در این پست قصد ندارم تا درباره تفکر طراحی توضیح دهم. اگر نمیدانید تفکر طراحی چیست، آرین مقبلی در این باره مطلب خوبی نوشته است که میتوانید مطالعه کنید.
با این حال توضیح مختصری درباره تفکر طراحی میدهم. اگر در گوگل عبارت «تفکر طراحی» را جستجو کنید، با تعاریف بسیار زیادی مواجه میشوید. تعریفی که من ارائه میدهم به این شکل است:
تفکر طراحی، به منظور تغییر دادن شیوه کار کردن ما با یکدیگر (به شکل کارآمد) ارائه شد تا بتوانیم مسائل واقعی دنیای اطرافمان را در طیف گستردهای تشخیص داده، درک کنیم و برای آنها راه حل ارائه دهیم.
نکته قابل توجه این است که واژه «طراحی» در تفکر طراحی به معنی خلق کردن است و نباید با تعریف عمومی طراحی اشتباه شود. همچنین تفکر طراحی صرفا مختص ساخت محصولات دیجیتال نیست و میتواند در «خلق» طیف گستردهای از محصولات و خدمات به کار برده شود. شما میتوانید از تفکر طراحی در ساخت محصولات فیزیکی، در طراحی نحوه ارائه خدمات و حتی در طراحی تجربه زندگی کودکان مبتلا به سرطان در بیمارستان کودکان نیز استفاده کنید.
«تفکر طراحی» یک روش برای اندیشیدن است. میتوانید آن را همانند یک تابع ریاضی در نظر بگیرید که مسائل و مشکلاتی را (که راه حل مشخصی برایشان موجود نیست) به عنوان ورودی گرفته، و راه حلی مناسب به عنوان خروجی ارائه میدهد.
در طول چند دهه گذشته چارچوبهای (Frameworks) مختلفی برای این روش ارائه شده که معروفترین و پرکاربردترین آنها را «مدرسه طراحی دانشگاه استنفورد» به صورت یک چارچوب پنج مرحلهای ارائه کرده است.
این پنج مرحله عبارتند از: یکدلی، تعریف، ایدهپردازی، نمونه اولیه و تست.( توضیحات کامل را میتوانید در پست آرین مقبلی بخوانید.)
ما نمیتوانیم با همان طرز فکری که موجب به وجود آمدن مشکلات شدهایم، برای آنها راه حل پیدا کنیم.
به راستی که این جمله از آلبرت آینشتین بیانگر حال و روز این روزهای جامعه است. علاوه بر آن، با توجه به تغییرات سریع جامعه، دیگر اندیشیدن به روش گذشته (که احتمالا در زمان خود بسیار موثر بودند) تاثیر چندانی در حل مشکلات امروزی ندارد. به عبارت دیگر، مشکلات دویست سال پیش راه حلهای دویست سال پیش را میطلبد، و مشکلات قرن بیست و یکی راه حلهای قرن بیست و یکی.
برای حل مسائل و مشکلاتی که بشر امروز با آنها مواجه است، نیاز به روشی از تفکر داریم که رویکرد جدیدی را به سمت «خلاقیت» ارائه دهد. تفکر طراحی نقش مهمی در این رویکرد ایفا میکند. این روش افراد را قادر میسازد تا همزمان با داشتن تفکر سیستماتیک، چشماندازی انسان محور (Human-Centered) داشته باشند. یکی از مشکلاتی که در جامعه با آن مواجه هستیم عدم توانایی عموم مردم در حل مسائل شخصی و اجتماعی است. ریشه این مشکل میتواند در عدم توانایی آنها در تفکر صحیح درباره مشکلات باشد. تا زمانی که روش درستی از تفکر در جامعه فراگیر نشود نمیتوان انتظار داشت تا مسائل مختلف به راحتی قابل حل باشند. در این شرایط هر مسالهای پتانسیل تبدیل شدن به یک Wicked Problem را دارد. Wicked Problem ها (که میتوان ترجمه مشکلات وخیم را برای آنها به کار برد) مسائلی هستند که راهحل مشخص و یکتایی برایشان وجود ندارد و در عین حال ممکن است با مسائل شناختهشده دیگر درهم تنیدگی داشته باشند که این ویژگی باعث میشود حل آنها تقریبا غیرممکن به نظر برسد. یک روش شناخته شده برای حل این دسته از مسائل تفکر طراحی است.
همانطور که پیشتر اشاره شد، تفکر طراحی رویکردی خلاقانه برای حل مساله به ما نشان میدهد. برای فراگیر کردن این روش در میان مردم یکی از بهترین راهها، آموزش این روش در سنین کمتر در مدارس است. با استفاده از این کار ذهن دانشآموزان را در طی چند سال به شکلی تربیت میکنیم که ناخودآگاه در مواجهه با مسائل گوناگون این روش فکری را پیش میگیرند.
ولی در این راه مشکلی بزرگ و حتی شاید یک مشکل وخیم وجود دارد. بازدهی سیستم آموزشی حتی در دروس معمولی نیز برای دانشآموزان پایین است. حال این که ما انتظار داریم با این سیستم آموشی روش فکری یک نسل را تغییر دهیم! یکی از دلایل پایین بودن بازدهی این سیستم، این است که با تمرکز بر کاربر اصلی طراحی نشده یا به عبارتی User-Centered نیست. کاربر نهایی سیستم آموزشی نه مدیران مدارس هستند، نه معلمان و نه والدین، بلکه دانشآموزان هستند. ولی تا به حال چند بار در فرایند طراحی این سیستم، دانشآموزان را جمع کرده و سعی کردهایم تا با به کارگیری روشهای مختلفِ فاز یکدلی در فرایند تفکر طراحی، نیاز اصلی آنها را «درک» کنیم و با توجه به آن «نیازها» برای دانشآموزان نظام آموزشی را «طراحی» کنیم؟
همه ما میدانیم که بهترین سنین برای خلاق بودن سنین کودکی و نوجوانی است. با این حال سیستم آموزشی ما افرادی که مستعد خلاقیت به خرج دادن هستند را به عنوان ورودی میگیرد و ذهن خلاق آنها را در یک سیستم بسته قرار میدهد و به جای پر و بال دادن به افکار آنها، به آنها یاد میدهد که Inside The Box فکر کنند، قدرت و جسارت ریسک کردن را از آنها میگیرد و سپس آنها را روانه جامعه میکند.
تصور کنید همین افراد در مدرسهای با سیستم آموزشی خاص درس بخوانند که به جای رفع نیازهای مدیر مدرسه، معلمان و والدین، نیاز دانشآموزان را رفع میکند و در عین حال به آنها «تفکر طراحی» میآموزد. به آنها یاد میدهد چطور با افراد «یکدلی» کنند، چطور در مواجهه با مشکلات، قبل از هر کاری برای آن مشکل «تعریف» درست ارائه دهند، چگونه برای مشکل مورد نظر «ایدهپردازی» کنند تا به راه حلهای مناسب دست پیدا کنند و در آخر چگونه برای راهحلهای خود نمونه اولیه بسازند، آن را تست کنند و این فرایند را به تعداد لازم تکرار کنند تا در نهایت به راهحلی درست برسند.
وضعیت اسفناک نظام آموزشی ما به دلیل عدم تلاش برای بهبود بخشیدن به آن نیست. اتفاقا هر چند سال یکبار شاهد تحولی در نظام آموزشی هستیم که این نشان میدهد افرادی حداقل در تلاش هستند تا این سیستم را بهبود بخشند. دلیل این وضعیت، تلاش بیهوده است. تلاشی برای ایجاد سیستمی پربازده ولی بدون توجه به نیازهای دانشآموزان. ما در هر تلاش ابتدا به نیازهای سیستم فکر میکنیم و سعی در پیدا کردن راهحل برای آن نیازها میکنیم. در حالی که باید ابتدا به نیازهای دانشآموزان توجه کنیم و سپس سیستمی طراحی کنیم که با استفاده از آن در حالی که نیاز دانشآموزان را برطرف میکند به اهداف خود برسد. این دقیقا شیوهای است که تفکر طراحی کار میکند.
در آخر باید گفت تغییر سیستم آموزشی به این شیوه نه تنها سیستم را به اهدافش میرساند، بلکه در راه رسیدن به این اهداف تضمین میکند تا کاربران این نظام آموزشی (دانشآموزان و فرزندان ما) در آن سهیم باشند و از این مشارکت لذت ببرند. این افراد بعدها که وارد جامعه میشوند (دانشگاه، بازار کار و...) بازده بسیار بالاتری در پیدا کردن راهحل مناسب برای مسائل پیش رو، نسبت به نسلهای قبل خود خواهند داشت.
اگر میخواهیم مدارسی با بازده بالا داشته باشیم، باید فرضیات ذهنی خود را رها کنیم و با استفاده از تفکر طراحی، سیستم مدارس را از نو طراحی کنیم.
ممنون از وقتی که برای خوندن این مقاله گذاشتید. در آخر هم از آرین مقبلی عزیز تشکر میکنم بابت اجازهای که برای استفاده از مقالهاش داد.
خوشحال میشم اگر شما هم نظرات خودتون رو درباره این موضوع بگید و اگر از این مقاله لذت بردید اون رو به اشتراک بذارید و من رو دنبال کنید.