پوریا هژبری
پوریا هژبری
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

خواستن، همیشه توانستن نیست!

خواستن توانستن است، ضرب المثل زیبایی که بار ها و بار ها شنیدیم! به این معنی که با تلاش و پشتکار حتماً به مقصد خواهیم رسید. این قاب ذهنی من است! البته یک قاب ذهنی پر هزینه و پر دردسر!

اگر بخوام مسئله و مشکلم توی زندگی رو به طور واضح بیان کنم، میگم:

"قبول کار ها و مسئولیت های متنوع و متعدد بدون بررسی و امکان سنجی دقیق"

بیایید به تبعات این طرز تفکر و قاب ذهنی به طور دقیق تر نگاه کنیم. و ببینیم این ضرب المثل چگونه باعث پدید آمدن مشکل مذکور میگردد. این قاب ذهنی تنها پیشنیاز برای رسیدن به یک مقصود، هدف و یا مهارت را صرفا خواستن آن میداند! درواقع این قاب ذهنی باعث بوجود آمدن اعتماد به نفس کاذب در آدم میشود، در برابر هر مسیر جدید هر پروژه ی جدید هر پیشنهاد کاری جدید در گوشمان نجوا میکند: قبولش کن، تو از پسش برمیای! فقط کافیه که بخوای و تلاش کنی!
نمیدانم شاید واقعا هم راست بگوید، اگر واقعا چیزی را بخوای و تلاش کنی بهش می رسی، شایدم این جمله ی آخر باز هم همان نجوای این قاب ذهنی در گوشم باشد. :)

برای راستی آزمایی این قاب ذهنی به جامعه و دور و برمان نگاهی میندازیم خیلی ها آدم های موفقی هستند که با تلاش و خواستن به جایی رسیدن، خیلی هایی که حتی خیلی دیر شروع کردن، مثلا ورزشکاری که به طلای المپیک رسیده اما ورزش را از نزدیک 30 سالگی شروع کرده یا نویسنده ای که کارش را از میان سالی شروع کرده و درخشیده! طرف دیگر شکست ها را هم میبینیم، استارتاپ های ناموفق، تغییر رشته ها و فیلد ها ی کاری و خلاصه، نرسیدنِ آدم ها به خواسته هاشون. نمیدانم شاید بتوان گفت که آدم های غیر موفق به اندازه ی کافی تلاش نکردند. قطعا یکی از علت هایش ممکن است این باشد اما به نظرم تمام ماجرا همین نیست!
زمان، پارامتری مهم و اثر گذار در پدیده های این دنیا، از جمله برای رسیدن به اهدافمون. این قاب ذهنی صحبتی از این پارامتر نمیکند، و درواقع یک نقص این چهارچوب محسوب میشود! اینکه برای رسیدن به چیزی که میخواهی چه قدر وقت نیاز است؟! چه مقدار باید رویش فرصت کافی بگذاری؟ آیا تو این فرصت را داری یا خیر؟! بعضی کار ها نیازمند وقت زیاد و گذشتن از بقیه ی چیز های مهم در زندگی است. قطعا نمیشود تو 100 چیز را همزمان بخواهی و تمام تلاشت هم برای آن ها بکنی و همه را با هم به دست بیاوری! به دست آوردن بعضی چیز ها در زندگی هزینه ی زیادی دارند و گاها هزینه اش گذشتن از یکسری چیز های دیگر است که اتفاقا آن ها را هم میخواستیم! J برای مثال من که یک دانشجوی مهندسی هستم و از زیست اصلا سر رشته ای ندارم با دیدن یکسری اختراعات و کار ها تو زمینه ی بایوانفورماتیک به این زمینه علاقه مند میشوم( خواستن ) و این قاب در گوشم نجوا میکند که برو انجامش بده و یاد بگیرش تو میتونی! اما برای یادگیری آن باید بسیار وقت و انرژی بگذارم و از یکسری چیز های دیگر بگذرم اما میروم تا نصفه و رهایش میکنم!

دقیقا به سرنوشت بسیاری از چیز ها در زندگی ام که نیمه رها شدن است مبتلا میشوند!

به قول آندره ژید: " بیماریِ شگفتی در جهان هست و آن خواستنِ چیزی است که نداری !" و آدمی زاد همیشه در حال خواستن است و اتفاقا خواستن آنهایی که نداریمشان. اما باید پذیرفت که جهان محدود است و نمیشود به همه چیز رسید، باید تعدادی از آنها فدا شوند.

لذا برای اصلاح این قاب ذهنی و حل شدن مشکلم پیشنهاد میکنم که قاب ذهنی به این شکل تغییر پیدا کند.
خواستن، همیشه توانستن نیست!

بلکه باید اولویت های زندگی، فرصتی که قرار است روی آن گذاشته شود و بررسی کافی بودن یا نبودن آن، شناخت دقیق از استعداد ها و توانایی های شخصی، پیش بینی اینکه چه میزان آن را میخواهیم و علاقه مان در گذر زمان به قوت خود باقی خواهد ماند یا سطحی است و به زودی چیز دیگری جایش را خواهد گرفت.
به دقت مورد بررسی قرار گیرند.
باید شجاعت این را داشته باشیم که در بعضی موارد هم بگوییم من توانایی انجام فلان کار را ندارم.
خود این شجاعت میخواهد.

قاب ذهنیخواستنتوانستنتلاشتنوع طلبی
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت، عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید