خب ما رفتیم گردان خدمات پاسداری
چندباری از جلوی اون گردان رد شده بدیم و همه اونجا رو نگاه میکردیم، حیات همیشه آّ پاشی شده و تمیز بود و جلوی در گردان یک سرباز به عنوان دژبان گردان میایستاد تا کسی بدون اجازه فرمانده گردان وارد نشه، دوتا تلفن اختصاصی کارتی داشتن( اینا چیز هایی بود که ما از بیرون میدیدم).
تو گردان آموزشی که بودیم همیشه میدیدم ی مینی بوس بنز قدیمی سفید با صدایی که وقتی از دور میومد خبر ورودش رو اعلام میکرد، همش داره میره و میاد و توش کلی سرباز وجود دارن که همیشه سرو صداشون بلند بود و به آموزشیها تیکه مینداختن و اگه این مینی بوس خدای نکرده از کنارت رد میشد حس میکردی که توش انسان وجود نداره و همه موجودات وحشی هستن که اگه دستشون بهت برسه تیکه بزرگت گوشته.
من به همراه حدود 150 نفر دیگه از گردان خای مختلف ( اعم از دیپلم و لیسانس و زیر دیپلم) رفتیم گردان خدمات پاسداری. لازم به توضیح که این گردان وظیفه حفاظت و پاسداری ( نگهبانی در نقاط مختلف پادگان در شبانه روز) از پادگان رو به عهده داره و در درجه دوم کمک در امور خدماتی پادگان و قالب سرباز های این گردان پیلم و زیر دیپلم هستن و تعداد محدودی سرباز فوق دیپلم و لیسانس وجود داشت.
توجه در ارتش دو چیز خیلی مهمه اول درجه و دوم سابقه، البته در اکثر موارد سابقه بیشتر یعنی خدمت زیر پرچم مهم تر از درجه است. در بعضی موارد قدرت یک افسر ستوان دوم با 20 سال سابقه خدمت میتونست از قدرت یک سرگرد یا سرهنگ در اجرای دستورات بیشتر باشه( یعنی یه جاهایی نه همه جا حرف یک استوار بیشتراز سروان برش یا خریدار داشت، البته نا گفه نماند که هرچه درجه در نطامی ها بالاتر باشه انسان ههای فهیم تری هستن اما نه همیشه)
ما رفتیم گردان خدمات پاسداری و منشی گردان که دونفر بدون امدن سراغ ما به همراه ارشد گردان که این سه نفر همه گروهبان بودن(لیسانس داشتن) همون اول مارو بردن به یک آسایشگاه کنار آسایشگاه اصلی، وسایلمون رو گذاشتیم اونجا و امدیم پایین تو حیاط گردان، در این بین سرباز هایی که کل دیروز و دیشب رو نگهبان بودن داشتن برمیگشتن و و با دیدن ما خوشحالی خودشون رو ابراز میکردن به هم : اینا امدن دیگه راحت شدیم و لوحه پاسداری(برنامه ای که تعیین میکنه در هر کدوم از نقاط نگهبانی چه افرادی باید نگهبانی بدن و از چه زمانی تا چه زمانی(این لوحه به مهر و امضای فرمانده، دژبان ، اسلحه خانه و گردان پاسداری می رسه وانا اگه تایید نکن لوحه باید دوباره نوشته بشه)) زود تعویض میخوره دوباره و استراحت بیشتر داریم.
همون اولین روز چند نفر از ما رو بردن که بذارن تو لوحه نگهبانی یا این قوم یعجوج و معجوج
ما رو هم بردن برای نظات اماکن و انجام کار هایی که تا اون روز مونده بود. اوضاع بدی بود همه بچه ها افسرده (بهش میگن : کما ) و کما زده داشتن کار ها رو انجام میدادن و یکی گریه میکرد یکی داد میزد یکی هم لال. شب باید آمار مارو میگرفتن و همه رو بهخط میکردن و باید حتما فرنچ میپوشیدی و می ایستادی برای امار دادن، وقتی اسمتو میخوندن باید بلند میشدی و دست راستتو میبردی بالا و با صدای بلند میگفتی << من >> موقع نشستن هم باید پاتو میکوبینی زمین که ارشد تایید کنه، حالا این مراحل بسته به نوع واب دادن خودت میتونست همون یه بار باشه یا ده بار دیگه چون به خودت بستگی داشت درست انجامش بدی یا نه چون قبلش بهت میگفتن نحوه انجام این کار چیه و چجوری باید انجام بدی و اگه درست انجا ندی اینقدر تکرارش میکنی تا درست بشه.
براشون فرقی نداشت تا کی طول بکشه! وقت داشتن. امار که تموم میشد افرادی رو هر شب انتخاب میکردن برای اینکه صبح زود تر از همه بیدار بشن برای نظافت اماکن و یکی از اونایی که خدمتش از ما ها بیشتر بود میشد مسئول ما و ارشد قرار گاه تمیزی اماکن رو از اون میخواست چون مسول بود و اونم تا جایی که میتونست به ما فشار میاورد. افرادی هم انخاب میدن برای اینکه از قرارگاه نگخبانی بدن و معمولا 6 تا 8 نفر بودن که نگهبانی ها از 2 ساعت تا 2.5 متغییر بود یک نهگبان برای آسایشگاه و یک نگهبان برای محوطه و درب ورودی.
وظیفه کسی که نگهبان آسایشگاه مراقب از بچه هاست، کسی از تخت نیافته، کسی خر خر نکنه تو خواب، کنترل ورود و خرج سراباز موقع خاموشی و ثبت اون تو دفتر ( باید مینوشتی که چه ساعتی کجا رفته و کی برگشته! اگه دیر میومد باید میرفتی دنبالش تا نکنه اتفاقی نیافتاده باشه براش) و از همه مهم تر تطبیق تعداد افراد در آمار با افراد خواب در آسایشگاه و تعداد پوتین ها( سربازا همه این کار ور گیج میزدن چون سخت بود)
بعدشم میرفتیم پوتین ها مونو واکس میزدیم و مرتب میچیدیم اونجا، حتما باید اسممون رو روی پوتینمون مینوشتیم که گم نشه یا اشتباهی نپوشه.
از قضا آسایشگاه ارشد قرارگاه جدا بود که یه اتاق بود به همراه یک تخت دو طبقه، تلوزیون، میز و صندلی برای سه نفر. خدمتش هم از همه تو قرارگاه بیشتر بود (اعزامی برج تیر 98 بود و بقیه دوماه دوما خدمتشون ازش کمتر بود و حرفش برو داشت) انصافا هم ادم خوبی بود و اذیت کن نبود.
همون روز اول من رو گذاشتن تو لیست لیست پاسداری بعنوان گشتی (کسی که اسلحه نداره و فقط یا باتوم داره یا سرنیزه برای گشتن زدن تو اون منطقه) منم حالم بد بود و کما زده بودم و اصلا نمیدونستم قراره اسلحه نگیرم. رفتیم جلو سلحه خونه، نوبت ن که که برم تو قبلش با خودم فتم اگه بگم حالم بده و اسلحه بهم بدید خودمو میزنم منو ول میکنن میرم قرارگاه، من که اینو گفتم انگا پروسه تعویض ایستاد، چون حاضر نبودم برم دفتر اسلحه رو امضا کنم و خودمو زدم به اون راه، یکم طول کشید تا روانشناس پایدگان بیاد، امد و با من صحبت کرد و ارومم کرد (خدایش هم ترسیده بودم با این افراد برم تو لوحه نگهبانی) بعدشم فرمانده قرارگاه امد با من صحبت کرد که سروان بود. منو قانع کردن. رفتم و امضا زدم دفتر اسلحه خونه(1) رو و رفتم تو لوحه
مینی بوس امد، همه رو سوار کردن و رفتیم پاسدار خونه الان دقیقا یادم نیست ساعت نگهبانیم کی بود.
اما پاسدار خونه!?
همه چیز داشت اعم از آسایشگاه، اتاق آماده (2)، اسلحه خانه، دستشویی، سینک ظرف شویی( نجاست از سر و روش می بارید تا آخر خدمتم حالم از اون سینک بهم میخورد)، اتاق افسر نگهبان(3) و آشپزخانه برای خودن غذا و یک حیاط کوچیک( مثل این خونه های یک طبقه اما ی حیاط بود که ساختمون وسطش بود تقریبا) روبروی پاسدار خونه هم یک ساختمان دیگه بود برای عوامل افسر نگهبانی شامل نمازخانه، آسایشگاه دو تخته، دستشویی و آشپزخانه که کنار هم بودن!?
ادامه در قسمت بعدی (پاسدار خانه)
------------------------------------------------------------- پانویس توضیحات -----------------------------------------------------------
1- اسلحه خانه : شامل یک ساختمان با حیات و دوربین که اطرافش فنس کشی شده و خودش یک پاسدار برای نگهبانی داره. اسلحه خانه یک دفتر داره برای ثبت افرادی که اسلحه میگیرن و شماره اسلحه ثبت میشه بعلاوه تعداد فشنگ که شامل 18 عدد گلوله جنگی و دو عدد گلوله مشقی یا گازی که هنگام تحویل مسئول می شماره تعداد رو و خودتم موقع تحویل باید جلوی چشم خودش بشماری حتما. جایی که اسلحه میدن با جایی که فشنگ تحویل میدن فرق داره و اول شما اسلحه تحویل میگیری و موقع تحویل حتما باید از خالی بود اسلحه اطمینان حاصل کنید!
2- اتاق آماده : جایی که سربازا وقتی از سر پست میان میرن اونجا میشینن به شکل آماده باش درواقع که اگر اتفاقی افتاده اینا در دسترسی باشن چون هر پست سه تا نگهبان داره (یکی سر پست، یکی اتاق اماده و یکی هم خوابیده. ار کدوم از این بخش ها و ساعت زمان داره. افرادی که خوابیدن رو نیم ساعت قبل از رفتن سر پست بیدار میکنن تا آماده بشن بعدش میبرنشون سر پست و پست ها رو تعویض میکنن افرادی که از پست بر میگردن میرن تو اتاق آماده و اونایی که تو اتاق آماده بودن حاضر میشن برن بخوابن اما باید صبر کنن که پست کامل تعویض بخوره بعد ( البته این قانون فقط برای آشخور هاست و بالا خت ها از این قانون مستثنی هستن و هروقت حال کنن میرن میخوابن)
3-افسر نگهبان و اتاقش : بهشون میگن عوامل نگهبانی که شامل یک افسر با درجه بالا بعنوان افسر نگهبان، یک افسر با درجه پایین تر یا همرده افسر نگهبان بعنوان معاون افسر نگهبان و یک افسر یا درجه دار بعنوان رئیس پاسدار. اتاق افسر نگهبانی شامل یک بیسیم، دو یا سه خط تلفن برای اتباط به پست های مختلف و بخش های مختلف پادگان، تلوزیون، میز و صندلی برای سه نفر، و تجهیزاتی امنیتی مانند گاوصندوق برای نگهداری اسلحه عوامی نگهبانی.