پوریا رستم زاده
پوریا رستم زاده
خواندن ۳ دقیقه·۵ ماه پیش

افعی تهران، نیروی اخلاق‌مدار کجاست؟

این یادداشت حاوی اسپویل (لو‌ دادن داستان) سریال افعی تهران است

در فضای سریال‌های ایرانی که مخاطبش از دیدن سریال‌های آبکی و اخلاق‌مدار ایرانی و فضاها و روابط کلیشه‌ای خسته شده‌ است؛ سریال افعی تهران حرکتی رو‌به‌جلو محسوب می‌شود. با این حال عبور از ارزش‌های اخلاقی و نظم‌های پیشین و جذب مخاطبی که شرارت و دست‌یازدین به اعمال شرورانه بخشی از خواست وجودی او در تلاطم‌های اخیر اجتماعی نیز بوده است – مانند خشونت متقابل شهروند علیه پلیس و نیروهای ضدشورش و حتی آتش‌زدن آمبولانس‌هایی که به زعم او محکومان امنیتی را حمل می‌کند در جریان زن زندگی آزادی-تا چه حد می‌تواند درست یا غلط باشد سؤال مهم دیگری است! جریانی که به نظر می‌رسد موفق‌ترین سریال پیش از آن پوست شیر است که شورشگری و رسیدن به عدالت را در فضایی خارج از نهاد‌های قدرت رسمی یعنی پلیس به شکلی همدلانه بازنمایی می‌کند. فارغ از هر قضاوتی که چنین کاری درست است یا غلط در فیلمنامه افعی تهران که بسیار بهتر و بالاتر از دیگر اجزای سریال می‌ایستد مشکل اصلی وجود نیروی متقابلی است که در مقابل افعی تهران و اعتقادات وی قرار بگیرد. در درام‌هایی که قاتلان سریالی سوژه‌های قتل خود را از میان انسان‌های شر انتخاب می‌کنند، همواره باید نیروی خیر قوی‌تر و اخلاق‌مدارتری وجود داشته باشد که در مقابل رفتارهای آن‌ها بایستد. به طور مثال شخصیتی وجود داشته باشد که عمل شر را فارغ از اینکه بر چه سوژه‌ای و در چه فضایی اعمال می‌شود، شر ببیند. یعنی در سریال افعی تهران، فردی باشد که قتل یک کودک‌آزار را به اندازه عمل کودک‌آزاری زشت و شنیع ببیند. قضاوت دیگر شخصیت‌ها در کادر فیلم‌سازی و صحبت‌های گذرای آن‌ها در اینکه کنار قاتل می‌ایستند یا مقتول‌ ابداً نمی‌تواند چنین تأثیری که مد نظر من در این یادداشت است را بگذارد بلکه شخصیتی قدرتمند نیاز است که به‌شکلی مداوم در لحظه‌های متفاوت سریال در مقابل افعی تهران قد علم کند و او را به قضاوت بنشیند. روان‌شناس سریال اساساً می‌تواند چنین جایگاهی پیدا کند اگر آرمان بیانی را در صحنه پایانی با نهایت عشق به پلیس لو بدهد یا حتی اگر بی‌آنکه او را به دستان قاضی بسپارد همه روابط عاشقانه خود را با او پس بزند اما همه این سناریوها که می‌تواند تضادی در اوج میان یک روان‌شناس اخلاق‌مدار و مراجعی آسیب‌دیده و قاتل سریالی بسازد با دیالوگ «شاید من به افعی تهران حق می‌دهمِ» مژگان مشتاق خراب می‌شود. زن روان‌شناس زنی ضعیف و احساساتی تصویر می‌شود که همواره ممکن است از وی خطاهای حرفه­ای سر بزند. برای همین در پایان سریال نویسنده به جای اینکه میخ محکم خود را میان وظیفه و عشق بزند و قضاوت را به مخاطب واگذار کند افعی تهران را با شخصیت روان‌شناس تطهیر می‌کند و در دامی می‌افتد که می‌توانست به راحتی از آن دوری کند. فقدان بازنمایی نیروی اخلاق‌مدار در شخصیت روان‌شناسی وظیفه‌شناس که در ورطه عشق می‌افتد و در نهایت وظیفه را انتخاب کند بزرگترین ضعفی است که پایان افعی تهران را در حد یک افشای رازی پیش‌بینی‌پذیر تقلیل می‌دهد و پایانی تأثیرگذار را از آن می‌گیرد. مانند پایانی که برای مثال از فیلمی مانند «هفت» دیوید فینچر سراغ داریم. پایانی که با وجود همه نیروهای احساسی، اخلاقی و اعتقادی برای همیشه در یاد می‌ماند و قضاوت مخاطب را درباره شخصیت‌ها و اعمال‌شان تا ابد به دنبال خود می‌کشاند.




افعی تهرانسریالفیلمنقد فیلمسریال افعی تهران
خودمان به خودمان میگوییم آقای نویسنده. چون هیچ اعتباری جز همین قلممان که صدایش در رفته و برخی میگویند خوب است، نداریم. پس چی شد؟ آ باریک الله، آقای نویسنده. باقی بقایت، جانم فدایت.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید