تفسیر سوره دخان، آیات 36-30: آیت الله جوادی آملی قسمت یازدهم 24/11/94
هشدار قرآن به امت اسلامي درباره خيانتهاي يهود
خدای متعال به پیامبرفرمود: مواظب يهوديها باش! (وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَائِنَةٍ مِنْهُمْ)1. فرمود اينها اينطور نيست که حالا چون شما پيامبر هستي، حرمتي براي تو قائل باشند. هر روز نقشه ميکشند! اين را با فعل مضارع ذکر کرد.
سؤال: پس بايد بر اينها عذاب نازل میشد؟
پاسخ: عذاب هم نازل شد و بدترين عذاب، آن هم اختلاف است. این که ميگوييم (كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ)2 متعلّق به اينهاست. براي ديگران که نيامده است. (كُونُوا قِرَدَةً) مسخ، برای اينهاست. فرمود: (وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَائِنَةٍ مِنْهُمْ) به امت اسلامي هشدار ميدهد.
نمونهاي از نقشه خيانت آميز يهود با حاكم اسلامي
مرحوم «صاحب جواهر» را خدا غريق رحمت کند. البته کار، کار صاحب جواهري نيست. کار فقيه و فقهي نيست، يک کار متتبّع تاريخي عجيبي است؛ منتها «صاحب جواهر» آنقدر قَدَر است که همه اينها را مديريت ميکند. ايشان در بحث «جهاد» حرفي که بعضي از مورّخان نامي اسلام کشف کردند، اکتشاف آنها را نقل ميکند.
صاحب جواهر آن قدر مورّخ نيست که بتواند لابهلاي تاريخ را کشف کند. او يک فقيه نامي است. منتها مديريت خوبي در کنار فقه دارد. مرحوم صاحب جواهر(رضوان الله علیه) در همان بحث جهادکتاب «جواهر» خيانت يهوديان را ذکر ميکند ـ البته بعضي از مورّخان اين را کشف کرده و ايشان نقل ميکند ـ و آن اين است که در عصر بعضي از خلفا، از همين يهوديهاي خيبر ـ در مدينه ـ خواستند که جِزيِه بگيرند. اين يهودیها يک قباله درآوردند که ما با پيغمبر (صلی الله علیه و آله) مصالحه کرديم و او به ما بخشيده که جِزيِه نبايد بدهيم و بايد در اين سرزمين بنشينيم. آنها هم قانع شدند که اين قباله از طرف پيغمبر است که بعضي از کاتبان حضرت امضا کردند و بعضي از صحابه هم شهادت دادند، چون حضرت که خودش چيزي نمينوشت.3
سند و قباله درآوردند که امضاي بعضي از اصحاب حضرت در آن بود. خطّ بعضي از کاتبان در آن بود. همه چيز آن درست بود. آنها بررسي کردند و ديدند که بله امضاي بعضي از کاتبان است و شهادت هم برای شهادت بعضي از صحابه است؛ اما امضا متعلق به آن کاتبي است که هنوز مسلمان نشده بود و بعدها اسلام آورده است و شهادت آن، شهدايي بود که زمان فتح خيبر مُرده بودند. گفتند بله آن شخص کاتب بود؛ ولي بعد از فتح خيبر اسلام آورده است.
البته اينهايي که کاتب بوده و نامهها و بخشنامههاي حضرت را به شهرها و روستاها ميفرستادند، اينها مينوشتند. وحي را گروه خاص مينوشتند. يعنی حضرت امير بود و گروهی خاص. نامههاي حضرت که بخشنامه بود و براي استاندارها و واليها ميفرستادند را اينها مينوشتند.
به تاريخ که نگاه کردند، ديدند که تاريخ آن مربوط به زماني است که نويسندهاي که امضای او پاي اين قباله است هنوز کافر بوده و مسلمان نشده بود. در دستگاه اسلام و پيغمبر نبود. شهادت اصحابي در تاريخ هست که اينها قبلاً مرده بودند. معلوم شد که جَعل است. بعد وقتي فهمیدند که جعل است، دوباره آن حاکم عصر از همان يهوديهاي خيبر اين جِزيِه را گرفت. اين را مرحوم صاحب جواهر در کتاب جهاد جواهر نقل ميکند.4
آنها به نام پيغمبر جعل ميکنند. فرمود: (وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَائِنَةٍ مِنْهُمْ) اين معنايش اين است که مسلمانها بايد مواظب باشند. اين نفوذي که ميگويند همين است که مبادا انسان ـ خداي ناکرده ـ گرفتار شرقي يا غربي شود. انسان باهوش جهنم نميرود. انساني که زود فريب ميخورد، اصلاً جهنم را براي اينها ساختند. فرمود که مواظب باش.
پینوشت:
1 – مائده/ 13
2- بقره/65
3- مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ،لابن شهرآشوب، ج٢،ص240.
4- جواهرالكلام، ج ٢١، ص٢٣٥: «و دعوی بعض أهل الذمة و هم أهل خيبر سقوط الجزية عنهم بكتاب من النبي صلی اللّه عليه و آله لم يثبت، بل الثابت خلافها، بل عن أبي العباس بنشريح أهم طولبوا بذلك فأخرجوا كتابا ذكروا أنه خط معاذ كتبه».