تفسیر سوره دخان، آیات 36-30: آیت الله جوادی آملی قسمت یازدهم 24/11/94
شباهت پيروزي انقلاب اسلامي به اخراج يهوديان مدينه و خدايي بودن آن
وقتي خدای متعال اول سوره مبارکه «حشر» برهان اقامه ميکند، ميفرمايد: (هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ)1. ما اولين بار یهودیان را بيرون کرديم. بعدها در طي اين سالها به شما قدرت داديم. يعني اول معجزه بود، بعد عادي شد. فرمود نه دوست خيال ميکرد و نه دشمن. انقلاب ما هم همينطور بود. فرمود: (مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا) خيال ميکردند که قلعهها و کاخهايشان آنها را نجات ميدهد. (مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُواوَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ)2.
انقلاب اسلامي هم واقعاً همين طور بود. نه دوستان خيال ميکردند که امام ورهبران الهي پيروز ميشوند و نه دشمنان فکر ميکردند. با کدام دست؟ با کدام قدرت؟! در جريان پيروزي صدر اسلام، قرآن کريم سه اصل دارد؛ يعني اولين کسي که اين کار را کرد خدا بود. يعني معجزه انجام شد، (هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ)، حشر يعني کوچ دادن، (لِأَوَّلِ الْحَشْرِ). اصل دوم اين است که نه دوست خيال ميکرد و نه دشمن و نه کساني که تفکّرات سياسي داخلي داشتند و از دوستان بودند. سياستمداران خارجي هم همینطور (مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا). سوم این که (وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ).
فرمود اين سه کار را ما کرديم! مگر شما نسيهخور نبوديد؟ مگر شما قرض نميگرفتيد؟ مگر شما کارگر آنها نبوديد؟ مگر شما کوخنشين نبوديد؟ مگر کاخها و قلعهها در اختيار همين يهوديان و سرمايه دارهای مدينه نبود؟ شما با چه وسيلهاي قدرتمند شديد؟ (هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ) اولين بار ما اينها را کوچانديم. (مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا) فکر نميکرديد که اين قدرتها بيرون ميروند (وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ).
نعل به نعل اين سه اصل در انقلاب اسلامي ما بود. هيچ کس فکر نميکرد که اين قدرت جهنمي استکبار که تمام اين مملکت را گرفته بود، مجبور شود فرار کند. دوستان فکر نميکردند. خيلي از دوستان ميگفتند که چگونه؟ مشت با درفش که نميشود! ولي شد! آنها هم مطمئن بودند و خيال ميکردند که ميمانند. دوست و دشمن فکر ميکردند که نميشود. آن کسي که اين کار را کرد خدا بود.
پینوشت:
1 – حشر/2
2- همان