باید گفت کتاب « آذرخش کربلا» نگاهی تاریخی به بحران حوادث صدر اسلام دارد و از تغییر حکومت و اجتماع حرف میزند. بنظر میرسد بتوان این تحلیل ایشان را یک تحلیل اجتماعی از واقعه عاشورا دانست. دلیل این حرف بنده هم این است که علامه مصباح هرکجا که با این واقعه و حوادث عاشورا روبرو میشوند، ضمن تشریح و توصیف آن واقعه به پیوند و تحلیل آن با وقایع اجتماعی روز میپردازند و گرههای وقایع روز را با مسائل عاشورا مورد تحلیل قرار میدهند.
وقتی کتاب را مطالعه میکنیم میبینیم که ایشان سعی میکنند به مسائل قطعی پرداخته و کمتر وارد حواشی و جزئیاتی میشوند که گاهی مورد خدشه و گاهی ممکن است سند قوی نداشته باشد. خیلی روی آنها تکیه نمیکند و عمدتاً تکیه اصلی بحث را روی آنچه بیشتر مورد اتفاق و قابل اعتماد و معتبر است، قرار میدهند. همچنین یکی از نوآوریهای جدی که آیت الله مصباح در تعریف این قیام داشتند این بود که ایشان با اشاره به انحرافات و بحرانهای زمان به تحلیل قیام میپردازند. یکی از انحرافاتی که ایشان به آن اشاره میکند و در ضمن مباحثشان مفصل به آن میپردازد و آن را دلیلی میدانند که سیدالشهداء (ع) آن حرکت عظیم را انجام دهند، بحث انحراف فکری است. و مهمترین و خطرناکترین انحرافی که به وجود آمده بود بحث قرائتهای جدیدی بود که منحرفین از اسلام و فرمایشهای پیامبر اکرم (ص) در جامعه رواج میدادند، تا کار خود را توجیه و بگویند که ما تابع واقعی پیامبر و ما مسلمان واقعی هستیم.
یکی از مواردی که شاید بتوان گفت از نوآوریهای عاشورا پژوهی حضرت آیت الله مصباح یزدی است، همین تبیین نو و عمیقی است که بر اساس قرآن و سنت و فقه شیعی از واقعه عاشورا ارائه میدهند و دو عامل انگیزشی و معرفتی را درتبیین این واقعه مطرح مینمایند. نگاه غالب هم عصران ایشان در تبیین واقعه عاشورا این بود که به ابعاد و زوایای خود این رخداد بپردازند و از تطبیقهای زمانی گاهاً باز میماندند. اما ایشان در اوج حملات فکری و گفتمانی که به ایشان میشد، به تبیین قیام عاشورا از منظر فرهنگی و اجتماعی و تطبیق با اوضاع زمانه پرداختند و به این واسطه از بسیاری فتنهها پیشگیری کرد.
آیتالله مصباح در بحث قیام سیدالشهداء (ع) و تطبیق با شرایط امروزی جامعه، بحث پلورالیسم دینی و معرفتی را مطرح میکند و مشابهتهایی را بین رخدادهای امروزی به اسم پلورالیسم و قرائتهای مختلف آن با آنچه در زمان یزید و معاویه و بنیامیه، ترویج میشد، بیان میکنند. ایشان سعی میکند این تذکر را دهند که قرائتهای مختلف از اسلام موجب میشود جامعه را به رخوت کشیده شود. همان موضوعی که سیدالشهداء (ع) بهعنوان امربهمعروف و نهیازمنکر بیان نموده و از ارکان و پایههای اصلی قیام است.
علامه مصباح یزدی در یکی از بخشهای کتاب «آذرخشی دیگر از آسمان کربلا»، بصورت خیلی مفصل و البته کامل به زمینههای شکلگیری این قیام بزرگ اشاره و در پنج مرحله قیام عاشورا را بررسی مینمایند؛ که اول درباره «راز ماندگاری قیام عاشورا»، «دوم زمینههای قیام»، «سوم فلسفه قیام»، «چهارم روش قیام» و «پنجم پیامدهای قیام» را مورد بحث قرار میدهند.
علامه مصباح یزدی در روند عاشورا پژوهی خود اشاره میکنند که مبارزات و انقلابهایی که در جهان تشیع بوجود آمده، از مواردی است که میتوان نقش عاشورا در تکوین هویت شیعی و روحیه مبارزاتی و انقلابی آن را مشاهده کرد. ایشان با اشاره به قیام امام خمینی و برپایی انقلاب اسلامی بر مدار تفکر و شور و شعور حسینی آن را از نمونههای بارز هویت شیعی و عاشورایی معرفی میکند.
ایشان سعی میکنند برای امروز جامعه چه در داخل جامعه اسلامی و چه در بعد بینالملل و ارتباط با ملتها و دولتهای دیگر نسخهای را از قیام سیدالشهداء (ع) استنباط و ارائه کند تا بتوان اهداف آن قیام را در جامعه امروزی جهانی پیاده کرد.
ایشان از منظر روایی و نوع ماندگاری قیام هم سخن به میان میآورند و از شگفتی این واقعه در تاریخ سخن میگویند. قرائتهای تاریخی غالباً به مرور وقایع و نوعی اشاره به مصیبتهای این واقعه بزرگ میکنند اما اثر عاشورایی ایشان، به ثمرات و دستاوردهای این حرکت هم اشاره میکنند که موجبات بقای دین و حفظ و تکوین آن میشود. ما کمتر چنین نگاه تحلیلی جامعه شناختی را در تفسیر واقعه عاشورا شاید بتوانیم ببینیم.
علامه مصباح علاوه بر این تحلیل زمینهها و شواهدی که منجر به تحریف این واقعه تاریخی میشود را هم در نگاه خودشان تشریح نمودهاند. ایشان اشاره دارند که قیامهای دیگری را که ما داریم در تاریخ و حتی شخصیتها را خیلی وقتها تحریف کردند. ولی قیام سیدالشهدا را نتوانستند تحریف کنند، به قدری هدف این قیام که احیای دین خدا بوده شفاف است که هرکاری میکنند این قیام را نمیتوانند بگویند برای دنیا بوده است.
ایشان در برخی موارد و سخنرانیها به این موضوع اشاره دارند که اگر روزی در جامعه این اتفاق افتد و منکر جای معروف نشست و اقدامی صورت نگرفت جامعه اسلامی باید یک قیام شهادت طلبانه به اذن ولی فقیه همانند قیام سیدالشهدا انجام دهد. چنین نگاهی را شاید بتوان گفت ما در قاموس فکری عاشورا و کربلا کم داشتیم که علامه مصباح آن را تکمیل نمودند و با تفسیر خودشان از این واقعه، نسلی را تربیت کردند که ثمرات آن در بحرانهای بعدی کشور مشخص شد و نسلی مؤمن به ارزشها و پایبند به میثاقهای انقلاب اسلامی را تربیت کرد.
در پایان میتوان گفت حرکت علامه مصباح یزدی در عاشورا پژوهیشان همان خط همیشگی دفاع از حق و حقیقت و همچنین مراقبت از امر ولایت است و تمامی هشدارهای ایشان در آثار عاشوراییشان هم مبتنی بر حفظ اصل ولایت و حفظ دین میباشد.