سی و یکمین روز چالش چهل روزه "زندگی نو"
ساختن یه زندگی بر مبنای مسئولیت پذیری کامل و شناخت قابل قبولی از خود کار راحتی نیست. درک این اصل که خود من تنها مسئول همه بدبختی ها و خوشبختی های شخص خودم هستم، بسیار دردناک و حتی بسیار رنج آوره، اما عمل بر مبنای همین اصله که ساختن زندگی رو میسر میکنه والا ما زندگی نمی کنیم بلکه در تئاتری نقش بازی میکنیم که دیگران برای ما طرح میکنن و مسئولیت خوشبختی و بدبختی ما هم میافته به گردن شانس.
شناختن خودمون هم کار خیلی راحتی نیست چون نیاز به هزار و یک بالا و پایین داره و کلی چیز باید یاد بگیری تا تازه بتونی بفهمی که باید چه جوری به خودت برگردی تا با حقیقت وجودت آشنا بشی. شاید سوالی پیش بیاد که مگه میشه آدم نتونه خودش رو بشناسه؟ باید بگم که شاید بزرگترین مانع دقیقا خود ما هستیم وقتی که نمیتونیم و یا بهتره بگم که بلد نیستیم که به خودمون به عنوان یه مشاهده گر بی طرف نگاه کنیم تا به یه درک قابل قبول از خودمون برسیم.
دور و بری های من یا خانواده یا جامعه و حکومت و یا یه کسی رو مسئول بدبختی های خودشون میدونن؛ درست مثل خود من که برای مدت طولانی اختلال خلق ادواری یا وقایع کودکیم رو مسئول همه بدبختی ها و حال خرابی هام میدونستم اما الان متوجه شدم که کسی من پوریام، من اختلال نیستم یا فقط دوره کودکیم نیست که باید تعیین کننده آینده و حس و حال من باشه.
این منم که داره بزرگتر(شاید پیرتر) میشه و تنها کسیه که باید با وجود همه مهرها و بی مهری ها رشد کنه، شکوفه بده و از لحظه لحظه های زندگیش لذت ببره.