ویرگول
ورودثبت نام
Polaris
Polaris
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

نه به امید واهی و مثبت اندیشی بی خودی


می دونی،یه قسمت بزرگ از مغز من هست که یه کار مشخص داره: شک کردن به همه چیز به ویژه من.

و کاملا واضحه که چیز خوبی نیست. یکی از مشکلاتی که الآن داره ایجاد می کنه اینه که: فکر کن تو یه چاه گیر کردی،چند روزه گرسنه ای،هیچ آدمیزادی ندیدی،دستت هم شکسته و اصلا نمی دونی که کسی پیدا می شه نجاتت بده یا نه. خب مسلما ناراحتی،ناامیدی، عصبانی ای و خلاصه یه عالمه احساسات بد دیگه.یه مدت درد می کشی و گریه می کنی و کلا حالت خوب نیست دیگه.اینجاست که اون قسمت مغز وارد می شه و شک می کنه.نکنه من اشتباه می کنم؟ من اشتباه می کنم.من خیلی ناشکرم.همین جوری هم می شه خوشحال و سپاسگزار باشم.حداقل آب برای خوردن دارم،هر روز نور خورشید رو می بینم،زندم و نفس می کشم.می تونست خیلی بدتر باشه،من خیلی ناشکرم.باید سعی کنم از همین شرایط لذت ببرم.

صبح فردا بیدار می شه،دستش درد می کنه،گرسنه است با آینده ای نامعلوم.با خودش می گه باید مثبت باشم.انعکاس نور در آب رو ببین! کمی آب بنوش.ولی بالاخره نمی تونه.بالاخره درد غلبه می کنه و ناله کردن هاش شروع می شه.فکر می کنه چه آدم مضخرفیه که نمی تونه مثبت اندیش باشه و از زندگیش لذت ببره.و باز دوباره شروع می کنه و این چرخه تکرار می شه.

ولی می دونی چیه؟ اون آدم مضخرفی نیست.شرایط افتضاحه.دردناک و سخته. و همینه که هست.این مثال خیلی مبالغه آمیز بود. معمولا مثال های اغراق آمیز می زنم. چون اینجوری مشکل خیلی واضح تر می شه.مثل اینکه داری با ذره بین بهش نگاه می کنی.

بگذریم.... این وضعیت منه و مغزم.در صورتی که راه درست اینه: بپذیر که شرایط الآن خوب نیست( اصلا با توجه به اینکه زندگی انسان با درد گره خورده،همیشه شرایط در یه حدی خوب نیست به قول شاعر غم با من زاده شده منو رها نمی کنه....) و طبیعیه که حالت بد باشه و غر بزنی ولی اینم درست نیست که همش ناله کنیم.پس قبول می کنیم که درد هست،ولی در عین حال سعی می کنیم در حد توان تلاش کنیم برای بهتر کردن وضع یا اگه از دستمون خارجه،تلاش کنیم برای سازگاری با وضعیت.

نکته مهم اینه که مشکلات رو انکار نکنیم،احساسات بد رو انکار نکنیم.بپذیریم که اینا هستن.بذار باشن.کنارشون شکرگزار نعمت های دیگه باشیم. کنار همین دردها تلاش کنیم واسه بهتر شدن.کنار همین دردها زیبایی های زندگی رو پیدا کنیم و ازشون لذت ببریم.کنار همین دردها به انسان‌ های دیگه کمک کنیم و عشق بورزیم. و اینجاست که دردها کمرنگ تر می شن.دقیقا همون موقعی که دست از انکار کردنشون برمی داریم.دست از تلاش برای حذف کردنشون برمی داریم.


امیدمثبتمثبت اندیشیدردامید واهی
Trying to find my way, if this crazy world lets me
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید