مجتبی پورعابد
مجتبی پورعابد
خواندن ۶ دقیقه·۳ سال پیش

پدر زن پولدار پدر زن بی پول


سلام زن گرفتن کار خوبیه اما نه در سن 33 سالگی که دیگه آدم باید به فکر نماز روزه قضا باشه.!.به هزار و یک دلیل شترما درخونه یک پدر زن مثلا پولدار زانو زد. میگفتن پولداره ولی ما که ندیدم . حالا تعریف کنم شما تشخیص بدیدکجاش پولداره ؟

ایشون فوق لیسانس اقتصاد از دانشگاه تهران داشت وکارمند یکی از دستگاه های اجرایی این کشور هم بود .

خوب انصافا توی پس انداز کردن دست همه را از پشت بسته بود چون اول پس اندازش را جدا می کرد بعد بعد خرج خونه اگر پول می ماند اقساط را پرداخت می کرد .

همیشه رادیو اش روشن بود و قیمت نفت برنت دریای شمال را با نفت خلیج فارس بررسی می گرد و معتقد بود نفت برنت دریای شمال خیلی بو میده !!

استراتژی مالی این حاجی ما این طوری بود که پس انداز می کنی سکه می خری! سکه را می فروشی شریکی با یک نفر زمین می خری .زمین را می فروشی پیش فروش آپارتمان می خری . میگذاری برای بچه ها . دوباره جمع می کنی سکه می خری میری پیش فروش سایپا پراید می نویسی . پراید را می نویسی بازار آزاد می فروشی یه پژوی دوگانه می خری. ان را که دادن میگری می فروشی دنا ثبت نام می کنی دانا را گرفتی میگذاری باهاش وام میگری دوباره زمین میخری.. زمین همش سوده..

پسرم هرجا وام دیدی بگیر آدم بدون وام به هیچ جا نمی رسه سودش به تورم در می شه و پولش برات می مونه ..


این بزرگوار یه پراید صندوقدار مدل 81 داشت دور رنگ. باهاش همه جا می رفت . سالی یک بار می بردش مسافرت البته بیشتر از 80 تا باش نمی رفت چون هم نمی رفت هم توی سوخت صرفه جویی می کرد .

سه تا دندون خراب داشت که با ژلوفن نگه داشته بود. راضی نمی شد یه ربع سکه بفروشه بده لااقل عصب کشی کنه می گفت آدم عاقل که سکه را همینطوی نمی فروشه ! تبدیل می کنه .... از حقوقش هم چیزی برای ترمیم دندان هاش نمی موند. و بیمه تکمیلی هم پوشش دندان نداشت . ولی پدر زنم حدود 300 تا سکه داشت و دو تا آپارتمان دوتا حواله پژو پارس دوگانه و مادر زنم هم مثل مخزن الاسرار همیشه تا آرنج النگو داشت برای روز مبدا !! قدمت رنگ خونه ایشون برمی گشت به بعد از خلع بنی صدر و کودتای نوژه بعدم که کشور میره توی جنگ اقتصادی ایشون هم معتقد بود بلاخره توی این کشور قحطی میشه وباید آدم یه پس انداز داشته باشه . لذا همیشه برنج را 20 کیسه ای می خرید! و روغن را با حلب! شکر هم با گاری میاورد زیر زمین که اگه باز سلطان شکر را گرفتند شکر گرون نشه ..!

توی جشن عقد ما برادرم دلش برای کِل کشیدن دختر خاله زنم رفت ..! و هفته بعد ما با یه جعبه شیرینی و گل درخونه این بنده خدا بودیم

برعکس من که تا پذیریش مقاله دکتری ام توی نشریه دانشگاه هند نیومد پدر زنم نگذاشت عقد رسمی کنیم

حاج ماشاالله همون جلسه اول از جنم دادش 22 ساله ما خوشش امد و گفت همینکه جرات کردی امدی جلو و مستقیم امدی به مادرت گفتی و از جاده فرعی نرفته .. جواب ما بله است . هرچی کم کسری داری هم خودم کنارتم جوان .

جاج ماشالله نارنچی پوش شهرداری بود ...ولی چنان سخاوت و بخششی داشت که معلوم بود هیچ شباهتی با باجناقش نداره.

این بنده خدا که اخیرا برای باز نشستگی اش از طریق نهضت سواد آموزی دیپلم گرفته بود یه استراتژی مالی جالبی داشت .


خوب چون از اول میدونست حقوق این صنف کم است کلاهش را بالاتر گذاشته بود و دنبال شغل دوم بود .

عصر ها می رفته در مغازه عطاری برادر زنش چند ساعت فروشندگی می کرده. بعد از چند سال که پول این کار را پس انداز می کنه با برادرش توی خرید یک نیسان شریک میشه و روز هایی که کشیک نداشته باهاش می رفته از شهرستان بار می آورده

بعد از جمع کردن و به قول خودش قرض دادن درآمد نیسان به اطرافیان می تونه یه نیسان بخره و بده پسر خواهرش روش کار کنه توی درآمدش شریک باشه ..

چند سال بعد برادر زن میخواد یه مغازه بزرگ تر برای عطاری اش بخره و حاج ماشاالله از محل سود نیسان هاش میره توی عطاری هم شریک میشه . توی سال های بعد که خواهر زاده ای که به دایی اش رفته بوده، پله های ترقی را با نیسان طی می کنه و تریلر میخره.!

حاج ماشالله نارنجی پوش ما هم توی سود تریلر سهیم بود هم توی عطاری و به درجه باز نشستگی نائل شده بود چون مشاغل سخت وزیان آور داشت . پاداش پایان خدمت را برد توی بازار عطاری و یه مغازه دیگه افتتاح کرد چون دیگه عطاری معروف شده بود برای خودش و تعداد زیادی هم مشتری داشت .

حاج ماشالله هر سال کربلا رفتنی یه نفر را کربلا نرفته را با خودش می برد . هرسال محرم یک شب شام هئیت را متقبل می شد و به قول خودش از همین آب باریکه هایی که می رسه ، میشه یه کارهایی کرد

من خبر داشتم که از همین آب باریکه ها خانمش توی تهیه چند تا جهیزیه نیازمند کمک کرده بود .


مهدی ما سه سال رفت طبقه بالای خونه حاج ماشالله صلواتی مستاجر شد تا خونه بخره و من اون سال 20 میلیون وام گرفتم تا تونستم آپارتمان پدر زنم را رهن و اجاره کنم.(اسرار داشت به غریبه نده ولی تخفیف هم نده . چون کلید نخورده بود)

همیشه دوست داشتم مثل حاج ماشاالله آب باریکه هایی داشته باشم تا پشت سد زندگی ام جمع بشن و برام برق تولید کنند و خشکی های زندگی ام را آبیاری کنن...

به قول خود حاج ماشاالله این آب باریکه ها آخرت ساز است و توی دنیا هم بد موقع به کار میاد . خودش می گفت چیزی به اسم پس انداز آنچنانی نداره و چون طعم نداری را چشیده همیشه پول اضافه اش را قرض الحسنه می داده کار ملت راه بیفته

میگفت من بالا برم، پائین بیام یه رفتگر شهرداری هستم پس باید هزینه های زندگی ام را مدیریت کنم و خرج های آنچنانی نداشته باشم . همینکه جهیزیه دخترم را تونستم بدم . هرسال مشهد وکربلا میرم خدا را شکر..

الان تریلرو عطاری با کمک مهدی ما شده بار بری و تولیدی


مهدی بعد از فارغ التحصیلی دم عطاری حاجی ماند و توسعه اش داد به شرکت بسته بندی و تولیدی مواد عطاری. اون تریلر هم شده سه تا کامیون و تریلر و خواهر زاده اش یه بار بری زد .

منم هیچ وقت نتونستم توی اداره پدر زن با مدرک دکتری استخدام بشم و الان حق التدریسی دانشگاه پیام نور هستم.

کار خوبه خدا بسازه.. ازدواج زود و بهنگام خیلی خوبه چون توقعات خانواده ها از یه بچه 22 دوساله خیلی کمتر از یه جوان 33 است .

از جوان33 انتظا دارند درس خوانده باشه و خونه و ماشین داشته باشه! یه شغل آبرومند با بیمه داشته باشه! سالم باشه ! زنش هم دوست داشته باشه! توی مجردی باکسی نبوده باشه و عاشق زندگی اش هم باشه! نهار راهم کنار خانواده بخوره و بعد تولد فرزندش خیلی سرکار نره !!..

ولی به 22 ساله میگن همینکه جرات کردی زن بگیری و معتاد نیستی ، احترام پدر مادرت را داری بسه! بقیه اش هم ما حمایت می کنم دو بچه که بیشتر نیستید .. یه لقمه نون و یه اتاق توی همه خونه های پیدا میشه که شما به گناه نیفتید.

ممکن بگید دیگه از این جور خانوداه ها پیدا نمی شه .ولی من میگم کار خوبه خدا بسازه .. همه جور آدم پیدا میشه ..استاد دانشگاه بی پول و رفته گر پولدار ..

اگر هنوز فیلم وبینار ازدواج های کرونایی مار ندید و با ایده های ازدواج آسان آشنا نشدید

حتما از لینک زیر این فیلم را مشاهد کنید

https://www.aparat.com/v/lQsep

ازدواج کرونایی


با مجموعه آمزوشی بهتر از امروز بیشتر آشنا شوید :

https://zil.ink/behtar_az_emroz

صفحه اینستاگرام ما:

بهتر از امروز


مجتبی پورعابدپدر پولدارسبک زندگیموفقیتریزعادت اقتصادی
مدیر و مدرس مجموعه آموزشی بهتر از امروز
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید