بیلبورد ولی عصر که در یکی از شلوغ ترین تقاطع های ایران قرار دارد، از سال 2015 مکانی کلیدی برای نمایش و تبلیغ پیام های حکومت جمهوری اسلامی بوده است. با توانایی منحصر به فرد خود در تغییر مکرر تصاویر ، بر خلاف نقاشی های دیواری سنتی تر که در شهر های پرجمعیت ایران هستند. بیلبورد ولی عصر ظرفیت انتقال طیف وسیعی از پیامهای حکومت را دارد که برای انواع رویدادهای داخلی و بینالمللی اعم از پیشبینیشده یا پیشبینینشده، از تعطیلات ملی تا شیوع کووید-19 طراحی شده است. این مقاله به این که چگونه ویژگیهای منحصر به فرد بیلبورد و سبک طراحی بیلبورد ولی عصر که به آن اجازه میدهد تا ترکیبی از پروپوگاندا «سخت» و «نرم» را ارائه دهد و در جلب مشارکت عمومی با تصاویر خود موفق شود میپردازد. این مقاله با توجه به تحلیل دقیق از ترور قاسم سلیمانی فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (متوفی 2020)، و مجموعه ای از دیوارنگاره های رونمایی شده در ماه محرم الحرام سال 2020 و تصاویر جنجالی پیرامون موضوع جام جهانی 2018 به این نتیجه می رسد که بیلبورد ولی عصر یک رسانه ارتباطی منحصر به فرد و ابزار قدرتمند برای تولیدکنندگان فرهنگی حکومت در چشم انداز رسانه ای قرن بیست و یکم ایران است.
از زمان ترور فرمانده ایرانی قاسم سلیمانی در ژانویه 2020، که در حمله هواپیمای بدون سرنشین آمریکا در فرودگاه بغداد کشته (شهید) شد، تصویر او به بخشی جدایی ناپذیر از شمایل نگاری بصری در ایران تبدیل شده است. جاودانهشدن او در سراسر چشمانداز بصری جمهوری اسلامی از یک الگوی آشنا پیروی میکند به طوری که از زمان جنگ ایران و عراق (1980-1988) افرادی که به عنوان شهید مورد احترام قرار میگرفتند بهطور برجسته در انظار عمومی نمایش داده میشدند (فلاسکرود 2012). اما با گذر زمان دیگر هنر زمانبر نقاشیدیواری از تصویر شهدا در مقیاس بزرگ که در زمان جنگ ایران بود، تغییر کرده است. در اوایل 5 ژانویه 2020، تنها دو روز پس از ترور سردار سلیمانی، بیلبورد عظیمی که به سلیمانی اختصاص داده شده بود در یکی از چهارراههای مرکزی تهران نصب شد.
بیلبورد قد و قامتی را به تصویر میکشد که ژنرال پرطرفدار به آن شهرت داشت: یک مرد جدی با یک چهره گرفته، که درگیر چالشهای ملت ایران است که احتمالاً بر وجدان او سنگینی میکند (تسنیم نیوز 2020 الف). چهره او به تنهایی در پس زمینه ای کاملا قرمز، بالای شعاری که تلویحاً خواستار انتقام خونی است که ریخته شده، ظاهر شده است. علیرغم احترام بسیار زیادی که سلیمانی به دست آورده بود و اسطوره ای که شهرت او را احاطه کرده بود، و همچنین اصرار حکومت مبنی بر انتقام مرگ او، بیلبورد به سختی یک هفته دوام آورد و به سرعت با یک طرح دیگر جایگزین شد. این بار به یاد 240 قربانی پرواز 752 خطوط هوایی بین المللی اوکراین که چند روز قبل به اشتباه توسط دولت ایران سرنگون شده بود (تسنیم نیوز 2020b).
تغییر ناگهانی از یک دیوارنگاره که به دنبال انتقام گرفتن از یک چهره نمادین حکومت به همدلی در مورد یک تراژدی ناگفته که حکومت مسئولیت آن را بر عهده داشت، آنقدرها که همان ابتدا به نظر می رسد شگفت آور نیست. جدای از این که دیوارنگاره که به یاد این مرحومین است، به طور کلی دیوارنگاره های نصب شده در میدان ولی عصر –یکی از شلوغ ترین میادین تهران - از نظر طراحی، روان و ناپایدار است و می تواند در یک لحظه تصویر و پیام جدیدی را منتشر کند. چه در پاسخ به یک رویداد بین المللی پیش بینی نشده، چه در بزرگداشت یک امر مهم ملی، و یا حتی در حمایت از وحدت ملی. این پتانسیل خلاقانه بیلبورد بار دیگر چند هفته بعد آشکار شد، زمانی که فراخوان وحدت ملی به دفاع از استقامت در میان وضعیت بدتر که مربوط به همهگیریCOVID-19 بود تغییر کرد. توانایی پویای بیلبورد ولی عصر در تغییر مکرر محتوای خود در یکی از شلوغ ترین میادین تهران، آن را به دو دلیل به یک رسانه ارتباطی منحصربفرد و ابزاری قدرتمند برای تولیدکنندگان فرهنگی حکومت تبدیل کرده است. اولاً، برجستگی بیلبورد در میدان ولی عصر، آن را به عنوان نمادی عظیم از قدرت حکومت تثبیت می کند، و در تصاویری که ارائه می دهد، از نظر ایدئولوژیک انعطاف پذیر و حتی مبهم است. دیوارنگاره ها، علیرغم ظاهر و قد و قامت، عاری از محدودیت های ایدئولوژیک همچون سایر بیلبوردهای شهرهای پرجمعیت ایران، به ویژه پایتخت هستند. بسیاری از دیوارنگاره ها که پیامهای ایدئولوژیک اصلی جمهوری اسلامی را به تصویر میکشند، مانند شهادت یا آمریکاستیزی، این کار را با سبک ادعایی و سنگین «پروپوگاندا سخت» انجام میدهند.
علیرغم دکترین گاها مضحک این نوع پروپوگانداها، همچنان یک ضرورت برای خودنمایی حکومت به مردم ایران و جهان است. علاوه بر این، همانطور که هوانگ (2015، 435) اشاره کرده است، پروپوگاندای سختی که به دنبال احاطه کردن جامعه با پیام ها و فعالیت های تبلیغاتی پر زرق و برق و جذاب است، اغلب به منظور نشان دادن قدرت حکومت در کنترل اجتماعی و ظرفیت مقابله با چالش های بالقوه است. نمونههای قابل توجه بسیاری از سبک پروپوگاندا سخت وجود دارد که شهرت بینالمللی گستردهای به دست آورده است: مانند هر یک از نقاشیدیواری های (قبلی یا فعلی) که بر روی دیوارهای سفارت سابق ایالات متحده در ایران به نمایش گذاشته شده است مثلا همان جمجمهها و بمبهایی که جایگزین ستارهها وخطوط پرچم آمریکا میشوند. در تهران اما چنین آثاری می تواند به عنوان یک محدودیت نیز عمل کند. این نوع نقاشیدیواری ها به عنوان نماینده ایدئولوژی جمهوری اسلامی برای مخاطبان داخلی و جهانی شناخته می شود. مهم نیست چقدر ممکن است هر یک از مخاطبان، محتوای واقعی را نادیده انگاشته باشند، بلکه به عنوان فشارسنج برای سنجش قدرت ایدئولوژیک حکومت در داخل و خارج عمل کند. بنابراین تداوم این نقاشیدیواری ها و همچنین ضرورت ایجاد نمونه های مشابه بسیار مهم است. به این ترتیب، تغییر پیامهای اصلی حکومت که در نقاشیدیواری بیان میشود، دشوار است و تنها می تواند به آرامی با تغییر زمان سازگار شود.
در مقابل،دیوارنگاره میدان ولی عصر (عج)، به طور قابل توجهی تحت فشارهای کمتری قرار دارد، زیرا قرار است تصویر خود را با یک تناوب خاصی تغییر دهد. این انعطافپذیری به بیلبورد اجازه میدهد پیامهای خود را متنوع کند و اغلب از سبک شیکتر و ظریفتر «پروپوگاندا نرم» استفاده میکند، رویکردی که احتمالاً از طریق موضوعات مرتبط با ورزش، مناسبت های ملی و مذهبی تأثیر مثبتی بر عابران خواهد گذاشت (هوانگ 2015).
این بدان معنا نیست که بیلبورد ولی عصر (عج) از مضامین ضد آمریکایی و دیگر مضامین که آشکارا طرفدار حکومت است صرف نظر کرده است، بلکه می تواند هر زمان که بخواهد بین پروپوگاندا سخت و نرم جابه جا شود، چیزی که یک نقاشی دیواری سنتی نمی تواند.
دوم، حضور غالب بیلبورد در یکی از پرترافیک ترین میادین تهران، گفتمان جذابی را ایجاد کرده است که مردم می توانند با آن مشارکت کنند. بیلبورد به راحتی تصاویر خود را تغییر نمی دهد، بلکه اغلب این کار را در پوشش شب و بدون اطلاع قبلی انجام می دهد و حسی از انتظار برای تاریخ ورود و موضوع یک تصویر جدید را ایجاد می کند (شکل 3؛ تسنیم نیوز 2020).
وقتی بیلبورد تغییر میکند، تصاویر و پیامهای آن محدود به مکان فیزیکی تقاطع ولی عصر (عج) نمیشود، بلکه وارد «فضای دوم» میشود که برای بحث و مشارکت باز است. تصویر جدید بیلبورد توسط شرکت رسانهای وابسته به حکومت که مسئول طراحی هستند تبلیغ میشود، در چندین پلتفرم رسانهای به اشتراک گذاشته میشود، و توسط رسانههای تحت حمایت دولتی منتشر میشود، که همگی ممکن است با توضیحاتی درباره موضوع، ژانر و سبک بیلبورد همراه باشد. پیام آن دسته از کاربران شبکه های اجتماعی که تصاویر را به اشتراک می گذارند و در مورد آنها نظر می دهند، بخش خاصی از جامعه ایران را شامل نمی شود. بلکه شامل حامیان و مخالفان آشکار حکومت، ایرانیان مقیم خارج، روزنامه نگاران و دانشگاهیان در غرب و کسانی که هویتشان ناشناس است نیز میشود.
سطح بالای تعامل متنوع با محتوای حمایت شده توسط دولت، نشاندهنده آن چیزی است که گریگوری آسمولوف (2019، 13) اشاره میکند و آن را «پروپوگاندای مشارکتی» مینامد، که هدف آن «افزایش دامنه مشارکت در رابطه با هدف پروپوگاندا» است. (2019، 7) بسیاری از موفقیت پروپوگاندای مشارکتی را میتوان در فناوریهای دیجیتال قرن بیست و یکم و این واقعیت جستجو کرد که «توزیع، مصرف و مشارکت تبلیغاتی، اغلب پلتفرم یکسانی دارند.»
در مورد بیلبورد ولی عصر، می توان گفت که گستردگی آنلاین آن که نتیجه تبلیغ توسط سازمان هنری و رسانه ای اوج و دیگر نهادهای وابسته به حکومت است به اندازه تمایل عموم مردم به انتشار جدیدترین تصاویر ، حتی با اشتراک گذاری، لایک کردن، یا توئیت مجدد است. اینکه یک کاربر خاص از حامیان پرشور حکومت ایران باشد (یا نه) اهمیت چندانی ندارد. آنچه بیش از همه مهم است مشارکت کاربر در پخش یک محصول فرهنگی تحت حمایت حکومت است که به افزایش و گسترش آن و در نهایت فراگیر شدن بیشتر محتوای آن کمک می کند (Asmolov 201913-14).
مشارکت قوی و اشتراکگذاری محتوا از بیلبورد ولی عصر تا حدی ناشی از ارتباط کمتر آشکار و مستقیم آن با حکومت است. اول، همانطور که در بالا توضیح داده شد، بیلبورد ولی عصر همیشه تمایلی به ارائه ایدئولوژی های اصلی حکومت به شیوه ای سنگین ندارد، بلکه به جای آن موضوعات ملایم تری را انتخاب میکند. سبک پروپوگاندای نرم بسیاری از این تصاویر، علیرغم اینکه کار یک شرکت طراحی وابسته به حکومت است، اشتراک گذاری آنلاین تصاویر توسط حامیان غیر حکومت را آسان تر می کند، زیرا پیام سیاسی یا ایدئولوژیک آن را نمی توان لزوماً به عنوان یک طرفدار حکومت تفسیر کرد. این نکته، که بیلبورد ولی عصر مانند سایر مکانهایی که محتوای مناسب حکومت را میزبانی میکنند و پخش میکنند، اما به ظاهر از حمایت مالی حکومت، برخوردار نیست. در مقابل، وقتی رسانههای دوستدار حکومت و سازمانهای دولتی، از جمله دفتر رهبری، محتوای تصویری را به صورت آنلاین از وبسایتهای رسمی خود منتشر می کند، تصاویر اغلب با مجموعه یا سازمان مرتبط که مسئول طراحی است و ارتباط بین اختیارات سیاسی تولید کننده و محتوا را روشن می کند، برچسب گذاری می شوند.
سال های اخیر شاهد ظهور تعدادی از شرکت های جدید بوده ایم که به دنبال حرفه ای کردن تکنیک های پروپوگاندای تولید پوستر و نقاشیدیواری و همچنین طراحی گرافیک هستند. نمونه بارز آن سازمان هنری و رسانه ای اوج (تاسیس در سال 2011) است که به عنوان یک حامی برای آژانس ها و تولیدکنندگان رسانه ای متعدد عمل می کند و به ویژه در زمینه های فیلم و طراحی مشغول است. اوج با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مرتبط است اما به عنوان یک شرکت خصوصی عمل می کند. اوج با بودجه کلانی تجهیز شده است ، اما مستقیماً در ساختار سازمانی دولت تعبیه نشده است، در دهه گذشته خود را به عنوان بازیگری انعطاف پذیر در چشم انداز رسانه ای جمهوری اسلامی ایران معرفی کرد. آنها جشنواره های فیلم برگزار می کنند، در برنامه های تلویزیونی و فیلم شرکت می کنند، کمپین های بیلبوردی را سازماندهی می کنند و خود را به عنوان مروج فرهنگ در ایران معرفی میکنند. این آژانس فرصتهای متعددی را برای پیگیری خلاقانه کمپینهای پیامرسانی خود به شیوهای به هم پیوسته در پلتفرمهای مختلف فراهم میکند. به عبارت دیگر، تولیدات فرهنگی آن به یک مکان خاص مانند بیلبورد ولی عصر محدود نمی شود، بلکه مرزهای مشترک بین اشکال مختلف را زیر پا می گذارد. نتیجه این است که یک کمپین با پیامی خاص در یک پلتفرم میتواند موتیفهای ارائهشده در پلتفرم دیگر را اطلاعرسانی کند (یا از آن مطلع شود)، و اغلب تصویری کلی از همافزایی فرهنگی در میان فیلم، تلویزیون و طراحی گرافیک ایجاد کند.
در زمینه طراحی گرافیک، شرکتهایی مانند اوج، خط مدیا، یا استودیو3x4 نماینده نسل جوانتری از تولیدکنندگان فرهنگی طرفدار حکومت هستند، هم در سطح مدیریت و هم در سطح طراحی که همگی مجهز به درک دقیقی از پروپوگاندا و سرگرمی هستند. آنها اغلب تلاش میکنند تصاویر خسته کننده پروپوگاندا سخت در حوزه عمومی را با شمایل نگاری بصری به موقع و طراحی های پیشرفته جایگزین کنند. در مصاحبه ای در سال 2013، مدیر شرکت طراحی گرافیک استودیوx34، علی حیاتی، هیچ تردیدی در مورد نیت خود از ایجاد کمپین های جدید برای حوزه عمومی تهران باقی نگذاشت. به گفته حیاتی، "به جز چند نقاشی قدیمی از شهدا که نیاز به بازسازی دارند، هیچ تبلیغی برای بیان معنای واقعی انقلاب اسلامی وجود ندارد "(رجانیوز 1392).
نرگس باجوغلی، انسان شناس، چالش اصلی تولیدکنندگان فرهنگی طرفدار حکومت را ناتوانی در اتکا به خاطرات شخصی مردم از دوران تاسیس جمهوری اسلامی میداند. بر اساس سرشماری سال 1395، تقریباً 62 درصد از جمعیت ایران زیر 40 سال سن داشتند، به این معنی که اکثریت جمعیت ایران خاطراتی از انقلاب 1978-1979 یا جنگ هشت ساله با کشور همسایه عراق ندارند و در نتیجه احتمالاً کمتر با تجربیات آسیب زا و تکوینی آن دهه هم ذات پنداری می کند (باجوغلی، 2017، 61). در نتیجه، آژانسهای جدید، اما محافظهکار وابسته به حکومت، سازگارتر با شرایط عصر رسانههای اجتماعی هستند و با سهولت بیشتری در پلتفرمهایی مانند اینستاگرام و تلگرام فعالیت میکنند. ظهور این گرایش در میان تولیدکنندگان فرهنگی طرفدار حکومت تا حدی ناشی از نقش رسانه های جدید در جریان انتخابات ریاست جمهوری 2009 و موفقیت رسانه های اجتماعی جنبش سبز در اعتراضات پس از انتخابات در جلب توجه و همدردی گسترده بین المللی است (Tabaar 2018, 236-41). سپاه بعداً به نقش رسانه های اجتماعی و ابزارهای جدید برای انتشار اطلاعات در به چالش کشیدن دولت در حین و پس از انتخابات پی برد (Tabaar 2018, 238). اکنون نیاز به نسل جوان طرفدار حکومت برای به دست آوردن قلب و ذهن مردم از طریق حرفه ای کردن تولیدات فرهنگی است که می تواند در عصر رسانه های اجتماعی رقابت کند (باجوغلی 2019). بیلبورد ولی عصر از بسیاری جهات مظهر این نگرش ها، روش ها و آرزوهای تولیدکنندگان جدید حکومت است که به دنبال فعالیت در یک محیط رسانه ای پویا هستند، جایی که دولت نسبت به عصر رسانه های سنتی انحصار کمتری بر منابع اطلاعاتی دارد. طراحان بیلبورد ولی عصر با اختلاط انواع مختلف پروپوگاندا و پوروموت محتوای آنها در فضای مجازی تلاش کردهاند تا محتوای حکومت را در فضای رقابتی رسانهای مرتبطتر کنند. اما مشاهده آفلاین و آنلاین هزینه دارد. نمایش بسیار برجسته در یکی از چهارراههای تهران و در سراسر رسانههای اجتماعی، بیلبورد را در معرض به تفسیر، تحلیل و نقد بسیار فراتر از اهداف و پیامهای تعیینشدهشان تبدیل میکند. اگر طراحان پشت بیلبورد ولی عصر می خواهند از قدرت بیلبورد برای ارائه نوع جدیدی از پروپوگاندا استفاده کنند، باید با چالش های همراه آن نیز مقابله کنند.
تصویر سازی جدید از شهید، دیوارنگاره ولی عصر بخشی از نقاشی دیواری های گسترده تهران است که در اوایل جمهوری اسلامی برای تبلیغ پیروزی انقلاب و ترویج شخصیت اسلامی آن ساخته شد (چهابی و کریستیا 2008). گروبر (2008) در بحث ماتریس کلی نقاشی دیواری پس از انقلاب به این نکته اشاره کرده است که چگونه تمرکز موضوعی نقاشی دیواری های در طول زمان به سمت بهتر شدن تغییر کرده است به طوری که با رویدادها یا روندهای سیاسی غالب روز مطابقت دارد. برای مثال، زمان جنگ ایران و عراق (1980-1988)، شاهد نقاشیدیواری های با تمرکز شدید بر شهادت بودیم، در حالی که دوره ریاست جمهوری اصلاحطلب محمد خاتمی (1997-2005) شاهد افزایش نقاشیهای دیواری بود که بیشتر به مضمون های لیبرالی «زیباسازی» متمایل بودند. (Zarkar 2016; Bombardier 2013). به همین ترتیب، اولریش مارزولف (2013) نوشته است که چگونه تصویر جسد شهید در نقاشی دیواری های اخیر «محو» شده است، و از تصویرهای واقع گرایانه و گاها خشن، به تصویرهایی انتزاعی تر و سورئال تر تغییر کرده است. در مقابل، وقتی رسانههای دوستدار حکومت و سازمانهای دولتی، از جمله دفتر رهبری، محتوای تصویری را به صورت آنلاین از وبسایتهای رسمی خود منتشر می کند، تصاویر اغلب با مجموعه یا سازمان مرتبط که مسئول طراحی است و ارتباط بین اختیارات سیاسی تولید کننده و محتوا را روشن می کند، برچسب گذاری می شوند.
سال های اخیر شاهد ظهور تعدادی از شرکت های جدید بوده ایم که به دنبال حرفه ای کردن تکنیک های پروپوگاندای تولید پوستر و نقاشی دیواری و همچنین طراحی گرافیک هستند. او معتقد است که این امر عمدتاً به این دلیل است که نسلهای جوانتر، که برای کمک به انقلاب و جنگ خردسال بودند و یا فقط اوایل جمهوری اسلامی را به یاد میآورند، با نمایش سنتیتر و درونیتر شهدا ارتباط برقرار نمی کنند.
چنین تغییرات کندی که در کنار تغییر سریع ساختار سنی ایران در دهههای گذشته قرار گرفته است، نشان میدهد که چگونه انتقال اسطوره شهید سختتر میشود. در عین حال، این اسطوره ای است که دقیقاً عمدتاً جمهوری اسلامی بر آن بنا شده است، اساسا به همین دلیل باید حفظ شود. در زمان انقلاب، روایتهای نبرد کربلا به عنوان دعوتی به مبارزه فعال تعبیر شد، در حالی که در طول جنگ ایران و عراق، جریانی جدیدی از شهدا ایجاد شد که ایدئولوژی رژیم بر اساس یاد و خاطره آنها شکل گرفت (رام 1994). ، 61-92). بررسی پویای مرگ قاسم سلیمانی در بیلبورد ولی عصر نشان می دهد که چگونه می توان موضوع شهادت را به شیوه ای جدید بازتفسیر و ابلاغ کرد. این نشان دهنده توانایی دیوارنگاره برای ارائه تفسیری منعطف درباره ایدئولوژی حکومت است، به نحوی که تصاویر سنتی یا سورئالیستی از شهدا ممکن است این چنین نباشند. درست یک ماه پس از مرگ ناگهانی وی، دومین دیوارنگاره اختصاص یافته به سلیمانی بر روی بیلبورد ولی عصر قرار گرفت . این تصویر سلیمانی را به تصویر میکشد که تا آن زمان به طور گسترده به عنوان یک شهید تجلیل میشد، در مرکز کادر در حال ادای احترام نظامی (ایکنا 2020). پشت سر او مردان، زنان و کودکانی قرار دارند که نماینده اقشار مختلف جامعه ایران هستند. اکثر آنها که به تصویر کشیده شده اند جوان هستند، که هم ساختار سنی جمعیت را منعکس می کند و هم به مخاطبان مورد علاقه دیوارنگاره اشاره می کند. که به تقلید از ژنرال، همان سلام و ژست نظامی را اتخاذ کرده اند.
نگاه دقیقتر به این تصویر دوم از سلیمانی نشان میدهد که چگونه بیلبورد میتواند اسطوره شهید را دوباره به نمایش بگذارد. این بیلبورد در کنار اعضای جامعه و در میان ژستهای نمادینی که قرار است فداکاری او را به قهرمانی قابل تقلید تبدیل کند، تصویر شهید را به شیوههای ظریف و مبتکرانه رمزگذاری میکند و رویکرد «پروپوگاندا نرم» به منظور ایجاد وحدت ملی بیشتر را پیش میگیرد. لازم به ذکر است که چنین تصویری از شجاعت و قد و قامت سلیمانی پس از درگذشت و انتصاب او به عنوان یک شهید "ناگهانی" ظاهر نشد، بلکه در طول زندگی او در مستندهای تلویزیونی، موزیک ویدیوها و سایر اشکال رسانه ای پرورش یافت و تقویت شد. محبوبیت سلیمانی در مراحل پایانی زندگیاش، بهویژه در دوران حضور ایران در سوریه و نبرد با داعش، در سراسر ایران افزایش یافت. او اغلب به عنوان یک قهرمان ملی متواضع و فداکار به حساب میآمد.چراکه به دلیل تمایلش به دفاع و حفاظت از ملت ایران و هم به این دلیل که هیچ گونه جاه طلبی سیاسی نداشت. بر اساس یک نظرسنجی در سال 2019 که توسط دانشگاه مریلند انجام شد، سلیمانی محبوبترین چهره سیاسی در ایران در میان آزمایششدگان بود و از هر 10 نفر هشت نفر او را مثبت ارزیابی کردند (گالاگر، محسنی و رمزی 2019، 36). با حضورش در بیلبورد ولی عصر، شهرت و محبوبیت او به عنوان یک چهره شاخص در ایران به خوبی تثبیت شد. نامگذاری او به عنوان شهید بر روی بیلبورد، موقعیت و تصویری را که قبلا پرورش یافته بود، تقویت کرد.
در نگاه اول، دیوارنگاره نمونه ای معمولی از برخی از جنبه های نظری شهادت است. شهدا، مانند سلیمانی در اینجا، اغلب به عنوان مظهر درستکاری، نجابت و اخلاق به تصویر کشیده می شوند و قرار است نمادی از بالاترین استانداردهای جامعه خود باشند، برای زنده ها آنها به نوعی یادآور ارزش هایی هستند که به خاطر آنها مرده اند و بنابراین تأثیری الهام بخش بر همه اعضای جامعه دارند و آنها را ترغیب می کنند (حداقل در حالت ایده آل) از طریق خویشتن داری و انجام تعهدات خود در قبال جامعه، شهید را گرامی بدارند (Gölz). 2019). همه اعضای جامعه باید به این ندا پاسخ دهند و "همه به پیش به یک صدا ، جاویدان ایران عزیز ما " همانطور که روی بیلبورد تصریح شده است. جامعه ایران آماده حضور در این عظم همگانی هستند. همانطور که شهید آرمانی، سلیمانی در دفاع از نظام اعتقادی خود علیه نظام اعتقادی دشمن جنگید و جان خود را از دست داد - عملی که همه شهدا آن را انجام می دهند - از اعضای جامعه ایران نیز خواسته می شود که چنین کنند.
شایان ذکر است که جماعت پشت سر سلیمانی شامل زنان با چادر و بدون چادر می شود درحالی که چادر در ایران به عنوان مناسب ترین لباس برای زنان تبلیغ می شود. این یک ویژگی قابل توجه است، زیرا از دیدگاه سختگیرانه و محافظه کارانه اسلام، زنان با پوشش نادرست نیز به تصویر کشیده می شوند. همچنین هیچ گونه تفکیک فضایی بین زنان و مردان وجود ندارد، شرایطی که در مورد برخی دیگر از دیوارنگاره های ولی عصر صدق میکند و در بازنمایی سنتیتر ایدئولوژی جمهوری اسلامی، که در آن تفکیک جنسیتی و پوشش اسلامی برای زنان مهم است، بسیار غیر معمول است.
همانطور که در ادامه بحث خواهد شد، دیوارنگاره های مختلف روی بیلبورد ولی عصر به دلیل حمایت از تصویرهای کلیشه ای از زنان و نقش های اجتماعی آنها مورد انتقاد قرار گرفته است. این تحولی شگفتانگیز است، از آنجایی که آنچه نظم اخلاقی مناسب در ایران ، آنگونه که در چارچوب مقررات پوشش زنان و تفکیک جنسیتی تعریف میشود، از زمان تأسیس جمهوری اسلامی همواره مورد مناقشه بوده است. اما در این مورد، بیلبورد به جای پنهان کردن چنین تفاوتهایی، آنها را در آغوش میگیرد و نشان میدهد که چگونه میتوان از شهادت سلیمانی به عنوان فرصتی برای خطاب به همه جامعه و متحد کردن اعضای ناهمگون آن استفاده کرد.
علاوه بر این، علیرغم تنوع افراد در پسزمینه، هیچ روحانی به تصویر کشیده نشده است، غیبت محسوسی برای حکومت که از زمان تأسیس جمهوری اسلامی تحت سلطه شخصیتهای روحانی است محسوب میشود. این غیبت را میتوان از منظر کلام شیعی تبیین کرد: که یا راه شهادت را میجوید، یا به عنوان یک عالم دینی در پسزمینه باقی میماند و با هدایت دیگران در الهی شدن هر چه بیشتر این دنیا کمک میکند. از این منظر، روحانیون نیازی به مصداق شهید ندارند، بلکه می توانند در خارج از چارچوب (اما نه حذف) بایستند. یکی دیگر از دلایل محتمل برای عدم حضور روحانی، جداسازی بصری پیام وحدت ملی بیلبورد از خود حکومت است. دو تصویر پرکاربرد مرتبط با حکومت و اغلب در نقاشی دیواری شهدا، تصاویر آیت الله خمینی و خامنه ای است، اما آنها نیز غایب هستند. به جای آن مجموعهای از پرچمهای ایران در پسزمینه به اهتزاز در میآیند. هیچ اشاره زیادی به شخصیت اسلامی ملت نشده است. با این وجود، ماهیت دولت قبلاً توسط خود شهید تعریف شده است. این واقعیت که سلیمانی به عنوان یک شهید مورد احترام قرار می گیرد برای اثبات این امر کافی است. او برای حکومت به عنوان یک نقطه مرجع است و حکومت یکباره این واقعیت را پشت یک فراخوان به ظاهر غیر ایدئولوژیک برای وحدت ملی پنهان می کند. به همین دلیل، از کسانی که پشت سر سلیمانی ایستاده اند، نباید خواسته شود که با هم برای جمهوری اسلامی گام بردارند، بلکه گفته می شود که برای ایران تلاش کنند. تمایل به نشان دادن سلیمانی بهعنوان یک شهید قهرمان در میان مردم، بهجای نشان دادن ارتباط آشکارای او با حکومت، با گنجاندن پسر کوچکی در گوشه سمت راست کادر به چشم می خورد. او تنها فردی است که در قاب، سلام نمی دهد، در عوض با دست خود علامت «T» می سازد، علامتی که پس از کشته شدن سلیمانی رایج شد. معنای حرکت دست این است که در حالی که سربازان آمریکایی ممکن است به صورت عمودی (ایستاده) وارد شوند، به صورت افقی (یعنی مرده) به خانه برمی گردند. این پسر پیشانی بند قرمز رنگی به نام «یا منتقم» بسته است که به یکی از نامهای الله ( «انتقامگیر») اشاره میکند و میل به انتقام دارد. این سربند متعلق به بسیجیان داوطلبی است که مایل به فداکاری برای ملت هستند، همانطور که در طول جنگ با عراق در دهه 1980 رخ داد. پسر با اشاره به شهدای مبارزات قبلی و شهدای حاضر در مبارزات کنونی، نماد شهدای آینده از ایران است. او به عنوان شهید آرمانی و بی گناه که می تواند مبارزات ملی قبلی را به مبارزات معاصر پیوند دهد، مهره ای از تاریخ معاصر ایران و «چهره ای ثابت در میان شلوغی» در میان سایر افراد جامعه است. او که در کنار سلیمانی به عنوان یک شهید «زنده» ایستاده است، پیام کلی بیلبورد را در قالب بندی شهادت سردار در قالب وحدت ملی، مبارزه و فداکاری بیشتر می کند.با به تصویر کشیدن شهادت سلیمانی به این شکل، بیلبورد ولی عصر توانایی خود را در رمزگذاری انعطاف پذیر یک ایدئولوژی اصلی به شیوه ای مبتکرانه تر و ظریف تر نشان می دهد و از بسیاری از نمادهای خسته کننده که در نقاشی دیواری در جاهای دیگر دیده می شود چشم پوشی می کند. این می تواند موضوعی مانند شهادت را - که معمولاً به عنوان یک نمایش سیاسی آشکار در پروپوگاندا سخت درک می شود - به یک نمایش شیکتر از پروپوگاندا نرم تبدیل کند. ایدئولوژی اصلی باقی می ماند اما از نو طراحی می شود.
دیوارنگاره ها برای بیان یک داستان بین پروپوگاندا سخت و نرم یک خط مبهم دارد. دیوارنگاره ها نه تنها قادر به پاسخگویی به فرآیندهای معاصر هستند، بلکه می توانند تفسیرهایی ارائه دهند که این فرآیندها را به روایت های ایدئولوژیک مرتبط می کند. نمونه واضحی از توانایی های داستان سرایی بیلبورد را می توان در مجموعه ای از چهار دیوارنگاره مشاهده کرد که در ماه محرم سال 2020 نمایش داده شد. منشأ آن ردپای اسلام شیعی با این ایده است که قدرت کاریزماتیک و سیاسی- مذهبی حضرت محمد (ص) از طریق ازدواج دخترش فاطمه (س) با علی ابن ابی طالب (ع) به نسل او منتقل کرده است. اما واقعیت سیاسی در دهه های پس از رحلت پیامبر در سال 632 میلادی متفاوت به نظر می رسید. در دمشق معاویه بن ابی سفیان از خاندان بنی امیه به قدرت قابل توجهی دست یافت و سرانجام لقب خلیفه را به خود گرفت. در سال 680 امید خاندان علی (شیعیان اولیه) بر نوه پیامبر (ص) حسین بن علی بود. او که در مکه زندگی می کرد. در ماه محرم همان سال، جنگ سرنوشتساز کربلا رخ می دهد که در آن نیروهای خلیفه یزید بن معاویه بر ذریه پیامبر و یاران او پیروز شدند. حسین در روز عاشورا، روز دهم ماه، کشته (شهید) شد. از آن زمان عاشورا مقدس ترین روز در تقویم شیعیان است و تمام ماه محرم برای مسلمانان شیعه عزاداری محسوب می شود. نبرد نه تنها نمایانگر لحظه شکلگیری سیاسی عقاید مذهبی شیعیان در اسلام است، بلکه منشأ کلامی روحیه شهادت شیعیان را نیز مشخص میکند.در محرم 2020، سکانسی متشکل از چهار نقاشی دیواری، داستان کربلا را دوباره بازخوانی کرد و آن را به واقعیتهای سیاسی ایران معاصر پیوند داد. در ابتدای ماه، دیوارنگاره ای با شعار ساده «ما ملت امام حسینیم» که هنرمندانه خوشنویسی شده بود ظاهر شد (شکل 5؛ مشرق نیوز 2020). ظهور چنین شعاری در ماه محرم در جمهوری اسلامی ایران به نظر غیرمعمول نیست، زیرا نمایانگر و دلالت بر تصویر دینی دولت به عنوان یک ملت شیعی است.
با این حال، این واقعیت که این بیانیه بیش از شخصیت دینی جمهوری اسلامی بود، در شعار زیر با حروف سبز آمده است: « باید تمام زندگی ام مثل او باشد.» معنای چنین عبارتی دو شب قبل از عاشورا روشن می شود که از دیوارنگاره جدید با عنوان «در مبارزه» رونمایی می شود. این تصویر نقاشی حسین را در محاصره دشمنان نشان میدهد که در کنار برادرش عباس میجنگند (تصویر 6؛ مهر نیوز 2020). با ظهور دیوارنگارهی دوم، معنای «ما ملت امام حسینیم» روشن میشود. منظور از این شعار، دیگر اشاره ای ساده به شخصیت شیعی ایران یا پایبندی ملت به شخصیت تاریخی حسین نیست.
بلکه تصویر گرافیکی نبرد کربلا و تأکید آن بر «سالار شهیدان» در محاصره دشمنان است ، که در ایران به معنای ضرورت مقاومت در برابر دشمنان، سختی ها و بحران ها است (Schwartz and Golz 2020b). تلاش برای «امت امام حسین شدن» و «همه عمر مانند او بودن» بسیار بیشتر از یک امر اعتقادی است. متن نوشته شده روی دیوارنگاره: «پشت به پشت و صف شکن/کیست حریف تن به تن؟» این فراخوانی برای اقدام برای مبارزه با دشمنان است. بیلبورد ولی عصر با ارائه ساده دو دیوارنگاره بعدی در یک تاریخ نمادین، روایت اصلی اسطوره ای اسلام شیعی را به واقعیت های زمان حال پیوند داد. آنها با هم داستان ملتی را روایت می کنند که خود را در محاصره دشمنان می بیند اما آماده جنگیدن است. ظاهر شدن این بیلبورد در سال 2020 - در میان کمپین "فشار حداکثری" رئیس جمهور ایالات متحده ترامپ، تحریم های شدید بین المللی ، جنگ سایبری و ترورهای هدفمند - اشاره به دشمنان ایران اصلا اتفاقی و اشتباهی نیست. در واقع، قدرت و توانایی چنین کمپین پیامرسانی و موفقیت آن تا حدی در این نهفته است که میتواند با رویدادهای جاری طنینانداز شود. پیام بیلبورد دوباره در پایان ماه تغییر کرد، زمانی که یک دیوارنگاره با شعار جدید «ما ملت شهادتیم» ظاهر شد (شکل 7؛ فارس نیوز 2020 الف). این شعار مسلماً شبیه همان شعاری است که در اولین دیوارنگاره ی محرم ("ما ملت امام حسینیم") آمده است، اما ساخت آن به میزان قابل توجهی ظریف نیست. شعار این است که ایران به عنوان یک ملت به سالار شهیدان امام حسین (ع) متصل است و بار دیگر تداعی گر این مفهوم که راه حسین، راه عمل و شهادت بالقوه است، نه صرفا گردهمایی (Golz 2019). این یک حقیقت است که دیوارنگاره محرم به طور قطعی به هم مرتبط هستند و باید به عنوان یک پروژه مشترک درک شوند، چراکه به صورت شفاف با شعار اصلی «ما ملت شهادتیم ، ما ملت امام حسینیم " مشخص می شود.
آخرین بیلبورد ایام محرم چند روز بعد با دیوارنگاره ای از شخصیتهای جمهوری اسلامی را نصب میشود که به عنوان شهدا مورد احترام قرار میگیرند، از جمله قاسم سلیمانی و یک زن پرستار که احتمالاً نمادی از چالشهای پاندمی کووید-19 است (شکل 8; فارس نیوز 2020 ب).6
منطق بیلبورد - که در قالب چهار دیوارنگاره توسعه یافته است - اکنون به طور غیرقابل انکاری واضح است: انتصاب به امت امام حسین (ع) به معنای پیمودن مسیر و پیروی از نمونه های تعیین شده شایسته است. اگر ابهامی درمورد معنای دقیق «امت شهید» وجود داشت با ظهور این بیلبورد به آن پایان داد. این بیلبورد نه تنها در پایان محرم، بلکه در آغاز هفته دفاع مقدس، مراسم سالانه ای که به منظور قدردانی و قدردانی از شهدای جانباخته جنگ ایران و عراق بود، نصب شد.
با درک هر چهار دیوارنگارهی سریالی و مستمر محرم، ارتباط بین اندیشه شهادت به عنوان عنصر اصلی ایدئولوژی حکومت و سیاست معاصر آشکار می شود. بیلبورد زمان عزاداری و تعمق مذهبی را به یک برنامه سیاسی تبدیل کرد. اولین دیوارنگاره با تکنیک پروپوگاندای نرم خوشنویسی و شعاری مبنی بر جمهوری اسلامی به عنوان کشوری شیعی، تلاش می کرد ملت را به عنوان ملتی مرتبط با یک رویداد تاریخی تثبیت کند. اما این نگرش به آرامی برای انتقال تغییر یافت. پیش از این، پیام ضرورت فداکاری فردی در جامعه معاصر با استفاده از سبک پروپوگاندای سخت در دیوارنگاره های سنتی با مضامین شهادت در سراسر جمهوری اسلامی مشاهده می شد. با در نظر گرفتن هر چهار دیوارنگاره به عنوان یک پروژه پروپوگاندای جمعی این نکته که چگونه تولیدکنندگان حکومت می توانند از داستان سرایی برای محو کردن مرزهای بین عزاداری مذهبی و کنش جمعی، بین رویدادهای تاریخی و سیاست معاصر، و بین تکنیک های پروپوگاندا نرم و سخت برای ترویج یک عنصر اصلی استفاده کنند حائز اهمیت است. پیام جمهوری اسلامی: تبلیغ فداکاری فردی برای کشور به عنوان یک آرمان قهرمانی است. چنین تکنیکی برای تولیدکنندگان فرهنگی حکومت چیز جدیدی نیست، چراکه از آغاز جنگ ایران و عراق و در رسانههای دیگر مانند تلویزیون و فیلم استفاده شده است. بیلبورد ولی عصر نشان دهنده تداوم این سنت است که به دلیل انعطاف پذیری در تغییر تصاویر، بر خلاف نقاشی دیواری سنتی،میتواند یک مشارکتی داشته باشد که خب این یک پیشرفت است. اگرچه تلویزیون و سینما از مصرف کنندگان می خواهند که به دنبال داستان سرایی برای حکومت باشند، اما بیلبورد ولی عصر این امر را مستقیماً به «خیابان» آورده است. طراحان با آگاهی از جایگاه سنتی تولیدکنندگان فرهنگی حکومت، و علیرغم تواناییهای آشکاری که برای پیشی گرفتن از آنها داشتند، تصمیم گرفتند با طراحی بیلبورد پایانی در نقوش یک نقاشی دیواری سنتی به هنرمندان و طراحان دوران قبل و نیروی کار که برای «تولید» آن زحمت کشیده اند، ادای احترام کنند. البته، تولیدکنندگان رسانههای کنونی، با بستهبندی مجدد آن با گرافیکهای فوقالعاده تیز، رنگهای بسیار اشباعشده، و سبکی بسیار نزدیکتر به زیباییشناسی مصرفگرایی در پروپوگاندا، موتیف دیواری سنتی را یک قدم جلوتر بردهاند.
تنها سکانس دیوارنگاره محرم برای بیان یک داستان منسجم و در دسترس از وحدت و فداکاری ملی از طریق محو کردن تکنیک های پروپوگاندای سخت و نرم قابل توجه نیست. بلکه پس از جایگزینی شعار «ما امت امام حسینیم» به جای دیوارنگاره نبرد کربلا، اوج یک ویدئویی را منتشر کرد که تغییر یک شبه دیوارنگاره را به عنوان یک رویداد جمعی معرفی کرد.
این ویدئو تغییر دیوارنگاره را به گونه ای به تصویر میکشد که تماشاگران در فضایی مذهبی در انتظار آن هستند. این ویدئو نمونهای از این است که چگونه طراحان این مجموعه دیوارنگاره ، تکنیکهای داستانسرایی خود را محدود به محتوای آن نکردهاند. خود بیلبورد ولی عصر، اما آن را به دنیای مجازی شبکه های اجتماعی گسترش داد. با انتشار این ویدئو، اوج تمایل خود را برای اعمال کنترل بیشتر بر معنا و تفسیر دیوارنگاره بیلبورد با تلاش برای بیان داستان و نحوه دریافت تصاویر نشان داد.
با وجود بهترین تلاش سازمان دهندگان بیلبورد برای تنظیم نحوه دریافت تصاویر ، چه از طریق گردش آنلاین یا رویدادهای "آفلاین"، همانطور که در بالا مشاهده شد، بیلبورد در مواقعی با واکنش شدید عمومی مواجه شده است. این موضوع به نظر با جنجالهای پیرامون مجموعهای از تصاویر در تابستان 2018 در جریان رقابتهای برتر فوتبال در جام جهانی، دیده شد.
فوتبال از دیرباز محل مناقشه بین اقشار مختلف جامعه ایران بوده است و قدمت آن به ورود این ورزش به کشور از طریق تعامل با اروپایی ها و مدارس مبلغین بازمیگردد. پیش از این در اوایل قرن بیستم، نگرانی در مورد واردات یک بازی مورد علاقه «کفار» و نحوه نقض قوانین لباس یعنی همان شورت بازیکنان وجود داشت (چهابی، 1385، 237). بعدها در دوران پهلوی (1925-1979) فوتبال در سطح ملی رونق گرفت و در دهه 1960 به یک ورزش اصلی تماشاگر تبدیل شد (چهابی 1385، 141(.
اما در زمان جمهوری اسلامی ورزش وارد رابطه پیچیده تری با دولت شد. در حالی که حکومت اسلامی تازه تأسیس نتوانست جلوی محبوبیت فوتبال را بگیرد، آنها توانستند دسترسی به آن را محدود کنند، به ویژه در سال 1981 که زنان از ورود به ورزشگاه ها برای حضور در مسابقات منع شدند (چهابی 2006، 246). در طول سالها استثنائات خاصی از جمله برای مقامات دولتی یا بازدید از مقامات بلندپایه وجود داشت، اما این موارد موقتی بود. محرومیت مداوم زنان از استادیوم ها منجر به ظهور گروه های مردمی مانند "زنان روسری سفید" و "استادیوم های باز" شد که از حقوق زنان برای حضور در مسابقات دفاع می کردند. این مبارزه با فیلم آفساید ساخته جعفر پناهی که در سال 2006 مورد تحسین منتقدان قرار گرفت، معروف شد و توجه بینالمللی را به خود جلب کرد، جایی که زنان سعی میکردند با لباس مردانه وارد استادیوم فوتبال شوند. همانطور که شاهرکنی (2019) اشاره کرده است، فوتبال و موضوع ورود زنان به استادیومها نقطه عطف مهمی در میان جناحهای حکومتی جمهوری اسلامی بوده است. به طوری که هم اصلاحطلبان و هم اصولگرایان این موضوع را ابزاری برای جلب رضایت پایگاههای سیاسی مربوطه خود کردند. ممنوعیت حضور زنان در بازی های بین المللی سرانجام در اواخر سال 2019 پس از تهدید فیفا به محرومیت ایران از مسابقات بین المللی – و نیز تا حدی به واسطه اقدامی که توسط دختر جوانی که اخیراً خود را در مقابل استادیوم خودسوزی کرده بود - برداشته شد - اما بازمیگردیم به سال 2018 که ایران در جام جهانی شرکت کرد ،و طبق معمول این موضوع سیاسی و در کانون توجه بین المللی قرار گرفت (پنجا 2019). اولین دیوارنگاره جام جهانی که بر روی بیلبورد ولی عصر (عج) به نمایش درآمد در 13 ژوئن 2018 رونمایی شد. این دیوارنگاره تصویر 15 مرد با مدال های اهدا شده به برندگان در جام جهانی بود و جام را در جشن شادی در میان کاغذ رنگی های سه رنگ به نمایندگی از پرچم ایران به دست گرفته بودند. گویی همه ملت در این رقابت "پیروز " ظاهر شده اند. این مردان با لباسها و پیراهن های متفاوت ، که احتمالاً در تلاشی برای به تصویر کشیدن وابستگیهای قومی، قبیلهای و سرزمینی مختلف در سراسر کشور ظاهر شدند. شعار پایین این بود: "ما هم قهرمانیم. یک ملت، یک ضربان» (شکل 9؛ عصر ایران 2019)
این بیلبورد بلافاصله مورد انتقاد و تحقیر در رسانه این بیلبورد بلافاصله مورد انتقاد و تحقیر در رسانه های اجتماعی قرار گرفت زیرا نتوانست حتی یک زن را به تصویر بکشد. یکی از سردبیرهای ورزشی ایران این سوال را مطرح کرد که چرا بیلبوردهای قبلی مشکلی برای گنجاندن زنان در موقعیتهای مذهبی نداشتند، اما وقتی «نام تیم ملی ایران مطرح میشود، حضور زنان ممنوع است؟» (امیرپور 2018). زهرا نژادبهرام، سیاستمدار اصلاحطلب و عضو شورای شهر تهران، خاطرنشان کرد: «جای نگرانی است که در شهر تصاویری از یک جنسیت منتشر میشود و نیمی از جمعیت – زنان – فراموش میشوند» (کیهان لندن 2018). او خواستار حذف بیلبورد فوری شد. رئیس سازمان زیباسازی شهر تهران که مدیریت دیوارنگاره شهر را برعهده دارد و به همراه اوج مسئولیت بیلبورد جام جهانی را برعهده داشت، در پاسخ به این انتقادات اشاره کرد که هدف از این بیلبورد به تصویر کشیدن اقوام مختلف حاضر در تیم ملی ایران بوده است. ، در مورد تماشاگران مرد یا زن اظهار نظر نکرد (بی بی سی فارسی 2018(
با این حال، چند روز بعد تصویر جایگزین شد. این بار دیوارنگاره اعضای تیم ملی ایران را در کنار اعضای عموم مردم نصب شد (شکل 10). دیوارنگاره ی جدید شامل یک زن بود، اما فقط یک زن (کیهان لندن 2018). او به قدری در پایین خط قرار داشت که به سختی میشد متوجه حضور او شد. قابل پیش بینی بود که این دیوارنگاره نیز با انتقاداتی مواجه میشود.های اجتماعی قرار گرفت زیرا نتوانست حتی یک زن را به تصویر بکشد. یکی از سردبیرهای ورزشی ایران این سوال را مطرح کرد که چرا بیلبوردهای قبلی مشکلی برای گنجاندن زنان در موقعیتهای مذهبی نداشتند، اما وقتی «نام تیم ملی ایران مطرح میشود، حضور زنان ممنوع است؟» (امیرپور 2018). زهرا نژادبهرام، سیاستمدار اصلاحطلب و عضو شورای شهر تهران، خاطرنشان کرد: «جای نگرانی است که در شهر تصاویری از یک جنسیت منتشر میشود و نیمی از جمعیت – زنان – فراموش میشوند» (کیهان لندن 2018). او خواستار حذف بیلبورد فوری شد. رئیس سازمان زیباسازی شهر تهران که مدیریت دیوارنگاره شهر را برعهده دارد و به همراه اوج مسئولیت بیلبورد جام جهانی را برعهده داشت، در پاسخ به این انتقادات اشاره کرد که هدف از این بیلبورد به تصویر کشیدن اقوام مختلف حاضر در تیم ملی ایران بوده است. ، در مورد تماشاگران مرد یا زن اظهار نظر نکرد (بی بی سی فارسی 2018(
با این حال، چند روز بعد تصویر جایگزین شد. این بار دیوارنگاره اعضای تیم ملی ایران را در کنار اعضای عموم مردم نصب شد (شکل 10). دیوارنگاره ی جدید شامل یک زن بود، اما فقط یک زن (کیهان لندن 2018). او به قدری در پایین خط قرار داشت که به سختی میشد متوجه حضور او شد. قابل پیش بینی بود که این دیوارنگاره نیز با انتقاداتی مواجه میشود.
سرانجام، در 20 ژوئن 2018، یک هفته پس از نصب بیلبورد اصلی جام جهانی، به نظر می رسد گردانندگان بیلبورد از پس کار به خوبی برامدند. نسخه سوم انبوهی از تماشاگران زن و مرد در پس زمینه را به تصویر میکشد که در حال تشویق بازیکن ایرانی که در حال ضربه زدن به توپ هستند(تصویر 11؛ ایسنا 2018). دیوارنگاره با استقبال عمومی روبرو شد. شهیندخت مولاوردی که پیش از این در کابینه رئیس جمهور روحانی (1392-1390) به عنوان معاون امور زنان و خانواده ریاست جمهوری خدمت کرده بود، اذعان کرد اگرچه دو بیلبورد اول مورد انتقاد شدید قرار گرفت، اما نسخه سوم تنوع جنسیتی و قومیتی هواداران تیم ملی را نشان داد و ثابت کرد که چگونه «ورزش قدرت عبور از مرزها را دارد و میتواند ما را متحد کند» (ایسنا 2018)
اپیزود جام جهانی نمونه بارز این را نشان می دهد که چگونه پروپوگاندا دولتی در ایران به اندازه کافی منعطف است تا پیام خود را بیشتر در راستای افکار عمومی در هنگام مواجهه با انتقادات سنگین دوباره تنظیم کند. درست مانند سایر تولیدکنندگان فرهنگی حکومت در ایران، سازمان دهندگان بیلبورد ولی عصر شاهد این بودند که تا چه حد می توان برون داد فرهنگی آنها را در معرض تفسیرهای جدید قرار دهد و در زمینه هایی فراتر از آنچه در ابتدا در نظر گرفته شده بود، ظاهر شود، به ویژه هنگامی که در رسانه های اجتماعی دست به دست می شوند. (اخوان 1392، 74-5). همانطور که رئیس سازمان زیباسازی شهر تهران در میان انتقادات عمومی نسبت به بیلبورد اصلی به صراحت اعلام کرد، هدف این بود که وحدت ملی پیرامون پیشینههای مختلف قومیتی اعضای تیم ملی ترویج شود و نه بیشتر. اما اعتراض عمومی در رسانههای اجتماعی، که شامل روزنامهنگاران، فعالان و سیاستمداران میشد، پیام نسبتاً خوش با هدف تنوع قومی را نادیده گرفت و در عوض این تصویر را به موضوع داغ رابطه زنان ایرانی با فوتبال مرتبط کرد. با وجود خطر بالقوه بی اعتبار شدن پلت فرم ولی عصر علیرغم قصد طراحان، برگزارکنندگان تصمیم گرفتند که مورد انتقاد عموم قرار گیرند و از یکی از بزرگترین دارایی های بیلبورد ولی عصر استفاده کنند: توانایی آن در تغییر سریع تصویر برای پاسخگویی به یک رویداد سیاسی یا موقعیت اجتماعی خاص. به نظر می رسد تصویر نهایی جام جهانی انتقادات عمومی را کاهش داد و تمرکز را به وحدت ملی بازگرداند، زیرا ایران برای کسب افتخار در صحنه جهانی رقابت می کند. تغییر از تمرکز اصلی بر روی اتحاد تیم ملی به چیزی که وحدت تماشاگران را برجسته می کند، ممکن است حتی حسن نیت برخی از بیلبورد ها را بازگرداند. و در نهایت به طور اتفاقی یا نه، در 20 ژوئن 2018 - همان روزی که تصویر نهایی رونمایی شد - زنان برای اولین بار پس از 37 سال اجازه ورود به ورزشگاه آزادی تهران و تماشای پخش زنده بازی جام جهانی ایران با اسپانیا را پیدا کردند.
تغییر از تمرکز اصلی بر روی اتحاد تیم ملی به چیزی که وحدت تماشاگران را برجسته می کند، ممکن است حتی حسن نیت برخی از بیلبورد ها را بازگرداند. اما در نهایت به طور اتفاقی یا نه، در 20 ژوئن 2018 - همان روزی که تصویر نهایی رونمایی شد - زنان برای اولین بار پس از 37 سال اجازه ورود به ورزشگاه آزادی تهران و تماشای پخش زنده بازی جام جهانی ایران با اسپانیا را پیدا کردند.
ارزش بیلبورد ولی عصر برای دولت ایران - مانند هر بیلبورد دیگری که برای اهداف پروپوگاندایی مورد استفاده قرار می گیرد - توانایی آن در «خلاصه و فشرده سازی استراتژی ها و مواضع سیاسی طولانی و روایت های بیان شده در عبارات و شعارهای کوتاه از طریق رسانه های اصلی است». Terrone 2020, 42). به این ترتیب، بیلبورد ولی عصر لزوماً با سایر نقاشی دیواری ها که منظر شهر تهران را پر می کند تفاوتی ندارد: چراکه هر دو به حکومت ایران ابزار بصری می دهد تا پیام خود را مستقیماً به مردم ارائه دهد بدون اینکه ابتدا از طریق تمام طیف های سیاسی رسانه خبری فیلتر شود و یا توسط روزنامه نگاران شکل بگیرد. اما بیلبورد ولی عصر، یک نقاشی دیواری معمولی نیست. اول، ظرفیت قابل توجه برای پاسخگویی به رویدادهای سریع الانتشار است. در حالی که در شهر قم اولین دیوارنگاره ی منقوش به شهادت سلیمانی نزدیک به یک ماه پس از درگذشت وی ظاهر شد، بیلبورد ولی عصر در کمتر از چند روز رونمایی شد. این بیلبورد برای بهرهبرداری از چرخه خبری با محوریت شهادت سلیمانی با کمک هشتگهای فارسی و انگلیسی به امید افزایش حضور رسانههای اجتماعی برای انتقال پیام رژیم به نمایش گذاشته شد. بیلبورد ولی عصر بسیار در لحظه زندگی می کند.
دوم، از آنجایی که بیلبورد ولی عصر بهطور مکرر تغییر میکند، میتواند به طور مستمر نوع پیامهای حکومت را که به مخاطب منتقل میشود، را تنوع بخشد درحالی که یک نقاشی دیواری نمیتواند. بیلبورد ولی عصر میتواند از نمایش نمونههایی از پروپوگاندا آشکار سیاسی، مانند تصویرسازی ترسناک از یک عکس نمادین آمریکایی (شکل 12 الف؛ خبرگزاری تسنیم 2015)، تا تبلیغ یک تبریک برای روز درخت و طبیعت حرکت کند (تصویر 12 ب؛ خبرگذاری اس ان ان 2021). باتوجه به ظرفیت حرکت بین این گونه پیامهای متفاوت، دیوارنگاره ولی عصر میتواند تصاویر بحثبرانگیزتر – که برای بسیاری ناخوشایند است– را با تصاویر پیش پا افتادهتر ترکیب کند. در حالی که با قرار دادن چنین تصاویری تمرکز ویژه بر آمریکاستیزی یا شهادت، یا سایر نمونه های خستهکننده بیلبورد ولی عصر که از پروپوگاندا سخت حکومت است، تعدیل می شوند و در کنار مضامین رایجتر، همچون تبریک عید ، پیام های بحث برانگیزتر عادی تلقی می شود.