هنگامی که مراجع به توصیهها و راهنماییهای متخصص در یک حوزه تخصصی که خودش دانش کمی راجع به آن دارد نیازمند است، با یک مشاور ارتباط برقرار میکند. یک مشاور از تجربه و دانش بالایی در حوزه تخصصی خود برخوردار است و تخصص خود را با مراجع به اشتراک میگذارد، دستورالعملهایی را در اختیار مراجع قرار میدهد، و به صورت منظم در بازه های زمانی مشخص بازدیدهایی را از سازمان مربوطه صورت میدهد.
مشاوران اغلب از دانش و مهارتهای خاصی برخوردار هستند و مشتریان نیز مشاوران را به علّت تخصصی که در یک حوزه دارند، استخدام میکنند. تخصص مشاوران، عارضهیابی و رفع مشکلات فردی و یا سازمانی میباشد. مشاوران معمولاً به جای نرخ ساعتی، صورتحساب ارائه میدهند و ممکن است به جای کار کردن بر روی ملاقاتهای تک به تک، بر روی یک سیستم بزرگترِ محیطکاری تمرکز کنند. مشتریِ یک مشاور، ممکن است یک فرد یا یک سازمان باشد.
ولی کوچها، برای هدفگذاری و توانمندسازی در جهت ایجاد تغییرات برای یک فرد تلاش میکنند و عموماً در این مسیر به فرآیندهای سازمانی پرداخته نمیشود. در نتیجه، کوچها باید در تغییر افراد و فرایند تغییر، متخصص باشند. کوچها میفهمند که چه چیزی به افراد کمک میکند تا برای انجام دادن یک کار باانگیزه شوند. کوچها میخواهند به رشد افراد کمک کنند، نه اینکه فقط یک وضعیت کسبوکار را بهبود بخشند (اگرچه ممکن است بخشی از نتایج کوچینگ باشد). آن ها میدانند که چگونه سؤالات خوبی بپرسند و به افراد کمک کنند تا توانایی خود را برای اقدام افزایش دهند.
اگر کارکنان مسائل و مشکلاتی داشته باشند و سرپرست آنها توصیه کند که به کارکنان به صورت هدفمند کمک شود و این کمک برای کارکنان محرمانه و فردی نیز باشد، متناسب با تعریف کوچینگ است. اگر سرپرست یک سازمان، گزارش پیشرفت از یک سمینار یا برنامه آموزشی را از چندین کارمند خود بخواهد، آنگاه این وضعیت بیشتر متناسب با تعریف مشاوره میباشد، چرا که اکنون مشتری یک سازمان است.
تمایز دیگر، سلسلهمراتب است. برای مؤثر بودن، کوچ نمیتواند زیردست مراجع یا رئیس او باشد. کوچ باید کنار مشتری باشد، به طوریکه رابطه بین آنها برابر باشد. اگر کوچ و کوچی، یک وضعیت و حالت مشابه داشته باشند، آنگاه کوچینگ میتواند اثرگذار باشد. در مقابل، مشاوران میتوانند به یک مدیرعامل مشاوره دهند اما نیازی نیست که همرتبه و در وضعیت یکسانی با مدیرعامل باشند تا مأموریت مشاوره خود را به انجام رسانده و باارزش باشند.
تمایز دیگر، مربوط به جدول زمانی کوچینگ و مشاوره میباشد. مشاوران معمولا برا یک پروژه با بازه زمانی مشخص به کار گرفته می شوند در حالی که کوچها برای اجرای تغییرات در افراد، استخدام میشوند و فعالیت خود را به نحوی انجام می دهند (به قدرکافی طولانیمدت) که نتایج مبتنی بر شواهد را ببینند. کوچها اغلب بهکار گرفته میشوند تا استراتژیهایی را با مراجعان خود طراحی نمایند، امّا پس از آن، به آن ها کمک میکنند تا بر موانع غلبه نموده و برای فرایند تغییر آماده شوند و پیشرفت را تا زمانی که مراجعان به چشماندازها و اهداف مشخص شده خود دست یابند، مشاهده و پیگیری میکنند.
منبع: رادمرد قدیری، غلامحسین؛ جهانگیر، مصطفی. (1399). کوچ حرفه ای شوید. انتشارات دیباگران تهران