر می‌کنه؟ چون نتانیاهو اسم کوچیک چیه؟ «بنیامین». بنیامین فرزند کیه؟ فرزند اسرائیله دیگه. فرزند یعقوب دیگه. یعنی بنیامین و حضرت یوسف، دوتاشون از یه مادر هستن. یکی از زن‌های حضرت یعقوب، مادر بنیامین و یوسف بوده دیگه. یعنی یعقوب که یه پسرش می‌شه، پسر کوچیکش می‌شه بنیامین. الان نتانیاهو اینجوری خودش رو حس گرفته که خودش رو گرفته پسر کوچیکهٔ اون یعقوب، اون اسرائیلی که با خدا کشتی گرفته، خدا رو شکست داده. لذا اینجوری اومده گفته که «خدا رو هم شکست می‌ده». دقیقاً تاریخش کی بوده؟ دقیق ۶ آبان پارسال. خیلی عجیب غریبه.

خب، پس یک نکته روشن شد: دکترین اسرائیل چیه؟ «مقاوم در برابر خدا» خدا رو شکست دادن. حالا حق دارن ربا رو شکل بدن. قرآن می‌گه: «ربا جنگ با خداست». پس خدا رو یه بار رو تشک کشتی شکست دادن تو میدون مبارزه. یه بار خدا رو تو مسائل معیشتی، خدا می‌گه: «من رزق مردم می‌کنم.» رزق خدا رو می‌زنن کنار، کاسبی و مرکانتیلیسم و مرچنت بودن رو رواج می‌دن، خدا رو با ربا به چالش می‌کشن.

در اینکه مردم باید عبد الله باشن در «لِیَعْبُدُونِ» هدف خلقت، میان هدف خلقت رو می‌برن زیر سؤال و حمله می‌کنن به الله. و در این «وصدوا عن سَبِیلَ اللَّهِ» کاری می‌کنن که مردم هدف خلقت خودشون رو گم کنن. پس این جنگی که یهود با خدا داره، جنگی که صهیونیست‌ها با خدا دارن، این پیشینهٔ ۳-۴ هزار ساله داره. تبیین و تدقیق این وقتی روشن شد، شما امروز متوجه می‌شید: این چیزی که به نام «رژیم اسرائیل»، «رژیم صهیونیستی»، «رژیم یهود» — اتفاقاتی که در منطقه داره می‌افته — اینا از کجا تأثیر می‌گیره و نشات می‌گیره؟

البته حق این ۲ میلیارد نفر مسلمونه که اونا براشون سروری کنن، زمین‌گیرشون کنن. چون این همه علمای اهل سنت و علمای شیعه یک نفر خودش رو وقف نکرد ۴۰-۵۰ سال انقدر بنویسه، انقدر بگه، انقدر شاگرد بپرورونه، قدر جریان‌سازی کنه که این روش و منش غلطی که یهودی ادعا می‌کنه «خدا اومده کشتی گرفته با یعقوب و بعد گفته: تو دیگه اسرائیلی، مقاوم در برابر خدایی» این خنثی بشه. اینجا تبیین این چند تا نکته داره:

  • نکتهٔ اول اینکه روایت این‌ها از این ماجرا چیست؟

  • نکتهٔ دوم اینکه روایت قرآن از اصل ماجرا چیه؟

در قرآن خدا فرموده که: «یهود حق رو — کلمه رو — از موضع حق منحرف می‌کنه». «یحرفون» تحریف می‌کنن. «عَن مَّوَاضِعِهِ». «مِنَ الَّذِینَ هَادُوا» هادو یعنی همین یهودیا «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ» کلمه رو تحریف می‌کنن، «عَن مَّوَاضِعِهِ» کلمه رو از موضع خودش منحرف می‌کنن. یعنی کلمهٔ «اسرائیل» به معنی «در مسیر خدا، همسو با خداست» در زبان عبری. این کلمه رو از موضع خودش منحرف کردن، اومدن تو کتابشون نوشتن: «مقاوم در مقابل خدا». «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ» تحریف کلمه از موضع خودش. کلمهٔ «اسرائیل» اینی نیست که الان یهودی‌ها دارن می‌گن. کلمهٔ «اسرائیل» در قرآن، کلمهٔ «اسرائیل» در زبان عبری و آرامی — همسویی و هم‌مسیری با خداست — در مسیر و در سوی خدا بودن. اینا برداشتن تبدیلش کردن به چی؟ به «مقاوم در مقابل خدا».

یعقوب یه برادری داشت به اسم «عیسو». اینجوری که اینا در کتاب مقدسشون می‌گن: یعقوب با کمک مادرش کلاه گذاشت سر اون برادرش — چون اینا دوتا به دنیا اومده بودن، اون یه ذره زودتر به دنیا اومده بود. چه اتفاقی افتاده بود؟ اون چون نخست‌زاده بود — اول به دنیا اومده بود — اون می‌شد جانشین اسحاق و مسیر نبوت هماهنگیش با اون بود. این حالا می‌آد دست می‌بره تو قضیه، با کمک مادرش یه تدابیری می‌زنن که برادر رو از مدار خارج می‌کنه و این جانشین برادرش می‌شه. در ماجرای یعقوب در کتاب مقدسشون، ۵-۶ تا خدعه از سوی یعقوب دیده می‌شه که خب، یک نبی رو این اعمال از درجهٔ نبوت ساقط می‌کنه. لذا اینا اینجوری نیست.

یکیش اینکه با کمک مادرش سر برادرش عیسو کلاه می‌ذاره و جانشین او می‌شه. برادرش گرسنه بوده، نیاز به غذا داشته، به برادرش می‌گه: «نخست‌زادگیت رو منتفی کن، حقت رو بده به من تا بهت غذا بدم». کدوم برادری با برادرش همچین کاری می‌کنه؟

اون جایی که لابان می‌خواد دخترش رو بده به این، اون کلاه می‌ذاره سر یعقوب. چون دختر دومی رو می‌خواسته: «راحیل» رو که اینا بهش می‌گن «راشل»، «ریشل». اون دختر اولیه رو بهش می‌ده. بعد که یعقوب اعتراض می‌کنه، می‌گه: «خب، یه ۷ سال دیگه باید کار کنی تا اون یکی هم بهت بدم». «ربای عمر» یعنی رباخواری عمر و تلاش رو یه ۷ سال این کار کرد تا اون دخترا رو بهش بده. کلک زد دختر دومیه رو داد. این ۷ سال دیگه قرار شد کار کنه چون اون یکی، یعنی دوتا خواهر رو با هم گرفت.

یه مسئلهٔ دیگه در کار یعقوب اینکه وقتی یعقوب می‌خواد از این پدرزن جدا بشه، باید گوسفند‌ها رو جدا کنن دیگه. یه کلک می‌زنه که گوسفند‌ها همه؛ یعنی میگه گوسفندای خال‌دار اونجا بمونن، گوسفندهایی که تیره شدن و مشکی شدن رو ببره با بزها رو. می‌آد یه سازوکاری رقم می‌زنه که همهٔ گوسفند‌ها و به اصطلاح بزغاله‌ها همه بشن مثلاً سیاه. باز دوباره حقه می‌زنه.

حالا اونجا هم که با خدا کشتی گرفته و یعنی اصلاً شما وقتی یه شخصیت کسی به نام یعقوب رو اینجوری می‌خونید، تنها چیزی که نمی‌بینید خلق و خوی یک انسان مؤمن الهی، تقوا، ورع، جوانمردی، فتوت، عدالت.

منظور از ایستی که اینجا می‌آد این من بخونم. حالا من اصل داستان رو رها کردم. اون قسمت فقط ۳۲ رو: «یعقوب با خانواده‌اش به سفر خودش ادامه داد. در بین راه فرشتگان خدا بر او ظاهر شدند. یعقوب وقتی اونا رو دید گفت: این است لشکر خدا. پس آنجا را منحایم نامید». اسم‌هایی که اونجا گذاشتن الان یکیش هم همینه. حالا اون ماجرای برادرش اینا رو رها می‌کنیم می‌آیم می‌رسیم به اینجا:

«سپس یعقوب چنین دعا کرد: ای خدای جدم ابراهیم و خدای پدرم اسحاق، ای خداوندی که به من گفتی: به وطن خود، نزد خویشاوندانم برگردند، و قول دادی که مرا برکت دهی. من لیاقت این همه لطف و محبتی که به من نموده‌ای ندارم. آن هنگام که زادگاه خود را ترک کردم و از رود اردن گذشتم، چیزی جز یک چوب دستی همراه خود نداشتم. اما اکنون مالک دو گروه هستم. اکنون التماس می‌کنم مرا از دست برادرم عیسو رهایی دهی، چون از او می‌ترسم. از این می‌ترسم که مبادا این زنان و کودکان را هلاک کند. به یاد آور که تو قول داده‌ای که مرا برکت دهی و نسل مرا چون شن‌های ساحل دریا بی‌شمار گردانی».

از فلسطین با این خانواده اومده بیرون، اومده سمت شرق، از رود اردن گذشته، بالای همین شهر امان که الان پایتخت اردنه. الان اینجاست داره نیایش می‌کنه تو شب، تو تاریکی. «یعقوب شب را آنجا به سر برد و ۲۰۰ بز ماده، ۲۰ بز نر، ۲۰۰ میش، ۲۰ قوچ، ۳۰ شتر شیرده با بچه‌هایشان، ۴۰ گاو ماده، ۱۰ گاو نر، ۲۰ الاغ ماده، ۱۰ الاغ نر به عنوان پیشکش برای عیسو تدارک دیده.» یه هدیه و باجی داد به برادرش که برادرش لشکرکشی نکنه بیاد.

«او آنها را دسته‌دسته جدا کرده به نوکرانش سپرد و گفت: از هم فاصله بگیرید و جلوتر از من حرکت کنید. به مردانی که دستهٔ اول را می‌راند گفت: موقع برخورد با عیسو، اگر عیسو از ایشان پرسید: کجا می‌روید؟ برای چه کسی کار می‌کنید؟ و این حیوانات مال کیست؟ باید بگویند: این‌ها متعلق به بنده‌ات یعقوب می‌باشد و هدایایی است که برای سرور خود عیسو فرستاده است. خودش هم پشت سر ما می‌آید. یعقوب همین دستورات را با همان پیغام به سایر دسته‌ها نیز داد. نقشهٔ یعقوب این بود که خشم عیسو را قبل از اینکه با هم روبرو شوند، با هدایا فرونشاند تا وقتی یکدیگر رو می‌بینند، او را بپذیرد. پس او هدایا را جلوتر فرستاد، اما خود شب را در خیمه‌گاه به سر برد.» شب اونا وقتی رفتن جلوتر، این شب موند. حالا تو این شب داره عبادت می‌کنه خدا می‌آد کُشتی بگیره. این شب مسابقات جام جهانی، فینال. کشتی گرفتن یعقوب در فنیئیل. اون منطقه اسمش فنیئیله، بالای همین شهر امان.

«شبانگاه یعقوب برخاست و ۲ همسر و کنیزان و ۱۱ فرزند و همهٔ اموال خود را برداشته به کنار رود اردن آمد و آن‌ها را از گذرگاه یَبُوق به آن طرف رود فرستاد و خود در همان جا تنها ماند. سپس مردی به سراغ او آمد و تا سپیده صبح با او کشتی گرفت.» ببینید نوشته: «کشتی گرفت».

«وقتی آن مرد دید که نمی‌تواند بر یعقوب غالب شود، بر بالای ران او ضربه‌ای زد و پای یعقوب صدمه دید. سپس آن مرد گفت: بگذار بروم چون سپیده دمیده، اما یعقوب گفت: «تا مرا برکت ندهی، نمی‌گذارم از اینجا بروی.» آن مرد پرسید: «نام تو چیست؟» یعقوب جواب داد: «یعقوب.»» خب، چطور خدا بوده که نمی‌دونسته اسم بنده‌اش چیه؟

«به او گفت: «پس از این، نام تو دیگر یعقوب نخواهد بود، بلکه اسرائیل؛ زیرا نزد خدا و مردم مقاوم بوده و پیروز شده‌ای.» ببینید، این جمله رو ببینید: «زیرا نزد خدا و مردم مقاوم بوده‌ای و پیروز شده‌ای.» بالای کلمه «اسرائیل» ستاره گذاشته. میای در پی‌نوشت ببینی، این رو ستاره گذاشته چی ترجمه کرده؟ در پی‌نوشت نوشته: «اسرائیل یعنی کسی که نزد خدا مقاوم است.»

در عبری، کلمه «اسرائیل» یعنی «در مسیر خدا»، «در جهت خدا»، «همسو با خدا»، «صیرورتش الی الله است» «الی الله المسیر»، نه «بئس المصیر». کسی که اینجوری باشه، بهش می‌گن «اسرائیل». این کلمه رو تحریف کرده؛ تحریف کلمه از موضع خودش گفته: «اسرائیل یعنی کسی که مقاوم در مقابل خداست.»

خب، «یعقوب از او پرسید: «نام تو چیست؟» آن مرد گفت: «چرا نام مرا می‌پرسی؟» آنگاه یعقوب را در آنجا برکت داد. یعقوب گفت: «در اینجا من خدا را رو به رو دیده‌ام و با این وجود هنوز زنده هستم.» پس آن مکان را فنیئیل یعنی «چهره خدا» نامید.» که اونجا معبد درست کردن و تشکیلاتی براش درست کردن و. همون مکان رو.

«یعقوب هنگام طلوع آفتاب به راه افتاد. او به خاطر صدمه‌ای که به رانش وارد شده بود، می‌لنگید.» حالا مباحث بعدی هم که هست... بعد برای اینکه ببینم تو ترجمه هم همین بوده، اونم باز بنده ۳۲، اونجا باز اونم همینه.
همین نکات هم اینجا توضیح داده شده و متاسفانه این انحراف، انحراف عجیبیست و پاسخی هم داده نشده بهش، پرداخته نشده، اجازه داده شده این غلط بنشینه.

کار تبیینی، مقابله با این انحراف‌های فکری و فرهنگی است. حتی با خود یهودی‌ها، یعنی یهودی‌ها باید از این انحراف دست بردارن. این چیه؟ این چه دلیلی داره؟ چه معنی داره بیایی بگی خدا اومده کشتی گرفته و لگد زده به رون راست این. حالا یه فیلم دیگه‌ای رو من می‌دیدم. خدا لگد نزده! وقتی که داره با این کشتی می‌گیره، دست می‌ندازه زیر رون حضرت یعقوب فشار می‌ده. حضرت یعقوب در اثر پنجه قوی خدا، رونش صدمه می‌خوره.

در جهان مدرن، در سال ۲۰۲۵، بشر مدرن که یهودی‌زده است و علمش علم یهودیه، بشر مدرن باور کرده یه خدایی اومده زمین کشتی گرفته! در صورتی که همین کلمه رو از موضع خودش جدا کرده: «اسرائیل» رو تبدیل کرده به «مقاوم در مقابل خدا». کسی می‌خواد اسرائیل را از درجه اعتبار و قدرت نرم ساقط کنه، کافیه همین کلمه رو بگیره ولش نکنه. شما همین کلمه رو بگید، بگویید: «چجور خداییه که اومده زمین کشتی گرفته؟ بعد به این طرف گفته: تو اسرائیلی، در مقابل خدا مقاوم!» همین رو هجوش کنیم، آبرو برای اسرائیل، یهود، رژیم صهیونیستی، آمریکا، غرب، مدرنیته و هیچی نمی‌مونه. کافیه شما فقط همین رو بگیری، انقدر تکرارش کنی. یعنی از این ۲ میلیارد مسلمان، صد هزار تا روحانی و عالم دینش و استاد دانشگاهش، از تو اندونزی و مالزی تا تو مراکش، از سودان تا داغستان و تاتارستان و همین سراسر جهان اسلام، اینا شروع کنن همین رو هجو کردن، کلا می‌ره زیر سؤال.

به دلیل اینکه در جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی از انقلاب اسلامی شکست خورد و حضرت جبرئیل امین به دستور خدا اومد، تالیف قلوب کرد، مردم نسبتشون با ولایت تو اون جنگ درست شد. و بعد به حضرت میکائیل عظیم فرمود که این موشک‌ها رو ببره، از اون موانع ۳-۴ گانه در گنبدهای ۴ لایه‌ای عبور بده، بکوبه به سرزمین‌های اشغالی علیه رژیم صهیونیستی. که روز هشتم دیگه مستاصل شدن، روز نهم دست به دامن کشورهای مختلف شدن که بیان واسطه بشن تا آتش‌بس پذیرفته بشه، و آمریکا رو کشیدن وسط درگیری در یک جنگ قراردادی.

بعد که این ضربه رو خوردن و دیدن ضایع شدند، مجدداً شروع کردن خودشون رو از منظر کلمه «اسرائیل» مطرح کردن، ویدئوهای متعدد پر کردن. با هوش مصنوعی انیمیشن‌هایی ساختن که «اسرائیل یعنی مقاوم در برابر خدا». کجا؟ ۴ هزار سال پیش؟ چجوری یعقوب با خدا کشتی گرفت؟ خدا رو شکست داد و خدا بهش گفت:
«تو دیگه از این به بعد یعقوب نیستی، تو اسرائیلی!»

پخش ویدیویی از کشتی گرفتن خدا با یعقوب

خب، این انحراف، این حرف غلط، این گزاره و انگاره شرک‌آلود و کفرآمیز نیاز به مواجهه داره و باید تبیین بشه. در طول ۳ ماه گذشته بعد از جنگ، ۲ ماه و نیم گذشته، خیلی به این موضوع پرداختن. من ضرورت دیدم که این رو یک جلسه تبیینش کنم از ۲ منظر: اولاً که دشمن چطور فکر می‌کنه. شما در اطلاعات استراتژیک می‌دونید که باید به ۲ تا سوال پاسخ بدید: دشمن چطور فکر می‌کنه؟ جهان‌بینی چیه؟ درباره‌ی ما چطور فکر می‌کنه؟

در این منظر که دشمن چطور فکر می‌کنه، دشمن نگاهش اینکه «خدا رو شکست داده» پس می‌تونه هر کاری دلش می‌خواد انجام بده. کسی که در دکترین «اسرائیل» ۴ هزار سال پیش معتقده که خدا رو شکست داده، این خضوع و خشوع نداره در مقابل خدا، کرنش نمی‌کنه، برای خودش جایگاه عبودیت و بندگی قائل نیست، خودش رو در جایگاه الوهی قرار داده، برای خودش موقعیت علو کبیر قائله، خودش رو بالاتر از خدا می‌دونه، چون خدا رو شکست داده! اگه فرعون می‌گفت که «خداست»، اینا می‌گن «خدا رو شکست دادن»، از خدا بالاترن! وقتی شما بدونی دشمنت اینجوری فکر می‌کنه، تکلیفات روشن می‌شه. این نکته اول.

نکته دوم اینکه این ماجرا در قرآن چه تبیینی داره؟ قرآن نسبت به کلمه «یعقوب» و «آل یعقوب» و کلمه «اسرائیل» و «بنی اسرائیل» چی فرموده؟ چگونه ما از ساحت مقدس حضرت یعقوب علیه السلام دفاع کنیم؟ چگونه ما از ساحت مقدس حضرت الله جل جلاله در این تهمت و افترایی که زده شده و این انگاره‌ی توهین‌آمیزی که مطرح شده دفاع کنیم؟

این دو دسته مبحث، نگاه یهود در دکترین اسرائیل و نگاه قرآن در نبوت یعقوب و آل یعقوب و اسرائیل و بنی اسرائیل. تبیین این دوتا نیاز داشت که این جلسه به این موضوع بپردازیم.

نخستین فیلمی که برای این ماجرا ساخته شد با این فرمت — چون قبلش هم ساخته شده بود — قبل از ۱۹۶۳، بعد از تشکیل رژیم منحوس صهیونیستی، یک فیلم سینمایی ساخته شد به اسم «یعقوب: کسی که با خدا مبارزه کرد». یعنی عنوانش اینه: «Jacob» و ساب تایتلش اینکه اون کسی که با خدا مبارزه کرده. این در ۱۹۶۳ ساخته شده، در پشتیبانی تبلیغاتی، پروپاگاندا در دفاع از رژیم صهیونیستی، که ببینید این اسرائیلی که می‌بینید، کلمه‌اش از کجا می‌آد؟ از جایی که این یعقوب خدا رو شکست داد! پس این اسرائیلی که الان در سرزمین فلسطین شکل گرفته، این دیگه شکست‌ناپذیره، چون پیرو اون کسی هستن که خدا رو شکست داد. این پیام رو القا می‌کنه. این فیلم سینمایی رو ببینیم، ابعاد ساز و کارش رو باهاش آشنا بشید. در فیلم به چند تا نکته توجه کنید:

نکته اول اینکه هنگامی که با خدا کشتی می‌گیره، خدا موبوره، یعنی یا آگلوساکسون، یا اسکاندیناوی، مثلاً سوئدیه، مثلاً یا ژرمن، مثلاً آلمانیه، بالاخره یا انگلیسیه یا آلمانیه یا، اروپای شمالی و آمریکای شمالی دیگه. خداش بوره و چشماشم آبیه. از نظر نژادپرستی مشخصاً اینکه اینا نژادپرستند دیگه. اینا مثلاً سفیدپوست اینجوری گرفتن. این یه نکته است که باید توجه کنید.

نکته دوم اینکه وقتی کشتی می‌گیرن، این خدا بی‌حساب و کتاب می‌زنه، اصلاً منطقی نداره. اول یعقوب رفته می‌پرسه: «شما کی هستی؟» همون نرسیده شروع می‌کنه کتک‌کاری کردن. آقا، خب بیچاره چیکار کرده بود؟ شروع کردی ضرب و شتم! الان پلیس بیاد، چیکار می‌کنید؟

نکته بعدیش اینکه کسی که شکست خورده، چجوری باید برکت بده؟ اگه این خدا می‌تونه برکت بده و تو رو مثلاً لقبی بهت بده، موقعیتی بهت بده، این خودش رو جمع و جور می‌کرد، اینکه از تو شکست خورد! این نکته بعدیش.

یه نکته دیگه در مورد زیست این یعقوب. چجوری کلاه می‌ذاره سر پدرزنش؟ یعنی پدرزن کلاه می‌ذاره سر این، سر دو تا ۷ سال! خب، این ۷ سال‌ها در این نگاه یهود خیلی برجسته است دیگه. یه ۷ سال داریم خوابی که عزیز مصر دیده بود در مورد قحطی. ۷ سال در مورد فراوانی. ۷ سال در مورد قحطی. که حضرت یوسف اون دو تا ۷ سال رو تبیین کرد در اون خواب. دو تا ۷ سال اینجا داریم. یه ۷ سال که قرار میشه یعقوب کار کنه برای لابان تا اون دختر دومش، یعنی راحیل رو به این بده. خیلی عجیبه، این دختر دومیه، کاملاً بلونده، یک هنرپیشه‌ی هالیوودیه، یک دختر سفیدپوست چشم‌آبی، کاملاً بلوند. دختر اولیه یک دختر سفیدپوست مو مشکی عرب خاورمیانه‌ای.

حالا یه ۷ سال قرار می‌شه کار کنه تا این دختره رو بهش بده. شب عروسی کلک می‌زنه پدرزنه. دختر بزرگه رو بهش می‌ده. این اعتراض می‌کنه. می‌گه: «خب، حالا این رو داشته باش، یه ۷ سال دیگه تلاش کن، اون یکی دختره هم بهت می‌دم.» دو تا خواهر رو با هم می‌گیره.

نکته سوم: کلکیه که زده می‌شه تو قضیه گوسفندها و گوسفندها و بزها. وقتی می‌خواد جدا کنه گله‌اش رو از پدرزنش و بره، بعد از دو تا ۷ سال کاری که کرده. یه کلکی می‌زنه که گوسفندای جدید که به دنیا میان، بزغال‌های جدید که به دنیا میان، همه مشکی باشن تا گله اینا زیاد بشه. اینم یه حقه است.

اصلاً شما در کار این یعقوبی که تو این فیلم می‌بینید: اولاً عدالت یک نبی، قسط و اقامه‌ی قسط یک نبی دیده نمی‌شه. این یک. دو: خضوع و خشوع از این نبی نمی‌بینید. اصلاً سبک زندگی نبوی‌اش فقط دنبال سر این و اون شیر مالیدن و کلاه گذاشتن. عبودیت هم ازش نمی‌بینید در مقابل آنچه ما از ائمه خودمون علیهما السلام سراغ داریم یا از پیامبر خودمون یا از سایر پیامبران در قرآن سراغ داریم که سراسر خضوع و خشوع در محضر حضرت الله هستند و سبک زندگیشون توأم با قسط و عدل در نسبت با مردمه، «أشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ» هستن و «رُحَماءُ بَینَهُم». شما همچین چیزی نمی‌بینید. خب، این خلق و خو و سیره رو یهودی‌های امروز گرفتن، مبتنی بر همینا دارن به جهان ظلم می‌کنن.
این نکته بعدی است که داخل این فیلم بهش توجه بفرمایید.

خب طبعاً فیلم قدیمیه، مال بیش از ۶۰ سال پیش. خیلی با ذائقه‌ی شما که فیلم‌های با کیفیت بسیار بالای امروزی رو می‌بینید، ممکنه جور در نیاد. ولی ببینید تا من نکات تکمیلی رو به شما عرض کنم. بفرمایید...

🎬 پخش فیلم یعقوب: مردی که با خدا جنگید

Jacob: The Man Who Fought with God (1963)

همون‌طور که داخل فیلم دیدید، یک ماجرای تحریف‌شده. این ماجرای تعریف‌شده طبعاً مشکلات خاص خودش رو داره، حسی به کسی منتقل نمی‌کن این داستان. یک حس توحیدی، یک حس الهی نیست. یک قصه است که می‌تونه برای هر کس دیگه‌ای هم رخ بده. افرادی که به هم حقه می‌زنن، کلک می‌زنن: ربکا، مادرش، سر پدرش شیره مالید، پسر دومی یعقوب رو به جای پسر اولی عیسو جا زد، آورد پیش پدر. پدره نمی‌تونست تشخیص بده. این شد پیامبر! یعنی انتخاب پیامبری توسط خدا نبود، مادر یه حقه‌ای زد که پسر دومی جایگزین پسر اولی شد و شد پیامبر. نسبت بین عیسو با یعقوب. برادر ربکا یعنی لابان — که دایی اینا بود — دو تا ۷ سال سر یعقوب کلاه گذاشت. ۱۴ سال — بیش از ۱۴ سال — ازش کار کشید. ابتکارات این رو به اسم خودش به نتیجه رسوند، گله و حشم و خدمش زیاد شد. اما همون‌طور که دیدید، به جای دختر دومی، اول دختر اولیش رو بهش داد. ۷ سال بعد دوباره ازش کار گرفت، دختر دومیشم بهش داد. و اینم متقابلاً کلک زد. گوسفندها رو یه جوری، گوسفندها و همچنین بزها رو سیاه‌ها رو کنار هم قرار داد تا اینا تعدادشون زیاد بشه و گله رو صاحب بشه.

برادری که کلاه رفته بود سرش، سر یه لقمه نونی که بهش داده بود، حق اولویت رو ازش گرفته بود. بابت یه لقمه نون. اون برادرم کینه داشت و می‌خواست همیشه بیاد باهاش بجنگه. علی‌النهایه هم کار کشید به مبارزه با خدا، و خدا بهش برکت داد و شد اسرائیل. به همین سادگی! این افسانه می‌آد، ۴ هزار سال حاکم می‌شه بر مقدرات یک نظام معنوی.

بعد از یعقوب، یوسف هست، می‌آد در دربار عزیز مصر و اون کار عظیم رو انجام می‌ده. اینجوری نیست که به تبع کار یوسف این انحراف زدوده شده باشه. می‌آد در دوره موسی، موسی هم وقتی می‌آد قوم بنی اسرائیل رو بیاره بیرون، باز دوباره این انحراف زدوده نمی‌شه. می‌آد در دوره داوود و سلیمان، استمرار پیدا می‌کنه. می‌آد در دوره عیسی، همین بنی اسرائیل روبروش می‌ایستد. تا امروز ادامه پیدا کرده. امروز در جهان مدرن که همه چیز با محاسبات هوش مصنوعی رقم می‌خوره، باز یه کلمه است به اسم «اسرائیل». رژیم زورگویی که خودش رو تحمیل کرده به منطقه، قانونی رعایت نمی‌کنه، حقوقی رو برنمی‌تابه، همه رو می‌کشه، زور می‌گه. به تبع اینکه یه کلمه غلطی ۴ هزار سال پیش وقتی رقم خورده، این کلمه رو از موضع خودش تحریف کرده و یه چیز دیگه‌ای شده.

مبارزه با انحرافات یعنی کاری که انبیا و پیامبران انجام می‌دن. مبارزه با این انحرافاتی است که از یک کلمه شروع می‌شه و اون کلمه از جایگاه خودش تحریف شده. حالا همچین صدمات و ضربات می‌زنه. عمده کار انبیا این بوده؛ یعنی در حوزه اصلاح مفاهیم و تبیین روش‌ها.

اگر فرهنگ یه ملتی این بود که امام حسین داره؛ امام حسینش مظلومانه اومده، رفته تو کربلا، با خانواده‌اش همشون با هم شهید شدن: ۷۲ نفر — از علی‌اصغر ۶ ماهه تا پیرمردی مثل مسلم بن عوسجه، خود امام حسین، علی‌اکبر، حضرت ابوالفضل، همه، قاسم و خانواده‌ هم به اسیری رفتن — اینجا شما مظلومیت می‌بینید و غلبه یزید و ابن زیاد و حرمله و ابن سعد. یه فرهنگی اینجوری سالی یه بار عزاداری می‌کنه بر مظلومیت امامش که شهید شده کاملاً رئاله، به قول غربی‌ها، واقعیه. هیچ تمامی نیرو نداشته، امکانات نداشته، تجهیزات نداشته، توپ تانک نداشته، از نظر نظامی شکست خورده، از نظر منفعت و ضرر، ضرر کرد، اما از نظر فلاح و خسارت به فلاح رسیده. این میشه یه فرهنگ.

یه فرهنگ هم می‌شه فرهنگ یعقوبی و اسرائیلی در اسرائیلیات که یه کسی سر برادر خودش رو، پدر خودش کلاه گذاشته، شده پیامبر با کمک مادرش. بعد داییش سر این کلاه گذاشته. بعد این سر داییش کلاه گذاشته، داییش سر اینکه ۲ تا دختراش رو چجوری به این بده کلاه گذاشته، این سر داییش کلاه گذاشته که چجوری گله گوسفندهای داییش رو صاحب بشه. بعد این اومده با خدا کشتی گرفته، خدا رو زده، بعد خدا بهش برکت داده، این شده اسرائیل یعنی مقاوم در مقابل خدا و پیروز در مقابل مردم. اینم یه فرهنگ.

حالا شما دو تا جامعه دارید: یه جامعه شیعی، یه جامعه اسرائیلی.

جامعه یهودی اسرائیلی معتقده که خدا رو شکست داده. سر پدری به نام اسحاق و ابراهیم باید کلاه می‌ذاشته، سر اسحاق کلاه گذاشته، خودش شده پیامبر به جای عیسو. داییش که سر این کلاه گذاشته، اینم سر داییش کلاه گذاشته. این یه جامعه است. یه جامعه‌ی مرچنت، سوداگر، کاسب، همه سر هم کلاه می‌ذارن. «قسط» یعنی سهم هر کس هر چی هست باید بهش پرداخت اعمال نمی‌شه. و ضمناً خدا هم شکست داده. کسانی که تابع این دینن، یه فرهنگی دارن. یاد می‌گیرن پس مثل اینکه وقتی می‌شه خدا رو زد زمین، و می‌شه پدری به نام اسحاق رو سرش شیر مالید، و نمی‌دونم، همه کلاه همدیگه رو برمی‌دارن، سر همدیگه کلاه می‌ذارن، پس مثل اینکه باید با بقیه هم همین کار رو کرد. این یه فرهنگه.

یه فرهنگ هم کربلاست، عاشوراست، امام حسینه، قعود ساباط، امام حسنه، جنگ صفین، امام علی علیه السلام. اون یه فرهنگه که شما در اون جنگ صفین امام علی شکست می‌خوره، در قعود ساباط امام حسن شکست می‌خوره، در کربلا امام حسین شکست می‌خوره، اما امام علی علیه السلام، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام از مدار حق، عدل، قسط، ذره‌ای خارج نمی‌شه، کاملاً در چارچوب اون چیزی که مشیت الهی عمل می‌کنه.

اما یهود می‌آد، تحریف می‌کنه، حق رو و کلمه رو از موضع خودش. به دروغ یه چیزایی رو می‌نویسه. ۴ هزار سال پیش یه اتفاقی افتاده. ابراهیم بوده، پسرش اسحاق بوده، نوه‌اش یعقوب بوده. اینا میان ۱۵۰۰ سال بعد در همین منطقه بابل — جنوب بغداد — می‌شینن، یه کتابی می‌نویسن به اسم «کتاب بابل»، داخلش یه سری داستانه. تو این داستان‌ها راست و دروغ و قاطی می‌کنن به هم. که یه آدمی بود و اومد رفت، یه ماری اومد به اون آدم و حوا گفتش که به خدا کلک زده، «از این درخته بخورید طوریتون نمی‌شه.» حالا توی تیتراژ اولیه می‌گفتش که «نالج» — درخت نالج، تشخیص خیر و شر، تشخیص خوب و بد — یعنی یه درختی بوده قراره باهاش خوب و بد رو تشخیص بدی و خیر و شر رو تشخیص بدی. درخت نالج. خدا گفته به این درخت نالج نزدیک نشید، ازش نخورید که بتونید خوب و بد رو تشخیص بدید.

ولی شما در این قرآن می‌دونید که اصل کار در اینکه شما تقوا بورزید. در شما جَعَل کنه فرقان — فرقان یعنی فرق گذاشتن بین خیر و شر، خوب و بد، صدق و کذب، حق و باطل، عقل و جهل — یعنی توحید که شاهکار پیامبر ما و شاهکار قرآنه، اومده به شما می‌گه: شما باید به این مرحله برسید که این درخت در قلب و ذهن شما شکل بگیره که بتونید حق رو از باطل تشخیص بدید، کفر رو از ایمان تشخیص بدید، شک رو از یقین تشخیص بدید، سعادت رو از شقاوت تشخیص بدید، بتونید صدق رو از کذب تشخیص بدید، بتونید خیر رو از شر تشخیص بدید. و اگر به این مرحله نرسیدید، باختید. اصل اول در اسلام توحید است. توحید هم تبیین این دوتاست و بعد هم زدن یک کشور، رسیدن به اون موضع حق. بعد وقتی می‌رسه به ائمه، اساساً شاکله حکمت جعفری در اینکه امام صادق علیه السلام جنود عقل و جهل رو در ۷۵ لایه تفکیک می‌کنه از هم تا این رو مشخص کنه.

ثنویت توحیدی
ثنویت توحیدی

بعد در یک دینی اومده که آدم وقتی خلق شد، خدا بهش گفته بود: «این درخته نزدیک نشو، نخور.» بعد مار اومد بهش گفتش که، کلاه گذاشت سر این، گفتش که «نه، اینطوری نیست، بخور، هیچ‌طوری نمی‌شه.» یعنی ۱۵۰۰ سال بعد از ابراهیم بعد از اسحاق و بعد از یعقوب، یعود ۱۵۰۰ سال بعد، یعنی ۲۵۰۰ سال پیش؛ نشسته اینا رو نوشته در قالب کتاب مقدس کتاب به اصطلاح بابل یعنی ۷۰۰ سال بعد از حضرت موسی، ۱۵۰۰ سال بعد از حضرت ابراهیم و حضرت اسحاق و حضرت یعقوب؛ دروغ‌هایی رو نوشته: این دروغ‌ها درباره حضرت آدم، درباره حضرت نوح، درباره حضرت ابراهیم، درباره حضرت اسحاق. خب، شما می‌دونید اسحاق نیست که ذبح می‌شه، اسماعیل ذبح می‌شه. اسماعیل هم خودش می‌دونسته، غافلگیر نمی‌شه. یعنی قرآن می‌فرماید که اومد بهش گفت: «من در عالم رویا دیدم که تو باید ذبح بشی.» گفت: «منو از صابران خواهی یافت، ان‌شاءالله.» «ستجدنی ان شاء الله من الصبرین» وقتی اومد به اسماعیل گفت، اسماعیل می‌دونست که قراره ذبح بشه، غافلگیر نشد. خب، این تحریفی که اینجا دیدید که اسحاق رو برده.

پس تعداد بسیار زیادی گزاره انحرافی در این کتاب هست که سبک زندگی انبیا رو خراب کرده. حضرت نوح — العیاذ بالله — به شرابخوری می‌افته و مست می‌کنه و پشیمون می‌شه که چرا طوفان نوح شد. حضرت لوط — العیاذ بالله — دختراش مستش می‌کنن، دوتا دختراش به پدر خودشون تجاوز می‌کنن تا از پدرشون بچه‌دار بشن. حضرت داوود — العیاذ بالله — عاشق زن فرماندهی لشکر خودش می‌شه، اون رو می‌فرسته بره میدون جنگ که زن این رو تصاحب کنه. حضرت ابراهیم یه جوری سر قضیه زنش. حضرت یعقوب می‌آد کشتی می‌گیره با خدا. حضرت آدم سر قضیه خوردن از درخت ممنوع با یک ماری کل‌کل داره. سراسر این داستان‌ها دروغ تا جایی که در قرآن در دوره عرب جاهلی، در مشرکین مکه اومدن به پیامبر گفتن: «این چیزایی که تو داری، تو این قرآنت می‌گی، اینا که همون اساطیر الاولین،
همون اسطوره‌ای که تو تورات اومده بود: همون ماجرای آدم، همون ماجرای نوح، همون ماجرای ابراهیم، همون ماجرای لوط، همون ماجرای فرعون، همون ماجرای گوساله سامری، همون ماجرای داوود و سلیمان.»

اما همون که گفتید، «اسطوره است». اونا اسطوره‌ان. اسطوره یا به اصطلاح میت، میتولوژی که در فارسی می‌شه افسانه. اونا افسانه است، اسطوره است. فاصله افسانه و اسطوره تا حقیقت، فاصله علی علیه السلام تا همه‌ی آنچه که فرهنگ‌های بشری به نام میت و اسطوره آوردن. از رستم و سهراب ایرانیا، آرش و چه‌وچه ایرانی‌ها، تا آشیل و هرکول یونانی‌ها. هر فرهنگی. هر فرهنگی برای خودش یه سری اسطوره داره. و کسانی هستن که حقیقت دارن بهشون می‌گن انبیا، بهشون می‌گن ائمه علیهم السلام.

اون ارزیابی دقیقی که شریعتی می‌کنه: «علی علیه السلام، حقیقتی بر گونه اساطیر.» جایی که همه ملت‌ها عاجزند، نمی‌تونن کاری کنن، می‌شینن اسطوره‌پردازی می‌کنن. در یک چنین بستر فرهنگی، علی حقیقت داره. جایی که یهود عاجزه، یهود نمی‌تونه در نتیجه می‌شینه اسطوره‌پردازی می‌کنه که «خدا رو شکست داده». جایی که یهود می‌شینه اسطوره‌پردازی می‌کنه در مورد انبیای خودش. انبیا قرآن حقیقت دارن، ائمه علیهم السلام حقیقت دارن.

امام حسین برای حقیقت داشتن نیاز نداره در موردش اسطوره‌پردازی بشه. امام حسین مثل یک انسان عادی آمد در صحرای کربلا نیرو و امکانات نداشت و شهید شد. این فهم دقیق از دین که نسبت انسان به عنوان عبد با رب نباید آلوده بشه به اسطوره‌پردازی‌ها و انحرافاتی که شکل می‌گیره. حالا اونجا در مورد عیسی در قرآن فرموده که: «شما غلو می‌کنید، شما مسیحی غالی هستید.» انقدر غلو می‌کنید، اسطوره‌پردازی می‌کنید، حضرت عیسی رو می‌رسونید در حد — العیاذ بالله — خدا. مسیحیت در غلو کردن درباره حضرت عیسی از کی یاد گرفت؟ از یهود! یهودی که چنان غلو می‌کنه، چنان غالیه: یهود غالی خدا رو می‌آره، می‌ذاره توی رینگ مشت‌زنی روبرو حضرت یعقوب، و یعقوب در این کشتی کج خدا رو شکست میده! این می‌شه یهودی غالی که عزیر رو می‌گرفتن «پسر خدا». اون می‌شه مسیحیت غالی که عیسی رو می‌گیرن «پسر خدا». یه سری هم ما داریم تو این مداح‌ها که درباره ائمه یه همچین غلوی می‌کنن. بهشون می‌گن شیعه‌ی غالی غلو‌کننده. لذا، یا اهل الکتاب، حکم کرده به اهل کتاب — یهود و مسیحی — «لا تَغْلُوا» یعنی غلو نکنید در چی؟ «فی دینکم»، در دینتون غلو نکنید. «وَ لا تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ» نسبت به الله نگید الا حق.

چرا دین امروز در یهود، مسیحیت و اسلام نمی‌تونه راهنمای خوبی برای این ۸ میلیارد نفر باشه؟ چرا ادیان ابراهیمی امروز اختلاف بین خودشون بشریت رو بیچاره کرده؟ چه برسه به اینکه بخوان بیرون ادیان ابراهیمی، بقیه رو هم دعوت کنن به حق و حقیقت؟ مشکل ادیان ابراهیمی همین غلو‌هاست، همین انحرافات. این انحراف‌ها رو از ادیان ابراهیمی زدودن مقدمه ظهوره.

و به قول حافظ رحمت‌الله علیه: «جنگ هفتاد و دو ملت، یعنی جنگ هفتاد و دو تا دین — جنگ هفتاد و دو ملت، همه را عذر بنه، عذرشون رو بپذیر، چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند.» یعنی اگه حقیقت رو می‌دونستن، نمی‌اومدن بگن «آدم رفته از اون درخته خورده چون یه ماری اومد کلک زد». بعد همون‌طوری که تو این تیتراژ دیدید که تو این کتاب مقدسشون اومده: توی بخش صفر پیدایش: خدا به ماره میگه که کاری می‌کنم که دیگه منفور این آدم‌ها باشی. بعد به حوا میگه که تو چون گول خوردی از این ماره، کاری می‌کنم درد زایمان داشته باشی خیلی سخت و به ماره میگه کاری می‌کنم که این زن‌ها و فرزندانشون کله تو را با پاشنه کفششون لگد کنند. خدای بیکار. غفلت کرده این خدا تا یه ماری از مخلوقاتش با بندگانش یه کلکی زدن، رفتن از اون میوه درخت ممنوع خوردن. حالا می‌گه: «من مثلاً می‌آم، شما دوتا رو توبیخ می‌کنم.» خب، مار که بیاد از انسانی که تعلیم «اسما حسني» بهش داده شده باشه، بیشتر متوجه بشه. اون ماره دیگه یه لول از ابلیس هم بالاتره!

پس ببینید: «جنگ هفتاد و دو ملت، همه را عذر بده.» اشکال نداره. شما الان در تقابل شیعه و سنی، در تقابل ۲۵۶ تا مذهب مسیحیت که شما سه تاش رو می‌شناسید: پروتستانتیزم و کاتولیسیزم و ارتدوکسیزم، در تقابل انواع نحله‌های یهود، کاری به همش نداریم. همین سه تا اصلی — یهود و اسلام و مسیحیت — این جنگی که بین این‌هاست، و از جنگ‌های صلیبی گرفته تا همین جنگ اخیر رژیم صهیونیستی و صلیبی‌ها با مسلمون‌ها — بابت اینکه حقیقت رو ندیدند. چه کار ویژه‌ای شما مهم‌تر از این دارید که حقیقت رو روشن کنید؟ پس تبیین حقیقت و مشخص کردن حقیقت این می‌شه اوجب واجبات، مقدمه واجبی است بر هر حرکت دیگه‌ای. لذا، جهاد تبیین یعنی این. که این حقیقت روشن بشه.

«جنگ هفتاد و دو ملت، همه را عذر بنه / چون ندیدند حقیقت، ره اسطوره و افسانه زدن.»

این اسطوره‌پردازی کرد، گفت: «عیسی ما پسر خداست.» اون اسطوره‌پردازی کرد و افسانه‌سازی کرد، گفت: «یعقوب ما با خدا کشتی گرفته.» اینه. همون گونه که داخل این فیلم دیدید، سراسر دروغ، غلط. حالا دروغ اول که در مورد درخت ممنوع و مار و این جور چیزا بود، دروغ دوم درباره اسحاق و ذبح اسحاق بود، دروغ سوم درباره حضرت یعقوب و کلاه گذاشتن یعقوب سر پدرش اسحاق برای اینکه خودش بشه پیامبر، نه برادرش، البته با کمک مادرش، حقه مادرش. دروغ‌های بعدی تا دروغ نهاییش که کشتی گرفتن یعقوب با خدا بود. اینا همه افسانه است، چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند. و نکته دردناک اینکه مردم اینا رو می‌بینن، اعتراض هم نمی‌کنن. مردم اینا رو می‌خونن، اعتراض نمی‌کنن. این همه فیلم سینمایی برای این ماجرا ساخته شده، الان با استفاده از هوش مصنوعی انیمیشن ساخته شده، کتاب براش نوشته شده، کسی هم اعتراض نمی‌کنه.

حالا با این افسانه‌ها رژیم به وجود اومده — رژیمی به نام رژیم اسرائیل — و این رژیم بر پایه همین افسانه‌ها همه جور ظلم و جور و جنایتی می‌کنه. همش‌هم آلوده کرده به ۴ هزار مبحث علمی یعنی همه رشته‌های علمی، علوم فنی و علوم پایه رو به کار گرفتن برای اینکه این رژیم رو از نظر تکنولوژیک رو پا نگه دارند. همه‌ی علوم زیستی و گرایش‌های این چنینی رو به کار گرفتن، همه علوم انسانی که از ذهن خودشون بیرون اومده رو به کار گرفتن و دارن استفاده می‌کنن.

خب، ما کجاییم تو این معادله؟ مگر تبیین حقیقت و روشن کردن حقیقت غیر از اینه؟ خب، جای این کجاست؟ تو دانشگاه‌های ما کجاست جای این مبحث؟ توی حوزه‌های علمیه ما کجاست جای این مبحث؟ در صدا و سیما کجاست جای این مبحث؟ وزارت راه‌انداختیم، وزارت ارشاد اسلامی. آیا این غیر از ارشاد اسلامیه؟ مردم رو بگیری از اسطوره، مردم رو بگیری از افسانه، مردم رو نجات بدی از انحراف. وقتی از غوایت و فکرهای فاسد شده مردم رو نجات دادی، آورده رسوندی به ارشاد و رشد، می‌شه ارشاد. ارشاد هم اسلامی، غیر اسلامی نداره. ارشاد دیگه رشده.

قرآن می‌فرماید: «اینا کلمه رو از موضع خودش منحرف می‌کنن.»در علم دینی شما وظیفه دارید کلمه رو برگردونید به موضع خودش. این می‌شه تحول در علوم انسانی. ۴ هزار ساله ادعا کردن که کلمه «اسرائیل» یعنی «مقاوم در برابر خدا»، چون این کشتی گرفته با خدا و خدا نتونسته شکستش بده، خدا بهش گفته: «تو دیگه اسرائیلی.» کلمه رو برگردونیم با موضع خودش: «اسرائیل» به معنی «مقاوم در مقابل خدا» نیست. «اسرائیل» یعنی «در مسیر خدا». خب، چه اتفاقی می‌افته وقتی کلمه رو برگردونی سر موضع خودش؟ حضرت یعقوب به تعبیر قرآن مسلمان بوده، حضرت یعقوب در برابر حضرت الله خضوع و خشوع داشته. وقتی رسیده به اینجا، علم دینی تولید می‌شه: «یعقوب علو کبیر در زمین نجسته، روبرو حضرت الله بایسته بخواد با حضرت الله کشتی بگیره؟» یعقوب بنده‌ الله‌ست!

وقتی این مشخص شد، این تمایز به وجود اومد. حالا باطل السحر آنچه که یهود درباره حضرت نوح توهین کرده، جسارت کرده، درباره حضرت آدم علیه السلام توهین کرده، جسارت کرده، در قضیه درخت کذایی به حضرت لوط توهین کرده، جسارت کرده، به حضرت داوود توهین کرده، جسارت کرده، به خود حضرت یعقوب توهین کرده، جسارت کرده —همه این‌ها پاسخ داده شد. از اینجا یک علم دینی دیگه درباره تاریخ انبیا رقم می‌خوره که این وقتی آمد، علوم انسانی که برگرفته از این ساز و کارهای غلط هست رو اصلاح می‌کنه.

در این ۱۶ آیه‌ای که درباره یعقوب اومده؟ ۳-۴ تای اولش اینکه اینا مسلمان بودن.

  • اینا در آیه ۱۳۲ بقره و ۱۳۳ بقره و ۱۳۶ بقره، و اینا تا انتهای آیه همش همینه دیگه. تو اولی می‌گه: «وانتم مسلمون.»

  • توی ۱۳۳ می‌گه: «وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُون.»

  • توی ۱۳۶ می‌گه: «وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُون.» باز حتی در آل عمران همون ۱۳۶ تکرار شده: «وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُون.» اینکه ابراهیم، اسحاق، یعقوب — اینا همه مسلمان بودند — در آیات متعدد هم در سوره بقره هم در سوره آل عمران تاکید شده.

  • یه جا جدال احسن می‌کنه در ۱۴۰ بقره می‌فرماید: «آیا انبیا بنی اسحاق، یعنی به اصطلاح یعقوب به بعد یهودی و نصرانی بودن؟ شهادت الست نزد اللَه رو کتمان کردن ظلم و اظلمه!» آیا اینجوریه که اینا ادعا می‌کنن که: «أَم تَقُولُونَ ان إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطَ» یعنی بچه‌هاشون «کَانُوا هُودًا» یعنی یهودی بودن «أَوْ نَصَارَیٰ» یا مسیحی بودن می‌گه بهشون بگو: «اینجوری نیست.» این «وَمَنْ أَظْلَمُ» یعنی ظلمی از این بالاتر نیست که «مِمَّنْ كَتَمَ» یعنی کتمان کنید شهادتی که نزد الله دادن «شَهَادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ» یعنی چی؟ بالاخره ما روز «الست» هممون شهادت دادیم درباره این سازوکارها که تسلیم خدا می‌شیم، و اون شهادتی که تک‌تک این انبیا جلو خدا دادن. وقتی خدا یکی به نبوت این‌ها رو رسونده، اینا تک‌تکشون به حضرت الله شهادت دادن. اینجا خدا تعریضیه می‌زنه که: «شما چرا دارید کتمان می‌کنید این ماجرا؟» پس ۴-۵ تاش که اصلاً حول اینکه کلاً این انبیا موسوم به بنی اسرائیل، اینا همه مسلمان بودن.

  • وحی می‌کنه به پیامبر ما در ۱۶۳ نساء که: «این وحی همانندی که وحی به تو می‌شه، مثل همون وحی که به انبیای پیشین شد از جمله به یعقوب.»

  • در ۸۴ انعام هم می‌گه: «ما به ابراهیم بخشیدیم اسحاق و یعقوب رو و اونا رو هدایت کردیم.»

  • در هود ۷۱ هم می‌گه: «ما به ساره، زن ابراهیم، بشارت دادیم اسحاق رو و از ورای اسحاق بشارت دادیم یعقوب رو.» همون لحظه‌ای که ملائکه میان خدمت حضرت ابراهیم، اونجا به زن ابراهیم که پیر بود دیگه. وقتی می‌گه: «تو بچه‌دار می‌شی» ابراهیم می‌گه: «آخه، ما پیریم دیگه!» خود زن ابراهیم یعنی ساره می‌خنده. خنده‌اش می‌گیره. چجوری ممکنه بچه‌دار بشیم؟ بهش می‌گن: «که به تو اسحاق رو می‌دیم، و من ورای اسحاق یعقوب رو می‌دیم.

  • در ۶ یوسف تاکید بر چیه؟ تاکید بر اینکه «آل یعقوب» اینجا شما اولین بار در آیه‌ی ۶ یوسف با کلمه «آل یعقوب» آشنا می‌شید. لذا این وقت از کلمه «آل اسرائیل» یاد نکرده از «آل یعقوب» چون دو تاست دیگه: «آل یعقوب» «بنی اسرائیل» هر دو تاش به یه معناست، اما این جاها از کلمه‌ی «آل یعقوب» استفاده کرده.

  • در ۳۸ یوسف این کلمه‌ی تبعیت از ملت آبایی — اینجا «ملت» به معنی دینه — اینجا می‌گه که توی ۳۸ یوسف: «تبعیت از ملت آبایی یعنی ملت آبا و اجدادش ابراهیم و اسحاق و یعقوب.» یوسف داره می‌گه: «من تبعیت می‌کنم از ملت آبا و اجدادم: ابراهیم، اسحاق و یعقوب.»

  • در ۶۸ یوسف می‌گه: «ما به یعقوب علم ویژه‌ای دادیم و او فرزندانش رو راهنمایی کرد که از کجا وارد اون مکان بشن.» بعد از اینکه حالا حضرت یوسف رفته تو به اصطلاح دربار عزیز مصر و اون اتفاقات افتاده؛ حالا برای اینکه این پسرهای حضرت یعقوب دچار مشکل نشن، یعقوب به اون علم ویژه‌ای که داشت راه‌نشون داد که از کدوم مسیر این چارچوب رو تبعیت کنه.

  • مریم آیه ۶: «که از من ارث برد و از آل یعقوب» «یرثنی و یرث من آل یعقوب» پس دوباره کلمه «آل یعقوب» رو داریم برای فرزندان یعقوب.

  • مریم ۴۹: این اعتزالی که حضرت ابراهیم بعد از اینکه از اونجا اومد بیرون و معتزل شد خودش و ساره وقتی اعتزال جست و از اون‌ها و آنچه که دون خدا می‌پرستیدن جدا شد «ما بهش بخشیدیم اسحاق و یعقوب رو و اونا رو جعل کردیم نبی.»

  • انبیا ۷۲: باز دوباره تأکید می‌کند که بخشیدیم به او اسحاق و یعقوب را نافِلة. یعنی مضاف بر آن قضیه‌ و آن‌ها را جعل کردیم صالحین. اینا صالح جعل شدن.

  • در ۲۷ عنکبوت می‌گه: «این‌ها را جعل کردیم در ذریهٔ ابراهیم نبوت و کتاب.» «و وهبنا» یعنی دادیم به آن اسحاق و یعقوب «و جعلنا فی ذُریَّتِه النبوةَ» یعنی در ذریهٔ او جعل کردیم نبوت و کتاب.

  • در ص آیه ۴۵: «و اذکر» یاد کن «عبادنا» بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب رو که اینا دارای قدرت و ابصار بودن.

  • دربارهٔ اسرائیل باز یه تعدادی آیه هست که در آیهٔ ۵۸ مریم اینجا ذریهٔ ابراهیم و ذریهٔ اسرائیل یک بار ما کلمهٔ حضرت یعقوب رو به اسم اسرائیل داریم تو قرآن در آیهٔ ۵۸ مریم. که از ذریهٔ آدم، از ذریهٔ آدم دادیم به ابراهیم و ذریهٔ اونایی که همراه نوح سوار کشتی شدن و «وَ من ذُرِّيَّةَ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْرَائِيلَ.» از ذریه ابراهیم و اسرائیل.

  • در ۹۳ آل عمران: که همهٔ غذای بر بنی اسرائیل حلال بود الا آنچه اسرائیل بر خودش اون موقع حرام کرده بود از قبل از نزول تورات. اینجا هم مسئلهٔ حضرت اسرائیل می‌آد که حالا دیگه اینجا دیگه از کلمهٔ یعقوب استفاده نشده.

  • بقره ۴۰: یا بنی اسرائیل یاد کنید «اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ» دوباره تکرار می‌شه.

  • بقره ۴۷: یا بنی اسرائیل یاد کنی نعمتی که بهتون داده شد.

  • آیهٔ ۸۳ بقره: ما اخذ کردیم. گرفتیم میثاقی از بنی اسرائیل که نپرستند «لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ» و به والدین احسان کنن «وَ ذِي الْقُرْبَىٰ وَ الْيَتَامَىٰ وَ الْمَسَاكِينِ» و غیره.

  • بقره ۱۲۲: «يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ» دوباره مسئلهٔ ذکر نعمت‌. هی یادآوری می‌کنه بهشون که شما به یاد بیارید که ما چه نعمت‌هایی بهتون دادیم.

  • بقره ۲۱۱ باز دوباره سوال از بنی اسرائیل.

  • بقره ۲۴۶ اینجا باز دوباره از بنی اسرائیل. بعد موسی،

  • آل عمران ۴۹: «و رسولا الی بنی اسرائیل.» این آیات بنی اسرائیل هم جوری تکرار می‌شه دیگه.

  • مائده ۱۲: «وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ.» طوری که عهدی گرفت از بنی اسرائیل خدا.

  • مائده ۳۲ باز دوباره اینجا بنی اسرائیل.

  • مائده ۷۰ باز دوباره اخذ میثاق از بنی اسرائیل.

  • مائده ۷۲: «قال المسیح یا بنی اسرائیل» اینجا که حضرت مسیح بهشون می‌گه: «بنی اسرائیل، بندگی کنید الله رو.»

  • مائده ۷۸: «لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ.»

  • مائده ۱۱۰: «إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ» نعمت رو ذکر کن. می‌آد دوباره. باز هم این ساز و کارا انتهایشم که باز دوباره مسئلهٔ بنی اسرائیل.

  • اعراف آیه ۱۰۵: «فارسل معی بنی اسرائیل» با من بفرست به اصطلاح بنی اسرائیل رو وقتی می‌خواد بنی اسرائیل رو برداره بیاره بیرون.

  • دوباره اعراف ۱۳۴: در واقع اینکه «بنی اسرائیل رو با ما بفرست بریم ببریم».

  • اعراف ۱۳۷: باز دوباره مسئلهٔ بنی اسرائیل.

  • اعراف ۱۳۸: بنی اسرائیل.

  • یونس ۹۰: بنی اسرائیل مسئلهٔ عبور از بحر هنگامی که فرعون می‌خواد بیاد دنبالشون و غرق می‌شه.

  • یونس ۹۳: «اینکه بنی اسرائیل «وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتَّىٰ جَاءَهُمُ الْعِلْمُ» اینکه بنی اسرائیل کارشون درست بود، رزقشون داریم از طیبات. بین‌شون اختلاف نبود تا هنگامی که اونا رو پیدا شد علم. بعد از اینکه علم اومد. به اونا علم داده شد، «جَاءَهُمُ الْعِلْمُ» تازه اختلاف‌هاشون شروع شد. می‌فرماید خدا: «قضاوت می‌کنه بین اینا. «إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي» خدا قضاوت می‌کنه بینشون «يَوْمَ الْقِيَامَةِ» روز قیامت بابت آنچه بودند اختلاف می‌کردند.» پس یک ساز و کار بنی اسرائیل که در قیامت حساب کتاب پس می‌ده بابت اختلافات پس از علمشون. چه علمی رو بنی اسرائیل تولید می‌کردن که اختلاف‌زا بود؟

  • اسراء ۲: باز دوباره مسئلهٔ هدایت برای بنی اسرائیل.

  • [اسراء] آیهٔ ۴ در ادامهٔ اون که: «وَقَضَيْنَا إِلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ» دو بار در زمین به اصطلاح فساد می‌کنن و علو می‌جوین علو کبیر. نکوهش بنی اسرائیل همین وضعیت همچنان ادامه پیدا می‌کنه.

  • در ۱۰۱ اسراء

  • در ۱۰۴ [اسراء] که مشکلاتی که دارن.

  • در طه ۴۷: «فارسل معنا بنی اسرائیل» که اون جایی که حضرت موسی می‌گن: «بنی اسرائیل بده من ببرم بیرون از مصر.»

  • طه ۸۰: «یا بنی اسرائیل» باز دوباره نکاتی رو که دارن. و همچنین دیگه ببین.

  • مدام بنی اسرائیل تکرار شده در طه ۹۴.

  • شعرا ۱۷: «ارسل معنا بنی اسرائیل» با من بفرست همراه ما، بنی اسرائیل رو ببریم بیرون.

  • شعرا ۲۲: اون جایی که «ان عبدت بنی اسرائیل» که بابا تو بلند شدی، بنی اسرائیل رو گرفتی بنده خودت.

  • باز دوباره شعرا ۵۹: بنی اسرائیل.

  • شعرا ۱۹۷: بنی اسرائیل.

  • نمل [۷۶]: «إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَكْثَرَ الَّذِي هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ.» همانا این قرآن که قصه می‌کنه بر بنی اسرائیل، اما اکثر اونا کسایی هستن که در اون اختلاف می‌کنند.

  • در سجده [۲۳] باز دوباره مسئلهٔ بنی اسرائیل.

  • غافر ۵۳

  • و زخرف [۵۹]

  • دخان [۳۰]

  • جاثیه [۱۶] در همه این‌ها ماجراهای بنی اسرائیل اشاره شده.

  • احقاف [۱۰]

  • سورهٔ صف [۶] که حضرت عیسی بن مریم به اینا می‌گه که: «بنی اسرائیل من رسول الله هستم» «إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ» بر شما «إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ» تصدیق می‌کنم آنچه قبل از من نازل شده، یعنی تورات رو «مِنَ التَّوْرَاةِ» و بشارت می‌دم رسول بعدی رو «وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ» یعنی نفر بعد از خودم که اسم حضرتش رو می‌آره و که اونا تایید نمی‌کنن و روبرو حضرت عیسی می‌ایستن.»

  • صف آیهٔ ۱۴ هم دوباره این ماجراهای بنی اسرائیل مطرح می‌شه. اینه.

در این تعداد آیاتی که در قضیهٔ یعقوب و اسرائیل دیدید ۴ کلید واژهٔ متفاوت بود: یعقوب، آل یعقوب، اسرائیل که یکی دو سه تا آیه است که دربارهٔ اسم حضرت یعقوب به اسم اسرائیل. بعد تعداد زیادی آیه هست به اسم بنی اسرائیل. این تفکیک خیلی مطلب داره: اونجایی که یعقوب آمده به اسم پیامبر و تاکید هم می‌شه که این مسلمان بوده،
و اونجایی که این آلش رو به کار می‌بره «آل یعقوب». اما وقتی میایم تو فضای «اسرائیل» و بعدم «بنی اسرائیل»، مدام تاکید کرده بهشون که «به یاد دارید نعمت رو»، مدام تاکید کرده بهشون که مثلاً این سازوکارها هست. حضرت عیسی بهشون گفته، تک‌تک انبیا بهشون گفتن، یا در مورد مثلاً حضرت موسی که اومده به فرعون گفته: «بذار من این بنی اسرائیل رو ببرم بیرون.» پس آنچه در قرآن عظیم درباره یعقوب، آل یعقوب، اسرائیل و بنی اسرائیل هست، با آنچه در کتاب بابل آمده در اندیشه انسان یهودی کاملاً متفاوته. حضرت یعقوب: انسانی خاضع، مسلمان، خاشع، بنده‌ی الله. و یعقوب یا جیوب یا یاکوب یا هر اسم دیگه‌ای که غربی‌ها به حضرت یعقوب می‌گن، اونجا به اسم اسرائیل: فرد سرکشی که در زندگیش سر همه شیره می‌مالیده و یه تقابلی داشته و ساز و کارهای این چنینی مد نظرش بود. این تفاوت و تمایز‌ باید مشخص بشه.

تعداد فیلم‌هایی که ساخته شده در این زمینه زیاده. البته مسیحی‌ها اومدن آبرومندانه کنن قضیه رو، گفتن: «خدا نبوده کشتی گرفته، جبرئیل بوده.» این ادعای یهود که «خدا بوده» «یهوه بوده» این در نگاه مسیحی‌ها شده «جبرئیل». تعداد زیادی فیلم ساختن که حضرت جبرئیل اومده کشتی گرفته، تعداد بسیار زیادی نقاشی کشیدن که یه موجود بال‌داری داره کشتی می‌گیره. لذا، همین انحراف مسیحی‌ها که می‌گن «جبرئیل بوده»، هم انحراف یهودی‌ها که می‌گن «یهوه بوده» این دو تا انحراف هم توهین به حضرت الله، هم توهین به ملائکه است — به خصوص ملکه مقرب حضرت جبرئیل — هم توهین به حضرت یعقوب. با این انحراف باید مقابله کرد و این رو در ذهنیت‌ها شکست.

بدونید اگر اسرائیل اعتماد به نفس گسترده‌ای داره، فکر می‌کنه باید همه دنیا رو بریزه به هم، به کسی هم پاسخگو نباشه، چون در مردمشون از کودکی این فرهنگ رو القا کردند که: «یعقوب ما با خدا کشتی گرفت، خدا بهش گفت: تو دیگه از این به بعد اسرائیلی.» پس حالا که ما اسرائیلی هستیم، ما هم مثل یعقوب خدا رو شکست دادیم، هر کسی رو شکست می‌دیم و حاضر به هر کسی هر ظلمی باشه روا بداریم. این اون باوری که باید بهش حمله کرد. به دشمنتون حمله نمی‌کنید، به استراتژی دشمنتون حمله می‌کنید.

استراتژی دشمنتون اینکه بگه: «دکترین اسرائیل اینکه خدا رو شکست داده، ما پیروان یعقوب و اسرائیل هم همه رو شکست می‌دیم.» شما به این استراتژی حمله کنید. این باور باید شکسته بشه که «خدا رو تونستن اینا رو شکست بدن». و ما باید این رو هجو کنیم، به این بپردازیم، این رو جا بندازیم، تردید ایجاد کنیم، و آرام هم از طریق این بتونیم ان‌شاءالله این ساز و کار رو به نتیجه برسونیم که شکست بنی اسرائیل که برای دومین بار فساد گسترده در زمین ایجاد کرده و این فساد رو جمع کنیم. مرحله اول تو دوره قبل بوده، مرحله دوم فساد در دوره صدر اسلام بوده. یهود فسادش رو شروع می‌کنه، می‌آد می‌رسه تا امام حسین، صحنه کربلا بخشی از فساد یهوده، زمینه‌سازی برای ظلم به ائمه و خانه‌نشینی شون تا شهادت تک‌تکشون و در نهایت غیبت کبری حضرت. این می‌شه مرحله بعدی فساد یهود. امروز فساد یهود زده بیرون در همه دنیا، علنی شده. به تعبیر ترامپ، یهود و رژیم اسرائیل در دنیا و در خود آمریکا محبوبیتش رو از دست داده.

الان ترامپ این هفته سخنرانی کرد، گفت: «اسرائیل دیگه محبوبیت نداره و در خاک آمریکا دچار مشکله حتی در کنگره آمریکا.» این دیگه اوج فساد یهوده. از اینجا به بعد دیگه یهود هر چی انجام بده، توی اون «مَرَّتَیْنِ» که اینجا اومده «در زمین فساد می‌کنید مرتین دوبار» بار دومش که هزار و خورده سال طول کشیده، الان دیگه به اوج خودش رسیده. کار افتاده دستشون، حالا دارن حکومت تشکیل دادن، دارن همه دنیا رو به جنگ می‌کشونن و فاسد می‌کنن. این مرحله دیگه مرحله‌ایست که شیعه یهود رو نابود می‌کنه. و حضرت ظهور می‌فرمود: «تو این مرحله تقابل این دو تا رو باید مد نظر داشته باشیم.» پس گفتن که جنگ یهوه با الله بوده جنگ۱۲ روزه، جنگ یهوه با الله، جنگ تورات با قرآن، جنگ ملائکه مقرب با اجنه، جنگ اسدالله الغالب با شیر نارنیا و اون شیر کذایی که اینا گفتن و جنگی بود که بین شیعه با یهود بود.

جنگ ۱۲ روزه - جنگ تاویل‌ها
جنگ ۱۲ روزه - جنگ تاویل‌ها

این ساختاری که در تقابل این دو تا در جنگ ۱۲ روزه اعلام شد، این تقابل داره وارد یه مرحله‌ی بخش قدرت نرم می‌شه که باید به این بپردازید. چرا توجه به این مهمه؟ چون یهود جدی گرفته، داره مبتنی بر این تقسیم‌بندی، آرایش و قدرت نرم و رسانه خودش رو می‌چینه. برای خودشون رسالت الهی قائلند در این جنگ علیه قرآن و علیه اسدالله غالب و علیه شیعه و علیه الله.

موفق و موید باشید، ان‌شاءالله. والسلام.


https://www.aparat.com/v/nkf0r6p

◀️ مشاهده در یوتیوب:

youtu.be/x9t9WCXXYY8

◀️ مشاهده در آپارات:

aparat.com/v/nkf0r6p

رژیم صهیونیستیبنی اسرائیلادیان ابراهیمیاسرائیل
۲
۰
Pooya N 🇮🇷
Pooya N 🇮🇷
IRAN MY LOVE
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید