رژیم صهیونیستی با توجه به دشمنان داخلی و خارجی که او را احاطه کردهاند، همواره در رفتار های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و...نگاهی امنیتی داشته و دارد. در همین راستا یکی از استراتژیهای اسرائیل این است که «دشمن دشمن من، دوست من است».
بن گورین یکی از مبتکران این نظریه بود و در دوران ریاست خود تلاش میکرد تا با کشورهای غیر عرب و اقلیتهای قومی که از جانب حکومتهای عربی تحت فشارند، ارتباط برقرار کند. چرا که با این عملکرد جدای از بدست آوردن منافع اطلاعاتی، تضعیف دشمن و تقویت دیپلماسی پیرامونی، این ذهنیت را تقویت مینمود که خاورمیانه منحصراً عربی نیست.
جدای از این با طرفداری از اقلیتهای قومی-مذهبی به اختلاف میان آنان دامن زده و دولت مرکزی را تضعیف میکنند. بنابراین ارتباط اسرائیل با «مارونیها»1 در لبنان، کردها در عراق، «دروزیها»2 در سوریه و لبنان و .... در راستای همین سیاست گذاری بوده است. اما آنچه که موضوع مورد بحث ماست مسأله کردستان عراق است.
دشمنی اسرائیل و عراق
عراق به عنوان یک کشور عربی بزرگ با تاریخی کوهن، همواره به دنبال ایفای نقش و کسب جایگاه ویژهای در منطقه بوده است. به همین دلیل در منازعه فلسطین و رژیم صهیونیستی در جنگ شش روزه با ده هزار سرباز شرکت میکند. حتی بعد از پایان جنگ، حاضر به امضاء قرداد متراکه جنگ با اسرائیل نمیشود. بعد از حاکمیت دولت بعث و رشد پان عربیسم و احتمال ادقام سه کشور عراق، سوریه و مصر، امنیت اسرائیل دوباره مورد تهدید قرار میگیرد. بعد از فروپاشی حزب بعث توسط آمریکا و ظهور داعش تا حدودی خطر عراق برای رژیم صهیونیستی کم شده بود. اما با نابودی داعش و قدرت گرفتن ایران در عراق و سوریه تهدیدات امنیتی جدیدی گریبانگیر این رژیم شد. به عبارتی عراق همیشه برای این رژیم دردسر ساز بوده.
سابقه تاریخی اسرائیل و کردستان عراق
رابطه صهیونیستها با قوم کرد به سال 1930م باز میگردد. زمانی که جریان صهیونیسم به دنبال یهودی سازی فلسطین از طریق مهاجرت یهودیان سراسر دنیا به این سرزمین بود. در حقیقت کردهای عراق در 1948م به آژانس یهود کمک کردند تا از طریق ایران 120 هزار یهودی عراقی را به اسرائیل کوچ دهند.
مرحله دوم ارتباط آن دو بعد از کودتای مارس 1963م و قدرت گرفتن حزب بعث در عراق بود. با قدرت گرفتن این حزب، ناسیونالیسم عربی یا همان پان عربیسم در این کشور شیوع پیدا کرد و تلاشهایی در حال انجام بود تا سه کشور عراق، سوریه و مصر یکی شده و به عنوان «جمهوری متحد عربی» مطرح شود. این امر برای هر دو طرف اسرائیلی و کردهای عراق، خطرناک بود. بنابراین رژیم بعث به عنوان دشمن مشترک، بهانهای برای شروع رابطه و توسعه آن میان اسرائیل و کردهای عراق شد.
سازمان موساد از طریق فرستادن یک روزنامه نگار با «مصطفی بارزانی» ارتباط بر قرار کرد. طرف اسرائیلی به بارزانی اعلام کرد در صورت تمایل به همکاری، نمایندگان خود را به پاریس بفرستد. بعد از برقراری ارتباط هیئتهای مختلف اسرائیلی به این منطقه اعزام شدند. بارزانی و هیئتهای کردی نیز در سال های 1968م و 1973م از اسرائیل دیدن کردند و مورد استقبال مقامات رژیم صهیونیستی قرار گرفتند. البته بسیاری از کمکهای اسرائیل به کردهای عراق مرهون همراهی رژیم شاهنشاهی ایران بود.
علت ارتباط کردها با اسرائیل هم این بود که آنان متوجه شده بودند که مبارزه مسلحانه بدون داشتنن حامی و پشتوانه سیاسی قوی پیروزی در پی ندارد. به همین دلیل بارزانی حدود 12 سال تلاش کرد تا توجه روسها به مسأله کردستان را جلب کند ولی موفق نشد. بعد از آن به فکر جلب توجه آمریکا افتاد و برای این امر، بهترین کار را رابطه با اسرائیل و صهیونیستها دانست.
این ارتباط برکات زیادی برای کردستان عراق داشت. آنان از طریق اسرائیل و با کمک ایران به انواع و اقسام سلاحها تجهیز شدند که بهترین آن به دست آوردن تانک (T-34) روسی بود. کردها در اسرائیل طریقه استفاده از سلاحهای ضد تانک، موشک های ضدهوایی و... را فرا میگرفتند. اعزام مستشاران نظامی، ارائه خدمات درمانی، حمایتهای سیاسی و تبلیغاتی از طریق فرستادن روزنامه نگار و شرح مبارزات کردها و ارتباط با سازمان ملل و... همگی بخشی از کمکهای رژیم صهیونیستی به کردهای ساکن عراق بود.
بخشی از کمکهای اسرائیل مالی بود. این رژیم ماهیانه 50 هزار دلار به کردها کمک میکرد. حتی مناخیم بگین به عنوان نخست وزیر اسرائیل در 27 دسامبر 1980م اعلام کرد که کمکهای اسرائیل تنها در زمینه تسلیحاتی نبوده بلکه شامل کمکهای مالی و اقتصادی نیز میشده.
همچنین رژیم صهیونیسیتی در حمله به تأسیسات نفت کرکوک در مارس 1969م که در آن زمان 75% نفت عراق از آن راه تأمین میشد، به کردها کمک کردند. این اقدام باعث شد تا دولت مرکزی عراق به مذاکره با بارزانی مجبور شود. یعنی چیزی که هر دو طرف اسرائیلی و کردی میخواستند.
جالب است بدانید که سازمان اطلاعات کردها موسوم به «پاراستن»3 با همکاری موساد راه اندازی شد و حتی نیروهای آن توسط این سازمان تربیت شدهاند. فایده این کار برای رژیم صهیونیستی یک برنامه ریزی بلند مدت برای کسب راحت اطلاعات مربوط به دولت، نیروهای نظامی و وضعیت داخلی عراق بود.
تنها یکی از کمکهای کردها به اسرائیل آن بود که آنان در فرار کردن یک خلبان عراقی هواپیمای «میگ- 21» به اسرائیل همکاری کردند. (Mig-21) در آن زمان یکی از پیشرفتهترین هواپیماهای جنگده عرضه شده اتحاد شوروی به کشورهای عربی بود.4
با این حال ارتباط میان اسرائیل و کردستان عراق بعد از «قرار داد 1975م الجزایر»5 که میان ایران و عراق بسته شد، کاهش پیدا کرد اما هیچگاه قطع نشد.6
ادامه دارد.....
پینوشت:
1 – گروهی قومی-مذهبی در سرزمین شام و عمدتاً در لبنان امروزی هستند. این گروه نام خود را از سن مارون مسیحیای آشوری گرفتهاند؛ کسی که پیرواناش بعدتر از انطاکیه و اطراف آن به زیستگاه کنونیشان یعنی کوههای لبنان کوچیدند و کلیسای مارونی را بنیان گذارد. امروزه مارونیها بیش از یک چهارم جمعیت لبنان را تشکیل میدهند و به جز دو استثناء تمامی رؤسای جمهور لبنان مارونی بودهاند.
2- دُروز یک انجمن یا فرقه مذهبی بر پایه علوم خفیه و یکتاپرستی است. سکونتگاههای اصلی پیروان آن، کشورهای سوریه، لبنان، فلسطین و اردن هستند.
3- Parastan
4- مجله سیاست دفاعی، سیاست خاوریمانه ای رژیم صهیونیستی و کردستان عراق، روحی، نبی الله، پاییز 1385، شماره 56، ص 86-69.
5- پیماننامه ۱۹۷۵ الجزایر قراردادی میان کشورهای ایران و عراق با وساطت الجزایر است که خط مرزی ایران و عراق در آبهای شط العرب را تعیین کردهاست.
6- برای مطالعه بیشتر به این آدرس رجوع کنید:
www.iribnews.ir/fa/news/1302512/بررسی-حقوقی-لغو-قرارداد-الجزایر-1975.