ما در جهانی از نمادها زندگی میکنیم و جهانی از نمادها در بین ما زندگی میکنند. به عبارتی فهم نماد و کشف و شهود نمادین، ما را در یک نوع جهان معنوی قرار میدهد. البته نماد وجود ندارد مگر برای کسی یا جمعی که در بعضی جنبهها هم ذات هستند. زبان نمادین عالیترین زبانی که بشر بهش رسیده و زبان مذهب هم به ویژه مذاهب سامی، سمبلیک و نمادین. در مذهب تشیع، مناسک عزاداری عاشورا بستر بروز و ظهور این زبان نمادین که طی سالهای اخیر ضمن گستردگی بیشتر در شکل پیاده روی اربعین نمود تازهای پیدا کرده.
تو این مناسک، استفاده از نمادها یک وجه هویت بخش برای زائر اربعین داره. همینطور این نمادها وظیفه اصلی انتقال پیام میان مشارکت کنندهها و همچنین انعکاس اون به ناظران بیرونی این مناسک رو هم بر عهده دارن؛ چون نمادها بیش از زبان، قدرت انتقال دهندگی پیام رو دارن و از اونجا که حرکت عنصر اصلی این مناسک؛ این نمادها هستن که میتونن در حرکت و نه در سکون پیام رو موجز و سریع منتقل کنن. ضمن اینکه مواجهه زائر با نمادها در مسیر پیاده روی، مواجههای معنا دار از یک حس عمیق مشترک عاطفی که دارای دو ویژگی:
اول اینکه، حس برابری باعث میشه زائران آزادانه و فارغ از هر شأن و مقام اجتماعی و فرهنگی و ملیتی در یک حس مشترک با یکدیگر سهیم و شریک باشن و رابطه برقرار کنن .
در واقع کاربرد نمادها در این آیین، افراد را هر چه بیشتر در پربُار بودن و پیدا کردن معنا یاری و به وحدت احساسی هر چه بیشتر دعوت میکنه. افراد همیشه با کسانی که از نظر فکری و باورهای اعتقادی مشترک هستن، قادر به برقراری ارتباط و اشتیاق به همراهی در خصوص عقیده و باور مشترک هستن. ترسیم ظلم رفته بر معصوم به واسطه کاربرد نمادها و جاری شدن اشک و غلیان حس اندوه و افسوس از عدم حضور در چنین رویدادی، باعث تشدید و تجدید پیمان هر چه بیشتر بر علیه دشمنان و نظام ظلم و جور حاکم بر عرصه جامعه جهانی میشه و بر روح وحدت و یکپارچی و همبستگی در درون مؤمنان میدمه.
نمادها به زائرها یه تجربه پیوسته از امر قدسی میده،
به این شکل که نشانههایی از واقعیت امر قدسی به واسطه تأثیراتش در زندگی و دنیای اونها نمایان میشه و ایمان فرد مومن را تقویت میکنه. بنابراین مسئله شناخت اُبژههای نمادینی که در فضای مناسکی پیاده روی اربعین مورد استفاده قرار میگیرن از این جهت اهمیت داره که ما را به معانی مقدسی میرسونه که سوژههای مؤمن هم زندگی معنوی و مذهبی خودشون رو با اون سامان میدن و هم در پی بازنمائی اون و انتقالش به دیگران هستن.
از این جهت بررسی این نمادها به عنوان اُبژههای ملموس، نقش مهمی در رسیدن به یک توصیف و تحلیل واقعی از فرهنگ شیعیای داره که طی سالهای اخیر در بستر مناسک زیارتی اربعین بروز و ظهور پیدا کرده و در حال بازتولید فرهنگ مشترکی که ورای ملیت زائران عمل میکنه و باعث همبستگی بین اونها شده.
زائران در فضای مناسکی اربعین به درون امر قدسی جهش میکنن؛ به همین دلیل پس از مناسک و بازگشت به زندگی عادی تغییر و به انسانهای متفاوتی تبدیل میشن، مگر این که تجربه پیاده روی اربعین اونها درست انجام نشده باشه. البته باید توجه داشت که بعد از تغییر فرد، جهان هم تغییر خواهد کرد.
در واقع فضای مناسکی اربعین مجموعهای از اعمال خشک و بی روح نیست، حتی رنج تو چنین فضای معنوی و قدرسی ناخوشایند نیست و نباید ازش فرار کرد. زائر تو این سفر به این درک میرسه که چطور درد و رنج جسمی، حس گم گشتگی و ناکامی دنیوی رو به شادکامی یا حس راه یافتگی و کامیابی تبدیل میکنه. در چنین شرایطی تو ذهن زائر هر اونچه که قبل از این میتونست باعث ضرر باشه حالا معنایی حمایت کننده و سازنده پیدا کرده.
واقعیت این که فضای مناسکی اربعین به واسطه نمادها از داستانها و روایتهای مقدس کارزار عاشورا طراوت میگیره؛ روایتهایی که مدام تکثیر شده و تجربه قدسی زائران هم به اون افزوده می شه؛
به خاطر همین هر کس یک بار چنین فضای معنوی رو تجربه کرده باشه، مشتاقانه تلاش میکنه تا اون رو دوباره تجربه کنه. به همین دلیل هم سال به سال جمعیت زائران اربعینی زیادتر میشه. اعتقادات دینی و مناسک با یکدیگر در تعامل دائمی هستن و دین در هر شکلی، بخشی از کوششی که صَرف نگهداری و غنای گنجیه معانی میشه.