پویا میری
پویا میری
خواندن ۱۱ دقیقه·۱ سال پیش

خدا مرده است! (نگاهی نیچه‌ای به مرگ فوتبال آلمان)

عجیب است. تلخ. غیرقابل تصور. حتی یک جور بی تفاوتی آزار دهنده. چه بر سر آلمان به عنوان یکی از ابرقدرت های فوتبال جهان آمده است که به تکرار توسط تیم های آسیایی تحقیر می‌شود؟ آن اراده‌ی معطوف به قدرت نیچه‌ای فوتبال آلمان چطور به فنا رفته است؟ آلمان در آخرین بازی خود چهار بر یک به ژاپن باخت.


نتیجه بازی دوستانه ژاپن - آلمان در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۴۰۲
نتیجه بازی دوستانه ژاپن - آلمان در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۴۰۲



زرتشت چون تنها شد با دل خود چنین گفت: "چه بسا این قدیس پیر در جنگلش هنوز چیزی از آن نشنیده باشد که خدا مُرده است"
-فردریش نیچه


آلمان هنوز در باد قهرمانی جام جهانی ۲۰۱۴ خوابیده‌ است. انگار روحی نیست که مانشافت ها را از این غرور و رخوت بیدار کند. همه طرفداران فوتبال آلمان می‌دانند چه مسیر سخت و ناممکنی در طول ۲۴ سال از زمانی که لوتار ماتئوس جام قهرمانی را در رم بالا برد طی شده است. موضوع افزایش سن بازیکنان در دهه ۹۰. عملکرد نه چندان دلچسب شاگردان پا به سن گذاشته‌ی برتی فوگتس در تابستان ۱۹۹۸ در فرانسه. یاد آن شادی گل مسخره یورگن کلینزمان می‌افتم. همانی که بعدها پایه جوانگرایی را در فوتبال‌ آلمان بنا کرد. سپس نمایش خاکستری آلمان با موهای غریب و سفید اریش ریبک در جام ملت های اروپا به تاریخ ۲۰۰۰ میلادی. و سپس فرا رسیدن یک عملکرد خوب و کسب عنوان نایب قهرمانی در رقابت های جام جهانی در کره و ژاپن. دو کشوری، که اگر آن روزها به آلمان چراغ جادویی آینده را نشان می‌دادی پشت سرت می‌خندیدند، که مأموریت حذف در مرحله گروهی یک روزی از روزها شانزده و بیست سال بعد توسط‌ آنها اتفاق می‌افتد. و بعد هنرنمایی اولی کان با سر و ظاهری متفاوت و چشمانی تشنه مثل یک جنگجو در فینال ۲۰۰۲. پدیدار شدن پسر محجوب و خجالتی لهستانی. میروسلاو کلوزه با آن حرکات آکروباتیک‌ش. دو سال دیگر می‌گذرد. و باز روند سینوسی و نا امید کننده آلمانی ها این بار با موهای فرفری رودی فولر ادامه دارد. ناخودآگاه یاد همان ماجرای عجیب تف رود گولیت هلندی روی صورت فولر می‌افتی. اینجاست که به خودت تلنگری می‌زنی که رکود بخشی از حقیقت فوتبال است. چه بر سر هلند با آن ستاره های رنگین و خوش نام آمد؟ ادوین فن در سار. ادگار داویدز. دنیس برگ‌کمپ. پاتریک کلایورت. مارک اورمارس. شتری است که به هر حال در هر خونه‌ای می‌خوابد. و انگار امروز این درد مشترک آلمان و هلند است.

رود گولیت و رودی فولر
رود گولیت و رودی فولر


و سرانجام می‌رسیم به جام جهانی ۲۰۰۶. یک آغاز. یک درخشش. نوید روزهای خوب. یورگن کلینزمان آن روزها کاری کرده بود کارستان. یک بازسازی اساسی. جوانگرایی. تحولی تازه. شاید هم انقلابی جدید. با حذف اولیور کان به عنوان دروازبان شماره یک! و انتخاب سنگربان آن روزهای آرسنال یعنی ینس لمان. ستاره های آن روزهای آلمان را به یاد می‌آورم. پر مرته ساکر. همانی که در ابتدای جوانی‌اش همراه دیگر آلمانی ها برای همدردی با بازماندگان زلزله بم به ایران آمده بود. روز هنرنمایی جادوگر آسیا. چقدر که این روزها جایش خالی است! زمان مثل برق و باد می‌گذرد. تورستن فرینگز با آن شوت دیوانه‌وار به کاستاریکا. پودولسکی جوان و دوست داشتنی. آن لهستانی هایی که بیشترین نقش را در قهرمانی آلمان ایفا کردند. همان لهستانی که توسط حکومت رایش سوم با خاک یکسان شد. بازی روزگار است! تصور کن که احتمالا حکایت های نانوشته ای در تاریخ خودمان وجود دارد که سخت بتوان باورش کرد. چنگیز خان مغول به ایران حمله می‌کند. همه جا را به خون و آتش می‌کشد. چند سال بعد می‌گذرد. تیم مغولستان در جام ملت های آسیا با هنرنمایی دو بازیکن ایرانی الاصل‌اش قهرمان می‌شود. باید درست به همین شکل به ستاره های لهستانی و چند ملیتی دیگری که بعدها به تیم ملی آلمان اضافه شدند نگاه کرد. دیوید ادونکور با اون انفجاری های دیوانه کننده‌اش. آلمان لهستان را می‌برد. به مرحله حذفی جام جهانی ۲۰۰۶ می‌رسد. کلینزمان جوان امیدوار است. ابتدا سوئد. سپس به آرژانتین می‌رسیم. کیست که ابهت و اقتدار و صلابت کاپیتان بالاک را از یاد ببرد؟

آلمان ایتالیا در نیمه نهایی ۲۰۰۶
آلمان ایتالیا در نیمه نهایی ۲۰۰۶



امروز کاپیتان مقتدر فوتبال آلمان کیست؟ دو اسطوره. لمان و کان. در اوج فشار به یکدیگر روحیه می‌دهند.

قبل از ضربات پنالتی - آلمان آرژانتین (جام جهانی ۲۰۰۶)
قبل از ضربات پنالتی - آلمان آرژانتین (جام جهانی ۲۰۰۶)


آن آرامش تیم بوروفسکی. پسری از شهر نویبراندبورگ در شرق آلمان. آن حال و هوای شوروی‌وار در بلوک شرق. اختلاف طبقاتی. آلمان را چه کسانی آلمان کردند؟ همان ها که در بلوک شرق در فشار و خفقان روزگارشان را سپری کردند. همان جا که یک آنگلا مرکل به سرزمین آلمان هدیه داد. یک صدر اعظم. با آن اعتبار و غرور مثال زدنی‌اش. یادمان نمی‌رود خوشحالی های پر شور و هیجان آنگلا مرکل از دریچه دوربین. سپس می‌رسیم به نیمه نهایی. آن شب تلخ و عذاب آور دورتموند. از خود بی خود شدن فابیو گروسو. فریاد شادی لاجوردی ها در خاک آلمان. عجیب است آلمان سنگین ترین باخت هایش را از نزدیک ترین متحدانش در جنگ جهانی دوم تجربه کرده است. آلمان باید تاریخ جنگ جهانی ها را هر روز از نو بخواند، مرور کند و تک تک ثانیه هایش را حفظ کند. برای اینکه همواره شرمسار باشد. شرمی از نوع هایدگری. وقتی از جاه طلبی های فلسفی‌اش روی برمی‌گرداند و محو عرفان شرق می‌شود و دازاینی برای سرزمینش ابداع می‌کند. چیزی شبیه بنده‌گی خودمان. آلمان بار دیگر در خاک خود زمین‌گیر می‌شود و ما اشک جوان های آن روزها را به یاد می‌آوریم. باستیان شواین‌اشتایگر (با آن صدای دوست داشتنی جواد خیابانی)‌ و بهت فیلیپ لام.


آلمان ایتالیا در جام جهانی ۲۰۰۶
آلمان ایتالیا در جام جهانی ۲۰۰۶



دوران طلایی آلمان ادامه پیدا می‌کند. دوران حضور جوانانی تازه و نامشهور. توماس مولر. مانوئل نویر. تونی کروس و سرانجام بافت جدیدی از مهاجران در بدنه‌ی تیم ملی آلمان. این بار با مربی‌گری یواخیم لو. مردی با وسواس های عجیب. عادت های مکرر دست در دماغ کردن. شاید این هم نوعی استرس آلمانی باشد! مهاجرانی از ترکیه, تونس, غنا و حتی برزیل. مسعود اوزیل. سامی خدیرا. ژروم بواتنگ. کاکائو. آلمانی ها باورشان نمی‌شد که اکنون رنگ سفید لباس‌شان را با چهره‌هایی غیرآلمانی با پوستی به رنگ سیاه و حتی چشم‌هایی تیز از جنس ترکان عثمانی ببیند. اما همین ها در کنار مو بورهای پخته در تورنمنت جهانی فوتبال به سال ۲۰۱۰ در آفریقای جنوبی نمایشی در حد جنون ارائه می‌دهند. کیسه گل شدن انگلیس و آرژانتین مارادونا و مسی با چهار گل. و در نهایت خروج افتخار آفرین و تسلیم شدن در برابر بولدوزر دیوانه وار ماتادورهای آن روزها. ژاوی. اینستا. بوسکتس. فابرگاس. ژابی. دیوید سیلوا.


آلمان در جام جهانی ۲۰۱۰
آلمان در جام جهانی ۲۰۱۰



در این میان یورو ۲۰۰۸ و ۲۰۱۲ هم از سر می‌گذرد. نمایش آلمان دلچسب است اما تلخی نرسیدن به جام باز داغی تازه بر دل آلمان ها می‌گذرد.


و سرانجام تابستان طلایی ۲۰۱۴ در برزیل. سرزمین قهوه. رقص. آواز. شادی. آفتاب. آفتابی که آلمان ‌ها به ندرت در سرزمین‌شان می‌بینند. آلمان از گردنه رقیب های سرسختی عبور می‌کند. فرانسه. برزیل. وای!‌ آن هفت گل طلایی. بی رحمانه. مرگ بار. مزه عمیق له شدن زیر انحصار آلمانی. اراده معطوف به قدرت نیچه‌ای. فریاد ابر انسان. آن هم در برابر وارثان نسل پله، دکتر سوکراتس، رونالدو، ریوالدو و روبرتو کارلوس. آلمان هفت گل عجیب و غریب به برزیل می‌زند. در مرحله گروهی با چهار گل هم تیمی‌های رونالدو را شکست می‌دهد و در فینال رقابت ها آرژانتین با لیونل مسی افسانه‌ای را کنار می‌زند و به جام زرین می‌رسد. ۲۴ سال انتظار. اشک. حسرت. رویا. آرزو. و رسیدن به آنچه همیشه می‌خواستی. پروژه جوانگرایی یورگن کلینزمان با ادویه های مهاجر پذیری یواخیم لو به ثمر می‌نشیند. آلمان بر فراز جهان می‌نشیند و بعد افسوس و صد افسوس که به خواب زمستانی می‌رود. این حکایت همه قهرمان هاست. حکایت ادیپ شهریار یا شاید هم ایکاروس.

قهرمانی آلمان در جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل
قهرمانی آلمان در جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل



آلمان از تابستان ۲۰۱۴ مدت هاست به خواب رفته است. بحران ها یکی پس از دیگری رونمایی می‌شوند. مسئله نژاد پرستی. تنش های سیاسی دیدار مسعود اوزیل با مقامات ترکیه. ماجرای تجاوز ژروم بواتنگ. ۹ سال است که آلمان چشم هایش نمی‌بیند. گوش هایش نمی‌شنود و جهان را به درستی ادراک نمی‌کند. حتی بازنشستگی نجیبانه و محترمانه ستارگان لهستانی آلمان یعنی میروسلاو کلوزه و لوکاس پودولسکی. آلمان مغرور و سرمست از پیروزی و قهرمانی ۲۰۱۴، گذشته‌اش را تیره و تار می‌بیند. اگر کمی خویشتن داری در کار بود، ما کمی عرق و تعصب از مسعود اوزیل، این بازیگردان فانتزی و خلاق، می‌دیدیم. اما چرا کم کم این بازیکن و بازیکنان دیگر بی تفاوت می‌شوند؟ چون آلمان یادش می‌رود. ارکان اصلی قهرمانی اش را فراموش می‌کند. و این سرچشمه بحران هایی هست که در تیم ملی آلمان تا امروز جاری است. موجی از بازیکنان مهاجر که در بی تفاوتی و بی اهمیتی محض برای تیم ملی آلمان بازی می‌کنند. انگار احساس تعلقی وجود ندارد. خیلی بهشان حال نمی‌دهد لباس تیم ملی آلمان را بپوشند. شاید هم از تجربه قهرمانی مهاجران سال ۲۰۱۴ می‌آید. گویی در قلب‌شان احساس می‌کردند چقدر خوب می شد اگر با ترکیه، غنا، تونس و برزیل قهرمان جهان می شدند. ای کاش، آدمی وطنش را مثل بنفشه‌ها (در جعبه‌های خاک) يک روز می‌توانست هم‌راه خويشتن ببرد هر کجا که خواست!


ماجرای دیگر به سیستم بازی آلمان ها بر می‌گردد. آنها از ۹ سال پیش درگیر توهمی عجیب و غریب شده‌اند که به هر روشی که دلشان می‌خواهد بی محابا به تیم های حریف حمله می‌کنند. طوری یورش می‌برند انگار قرار است لهستان، فرانسه و هلند را به آتش بکشند و در همان لحظه از سیستم های ضد حمله غافل می‌مانند. همان بلایی که شوروی بر سر آلمان آورد. این بار در خاک شوروی سابق. تابستان ۲۰۱۸. چشم بادامی های کره جنوبی. آلمان را با آن همه ستارگانش شکست می‌دهند. بهت و ناباوری و حذف عقاب مغرور در مرحله گروهی. یک سیستم مالکانه و حمله وری که تا امروز آلمان تاوانش را با باخت چهار بر یک مقابل ژاپن می‌دهد. عده‌ای انگشت اتهام را به سمت پپ گواردیولا نشانه می‌گیرند. فوتبال آلمان از روح آلمانی خود تهی شده است. تیکی تاکایی بعد از حضور گواردیولا در بایرن مونیخ به جانشان آمده که نمی‌دانند چطور از شرش رها بشوند. درست مثل آفت بزرگ غرب ‌زدگی. نمی دانم آلمان ها برای خودشان احمد فردید، جلال آل احمد یا علی شریعتی‌یی دارند که از آفت این وبا زدگی اسپانیایی برایشان سخن بگوید؟ بگوییم تیکی تاکا زدگی!


پیروزی کره جنوبی مقابل آلمان در مرحله گروهی جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه
پیروزی کره جنوبی مقابل آلمان در مرحله گروهی جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه


و اما بایرن مونیخ. اف سی هالیوود. این تیم مرموز و پولدار آلمانی متشکل از مغرور ترین موبورهای خودخواه. تیمی که روزی روزگاری دوستش می‌داشتم اما امروز وجودش را برای فوتبال آلمان سم می‌دانم. تیمی که روح رقابت را از بوندس لیگا گرفته و انگیزه‌ها را در حد مرگ کشته است. ستاره‌ها را مثل یک خودکار در سیستم فرو می بلعد و جذابیتی که برای پرورش بازیکنان آلمانی لازم است از بین می‌برد. تیمی که این روزها با تصمیمات عجیب و غریبش و برکناری یولیان ناگلزمان و اولی کان در آخرین لحظات، آدمیزادی را به یاد سیستم علی پروینی می‌اندازد. و حتی گاهی با خود فکر می‌کند صد رحمت به علی پروین که تکبر اولی هوینس و اعضای هیئت مدیره باشگاه بایرن مونیخ را ندارد. تا زمانی که قهرمانی های خودکار بایرن مونیخ ادامه دار باشد، نمی‌توان امیدوار به خلق ستاره‌های جوان و تازه ای برای فوتبال آلمان بود.


امروز هانسی فلیک اخراج شد. او همانی است که با بایرن مونیخ قهرمان اروپا شد. و با همان ترکیب بایرنی در تیم ملی آلمان نتیجه نگرفت. جایی از کار می لنگد. موضوع ربطی به اشخاص ندارد. فوتبال آلمان حتی با آمدن ناگلزمان و کلوپ هم تحول را تجربه نخواهد کرد. اشکال ساختاری در فوتبال آلمان وجود دارد. شاید مانشافت ها به چهره‌ای غیر آلمانی نیاز داشته باشند که برای مدتی آنها را به خودشان بیاورد. ابتدا تیم بودن را به آنها آموزش بدهد. چون واقعیت امر در زمانه ای زندگی می‌کنیم که خبری از تعصبات فولری و غیرت بالاکی و حتی بلند نظری فرانتس بکن بائر نیست. امروز مربی جدید با چالش عدم تعلق بازیکنان به پیراهن سفید آلمان روبروست. بنابراین باید از نظر روحی آنها را ترمیم دهد. معنی تیم را به بازیکنان بفهماند. اهمیت شرکت در تورنمنت های جهانی. و در درجه دوم این ملت آلمان است که باید نگاه متفاوت و متواضعانه تری نسبت به مهاجرانش اتخاذ کند. برون رفت آلمان از این بحران مشارکتی همه جانبه می‌طلبد.


و در نهایت فارغ از همه مسائل فنی و حاشیه ای که در فوتبال وجود دارد، یک حقیقتی هست غیر قابل انکار و تلخ. فوتبال آلمان دچار رکود شده است. حتی اگر دقیق ترین برنامه ریزی ها و با انضباط ترین عملکردها ارائه بشود، باز جای چیزی خالی خواهد بود. یک ستاره. یک فوتبالیست. یک چهره. چهره‌هایی که ماشین نیستند که توسط ماشین ها و دستگاه ها ساخته بشوند. فقط هر صد سال یکبار است که از دل کارخانه‌ای مثل آلمان چهره‌هایی مثل سپ مایر، گرد مولر، فرانتس بکن بائر، هلموت شون، لوتار ماتیوس، اولیور برهوف، یورگن کلینزمان، میروسلاو کلوزه، شواینی، لام، کان و .... متولد می‌شوند. آلمان اکنون دوره خشکسالی را طی می‌کند. کشوری با قحطی بازیکنان درجه یک. شاید لازم است با فروتنی به تکنیک و تاکتیک چشم نواز ژاپنی ها و کشورهای دیگر بنگرد. شاید آنها در این دوره رکود لازم است آن عینک بدبینی شوپنهاوری را به چشم بزنند و ماشین های پر سرعت شان را دنده عقب به سمت اراده معطوف به حیات برانند. شاید لازم است آلمان ها کمی از خشم و هیجان خود بکاهند تا دوباره راهشان را به سمت قله پیدا کنند.



آلمانی ها دوباره بازمی‌گردند تنها اگر مرگ خود را باور کرده باشند و آنها دوباره بازمی‌گردند.


همانطور که بزرگمرد اندیشمند شان، فردریش نیچه اینگونه می‌سراید:

تنها از آن زمان که او (خداوند) در گور جای گرفته‌است شما بار دیگر رستاخیز کرده‌اید، تنها اکنون است که نیمروز بزرگ فرامی‌رسد، تنها اکنون است که انسان والاتر، خداوندِ زمین می‌شود!… هان، برپا! انسان‌های والاتر، تنها اکنون است که کوه آینده بشر درد زایمان می‌کشد. خداوند مرده‌است: اکنون ما می‌خواهیم که ابرانسان بزیَد.


.

.

.

پویا میری

شامگاه بیستم شهریور ماه تابستان ۱۴۰۲ - تهران


فوتبال آلماننیچهابرانسانفوتبالجامعه شناسی
علاقمند به پژوهش در دنیای علوم انسانی و تکنولوژی | مدیر محصول | ورزشکار |‌ عکاس | نویسنده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید