ویرگول
ورودثبت نام
پویا میری
پویا میریعلاقمند به پژوهش در دنیای علوم انسانی و تکنولوژی | مدیر محصول | ورزشکار |‌ عکاس | نویسنده
پویا میری
پویا میری
خواندن ۱ دقیقه·۶ ماه پیش

نقاب کاغذی

ناآگاهی، استیصال و خنده‌ای مضحک چهرهٔ زنی را فراگرفته است؛ گویی نمی‌داند بر لبهٔ برهه‌ای سرنوشت‌ساز و تاریخی ایستاده است. ایران در آستانهٔ انقلابی بنیادین و او، همچون دو نفر بی‌پناهِ پشت سرش ـ کمترین نشانی از رفاه و آسایش در سیمایش ندارد. فقر معیشتی، حضور آنان در خیابان و اعلام وفاداری به محمدرضا شاه پهلوی، عکس را به روایتی چندلایه بدل کرده‌ است.

اسکناسی با تصویر شاه چشم راست زن را می‌پوشاند؛ همچون نقابی کاغذی که دیدن و سنجیدن را دشوار می‌سازد. شال سفید موهایش را در سایه نگه داشته و در عین حال بر تضاد میان روشنایی و تاریکی صحنه می‌افزاید. پشت سرش مردی فریاد می‌کشد و قاب، این فریاد را درون خود حبس کرده است.

زنی در جریان یک تجمع هواداران محمدرضا شاه پهلوی در ورزشگاه امجدیه، اسکناسی با تصویر شاه را مقابل چشم خود گرفته است؛ نشانه‌ای از وفاداری. تهران، بهمن ۱۳۵۷عکس از: عباس عطار | دفترچهٔ خاطرات ایران، ۱۳۵۰–۱۳۸۱ | مگنوم Photos
زنی در جریان یک تجمع هواداران محمدرضا شاه پهلوی در ورزشگاه امجدیه، اسکناسی با تصویر شاه را مقابل چشم خود گرفته است؛ نشانه‌ای از وفاداری. تهران، بهمن ۱۳۵۷عکس از: عباس عطار | دفترچهٔ خاطرات ایران، ۱۳۵۰–۱۳۸۱ | مگنوم Photos

دستی از گوشهٔ قاب، بر شانهٔ چپ زن فشار می‌آورد؛ گویی او را به درون این تصویر هل داده‌اند. حضوری ناپایدار، گرفتار میان دوربین و جمعیتی که پیرامونش را گرفته‌اند. فاصلهٔ نامتوازن دندان‌های پیشین و همین خندهٔ مضحک، صحنه‌ای شکل داده‌اند که ذهن را به پرسشی وامی‌دارد:

عباس عطار با ثبت این لحظه چه می‌خواست بگوید؟ و چه چیزهایی را به ما نگفته است؟

پویا میری

خرداد ۱۴۰۴

عکاسی مستندتاریخ معاصرعباس عطارانقلاب ۵۷
۰
۰
پویا میری
پویا میری
علاقمند به پژوهش در دنیای علوم انسانی و تکنولوژی | مدیر محصول | ورزشکار |‌ عکاس | نویسنده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید