کشتار مردم بوسنی
«دیه گو اِنریکه آریا» نماینده سازمان ملل متحد در مراسم یازدهمین سالروز کشتار مسلمانان بوسنیایی در منطقه «سربرنیتسا»، در «سارایوو» به خبرنگاران گفت: سازمان ملل با یکسان دانستن جنایتکاران و افراد بیگناه، سعی کرد تا رخدادهای بوسنی و هرزگوین را به صورت خنثی جلوه دهد. این در حالی است که بیش از ۸ هزار مرد و پسر مسلمان بوسنیایی هنگام حمله نیروهای صرب بوسنی به شهر شرقی سربرنیتسا در جولای ۱۹۹۵، با وجود حضور نیروهای حافظ صلح هلند، کشته شدند.
مورد بعدی جنگ 33 روزه اسرائیل و حزب اللّه
یک نمونه زنده از عملکرد ضعیف و وابسته سازمان ملل، در جنگ لبنان نمایان شد. این سازمان و شورای امنیت آن، تا آنجا که میتوانست در این جنگ، فرصت زمانی لازم را برای اسرائیل فراهم ساخت و برای اعلام توقف جنگ در انتظار تحقق اهداف اسرائیل باقی ماند تا اینکه سرانجام، گسترش تلفات متجاوزان، موجب شد این سازمان، سریعتر برای نجات این رژیم وارد عمل شود و تمام تلاشهای خود برای توقف جنگ را به کار گیرد.
کشتارهای گستردهای علیه مردم بیگناه لبنان به دست صهیونیستها در طول دوران یک ماهه جنگ، به ثبت رسیده است و هزاران بمب خوشهای و سلاحهای غیرقانونی و تحریم شده در این جنگ علیه غیر نظامیان لبنانی استفاده شده است؛ تا جایی که در این جنگ حدود 1183 غیرنظامی کشته شد که حدود یک سوم آنها کودک بودند و 4054 نفر نیز مجروح شدند؛ ولی شورای امنیت هیچ اقدامی برای محکوم کردن جنایتکاران انجام نداد؛ بلکه بر عکس، این شورا برای نجات ارتش متجاوز، با صدور قطعنامه 1701 وارد عمل شد.
البته این تذکر لازم است که تمامی مفاد این قطعنامه در وزارت خارجه اسرائیل تدوین و پس از تأیید سران آن رژیم منفور و دولت مردان آمریکایی در شورای امنیت، تأیید شد.
و اما عملکرد شورای امنیت در برابر فلسطین
یکی از موارد واضح و روشن نقض گسترده حقوق انسانی، مسئله فلسطین است؛ چرا که رژیم غاصب اسرائیل با حمایت قدرتهای بزرگ، به ویژه آمریکا، در این کشور به کشتار دسته جمعی و هزاران جنایت ضدانسانی دیگر دست زده است. با آنکه یکی از قواعد عرفی در جنگها، اصل حمایت از افراد غیرنظامی در برابر خطرهای ناشی از درگیریهای مسلحانه است. در جریان طوفان الاقصی مجموعاً ۳۵۴۷ فلسطینی شهید و ۱۳۳۶۵ نفر زخمی شدند. که اکثر آنان زنان و کودکان بی دفاع هستند.
از یک سو کشتارهای گسترده فلسطینیان و زیر پا گذاشتن کامل حقوق انسانی ایشان و از سوی دیگر، سکوت و کوتاهی شورای امنیت در رسیدگی به جنایات رژیم صهیونیستی و همچنین نادیده گرفتن سلاحهای اتمی این رژیم با آنکه بیش از 200 بمب هستهای در اختیار دارد، هر وجدان بیداری را میآزارد؛ ولی با این وجود، تاکنون شاهد هیچ گونه اقدام و تحرکی از سوی سازمان ملل در قبال این خطر ملموس در منطقه و جهان نبودهایم. آنچه ذکر شد یکی از نمونههای بارز نقض حقوق بشر است که تهدیدی جدی علیه منطقه و امنیت جهانی به شمار میآید.
اگر بخواهیم جمع بندی از صحبتهایمان درباره سازمان ملل داشته باشیم می توانیم بگوییم...
با توجه و دقت در فصلهای منشور سازمان ملل، این گونه برمیآید که مهمترین وظیفه سازمان، برقراری صلح و عدالت در همه سطوح بین الملل است؛ ولی از سوابق سازمان در حل و فصل منازعات بین المللی مانند: مسئله خاورمیانه، هند و پاکستان، قبرس، فلسطین، عراق، افغانستان، جنگ ایران و عراق و مسئله هستهای ایران استنباط میشود که نه تنها این نهاد، نتوانسته به وظیفه خطیر خود عمل کند؛ بلکه خود به شدت تحت تأثیر منافع قدرتهای بزرگ قرار داشته، به مقتضای نظریات آنان با بحرانهای بین المللی به صورتهای متفاوتی عمل میکند؛ چرا که این عملکرد، بازتابی از تمایلات قدرتهای بزرگ است.
شورای امنیت سازمان ملل که رکن اصلی شورا برای برقراری صلح و امنیت جهانی است، دستمایه خواستههای قدرتهای بزرگ شده و به اهرم فشار علیه دیگر کشورهای عضو سازمان تبدیل شده است، تا جایی که حتی با توهم به خطر افتادن منافع یکی از کشورهای بزرگ در هر جای دنیا، شورای امنیت، دست به کار میشود و قطعنامههای شدید الحن صادر میکند. در مقابل، نه تنها تهاجم به ملتهای مظلوم در این نهاد جهانی، محکوم نمیشود؛ بلکه حتی اگر قرار باشد که قطعنامهای هم صادر شود با فشارهای سیاسی و با حق وتو رد میشود. بدین ترتیب، اگر مظلومان در صدد دفاع از حق خویش برآیند، چیزی به دست نخواهند آورد.
از اینرو، وقت آن رسیده است که در ساختار این سازمان، اصلاحات بنیادینی صورت گیرد؛ زیرا سیستم فعلی آن بر اساس نتایج جنگ جهانی دوم بنا شده است؛ در صورتی که معادلات امروز جهان بسیار تفاوت کرده است. در حال حاضر، وارد دوران چند قطبی و تعادل وتوازن در جهان شدهایم و در سایه تحولات اساسی و بنیادین در ساختار نظام بین الملل، به ویژه تغییرات ناشی از پایان جنگ سرد، قرار داریم.
برخی از این تحولات عبارتاند از: جا به جایی نقش قدرتها، اهمیت یافتن موضوعات و مفاهیم جدید، فراهم شدن بسترهای جدید برای پذیرش مسئولیتهای متفاوت با گذشته در سازمانهای بین المللی به ویژه سازمان ملل متحد.
لزوم بازنگری در نقش، جایگاه و ساختار این نهاد بین المللی متناسب با شرایط تازه جهانی از جمله مسائلی است که از چندی پیش، نگاهها را به خود جلب کرده است. این تغییرات درباره شورای امنیت سازمان ملل از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ زیرا حق وتو یا باید به طور کامل بر چیده شود یا به دیگر اعضا هم داده شود.