ویرگول
ورودثبت نام
milad asckary
milad asckary
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

اقتصاد فوتبال (بخش دوم)


فوتبال مظهر تعارض های تجدد است چنانکه اکنون آزادی و ضرورت در فوتبال چنان با هم جمع شده است که غالب دست اندر کاران امر ورزش و حتی علاقه مندان متوجه حقیقت حادثه نیستند و جمع میان بازی و شغل را نه یک مسئله مهم بلکه وجهی از پیشرفت و کمال می دانند. گواه و دلیل هم دارند مگر نه این است که فوتبال جهانی شده و بازکنان و دوست دارانش روز به روز بیشتر می شوند و تکنیک ها و تاکتیک های تازه ای در کار می اید. بله قبول کنیم که فوتبال پیشرفت کرده است ولی این پیشرفت نه به شان و حیثیت بازی، بلکه به بازاری شدن آن مربوط است.

بازی چنانکه گفتیم شغل یا کار نیست و در وقت فراغت انجام می شود. البته در مناطقی که فوتبال صنعت و تجارت است و درآمد دارد گردانندگان بازیها وقت تماشاگران را رعایت میکنند چنانکه مثلا در اروپا در ایام تعطیل بازیها هنگام روز انجام میشود و بازیهای میان هفته را در شب، پس از اتمام کار روزانه تماشاگران برگزار می کنند. اما این ظاهر کار است که بازی در وقت فراغت و پس از پایان کار روزانه انجام می شود. زیرا بازیکنان همه حرفه ای هستند کسانی هم که هر هفته در وقت و ساعت معین باید به ورزشگاه بروند یا از صفحه تلویزیون مسابقه فوتبال را تماش کنند، اوقات کار خود را با برنامه فوتبال تطبيق می دهند. مثلا اگر کسی در ایران یا در هند و ژاپن و چین بخواهد مسابقات تیمهای اروپایی را تماشا کند باید از خواب شب صرفنظر کند او نه فقط وقت مسابقه را انتخاب نمی کند بلکه وقت زندگی خود را با آن میزان میکند آیا اینها بر تعلق فوتبال به جهان خاص دلالت دارد؟ اینکه فوتبال شغل شده است و وقت بازی دیگر وقت فراغت نیست حداکثر بر این دلالت دارد که فوتبال بعضی از اوصاف و صفات بازی را از دست داده است اما ثابت نمی کند که به زمان و عصر و جهان خاص تعلق دارد. فوتبال برای بازیکنانش شغل است اما تماشاگران، تماشاگر بازی اند آنها نه فقط مزدی دریافت نمی کنند بلکه مزد گزاف بازیکنان و مربیان هم از کیسه آنان پرداخت می شود. پس در حقیقت بازیگران حقیقی فوتبال تماشاچیانند.

در تمام طول بازی دل های آنهاست که میتپد و در پایان نیز غم و شادی بیشتر نصیب آنها می شود. فوتبال اگر تماشاگر نداشت چیزی که اکنون هست نمی شد و به صورت بازی به معنی درست لفظ برای بازیکنانش باقی می ماند. پس در حقیقت فوتبال را از تماشاگرانش نمیتوان جدا دانست اگر چنین است فوتبال نه فقط به دوره تجدد بلکه به عصر ارتباطات تعلق دارد. زیرا بیشتر تماشاگران فوتبال بازی ها را از طریق تلویزیون تماشا میکنند. هنوز ممکن است نپذیرند که بازی با تماشاگر بازی میشود و بگویند مگر گاهی بازی هایی در ورزشگاه بدون تماشاگر انجام نمی شود و حتی شاید بازیکنان در زمین بدون تماشاگر با خاطری آسوده تر بازی کنند. این اشکال به آنچه گفته شد وارد نیست. زیرا مراد این نبود که بازی فوتبال ضرورتا به تماشاگر وابسته است و اگر تماشا گر نباشد، بازی صورت نمی گیرد. ضرورت ذاتی را نباید با ضرورت تاریخی اشتباه گرفت. فوتبال و تماشاگرانش تعلق ضروری ذاتی به یکدیگر ندارند بلکه در زمان، بهم بستگی پیدا کرده اند و به اسانی آن ها را از هم جدا نمی توان کرد. و اگر روزی این دو از هم جدا شوند ، نه بازی دیگر بازی کنونی است و نه تماشاگران، تماشاگران امروزی اند. بازی فوتبال اکنون به صنعت تبدیل شده است. پس چگونه بگوییم که شغل نیست. شاید فوتبال هم مثل همه شئون عمده جهان کنونی جامع اغیار و اضداد و متعارض ها باشد. چنان که وقتی می گوییم فوتبال شغل است یا شغل نیست هر یک از دو حکم در زمره قضایای جدای الطرفین قرار می گیرد و هر یک از آن دو را می توان با دلایلی اثبات یا نفی کرد. معهذا بازی بودن فوتبال را نمی توان تصدیق نکرد سخن این است که فوتبال وجه یا مظهری از جهان متجدد است.

فوتبالاقتصاداستعمارجام جهانیاقتصاد فوتبال
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید