در واقع جواب سریعی برای این سوال وجود ندارد. مثل تمام تجربه هایی که ما در دوره معاصر از سر میگذرانیم مجموعه ی اتمسفر موجود باعث اضمحلال یک تمدن میشوند و عوامل این چنینی مانند قیام اهالی یک روستای کوچک در سبزوار به نام باشتین، علت العلل نیست و فقط یک ماشه -trigger - در بروز یک اتفاق تاریخی خواهد شد.
البته عوامل مهم زیر هم در از بین رفتن مغلولها نقش داشت :
پس از مرگ هلاکوخان، مسئله جانشینی و رقابتهای داخلی میان نخبگان مغول باعث اختلافات بسیاری شد که دولت مرکزی را تضعیف کرد.
سیستم مالی مغولها به مرور زمان ناکارآمد شد. هزینههای جنگی و مدیریتی بالا بودند و منابع مالی به اندازه کافی برای پشتیبانی از کلیه هزینهها در دسترس نبودند.
از جمله قیام سربداران، این قیامها نشاندهنده نارضایتی عمومی از حکومت مغول بود و موجب تضعیف قدرت مرکزی آنها شد. شورشهای مشابهی نیز در مناطق دیگر ایران و همچنین در سرزمینهای چینی و اروپایی اتفاق افتاد.
نظام اجتماعی و ساختاری قبایلی مغولها پس از استقرار در مناطق مختلف، کارآیی خود را از دست داد. نبود انضباط و ساختار منسجم در نظامیگری آنها را آسیبپذیر کرد.
با تضعیف مغولها، نیروهای محلی و منطقهای قدرت گرفتند. مثلاً تیمور لنگ در شرق و حکومتهای محلی در غرب ایران شروع به گسترش نفوذ خود کردند.
مغولها پس از فتح مناطق مختلف، به تدریج با فرهنگ و عادات محلی آشنا شدند. به عنوان مثال، برخی از ایلخانان مغول به اسلام گرویدند و در تلاش برای پذیرش مشروعیت محلی، شروع به حمایت از نهادهای مذهبی اسلامی کردند. این تغییرات فرهنگی ممکن است به کاهش هویت جنگجوی مغول کمک کرده و انگیزههای اولیه برای توسعهطلبی نظامی را کاهش داده باشد.
حکومت مغولها به شدت به استخدام نخبگان محلی و مشاوران خارج از سلسلههای مختلف متکی بود.
یکی از نمونهها، خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی، وزیر برجسته ایرانی در دربار غازانخان بود.
با این حال، وقتی نخبگان محلی علیه حکومت برگشتند یا به دلیل فساد و تغییر سیاستها از کار برکنار شدند، این مسئله به کارآمدی حکومت آسیب جدی زد.
مغولها به طور مداوم درگیر نبرد و تغییر روابط با همسایگان خود بودند. به عنوان مثال، جنگهای متعدد با مصر، تمایلات دشمنانه با طلایهداران روس و برخورد با دولتهای هندوستان مثالی از این عدم استقرار روابط دیپلماتیک است که میتوانست به تضعیف اقتصادی و نظامی ایلخانان منتج شود.
در دوران حکومت مغولها، مناطق مختلف ایران با دورههای قحطی و بلایای طبیعی مواجه شدند. این وقایع اقتصادی و منابع مالی حکومت را تحت فشار قرار داد. منابع تاریخی به وضعیت اقتصادی ضعیف در اواخر دوره ایلخانی اشاره میکنند که از جمله به دلیل چنین فشارهایی بود.
در دوران حکومت مغولها در ایران، شرایط اقلیمی و بلایای طبیعی تاثیرات قابل توجهی بر ساختارهای اقتصادی و اجتماعی جامعه گذاشت. یکی از مهمترین مسائل، وقوع دورههایی از قحطی بود که ناشی از کاهش بارندگی و تغییرات جوی بود. این تغییرات باعث کاهش تولیدات کشاورزی و منجر به کمبود منابع غذایی و بحرانهای غذایی شد. چنین شرایطی نه تنها زندگی روزمره مردم را به مخاطره انداخت، بلکه منابع مالی حکومت مغول را نیز تحت فشار قرار داد.
یکی از منابع تاریخی که به تاثیر قحطی و بلایای طبیعی بر دوره ایلخانی اشاره میکند، کتاب «جامع التواریخ» اثر خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی است که به مشکلات اقتصادی و اجتماعی آن دوران میپردازد.
بلایای طبیعی دیگری مانند سیل و زلزله نیز به فراوانی در این دوره اتفاق افتادند. تخریب زیرساختها و لزوم بازسازی شهرها و روستاها منابع مالی و انسانی حکومت را به شدت مشغول کرد. هزینههای بازسازی و امدادرسانی تقاضای بیشتری بر خزانه دولت وارد میکرد و توانایی آنها در پاسخ به نیازهای نظامی و اجرایی را کاهش میداد.
همچنین، گسترش تجارت و راههای مبادلاتی در دوره مغول زمینهساز شیوع بیماریهای واگیردار شد. اپیدمیهایی که در این دوره به وقوع پیوستند، نظیر طاعون، کاهش جمعیت و نیروی کار موجب شدند که بار اضافی بر ساختارهای اقتصادی و اجتماعی جامعه وارد شود.
کتاب «تاریخ وصاف» اثر وصافالحضره نیز به برخی از این مشکلات در دوران مغول اشاره دارد.
مجموعه این عوامل، از جمله شرایط اقلیمی و بلایای طبیعی، به طور مستقیم و غیرمستقیم بر زندگی روزمره و ساختار حکومت ایلخانی تأثیر گذاشته و در نهایت به تضعیف و زوال آنها کمک کردند.
در قرون بعد از حملات اولیه مغول، دیگر دولتها و نیروهای منطقهای با فناوریهای جدید و پیشرفتهتری در زمینه نظامی آشنا شدند. برای مثال، استفاده گستردهتر از توپ و تفنگ در شرق میانه و اروپا، که مغولها تا حدی قادر به انطباق با آن نبودند، توانایی آنها در حفظ برتری نظامی را به چالش کشید.
همه این عوامل به طور مستقیم بر حکومت ایلخانی و توانایی مغولها برای حفظ کنترل و قدرت خود در ایران و دیگر مناطق تأثیر گذاشت و به زوال نهایی آنها کمک کرد.
بنابراین، نه تنها قیام باشتین و نهضت سربداران بلکه مجموعهای از عوامل داخلی و خارجی باعث زوال حکومت مغولان در ایران شد. این عوامل در کنار هم فرآیند تضعیف و نهایتا فروپاشی حکومت مغولان را تسریع کردند.
البته، در بررسی تاریخ مغولان در ایران و تأثیرات مختلف بر زوال آنها، منابع بسیاری وجود دارد که برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
1. جامعالتواریخ - نوشتهی رشیدالدین فضلالله همدانی؛ این مجموعه یکی از منابع اصلی مربوط به تاریخ مغولان است که به دستور غازان خان نوشته شده و به مسائلی مانند قحطیها و مشکلات اقتصادی آن دوره اشاره دارد. ناشر: مؤسسات مختلف، به علت اهمیت تاریخی آن، این کتاب در نسخههای مختلفی منتشر شده است.
2. تاریخ جهانگشای جوینی - نوشتهی عطاملک جوینی؛ این کتاب یکی از منابع معتبر درباره تاریخ مغولان است و نویسنده خود شاهد بسیاری از وقایع دوران ایلخانی بوده است. ناشر: به طور مشابه، این اثر نیز توسط ناشران مختلف به چاپ رسیده است.
3. تاریخ وصاف - نوشتهی وصافالحضره؛ این کتاب به بررسی تاریخ مغولان و شرایط اجتماعی و اقتصادی دوران آنها پرداخته و به مسائلی مانند بلایای طبیعی اشاره دارد. ناشر: این کتاب نیز از جمله آثاری است که توسط ناشران گوناگون به چاپ رسیده است.
4. تاریخ مغول در ایران - نوشته عباس اقبال آشتیانی؛ این کتاب به بررسی جامع دوران مغول در ایران و عوامل مختلف موثر بر آن میپردازد. انتشار توسط انتشارات دانشگاه تهران.
5. ایران در عصر ایلخانان - نویسنده: مورگان دیوید؛ ترجمه: یعقوب آژند؛ این کتاب به تحلیل دوره ایلخانی و تأثیرات مختلف بر جامعه ایرانی میپردازد. ناشر: انتشارات امیرکبیر.
این منابع به روشنتر شدن تصویر تاریخی دوران سلطنت مغولها در ایران و عوامل مختلفی که به زوال آنها منجر شد، کمک میکنند.