
بازیکن فوتبال اگه سه بار بره داخل محوطه جریمه و پاس بهش ندن یا پاس بدن و توپش به تیرک بخوره، اگه صبر نداشته باشه میگه «من امروز رو شانس نیستم» و دفعه بعد نمیره خوب جاگیری کنه یا شوتشو از سر لج زندگی میزنه توی آسمون. ما آدما گاهی دشمن موفقیت خودمون میشیم صرفا چون نیاز داریم یک جور خاص فکر کنیم تا آروم بشیم. در واقع ذهن ما دغدغه بقا نداره مثل بدنمون بلکه دغدغهش اینه که آروم بشه یا قانع بشه که خب این آروم شدنه بعضی وقتا (و خیلی وقتا) به نفع بقای ما نیست.
صبور بودن یعنی اگه شکست خوردی یکمشو به این حساب بذاری که زندگی با ما سر جنگ داره و معلوم نیس حتی بعد ده بار تلاش کردن به هدف مورد نظرت برسی و فقط یک چیز قطعیه: «اگه تلاش نکنی «قطعا» نمیرسی» و خب قطعیت برای ذهن انسان یعنی امنیت. پس خیلیامون کلا تلاش نمیکنیم از ترس شکست. الکی نیس که ارسطو میگه صبوری تلخه اما میوهش شیرینه. اگه دنبال میوه شیرین (حال خوب زندگی موفق) هستی باید تلخی (عدم قطعیت و امنیت خاطر) رو به جون بخری.
خلاصه اینکه صبر کن و ریسک کن و اگه بدشانسی اوردی نگو من بدبختم من دیگه همینم ولش کن اصن برم یه دودی بگیرم. واستا پاش تلاش کن. البته یک مسیری هم انتخاب کن که درونت انگیزه تلاش کردنو ایجاد کنه و با خودت لج نکن که من حتما باید در فلان زمینه (که استعدادشم زیاد ندارم ولی سر کل کل) باید حتما خفن بشم. وقتی مسیر خوب انتخاب کردی دیگه بقیهش اینه که سرتو بندازی پایین و تلاش کنی و به در بسته بخوری و صبر داشته باشی تا نوبتت برسه. نوبت هم به آدمای ترسو نمیرسه اینو مطمئن باش.
نه که بخوام خرافاتی بهنظر بیام ولی طبیعت همه چیز رو بهت میگه. بدنت بهت میگه چی کم داره. مغزت میخواد معنا ایجاد کنه و بازی رو به هم میزنه. چون ماجرای عاشقی و غیبت و دراما برای مغز جذابه. تعریف کردن داستان شکست و روضه خوندن هم برای مغز جذابه. اصلا هر داستانی آدم دوس داره داستان بگه بقیه گوش کنن. اینا نیازای مغزه ولی نیاز ما نیست.
صبر رو باید تمرین کرد. باید اجازه داد زندگی اتفاق بیفته. نباید با زندگی مثل تبلیغ یوتیوب برخورد کرد که بخوای بزنی بره جلو. شاید یکم لوس به نظر بیاد ولی واقعا باید از مسیر لذت برد و باید تمرین کرد که از مسیر لذت برد. چون مغز ما میخواد سریع به مقصد فک کنه. ترس از شکست چیزیه که کلی کمپانی دارن ازش هزاران هزار میلیارد پول در میارن. چون ما صبور نیستیم و دنبال لذت سریعیم. چون با الگوریتماشون ذهنمون برنامهریزی شده تا سود حداکثر بهشون برسونیم. الان میشه گفت پاندمی ADHD توی دنیا وجود داره. میانگین طول مدت توجه یک آدم معمولی الان با یک آدم بیشفعال ۱۰۰ سال پیش برابری میکنه (و برای فهمیدن این لازم نیست انیشتین یا تسلا باشی).
پس صبرو تمرین کنیم.