پروژه جریان شناسی بهائیت و صهیونیسم
فرقه شیخیه هیچ گونه ارتباط عقیدتی و فکری جدی با جریان بابیت و بهائیت ندارد اما ارائه عقاید و آموزههای متفاوت و خارج از چهار چوب مورد تأیید شیعیان، بستر لازم برای طرح عقاید سید علی محمد باب را فراهم نمود.
فرقه شیخیه:
مؤسس این فرقه شخصی به نام شیخ احمد احسائی است که اگر چه از نظر خودش علمش را از ائمه معصومین ملهم شده است ولی ایشان به نقل تاریخ دارای تحصیلات حوزوی بوده. شیخ حتی با نوشتن شرحی بر کتاب «تبصرة المتعلمین» علامه حلی، از سوی مرحوم سید مهدی بحر العلوم و صاحب ریاض، به درجه اجتهاد نائل شده است.
شیخ احمد احسائی در ابتدای ورود به ایران با استقبال گرم مردم روبرو شده و روابط خوبی هم با دولت قاجار داشت. اما بعد از ابراز عقاید خاص خود در زمینه «معاد با جسم هورقلیایی»، «نیابت خاصه»، «باب امام زمان بودن»، «غلو» و... از سوی علماء مختلفی چون «ملا محمد تقی برغانی»(معروف به شهید ثالث)، صاحب جواهر، شریف العلماء، سعید العلماء مازندرانی و....مورد تکفیر قرار میگیرد.
او بعد از حمله وهابیان به عراق، به سمت سرزمین مادری خود در عربستان حرکت میکند که در نزدیکی مدینه از دنیا میرود.
سید کاظم رشتی
شیخ احمد احسائی هیچگاه جانشینی برای خود تعیین نکرد. ولی پیروان او به سراغ سید کاظم رشتی رفتند که جزو بهترین شاگردان و مورد تایید او بود. در حقیقت شیخ هیچگاه سید کاظم را انتخاب نکرد بلکه تنها دلیل موفقیت او اقبال عمومی مردم بود.
سید کاظم چیزی حدود 150 جلد کتاب نوشته است که به قول «سید مهدی موسوی اصفهانی»: «سید رشتی دارای تألیفات بسیاری است که احدی از آنها چیزی نفهمیده است. گویا به زبان هندی حرف میزند....»
این شخص در مدت حضور خود در عراق، همواره در جهت مخالف علماء شیعه قرار داشت. مرحوم تنکابنی صاحب کتاب «قصص العلماء» زمانی که در درس او حاضر شده بود؛ شنیده بود که سید کاظم از علماء مزمت و شماتت مینمود.
نکته جالب اینجاست که در زمان حمله دولت عثمانی به رهبری «نجیب پاشا» به عراق، تنها خانه سید کاظم رشتی مورد امان قرار گرفته بود. در حالی که نجیب پاشا بسیاری از مردم مسلمان را که به حرم امام حسین و حضرت عباس علیهما السلام پناهنده شده بودند را از دم تیغ گذرانده بود و حتی با اسب وارد حرم شریف امام حسین علیه السلام شده بود. سید کاظم رشتی بعد از دیدار با نجیب پاشا در کربلا، به تاریخ 1295ق فوت میکند و هیچ جانشینی برای خود در نظر نمیگیرد.
عدم تعیین جانشین از سوی سید کاظم رشتی باعث انشقاق در شیخیه میشود. شیخیه آذربایجان که معتقد است ارکان دین شمال توحید، معاد، نبوت، عدل و امامت است و آنچه دیگران غیر از این موارد از سخنان شیخ و سید متوجه شدهاند اشتباه و جفاء در حق آنان است.
شق دوم آن شیخیه کرمانیه است که معتقد است به این که ارکان دین عبارتند از: توحید، نبوت، امامت و رکن رابع. اتفاقاً فرقه ضاله بابیه نیز از همین روزن یعنی «رکن رابع» راه خود را باز میکنند و فرقه خود را تأسیس مینمایند.
فرقه بابیّه
داستان فرقه بابیّه با سید علی محمد شیرازی معروف به باب آغاز میشود. این شخص در سن پانزده سالگی به همراه دایی خود راهی بوشهر شده و در آنجا در کنار فعالیتهای تجاری، اعمال مرتاضانه انجام میهد. حضور چند ساله سید علی محمد در شرکت یهودیان ساسون را نیز میتوان از نقاط قابل توجه زندگی او دانست. این شخص در 19 سالگی در درس سید کاظم رشتی حاضر شده و بعد مرگ وی علارقم بهره کمی که از علم داشت، ادعای جانشینی سید کاظم را میکند.
نکته اینجا بود که سید علی محمد باب ادعایی فراتر از شیخیه داشت. چرا که او خود را باب امام دوازدهم میدانست. او با کمک برخی از شاگردان مکتب شیخیه که بعداً آنها را «حروف حی» نامید ادعای خود را تبلیغ نمود و توانست عدهای را دور خود جمع نماید.
ادعاهای سید علی محمد باب و رفتارهای پیروان او منجر به برور برخی آشوبات در نقاط مختلف ایران مثل مازندران و زنجان شد که باعث ریخته شدن خون بیگناهان زیادی شد. به همین دلیل سید علی محمد باب از جانب دولت دستگیر و به قلعهای در ارومیه انتقال یافت. بعداً او را برای مناظره و محاکمه به تبریز بردند و در حضور ولیعهد او را باز خواست نمودند. او در این جلسه محکوم شد و نتوانست از ادعای خود دفاع کند. بنابراین به ناچار توبه نامهای را نوشته و از ادعای خود صرف نظر نمود.
در ادامه به دلیل اینکه سید علی محمد باب به ادعاهای واهی خود اصرار داشت و از طرف دیگر پیروان او در نقاط مختلف ایران دست به شورش میزدند، امیر کبیر حکم اعدام او را صادر نموده و در 1266ق به دار کشیده میشود.
این بار هم سید علی محمد باب هیچ کس را به عنوان جانشین خود تعیین نکرد. بنابراین افراد زیادی مدعی جانشینی او شدند که مهمترین آنها عبارتند از: شیخ علی ترشیزی عظیم، میرزا یحیی صبح ازل و میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاء الله.
مخاطب عزیز باید بداند که این نوشتار و شماره بعدی آن در مقام بیان تاریخ مختصر بهائیت و ریشه آنان است. بنابراین پیوند این جریان انحرافی و پیوند آن با دولتهای استعماری، یهودیان و صهیونیسم در شمارههای بعدی بازگو خواهد شد. از این رو اطلاع کلی مخاطب از چگونگی شکل گیری این جریان استعماری ضروری است.
ادامه دارد.............
منبع: در جستجوی حقیقت، روزبهانی بروجردی، علیرضا، مرکز مدریت حوزه علمیه قم، چاپ 1388،قم.