پوریا پیرسلامی
پوریا پیرسلامی
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

روز نخست چالش 40 روزه "زندگی نو"


به نظرم هر آدمی برای خودش یه قصه است اما بهتره بگم که این قصه شبیه یه باغه، باغی که اندازه ، منظر، عمارت و خلاصه همه جزئیاتش منحصر به فرد و کاملا یگانه است. هر کدوم از ما وقتی به دنیا می آیم تا زمانی که این دنیا رو ترک می­کنیم مشغول ساختن و پرداختن این باغیم. باغی که از دم در تا ته تهش تجربه تک تک روزهایی که توی این دنیای پیچیده به ما گذشته.

برای من تا این روزی که دقیقا 3 روز و 2 ماه و 29 سال از به دنیا اومدنم می­گذره هیچ وقت پیش نیومده بود که برای یه مدتی بشینم و به قصه باغم گوش کنم و با همراهی منطق و احساسم به سر و تهش نگاهی بندازم تا ببینم به چی احتیاج داره و چه باید کرد.

حال این روزهای من یه تغییر تمام و کمال رو طلب می­کنه، بلاخره این باغ در آستانه سی سالگی نیاز به تجدید بنا، مرمت و یه تمیزکاری حرفه ای و درست و حسابی داره . بحران سی سالگی، ابر بحران های اجتماعی و سیاسی امروزه، نداری و بی پولی و همه بدبختی ها کوچک و بزرگ دیگه ای که روی دلم نشسته یه طرف اما همین بودن و اراده ای که این هستی به من قرض داده از طرف دیگه من رو به جایی میکشونه که باید بگردی، باید جلو بری و باید تغییری ایجاد کنی چون تو در برابر باغت مسئولی چون همه ما در برابر عمری که به ما هدیه داده شده مسئولیم و آخر آخرش اگر قرار باشه از ما سوالی بپرسن شاید اخلاقی ترین و موجه ترین سوال این باشه که با این هدیه چه کردیم؟!

من توی این زمانه پرآشوب تصمیم گرفتم که مسئولیت بودن، خوب بودن و بهتر شدن حال خودم رو شخصا بر عهده بگیرم و چالشی رو شروع کنم که به همه نقدهایی که خودم به خودم داشتم رو مایه حال بهتری کنم که باید برای خودم بسازمش. این چالش 40 روزه مرمت بوستان زندگی و عادت های پوریاست. در این 40 روز من همه کارهایی که دوست دارم و باید انجام بدم رو با جدیت دنبال میکنم و اگر هم شکست بخورم دوباره بلند میشم چون فقط خودم رو در برابر فردای خودم مسئول میدونم و به این نتیجه رسیدم که اگر کاری نکنم فردا بهتر از امروز نخواهد بود.

پس بر همین اساس تصمیم گرفتم که یه چالش 40 روزه به اسم "زندگی نو" رو شروع کنم که امروز روز اولش سپری شد و کاملا موفق شدم که تمام جزئیاتش رو در حد معقولی به اتمام برسونم و با کمی ارفاق آخرین کار که نوشتن گزارش روزانه در ویرگول بود رو هم با چند دقیقه ای تاخیر به پایان برسونم.

من سعی میکنم طی روزهای بعد در قالب روزنوشته­ هام گزارش بدم که برنامه هام دقیقا چیه و چرا به این چالش احتیاج داشتم.

در پایان بد نیست که بی پرده بگم، خیلی خوشحالم که از پس روز اول خوب بر اومدم.

30 اردیبهشت 1401

زندگی نوچالش
جایی برای دلنوشته ها و آنچه می اندیشم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید