روز شانزدهم چالش 40 روزه "زندگی نو"
برنامه امروز هم مثل دیروز نسبتا پر بار بود. مطابق تصمیم جدید با وجود 3 یا 4 ساعت خوابیدن، راس ساعت 6 صبح به سختی از رخت خواب جدا شدم تا مثل سالهای گذشته اسیر و برده خلق و خوی خودم نباشم و زندگی آزاد بر پایه اراده معطوف به خوشبختی رو تجربه کنم.
ما در این دنیا دو راه بیشتر نداریم؛ یکی آنکه بنشینیم تا سرنوشت (شما بخوانید جبر روزگار) کار خودش را بکند و دوم اینکه پای اراده خود بایستیم و رنج های فراوانی را تحمل کنم تا با وجود همه قوانین بی رحم، سفت و سخت و دردناک این دنیا برای خودمان زندگی قابل احترام و شادی دست و پا کنیم. در این مسیر هیچ راه میانه ای وجود ندارد. راه اول نشستن پای شانس و تقدیر است که معمولا اندکی از جماعت این دنیا را بدون هیچ زحمتی به اوج لذت و شادکامی میرساند و بخش بزرگی از مردم را به تماشا و حسرت زندگی گروه اول می نشاند.
اما راه دوم به قول سعدی رفتن به راه بادیه است. تنها کلید این راه هم "اراده" ماست؛ اراده معطوف به خوشبختی/بهزیستی ما؛ در این راه اگر هزار بار زمین بخوری باید بلند شوی و به خودت تکیه کنی، اگر هزار بار زخم برداری تنها خودت هستی که باید خود را تیمار و درمان کنی و اگر ببری یا با تمام وجود ببازی تنها خودت هستی که شایسته تشویق و یا سرزنش خواهی بود. من احساس میکنم که این اراده در من به وجود آمده که زندگی خودم را خواه کوتاه و خواه دراز و طولانی به یک زندگی بهتر و شادتر تبدیل کنم و در این راه تنها دارایی من، خود من و زمان به عنوان مهمترین معجزه ای است که به من داده شده و روزی هم از من بازستانده خواهد شد.
پ.ن: روزهای فلسفیدن کمک میکنه که کم نیارم و خودم را جمع کنم برای فردا و همه فرداها