ویرگول
ورودثبت نام
پوریا صف‌آرا
پوریا صف‌آرا
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

در فضیلت کتاب نخواندن

	Marco Tagliarino
Marco Tagliarino


از قول ابوالفضل بیهقی و چندین و چند نفر دیگر نقل کرده‌اند که هیچ کتابی نیست که به یک بار خواندن نیارزد یا در واقع هر کتابی به یک بار خواندنش می‌ارزد، ولی به نظر من حداقل امروز این چنین نیست. آن‌چنان که بهاءالدین خرمشاهی نیز در باره این جلمه می‌گوید "این قول از مشهورات بی‌اساس است" و حداقل از قول بیهقی نیست.

هر کس که در عمرش حداقل چهار-پنج کتاب یا مجله خوانده باشد به خوبی می‌داند نه تنها هر کتابی خواندنی نیست، بلکه بسیاری از کتاب‌ها ارزش خواندن ندارند، آن هم در دنیایی که سرعت تولید کتاب بسیار و وقت آدمی هر روز از روز قبل محدودتر است.

شاید بگویید هر کس به یکی-دو زمینه تخصصی بیشتر علاقه ندارد و تعداد کتاب‌ها در زمینه‌های تخصصی محدود است و در نتیجه یک نفر می‌تواند همه‌ی کتاب‌های منتشر شده در حوزه تخصصی مورد علاقه خود را بخواند.

این حرف شاید در ایران_ که آمار انتشار کتاب در آن در مقایسه با جهان به شدت پایین است_ به سختی درست و ممکن باشد اما با توجه به متوسط نرخ جهانی باز هم این کار تقریبا ناممکن یا حداقل بسیار دشوار است. اگر بخواهیم کتابی را اندکی با فکر بخوانیم به زمانی در حدود یک هفته نیاز داریم و بعید است بتوانیم در هر سال چیزی بیش از 50 تا 60 کتاب حوزه تخصصی خود را مطالعه کنیم.

حالا حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که کسی به هر علتی امکان مطالعه تمام کتاب‌های تخصصی خود را دارد آیا باید ضرورتا چنین کاری را بکند؟

اگر تعارف‌های معمول را کنار بگذاریم می‌بینیم که بسیاری از کتاب‌های منتشر شده در هر حوزه‌ای نه تنها ارزش مطالعه ندارند بلکه ارزش چاپ را هم ندارند و باید کسی که برای آن‌ها ورق_یا این روزها فضای هارد_ را هدر داده تنبیه کرد.

Didier Guibert
Didier Guibert


فضای نشر کتاب هم درست مثل دکه‌های روزنامه فروشی است. بین سیلی از محتوای زرد، بی‌مصرف و به درد نخور تعدادی مشخصی کتاب خوب وجود دارد که باید در انتخاب آن دقت کرد.

در چنین دریای مواج مصرف‌گرایانه‌ای که پر از محتوایی است که ارزش مطالعه ندارد، کتاب نخواند هم‌چون کتاب خواند فضیلتی ارزشمند. چنان چه یکی شما را به دریا می‌اندازد و دیگری شما را از غرق شدن نجات می‌دهد.

اما کتاب نخواندن یا هر کتابی را نخواندن یا به نوعی "خوره کتاب" نشدن فضیلتی دیگر نیز دارد و آن افتادگی و آدمیزادی است! انفجار اطلاعات، سیل بی امان اخبار، شتاب زمان و کالایی شدن تمام شئون زندگی باعث شده تا کالایی شود و اساسا وقتِ مطالعه کمتر به نسبت قبل کم‌تر شود.

همین مسئله باعث شده تا کتاب خواندن به فضیلتی بیش از اندازه غرور آمیز، لاکچری و فخر فروشانه تبدیل شود. به خصوص اگر چند رمان کلاسیک، چند کتاب فلسفی، چند کتاب سیاسی و یکی دو کتاب اقتصادی و اجتماعی هم در خورجین خوانده شده‌های یک نفر وجود داشته باشد برخی اوقات یک کتاب باز ساده_ که تنها میل به خرید و خواندن پی‌در‌پی کتاب‌ها دارد_ تبدیل به علامه دهری می‌شود که قبای سهرودی و جمشید کاشانی را بر شانه خود خود می‌بیند و از نکه قله قاف به آدم‌ها بی‌خرد نگاه می‌کند.

با این تفاسیر چقدر باید کتاب خواند؟ بهاءالدین خرمشاهی در پاسخ ساده ولی روشن و کاربردی به این سوال می‌گوید:

باید گفت به قدر کافی! همانطور که در پاسخ این سؤال که چقدر باید کار کرد؟ چقدر باید خوابید؟ چقدر باید خورد؟ هم می‌توان همین جواب را داد. پاسخ عملی‌تر و تجربی‌تر این است که در زندگی امروز این ما نیستیم که تعیین می‌کنیم چقدر باید کتاب خواند، بلکه باید دید پس از انجام کار روزمره و وظایف اجتماعی و خانگی و خانوادگی، چقدر وقت و دل و دماغ برای ماباقی می‌ماند، و از آن مقدار، چه مقدارش را می‌توان صرف کتاب کرد. به قول حافظ هروقت خوش که دست دهد مغتنم شمار.

شیوه‌های کتابخوانی متفاوت است و برخی خواندن چند کتاب به صورت عمیق را به خواند چندین کتاب به صورت سطحی ترجیح می‌دهند، اما مهم این است که در هیچ کدام از این راه‌ها "هوا ما را بر ندارد" که "خبری شده" و با چهار جلد یا چهل جلد یا چهارصد جلد کتاب به خودی خود فضلیتی به دیگران یافته‌ایم.

به اندازه کافی، برای نیاز شخصی و به خاطر لذت شخصی کتاب خواندن خیلی بهتر از تبدیل شدن به ماشین کتابخوانی‌ای است که به صورت پیوسته دوست دارد رکورد خودش را بشکند و فخر آن را در هر دکانی و به هر آدمی بفروشد.

کتابمطالعهروزنامه
گاهی اینجا [چیزهایی آغشته به سانتی‌مانتالیسم] می‌نویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید