ویرگول
ورودثبت نام
پوریا هژبری
پوریا هژبری
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

رسم غم انگیز این دنیا...

انقدر ساده بهشون نگاه نکن! درسته به ظاهر چند تکه چوب ساده اند. اما سرنوشت خیلی پیچیده تر و عجیب تر از این حرفاست! درسته تعدادی از آنها ممکن است در شومینه ی کلبه ای دورافتاده سوخته شوند، تعدادی از آن ها به دستمال های کاغذی تبدیل شوند یا کاغذ های دفتر نقاشی کودکی در مهد کودک شوند. اما هیچ میدانی احتمال این هم وجود دارد که تو 4 سال تلاش کرده باشی تا تکه ای کوچک از همین چوب ها را به دست بیاوری؟!

این ها را برادرم بهم میگفت در حالی که در ماشین نشسته بودیم و به یک کامیون پر از الوار های چوب که احتمالا به تازگی بریده شده بودند می نگریستیم!


ازش پرسیدم چطور مگه؟! گفت ممکن است دقیقا یکی از همین تکه چوب های بالایی کامیون، کاغذ مدرک تحصیلی تو شود یا یک دسته چک پر ارزش که به عنوان حقوق انجام پروژه ات میخواهی بگیری یا...

حرف هایش خیلی جالب بود! راست میگفت! خیلی چیز ها هستند که آدم خیلی ساده از کنارشان میگذرد اما نقش خیلی مهم و حیاتی در زندگی او بازی میکنند! مثلا همین خودکار! به نظرم گناهکار ترین، همدست تمام جنایات بشر هست. او زیر تمام دستور های حمله در هر جای جهان را امضا کرده! او شریک خون های ریخته شده در جنگ جهانی دوم نیز هست. اولین بار او توانست روی کاغذ فرمول ها و راه رسیدن به بمب اتم را فراهم کند. البته یکطرفه پیش قاضی نرویم خدماتی هم به بشر کرده! نمیدانم اگر خودکاری ساخته نمیشد این همه پیشرفت علمی ای حاصل میشد یا نه! اصلا من الان لپتاپی داشتم که با فشردن دکمه های کیبردش این متن را بنویسم؟! حتما اولین بار کسی به کمک او راه رسیدن به واکسن ها را در برگه های چرک نویسش بالاخره کشف کرده! بیراه نیست اگر بگوییم تمام چیزی که امروزه به عنوان "علم" از آن یاد میشود مدیون همین خودکار هاست. عجب دنیای پیچیده و به هم پیوسته ای! چه کسی میتواند تصورکند که اگر خودکار نبود جهان ما الان چه شکلی بود؟! نمیدانم اصلا اگر مایی وجود داشتیم و نسل انسان تا کنون منقرض نشده بود J ! اما چه شور انگیز است فکر به اینکه اکنون چندین میلیون خودکار در سراسر دنیا در حال نوشتن روی کاغذ ها هستند. نوشتن از زیبایی طبیعت، از نفرت، از کینه، از تنهایی شهر، از بغض دیدار آخر با محبوبشان، از عشق و...! خدا میداند چه اثر های فوق العاده ای خلق میشوند اما ما هیچوقت آنها را نخواهیم دید.

خودکار ها از جهاتی چه قدر شبیه به آدم ها هستند، حتما باید به خاطر داشته باشید که با خودکار در حال نوشتن مطلبی بودید و به یکباره و ناگهان ببینید که جوهرش تمام شده و دیگر نمینویسد! دقیقا مثل برخی از ما آدم ها. خیلی ناگهانی و بدون هیچ مقدمه ای میبینیم که برخی شان میروند و دیگر کنارمان نیستند! چه قدر ناراحت کننده! ای کاش میشد قبل از تمام شدن و رفتنشان به ما هشداری میدادند که ما کم کم داریم تمام میشویم، ایکاش قدر لحظات بودنشان را بیشتر میدانستیم! میروند و البته خودکار دیگری جای آنها را میگیرد همانطور که آدم دیگری...! و این رسم غم انگیز این دنیاست...

مدرک تحصیلیرسم غم انگیزخودکارجهان بینیسرنوشت
سرگشته ی محضیم و در این وادی حیرت، عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید